النور ٤٨
کپی متن آیه |
---|
وَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْکُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ |
ترجمه
النور ٤٧ | آیه ٤٨ | النور ٤٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«دُعُوا»: دعوت شدند. فرا خواهنده شدند. «إلَی اللهِ»: مراد به سوی قرآن خدا است. «لِیَحْکُمَ»: تا داوری کند. مرجع ضمیر (رسول) است. جائز است که ضمیر به مدعوّ الیه مفهوم از کلام، یعنی (الله) و (رسول) برگردد. در هر صورت پیغمبر قاضی بوده و اطاعت از او، اطاعت از خدا است (نگا: نساء / ). «مُعرِضُونَ»: رویگردانان از حکم پیغمبر.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره مردى از منافقین نازل شده که بین آن مرد و یک نفر یهودى نزاعى رخ داده بود، یهودى دعواى خویش را به داورى نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله خواسته بود ولى منافق مزبور دعواى خویش را به داورى نزد کعب بن اشرف میخواست و نیز گویند: درباره على بن ابىطالب علیهالسلام و مردى از بنىامیه نازل گردید که بین آنان نزاعى رخ داده بود.
امام على علیهالسلام جریان امر را به داورى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله برده بود و آن مرد اموى داورى یک نفر یهودى را خواسته بود و نزاع آنها درباره آب و زمین بوده است.
بلخى گوید: میان على و عثمان منازعه اى درباره زمینى که عثمان از على خریده بود، رخ داد و موضوع نزاع سنگهائى بود که از زمین مزبور بیرون آمده بود. عثمان خواست زمین را به خاطر معیوب بودن زمین از اثر سنگ موجود در آن به على پس بدهد، على قبول نمیکرد و پیشنهاد نمود که قاضى و داور میان آنها پیامبر باشد ولى حکم بن العاص به عثمان گفت: اگر نزاع خود را نزد پسرعموى على ببرید به نفع على رأى خواهد داد. بنابراین نزد پیامبر نبرید سپس این آیه نازل گردید.[۱]
تفسیر
- آيات ۴۷ - ۵۷ سوره نور
- نفاق، انگيزۀ اعراض پاره اى از مؤمنان ظاهرى از حكم رسول خدا «ص» بوده است
- تسلیم بودن مؤمنان، در برابر حكميت و حكم خدا و رسول «ص»
- سوگندهاى شديد و دروغین منافقان بر اطاعت از رسول خدا«ص»
- پیروی از رسول خدا «ص»، مايه هدايت خود شما است
- وعدۀ جميل الهى، به مؤمنانى كه عمل صالح انجام مى دهند
- مراد از تمكين دين، در آیه: «وَ لَيُمَكِنَنَّ لَهُم دِينَهَمَ الَّذِى ارتَضَى لَهُم»
- اختلاف شديد مفسران، در تفسیر آیه فوق
- وعدۀ استخلاف در آيه، فقط با ظهور مهدى «ع» منطبق است
- بحث روايتى: (روایتی در شأن نزول آيات مربوط به منافقان)
- حديثى از اميرالمؤمنين «ع»، در شرح آيه: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمنوا...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ «48» وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ «49» و هرگاه به سوى خدا و رسولش خوانده شوند، تا پيامبر ميانشان داورى
جلد 6 - صفحه 201
كند، آن گاه است كه گروهى از آنان، روى گردان مىشوند. و (لى) اگر حقّ با آنان (و به سودشان) باشد، با رضايت و تسليم به سوى پيامبر مىآيند.
نکته ها
قضاوت و داورى رسول خدا صلى الله عليه و آله بر اساس حكم خداست. چنانكه در آيه 105 سوره نساء مىخوانيم: «لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ» تا ميان مردم به (موجب) آنچه خدا به تو آموخته داورى كنى.
پیام ها
1- نشانهى ايمان واقعى، پذيرفتن حكم پيامبر و نشانهى نفاق، روىگردانى از آن است. إِذا دُعُوا ... فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ
2- داورى و قضاوت از شئون انبيا مىباشد. «لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ»
3- حكم پيامبر، همان حكم خداوند است. ( «لِيَحْكُمَ» مفرد آمده، نه تثنيه)
4- در انتقاد، انصاف داشته باشيد و همه را نكوبيد. «فَرِيقٌ مِنْهُمْ»
5- قضاوت عادلانه، خوشايند گروهى از مردم نيست. «فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ»
6- به هر گرويدن و اظهار علاقهاى تكيه نكنيد. وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ ... (به سراغ پيامبر مىآيند، امّا در صورتى كه سخن پيامبر به نفع آنها باشد!)
