روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۲۳
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن احمد بن محمد بن ابي نصر عن صفوان الجمال قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۲۲ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۲۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۱۸۵
صفوان جمّال گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خدا عز و جل (۸۲ سوره كهف): «و اما آن ديوار از آن دو پسر بچه يتيم بود در اين شهر وزير آن گنجى داشتند». فرمود: آن گنجينه طلا نبود و نقره نبود، همانا چهار كلمه پند بود كه: نيست شايسته پرستشى جز من، هر كه يقين به مرگ دارد خنده دندان نما نكند، و هر كه يقين به حساب دارد، دلش شاد نشود، هر كه يقين به تقدير دارد جز از خدا نترسد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۹۷
صفوان جمال گويد: از امام صادق عليه السّلام در باره اين قول خداى عز و جل پرسيدم: «و اما ديوار از آن دو پسر بچه يتيم در آن شهر بود و در زيرش گنجى متعلق بآنها بود، ۸۲- سوره ۱۸» فرمود: همانا آن گنجينه طلا و نقره نبود. بلكه چهار كلمه بود: ۱- شايسته پرستشى جز من نيست ۲- هر كه بمرگ يقين داشته باشد: خنده دندان نما نكند ۳- هر كه بحساب (روز قيامت) يقين داشته باشد، دلش شادمان نباشد، ۴- هر كه بتقدير يقين داشته باشد، جز از خدا نترسد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۱۷۱
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد بن خالد، از احمد بن محمد بن ابىنصر، از صفوان جمّال كه گفت: امام جعفر صادق عليه السلام را سؤال كردم از قول خداى عز و جل: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما»؛ يعنى: «و امّا ديوار، پس بود از براى دو پسرِ بىپدر كه در شهر انطاكيه مىباشند، و بود در زير آن ديوار، گنجى از براى آنها». حضرت فرمود كه: «بدان و آگاه باش كه آن گنج، طلا و نقره نبود. جز اين نيست كه آن گنج، چهار سخن بود و آنها اين است كه: خدايى نيست مگر من. هر كه يقين به مرگ داشته باشد، دندانش نمىخندد «۱»، و هر كه يقين به حساب روز قيامت داشته باشد، دلش شاد نمىگردد، و هر كه يقين به قدر و قضاى خدا داشته باشد، از غير خدا نمىترسد». __________________________________________________
(۱). يعنى آن قدر شديد نمىخندد كه دندانهايش پيدا شود، بلكه به لبخند بسنده مىكند.