النحل ١١٩
کپی متن آیه |
---|
ثُمَ إِنَ رَبَّکَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ |
ترجمه
النحل ١١٨ | آیه ١١٩ | النحل ١٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَهَالَةٍ»: حماقت و سفاهت. نادانی (نگا: نساء / ، انعام / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۱۲ - ۱۲۸ سوره نحل
- مَثَلى بیانگر هشدار نسبت به كفران نعمت و پیامدهای آن
- نكاتى كه از آيه: «فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللهُ حَلَالاً طَيِّباً» استفاده مى شود
- نهى از بدعت در دين، و افتراء و دروغ بستن بر خدا
- تحريم طيّبات براى بنى اسرائيل، ناشى از ظلم خودشان بوده است
- درِ رحمت و آمرزش الهى، به سوى همگان باز است
- ذكر اوصاف و ویژگی های ابراهيم «ع»
- مقصود از اختلاف يهود در «سبت»، در آیه شریفه
- وجوهى كه مفسران درباره اختلاف مذكور در آيه گفته اند
- معناى «حكمت»، «موعظه» و «مجادله»، در آیه شریفه
- مراد از موعظۀ حسنه و جدال احسن، در آيه شریفه
- دلیل ترتيب در ذكر «حكمت» و «موعظه» و «جدال»، در آيه شریفه
- فضيلت صبر بر آزار مشركان
- بحث روایتی
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «119»
سپس البتّه پروردگار تو براى كسانى كه از روى نادانى كار بدى كردند آنگاه از پس آن توبه كرده و به كار شايسته پرداختند همانا پروردگارت پس از آن توبه، قطعاً بخشنده مهربان است.
نکته ها
جهل به معناى ندانستن است، ولى جهالت در موردى كه انسان مىداند، ولى هوى و هوس بر او غالب مىشود نيز بكار مىرود. در سوره انعام آيه 54 كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ ... و نساء آيه 17 نيز جهالت به اين معناست. إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ ...
امام صادق فرمود: هرگناهى كه از بنده سر مىزند گرچه از روى عمد باشد، جهالت ناميده مىشود، زيرا نادانى بنده او را وادار به گناه كرده و گناه را در نظر او زيبا جلوه داده است.
پیام ها
1- اسلام بنبست ندارد و راه بازسازى را براى انسان باز گذاشته است. «ثُمَّ تابُوا»
2- پذيرفتن توبه از شئون ربوبيّت الهى و شيوههاى تربيت است. «رَبَّكَ»
3- توبه واقعى، همراه با اصلاح وجبران خلافها مىباشد. تابُوا* ... وَ أَصْلَحُوا
4- راه توبه بر روى همه باز است. «لِلَّذِينَ»
5- گناهانى كه بخاطر غلبهى هوس باشد نه انكار و عناد، به پذيرش توبه نزديك است. «عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا»
6- پذيرفتن توبه از جانب پروردگار قطعى است. (انّ- لغفورٌ- جمله اسميه)
7- علاوه بر پذيرش خلافكار، خداوند نسبت به او مهربان است. «لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 597
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (119)
بعد از آن حسن عاقبت توبهكنندگان راى بيان مىفرمايد:
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ پس بدرستى كه پروردگار تو. لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ: مر آنانرا كه بجا آوردند بدى را به سبب نادانى و غفلت و تفكر نكردن در عواقب امور به جهت غلبه شهوت و هواى نفس. ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ: پس بازگشتند به خداى تعالى به توبه و انابه بعد اين عمل. وَ أَصْلَحُوا: و به صلاح آوردند كار خود را. إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها: بدرستى كه پروردگار تو بعد از توبه.
لَغَفُورٌ رَحِيمٌ: هرآينه آمرزنده است مر آن گناه را به سبب توبه، مهربان است كه قبول فرمايد توبه را از بنده، و مرحمت نمايد در حق او به افضال و انعام.