7- منافق، فرصتطلب است و نان را به نرخ روز مىخورد. إِنْ يَكُنْ لَهُمُ ... مُذْعِنِينَ
8- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حتّى براى منافقان، (آنجا كه حقّ با آنان بود) به نفع آنان حكم مىكرد. لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ... إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (48)
وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ: و زمانى كه خوانده شوند بسوى كتاب خدا و شريعت پيغمبر او، يا وقتى كه خوانده شوند بسوى حكم و پيغمبر او، لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ: تا حكم فرمايد پيغمبر ميان ايشان.
نكته: افراد حكم به سبب آنست كه حكم پيغمبر به امر خدا باشد، پس حكم
جلد 9 - صفحه 269
خدا و رسول يكى است.
إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ: در آن هنگام گروهى از ايشان اعراض كنندگان و روى برگردندگانند از آنچه خوانده شدند به آن.
على بن ابراهيم قمى رحمه اللّه از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه اين آيه در شأن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و عثمان نازل شده كه در ميان ايشان منازعه بود در باغچهاى. حضرت امير المؤمنين فرمود: راضى هستيم به حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، كه در اين واقعه حكم فرمايد. عبد الرحمن بن عوف به عثمان گفت: محاكمه نكن نزد پيغمبر، زيرا حكم نمايد به حقانيت حضرت على عليه السّلام بر تو، محاكمه او را نزد ابن شيبه يهودى ببر. عثمان خدمت حضرت امير عرضه داشت: راضى نشويم به محاكمه مگر به ابن شيبه يهودى. ابن شيبه يهودى به عثمان گفت: امين مىدانيد حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را بر وحى آسمانى و متهم سازيد او را در احكام؟! يعنى حكم به حقانيت نكند و طرفدارى نمايد؟! پس آيه شريفه نازل شد: «وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ- الخ». «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (47) وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ (48) وَ إِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ (49) أَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (50) إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (51)
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ (52)
ترجمه
و ميگويند ايمان آورديم بخدا و برسول و اطاعت كرديم پس بر ميگردند پارهئى از آنها بعد از اين و نباشند آنها مؤمنان
و چون خوانده شوند بسوى خدا و رسولش تا حكم كند ميانشان آنگاه باشند پارهئى از آنها أعراض كنندگان
و اگر باشد براى آنها حق ميآيند بسوى او فرمانبرداران
آيا در دلهاشان مرض است يا شك كردند يا ميترسند كه جور كند خدا بر آنها، و رسولش بلكه آنگروه آنانند ستمكاران
جز اين نباشد سخن مؤمنان وقتى كه خوانده شوند بسوى خدا و رسولش تا حكم كند ميانشان كه گويند شنيديم و اطاعت كرديم و آنگروه ايشانند رستگاران
و هر كه فرمان برد خدا و رسولش را
جلد 4 صفحه 40
و بترسد از خدا و بپرهيزد از او پس آنگروه ايشانند بمراد رسيدگان.
تفسير
خداوند متعال در اين آيات شريفه بيان فرموده حال كسانيرا كه مهتدى بهدايت الهى نشدند از اهل نفاق باين تقريب كه جمعى بزبان ميگويند ايمان آورديم بخدا و پيغمبرش و اطاعت نموديم از آن دو ولى بعدا در مقام عمل يكدسته از آنها از قبول حكم الهى روى ميگردانند و امتناع مينمايند و اينها در واقع آن اهل ايمان حقيقى نيستند چون اعتقاد قلبى ندارند و ثابت قدم در دين نميباشند لذا چون با كسى اختلافى داشته باشند و كسى بخواند آنها را بسوى حكم خدا و پيغمبرش تا حكم كند آنحضرت ميان آنها بحكم خدا ناگهان پارهئى از آنها سر از گريبان كفر و اعراض بيرون ميآورند و حاضر بحكومت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نميشوند چون ميدانند حق ندارند و پيغمبر بميل آنها حكم نميكند و اينها همان دستهئى هستند كه از قبول حكم الهى روى گردان بودند و ثانيا براى بيان كيفيّت تولّى و مبالغه در آن ذكر شدهاند و همين اشخاص اگر در