روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۲۷۰

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

محمد بن يحيي عن محمد بن احمد عن محمد بن الحسين عن محمد بن علي عن عاصم بن حميد عن محمد بن مسلم عن ابي جعفر ع قال :


الکافی جلد ۱ ش ۱۲۶۹ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۲۷۱
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام محمّد باقر (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ مَوْلِدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۳۶۱

از محمد بن مسلم، گويد: روزى خدمت امام باقر (ع) بودم به ناگاه يك جفت ورشان (نوعى كبوتر) بر ديوار نشستند (بر آن حضرت نشستند خ ل) و بغ‏بغو كردند. امام باقر (ع) تا يك ساعت به سخن آنها پاسخ مى‏داد، سپس به هوا برخاستند و چون بر ديوار پريدند، آن كبوتر نر ساعتى گرد ماده بغ‏بغو كرد و سپس پرواز كردند. پس من گفتم: قربانت، اين پرنده چه بود؟ فرمود: اى پسر مسلم، هر چه خدا آفريده، از پرنده و جاندار يا هر چه روح دارد از آدمى زاده براى ما شنواتر و فرمانبرترند، اين كبوتر نر به ماده خود بد گمان شده بود و ماده، سوگند خورده بود كه خلافى نكرده و گفته بود رضايت به حكم محمد بن على (ع) دارى؟ به حكم من تراضى كرده بودند، من به اين كبوتر گفتم: تو ستمكارى در اين تهمت نسبت به او، و او هم ماده خود را تصديق كرد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۳۷۵

محمد بن مسلم گويد: روزى خدمت امام باقر عليه السلام بودم كه يك جفت قمرى آمدند و روى ديوار نشسته طبق مرسوم خود بانگ مى‏كردند، و امام باقر عليه السلام ساعتى بآنها پاسخ مى‏گفت، سپس آماده پريدن گشتند، و چون روى ديوار ديگرى پريدند، قمرى نر يك ساعت بر قمرى ماده بانگ مى‏كرد، سپس آماده پريدن شدند، من عرضكردم: قربانت گردم، داستان اين پرندگان چه بود؟ فرمود: اى پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جاندارى را كه خدا آفريده است نسبت بما شنواتر و فرمانبردارتر از انسانست، اين قمرى بماده خود بدگمان شده و او سوگند ياد كرده بود كه نكرده است و گفته بود بداورى محمد بن على راضى هستى؟ پس هر دو بداورى من راضى گشته و من بقمرى نر گفتم: كه نسبت بماده خود ستم كرده‏ئى او تصديقش كرد.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۶۱۵

محمد بن يحيى، از محمد بن احمد، از محمد بن حسين، از محمد بن على، از عاصم بن حُميد، از محمد بن مسلم، از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه گفت: روزى در خدمت آن حضرت بودم كه ناگاه، يك جفت كبوتر بر سر ديوار فرود آمدند و به آواز و زبان خود آواز كردند و چيزى گفتند. پس حضرت امام محمد باقر عليه السلام، ساعتى سخن آنها را جواب فرمود، پس آنها برخاستند و چون پرواز كردند و بر سر ديوار نشستند، نر با ماده به زبان خود ساعتى سخن گفت و آواز كرد، بعد از آن برخاستند. من به حضرت عليه السلام عرض كردم كه: فداى تو گردم، اين مرغ چه بود؟ فرمود كه: «اى پسر مسلم، هر چيزى كه خدا آن را آفريده؛ از مرغان، يا چهارپايان، يا چيزى كه روح در آن باشد و جان داشته باشد، سخن ما را از فرزند آدم بيشتر مى‏شنوند، و اطاعت ما را زيادتر از ايشان مى‏كنند. به درستى كه اين كبوتر نر گمان بدى به زن خود برده بود، و آن كبوتر ماده از برايش سوگند ياد نموده بود كه آنچه شوهر در حقّ او گمان كرده، نكرده. و بعد از آن‏كه از او قبول نكرده بود، ماده به نر گفته بود كه به محاكمه محمد بن على راضى مى‏شوى؟. پس هر دو به محاكمه من راضى شدند، و من كبوتر نر را خبر دادم كه بر كبوتر ماده ستم‏كار است (و آنچه در حقّ او گمان كرده، محض تهمت است)، و چون سخن مرا شنيد ماده را تصديق نمود».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)