تنبيه: آيه شريفه دستور گناهكاران را بيان فرمايد كه به سبب توبه و اصلاح كار مىتوانند خود را مشمول غفران و رحمت حضرت منّان قرار دهند. توبه، سرمايه سالكين و اول مقامات دين است، مشرق نور پروردگار عالميان، و كليد استقامت در راه دين و ايمان، و موجب محبت خداوند رحمان و سبب نجات از عذاب نيران است. فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم «1»: توبهكننده،
«1» بحار الانوار، جلد 6، باب 20، صفحه 21، حديث 16.
جلد 7 - صفحه 303
دوست خدا و مانند كسى است كه هيچ گناه بر او نباشد. و حضرت باقر فرمود:
خداى تعالى خوشحالتر مىشود به توبه بنده خود از مردى كه در شب تار در بيابان، مركب و توشه خود را گم كرده باشد و ناگاه آن را بيابد «1». و توبه به سه چيز تحقق يابد: 1- به قوت ايمان و نور يقين. 2- پشيمانى از آنچه بجا آورده. 3- تدارك گذشته و عزم بر ترك در آينده.
عبرت: در بصره زنى بود نامش «شعوانه»، مجلسى از فسق و فجور منعقد نمىشد مگر او در آن بود. روزى با جمعى از كنيزان خود در كوچههاى بصره مىگذشت، به در خانهاى رسيد كه از آن خروش و فغان بلند بود، گفت:
سبحان اللّه، عجب غوغائى است. كنيزى را به اندرون فرستاد تا خبر آرد.
برنگشت، كنيز ديگر فرستاد، او هم برنگشت. ديگرى را تأكيد نمود در معاودت، چون برگشت، گفت: غوغاى مردگان نيست، بلكه ماتم زندگان است. «شعوانه» داخل شد، ديد واعظى جمعى را موعظه نمايد و از عذاب خدا مىترساند و تفسير اين آيه را فرمايد: (إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً) «2» «شعوانه» متأثر، گفت: اى شيخ، من يكى از رو سياهانم، اگر توبه كنم خدا مىآمرزد. گفت: البته، توبه كن، خدا مىآمرزد اگرچه گناه تو مثل «شعوانه» باشد. گفت: يا شيخ، شعوانه منم، توبه كنم كه بعد ديگر گناه نكنم. واعظ گفت: خدا ارحم الراحمين است، پس كنيزان را آزاد، و مشغول عبادت شد به نحوى كه بدنش به نهايت ضعف رسيد. روزى با خود مىگفت:
آه آه از دنيا اين طور گداخته شدم، ندانم آخرت حالم چگونه باشد. اين است داستان توبه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ (116) مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (117) وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (118) ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (119)
ترجمه
و نگوئيد براى وصف نمودن بزبانتان دروغ را اين حلال است و اين حرام تا افتراء زنيد بخدا دروغ را همانا آنانكه افتراء ميزنند بخدا دروغ را رستگار نميشوند
برخوردارى اندكى است و از براى آنها است عذابى دردناك
و بر آنانكه يهودى شدند حرام كرديم آنچه را نقل نموديم براى تو از پيش و ستم نكرديم بآنها ولى بودند آنها كه بخودشان ستم ميكردند
پس همانا پروردگار تو براى آنانكه كردند كار بد را بنادانى پس توبه نمودند بعد از آن و بصلاح در آوردند خودشان را همانا پروردگار تو پس از آن هر آينه آمرزنده مهربان است.