اختلافى بدانند حق با آنها است با كمال شوق و انقياد براى فصل خصومت خدمت آنحضرت ميرسند چون ميدانند حكم بنفع آنها صادر ميشود پس اينها دنبال نفع خودشانند نه پيرو حق و حقيقت حال بايد فهميد جهت استنكاف آنها از قبول حكم پيغمبر و حضور نزد آنحضرت چيست آيا هنوز مرض كفر و نفاق و كينه ديرينه در قلوب آنها باقى است يا اخيرا چيزى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مشاهده نمودهاند كه بشك و ريب افتادهاند در باره او يا با آنكه مسلمان واقعى و معتقد بخدا و پيغمبرند ميترسند خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم جور كنند در حكم، بنقص حق آنها هيچيك از اينها نيست چون عدالت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در حكم مسلم پيش همه است و كفر قديم و شك جديد هم نميشود سبب باشد چه اگر بدانند حق با آنها است حاضر براى حضور نزد او ميشوند پس معلوم ميشود فقط سبب استنكاف آنستكه ميدانند حق باطرف آنها است و ميخواهند ظلم كنند بر او پس آنها ظالمند نه طرفشان و نه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و بنابراين اضراب از هر سه طرف ترديد است ولى فيض ره ظلم را داخل در مرض قلبى فرموده و اضراب را از دو طرف ديگر ترديد دانسته و بنظر حقير خلاف ظاهر اضراب است علاوه
جلد 4 صفحه 41
بر آنكه خدا فرموده اگر بدانند حق با آنها است منقادند و از آن معلوم ميشود غير از اراده تعدى چيز ديگرى مدخليت در استنكاف ندارد جز اين نيست قول اهل ايمان واقعى خصوصا امير ايشان وقتى كه دعوت شوند براى قبول حكم خدا و پيغمبرش كه ميگويند شنيديم بگوش و دل و اطاعت نموديم از جان و دل و ايشان رستگارانند از عذاب الهى نه غير ايشان و كسانيكه اطاعت كنند خدا و پيغمبرش را و بترسند از خدا و بپرهيزند از غضب و عذاب او ايشان فائز بنعيم ابدى خواهند بود نه غير ايشان و كلمه يتّقه بكسر قاف و سكون هاء و كسر آن با اشباع نيز قرائت شده است قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيات نازل شد در حق امير المؤمنين عليه السّلام و عثمان براى آنكه اختلاف داشتند با يكديگر در باغستانى و امير المؤمنين عليه السّلام فرمود راضى ميشويم بحكم پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم پس عبد الرحمن بن عوف بعثمان گفت نروى پيش پيغمبر براى محاكمه كه ترا محكوم ميكند برو با على عليه السّلام نزد ابن شيبه يهودى پس ابن شيبه بعثمان گفت شما پيغمبر را در وحى خدا امين ميدانيد و در حكم ميان خودتان متهم مينمائيد پس نازل شد بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و اذا دعوا الى اللّه و رسوله تا آخر آيات و در مجمع از بلخى كه يكى از علماء اهل سنت است نقل نموده كه ميان على عليه السّلام و عثمان نزاع بود در زمينى كه او از على عليه السّلام خريده بود و در آن قدرى سنگ بيرون آمد عثمان خواست آنرا براى عيبش ردّ كند على عليه السّلام قبول نكرد و گفت حكم ميان من و تو پيغمبر است پس حكم بن ابى العاص گفت اگر پيش پسر عمويش براى محاكمه بر وى حكم باو ميدهد نرو نزد او پس اين آيات نازل شد بعد از اين خودش فرموده كه اين معنى يا قريب بآن از امام باقر عليه السّلام نقل شده و در ذيل و اولئك هم المفلحون هم از آنحضرت نقل نموده كه مراد از اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى ترس از خدا را راجع بمعاصى گذشته دانستهاند و پرهيز را راجع بمعاصى در آتيه و ظاهرا ترس اعمّ است و اللّه اعلم.
جلد 4 صفحه 42
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا دُعُوا إِلَي اللّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحكُمَ بَينَهُم إِذا فَرِيقٌ مِنهُم مُعرِضُونَ (48)
و زماني که دعوت شوند به سوي خدا و رسول او که حكم كند بين آنها در اينکه موقع که دعوت ميشوند فريقي و جماعتي از آنها اعراض ميكنند راجع به آيه قبل است که امير المؤمنين عليه السلام دعوت فرمود عثمان را به سوي خدا و رسول او.
(وَ إِذا دُعُوا إِلَي اللّهِ وَ رَسُولِهِ) که حكم فرمايد بين شما و من.
(لِيَحكُمَ بَينَهُم) اينها.
(إِذا فَرِيقٌ مِنهُم مُعرِضُونَ).
