روایت:الکافی جلد ۱ ش ۳۴۶
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ
علي بن ابراهيم عن المختار بن محمد بن المختار و محمد بن الحسن عن عبد الله بن الحسن العلوي جميعا عن الفتح بن يزيد الجرجاني قال :
الکافی جلد ۱ ش ۳۴۵ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۳۴۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۹۷
فتح بن يزيد جرجانى گويد: در برگشت من از مكه به خراسان در راه به امام رضا (ع) پيوستم كه به عراق سفر مىكرد، از او شنيدم مىفرمود: هر كه از خدا بپرهيزد محفوظ ماند و هر كه از خدا اطاعت كند او را اطاعت كنند، من وسيلهجوئى عميقى كردم تا بحضور آن حضرت رسيدم و به او سلام دادم و پاسخ سلام مرا داد فرمود: اى فتح، هر كه خدا را خشنود دارد از خشم مخلوق باك ندارد و هر كه خدا را به خشم آرد سزد كه خدا خشم مردم را بر او بگمارد، و به راستى خالق را نتوان ستود جز بدان چه خودش خود را ستوده است، از كجا توان وصف كرد آنكه را حواس از دركش عاجزند و اوهام نيز به آستان او نرسند، خاطرههاى پر جولان او را محدود نتوانند كرد و ديدهها از احاطه به حضرت او وامانند، والا است از آنچه واصفان او را ستودهاند و برتر است از هر چه مداحان در بيان مدح او گفتهاند، دور است در عين نزديكى و نزديك است در عين دورى، و او است كه در دورى خود نزديك است و در نزديكى خود بسيار دور و او است كه چگونگى را آفريده و نتوان گفت چگونه است و جايگزينى را تحقق بخشيده و نگويند كجا است، زيرا در آستان او چطور است و كجا است راه ندارند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۸۷
جرجانى گويد، در بين راه مراجعتم از مكه و رفتن حضرت ابو الحسن (ع) بعراق با آن حضرت برخورد كردم و از او شنيدم كه ميفرمود: «هر كه از نافرمانى خدا بپرهيزد هيبتش نگهدارند و هر كه فرمان خدا برد فرمانش برند» من با ملايمت و لطف بسويش رفتم و چون خدمتش رسيدم سلام كردم، جواب گفت سپس فرمود: اى فتح هر كه خدا را خشنود كند بايد از خشم مخلوق باك نداشته باشد و هر كه خدا را بخشم آورد سزاوارست كه خدا خشم مخلوق را بر او مسلط سازد، خداى خالق جز بآنچه خود را ستوده نبايد توصيف شود، چگونه توان توصيف نمود آنكه را حواس از دركش ناتوان گشته و اوهام از رسيدنش و خاطرها از تحديدش و بينائيها از در خود گنجانيدنش، از آنچه واصفان ستايندش بزرگتر و از آنچه مداحيش كنند برتر است، دور است در عين نزديكى، نزديك است در عين دورى، پس با وجود دورى نزديكست و با وجود نزديكى دور (چون او واجب است و مخلوق ممكن بلندى مقامش از آنها بسيار دور است و چون علم و قدرت و تدبيرش بذرات وجود مخلوق احاطه دارد از هر نزديكى بآنها نزديكتر است) او كيفيت را بوجود آورده پس باو كيف گفته نشود و او جايگزينى را آفريده پس نسبت باو «كجاست» گفته نشود زيرا او از چگونگى و جايگزينى بر كنار است.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۴۳۷
على بن ابراهيم، از مختار بن محمد بن مختار و محمد بن حسن، از عبداللَّه بن حسن علوى هر دو روايت كردهاند از فتح بن يزيد جُرجانى كه گفت: در راه با حضرت امام رضا عليه السلام به هم رسيديم، در آن هنگام كه از مكه معظمه بر مىگشتيم و به جانب خراسان مىرفتيم و آن حضرت به سوى عراق تشريف مىبرد، پس شنيديم از او كه مىفرمود: «هر كه از خدا بترسد، همه چيز از او مىترسند. و هر كس خدا را اطاعت كند، همه مخلوقات او را اطاعت كنند». پس دقت نمودم و راه ادب و آداب پيمودم كه به خدمت آن حضرت مشرف شوم، چون رسيدم و بر آن حضرت سلام كردم، جواب سلام مرا باز داد و فرمود:
«اى فتح، هر كه خدا را راضى و خشنود گرداند، از ناخشنودى خلق پروا نمىكند، و هر كه خدا را به خشم آورد، سزاوار آن است كه خدا غضب مخلوق را بر او مسلط گرداند. و به درستى كه خدا را وصف نمىتوان نمود، مگر به آنچه خودْ خويش را به آن وصف فرموده، و كجا ميسر مىشود كه به وصف در آيد آنكه حواس از دريافتش عاجز و درماندهاند و خيالها نمىتوانند كه به او رسند و انديشهها كه از دل سر مىزنند، قدرت ندارند كه حدّى از برايش قرار دهند، و چشمها كندند كه به جنابش احاطه نمايند؟ بزرگوارتر است از آنچه وصف كنندگان او را به آن وصف نمودند. و برتر است از آنچه نعت كنندگان در نعت او گفتند. با نزديكى كه دارد، دور شده، و با دورى كه دارد نزديك شده.
پس آن جناب با دورى خويش نزديك است، و با نزديكى خويش دور است. حقيقت كيفيت و چگونگى را به وجود آورده و كيفيت كرده، پس نمىتوان گفت كه چگونه است و أينيت و كجا بودن را ثبوت داده و أينيت نموده، پس نمىتوان گفت كه در كجا است؛ زيرا كه كيفوفيت و أينونيت- كه از كيف و أين است- از او بريده و منقطع گرديده».