تفسير
خداوند متعال پس از بيان محرّمات مذكوره در آيه سابقه نهى فرموده از گفتن جمله اين حلال است و اين حرام بمجرّد توصيف زبانى بدون دليل و بيان الهى كه نتيجه آن وضوح دروغگوئى گوينده است گويا دروغ بكلام آنها واضح و آشكار شده است براى مبالغه در دروغگوئى اين اشخاص مانند آنكه ميگويند روى او وصف ميكند جمال را و چشم او وصف ميكند سحر را براى مبالغه در حسن روى و چشم او چنانچه مع الاسف در اين زمان معمول است كه بدون مراجعه بكتاب و سنّت و رأى مرجع تقليد از پيش خود هر كس ميگويد اين حلال و اين حرام است و از نتيجه اين نطق بىمنطق غافلند كه نيست مگر افتراء بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گويا غرضى از اين مقال ندارند جز واضح نمودن دروغ خودشان و نسبت دادن حكمى را بخداوند بدروغ كه افتراء و اشدّ انواع دروغ است و كسانيكه دروغى
جلد 3 صفحه 324
را نسبت بخدا دهند روى رستگارى را نخواهند ديد اين زندگانى چند روزه دنياى دنىّ چه قدر قيمت و قابليّت دارد كه كسى براى مختصر اظهار فضيلت پوچ يا ساير اغراض فاسده بخالق و پروردگار خود افتراء بزند و در آخرت بعذاب اليم گرفتار شود و در دنيا هم بفاصله كمى مفتضح و رسوا گردد امان از وساوس نفس امّاره قمّى ره فرموده مانند آنكه ميگفتند آنچه در شكمهاى شتر و گاو و گوسفند است مخصوص است بمردان ما و حرام است بر زنان ما و در سوره انعام گذشت و در توحيد از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه چون بنده خدا گناه بزرگ يا كوچكى را كه خداوند از آن نهى فرموده مرتكب شود از ايمان خارج گردد و مؤمن باو گفته نشود فقط مسلمان باو گفته شود تا توبه نمايد و استغفار كند كه در اين صورت بر ميگردد بايمان و گناه موجب كفر و انكار او نميشود ولى اگر حلالى را گفت حرام است و حرامى را گفت حلال است و اين را دين خود قرار داد از ايمان و اسلام بيرون رود و كافر شود و مانند كسى است كه در حرم داخل شود و در خانه كعبه رود و آنجا گناهى كند كه بيرونش برند و گردنش را بزنند و در جهنّم قرار گيرد و خداوند حرام فرمود بر يهود آنچه را خبر داد به پيغمبر خود پيش از اين در سوره انعام بآيه شريفه وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ كه بيان گرديد و اين تحريم براى عقوبت آنها بود نه مضرّت در آن محرّمات چون مستحق عقوبت بودند و در اين تحريم خداوند بآنها ظلم نفرموده بلكه خودشان ظلم نمودند بخودشان كه معصيت نمودند و مستحق عقوبت شدند و پس از ذكر وعيد خداوند بمقتضاى رحمت وعده مغفرت داده بكسانيكه از روى جهالت و نادانى نه تعصّب و عناد معصيت نمودند يا از باب بىفكرى و غفلت و عدم توجّه بعاقبت كه نوعا اين امور موجب معصيت است بشرط توبه و انابه و عمل بمقتضاى آن از اداء حقوق لازمه و تكاليف واجبه كه كاشف از ندامت و پشيمانى از گناه باشد و براى تأكيد و تقريب خبر انّ باسم آن انّ ربّك تكرار شده با اشاره باشتراط وقوع توبه بعد از گناه و با ملاحظه فاصله بين صدر و ذيل كلام نكات بلاغتى آن واضح خواهد بود و تكرار كلمه ثمّ براى افاده تراخى وعده از وعيد و ترتّب توبه بر معصيت است.
جلد 3 صفحه 325
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِن بَعدِ ذلِكَ وَ أَصلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (119)
پس از اينکه طغيانها و معاصي محققا پروردگارت از آن رأفت و مهرباني که نسبت ببندگان دارد براي كساني که از راه نفهميدهگي و حماقت اعمال بدي مرتكب شدند سپس متنبه شدند و توبه كردند و تدارك كردند اعمال سوء خود را باعمال صالحه محققا پروردگار تو هر آينه هم آمرزنده است از تمام اعمال سوء آنها گذشت ميفرمايد و هم رحيم است مشمول رحمتهاي غير متناهيه قرار ميدهد مسئله توبه را در بسياري از آيات و در اخبار الي ما شاء اللّه بلكه برهان عقل هم بر او قائم است و يأس از رحمت الهي خود يكي از گناهان بسيار بزرگ است که ميفرمايد قُل يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسرَفُوا عَلي أَنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً زمر آيه 59 بلكه قنوط از رحمت ضلال است قالَ وَ مَن يَقنَطُ مِن رَحمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضّالُّونَ حجر آيه 56.