[تنبيه] در خبر دارد شخصي از شيعيان خدمت حضرت باقر شرفياب شد عرض كرد که اگر دو نفر بين آنها منازعه باشد در دين يا ميراث و بروند نزد قاضي جور و حكم كرد فرمود حكم طاغوت است و اگر براي ذي حق هم حكم كند حرام است است گرفتن حق خود را و لو به تقاص ميتوان گرفت عرض كرد پس چه كنيم! فرمود:
(انظروا الي رجل منكم نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فاجعلوه حكما)
بعد فرمود:
(و الراد عليه كالراد علينا و الراد علينا كالراد علي اللّه و الراد علي اللّه في حد الشرك باللّه).
حكم مجتهد جامع الشرائط را نميشود رد كرد و حكم غير او نافذ نيست.
549
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 48)- بعد به عنوان یک دلیل روشن برای بیایمانی آنها میفرماید:
«و هنگامی که از آنها دعوت شود که به سوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میان آنان داوری کند، گروهی از آنها روی گردان میشوند» (وَ إِذا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ).
نکات آیه
۱ - دسته اى از منافقان صدراسلام، هنگام فراخوانده شدن براى داورى رسول خدا(ص) میان آنان، از پذیرش آن خوددارى مى کردند. (و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله لیحکم بینهم إذا فریق منهم معرضون)
۲ - منافقان صدراسلام، دو دسته بودند: گروهى به صراحت از فرمان هاى خدا و رسول او سرپیچى مى کردند و دسته اى چنین نبودند. (و یقولون ... و أطعنا ثمّ یتولّى فریق منهم ... و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ... لیحکم بینهم إذا فریق منهم معرضون)
۳ - نپذیرفتن داورى پیامبر(ص)، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان است. (و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله لیحکم بینهم إذا فریق منهم معرضون)
۴ - داورى پیامبر(ص)، بر مبناى فرمان ها و دستورات خدا بود. (و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله لیحکم بینهم) آیه شریفه، پیش از آن که منافقان را موظف سازد که به داورى پیامبر(ص) تن دهند، آنان را به پذیرش حکم خدا فرا خوانده است. این فراخوانى مى تواند بیانگر این حقیقت باشد که حکم خدا، محور داورى ها است و پیامبر(ص) هم موظف بود براساس آن قضاوت کند.
۵ - قضاوت میان مردم، از مسؤولیت ها و منصب هاى پیامبر(ص) بود. (و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله لیحکم بینهم)
۶ - پذیرش داورى پیامبر(ص) و رهبران الهى، نشانه ایمان راستین به خدا و رسول او و فرمان برى از ایشان و التزام عملى به دین است. (و یقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا ثمّ یتولّى ... و ما أُولئک بالمؤمنین . و إذا دعوا ... لیحکم بینهم إذا فریق منهم معرضون)
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدراسلام ۱، ۲
- اطاعت: نشانه هاى اطاعت از خدا ۶; نشانه هاى اطاعت از محمد(ص) ۶
- ایمان: نشانه هاى ایمان به خدا ۶; نشانه هاى ایمان به محمد(ص) ۶
- خدا: اوامر خدا ۴
- دیندارى: نشانه هاى دیندارى ۶
- رهبران دینى: آثار قبول قضاوت رهبران دینى ۶
- محمد(ص): آثار قبول قضاوت محمد(ص) ۶; اعراض از قضاوت محمد(ص) ۱، ۳; تکلیف محمد(ص) ۵; دعوت به قضاوت محمد(ص) ۱; قضاوت محمد(ص) ۵; مقامات محمد(ص) ۵; ملاک قضاوت محمد(ص) ۴
- منافقان: اقسام منافقان ۲; دعوت از منافقان صدراسلام ۱; صفات منافقان ۳; منافقان صدراسلام ۲
- نفاق: نشانه هاى نفاق ۳
منابع
- ↑ در تفسیر مجمع البیان موضوع على علیهالسلام و عثمان نزدیک به همین مضمون از امام باقر|امام محمدباقر علیهالسلام نقل شده است و در تفسیر علی بن ابراهیم بعد از دو واسطه از ابن سنان او از امام صادق علیهالسلام نقل نماید که فرمود: این آیه درباره امیرالمومنین على علیهالسلام نازل شده است در موقعى که بین او و عثمان درباره باغى نزاعى رخ داده بود؛ على گفت: من داورى پیامبر را در این مورد قبول دارم، عبدالرحمن بن عفان بن عثمان گفت: به داورى کسى جز ابن شیبه رضایت نمیدهم سپس نزد ابن شیبه رفتند. ابن شیبه گفت: به داورى رسول خدا صلى الله علیه و آله تن در دهید که گفتار او همه از وحى آسمانى است سپس این آیه بر پیامبر نازل گردید.