روایت:الکافی جلد ۱ ش ۴۳۵
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
علي بن محمد عن سهل بن زياد عن محمد بن الحسين عن اسحاق بن عبد العزيز ابي السفاتج عن جابر عن ابي جعفر ع قال سمعته يقول :
الکافی جلد ۱ ش ۴۳۴ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۴۳۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۴۳
جابر گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه مىفرمود: به راستى خدا ابراهيم را به بندگى خود پذيرفت پيش از آنكه او را پيغمبر خود نمايد و پيغمبرش گرفت پيش از آنكه رسولش سازد و به رسالتش برگزيد پيش از آنكه خليل خودش گيرد و خليل خودش نمود پيش از آنكه امام گيردش و چون همه اين مقامات را براى او فراهم نمود (و كف خود را براى نمودن جميع مقامات به هم بست) به او فرمود: اى ابراهيم «به راستى من تو را براى مردم امام ساختم» از بس اين مقام به نظر ابراهيم بزرگ آمد «عرض كرد: پروردگارا و از نژاد من هم؟ خدا فرمود: عهد من به ستمكاران نرسد».
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۲۴۷
جابر گويد: شنيدم كه امام باقر (ع) ميفرمود: همانا خدا ابراهيم را به بندگى به پذيرفت پيش از آنكه بپيغمبرى پذيرد و بپيغمبريش پذيرفت پيش از آنكه برسالتش گيرد و برسالتش گرفت پيش از آنكه خليلش گيرد و خليلش گرفت پيش از آنكه امامش گيرد و چون اين مقامات برايش فراهم نمود- امام پنج انگشت خود را (براى نمودن اين پنج مقام) جمع كرد- بابراهيم گفت: اى ابراهيم همانا من ترا امام مردم گردانيدم. از بس اين مرتبت در چشم ابراهيم بزرگ آمد، گفت: پروردگارا و از فرزندان من هم؟، خدا فرمود: پيمان من بستمكاران نرسد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۵۵۳
على بن محمد، از سهل بن زياد، از محمد بن حسين، از اسحاق بن عبدالعزيز- كه ابوالسفاتج است-، از جابر از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت: از آن حضرت شنيدم كه مىفرمود: «به درستى كه خدا، ابراهيم را بنده خود گردانيد، پيش از آنكه او را پيغمبر گرداند، و او را پيغمبر گردانيد، پيش از آنكه او را رسول گرداند، و او را رسول گردانيد، پيش از آنكه او را خليل گرداند، و او را خليل گردانيد، پيش از آنكه او را امام گرداند. پس چون اين مراتب را از براى او جمع نمود، دست او را گرفت (كه او را بلند مرتبه ساخت، يا خدا دست خود را نگاه داشت؛ به اينكه صنعت خويش را در باب او كامل گردانيد)، به ابراهيم فرمود كه: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛ «اى ابراهيم، به درستى كه من تو را پيشواى مردمان مىگردانم». پس به جهت بزرگى امامت در چشم ابراهيم، عرض كرد كه:
«وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي»؛ «اى پروردگار من، و بعضى از ذريه مرا نيز امام گردان». خدا فرمود كه: «قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»؛ عهد من به ستم كاران نمىرسد».