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ گفتيم جهل دو معني دارد جهل مقابل علم و جهل مقابل عقل چنانچه عقل هم دو معني دارد عقل مقابل جنون و عقل مقابل جهل و باين معنا است فرمايش امير المؤمنين
العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان
و در بسياري از آيات که ميفرمايد لِقَومٍ يَعقِلُونَ همين معني اراده شده و اينکه جهل را تعبير به حمق و كم عقلي و خريت ميكنند مراد اينست که از روي عمد و عناد نباشد ثُمَّ تابُوا که گفتند
التائب من الذنب كمن لا ذنب له
أَنَّ اللّهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ توبه آيه 105 وَ هُوَ الَّذِي يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَعفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ شوري آيه 25 و غير اينها مِن بَعدِ ذلِكَ يعني بعد از آنكه اعمال سوء را مرتكب شدند موفق بتوبه شدند و اصلحوا اصلاح بعد الفساد باينست که اگر حقوق النّاس يا خمس و زكاة است رد كند و اگر مثل نماز و روزه است قضا كند و اگر ظلم و اذيت است ترضيه كند يا طلب مغفرت و اگر مخالفت است اطاعت
جلد 12 - صفحه 206
كند و اگر كفر و شرك و ضلالت است ايمان آورد إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعدِها بعد از توبه و اصلاح لغفور رحيم حتي از نامه عمل محو ميكند و تبديل بحسنات ميفرمايد فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 119)- در این آیه آن چنان که روش قرآن است، درهای بازگشت را به روی افراد فریب خورده و یا پشیمان میگشاید، و میگوید: «سپس پروردگارت نسبت به آنها که از روی جهل اعمال بد انجام دادهاند، سپس بعد از آن توبه کردهاند و اصلاح و جبران نمودند، آری پروردگارت بعد از این توبه و اصلاح، آمرزنده
ج2، ص609
و مهربان است» (ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).
قابل توجه این که علت ارتکاب گناه را «جهالت» میشمرد، چرا که این گونه افرادند که پس از آگاهی به راه حق باز میگردند.
دیگر این که: مسأله توبه را به توبه قلبی و ندامت درونی محدود نمیکند، بلکه اصلاح و جبران را مکمل توبه میشمارد، تا این فکر غلط را از مغز خود بیرون کنیم که هزاران گناه را با یک جمله «استغفر اللّه» میتوان جبران کرد.
نکات آیه
۱- وعده قطعى خداوند به بخشش گناه بدکاران، در صورت روى آوردن آنان به توبه و صلاح (ثمّ إن ربّک للذین عملوا السوء بجهلة ثمّ تابوا من بعد ذلک و أصلحوا إن ربّک من بعدها لغفور رحیم)
۲- هر نوع گناه و بدکارى به وسیله توبه، قابل آمرزش است. (ثمّ إن ربّک للذین عملوا السوء ... ثمّ تابوا من بعد ذلک ... لغفور رحیم) گفتنى است که برداشت فوق با توجه به اطلاق «السوء» است.
۳- هر نوع عمل زشت و ناشایست، ظلم به خویشتن است. (و لکن کانوا أنفسهم یظلمون ... للذین عملوا السوء)
۴- بخشش خداوند از بدکاران، در صورتى است که آنان گناه را از روى جهل و نادانى به حقایق انجام داده باشند نه از سر عمد و خوى عصیان گرى (ثمّ إن ربّک للذین عملوا السوء بجهلة) مقصود از «بجهالة» ممکن است جهل به احکام الهى، در برابر علم نباشد; چون در این صورت گناهى سر نزده است تا نیاز به توبه و یا آمرزش الهى باشد; بلکه مراد، جهل در برابر عمل آگاهانه و از روى عمد و خوى عصیان گرى و نیز جهل به معارف بلند آسمانى است.
۵- جهل و ناآگاهى به حقایق، ریشه هر گناه و بدکارى (للذین عملوا السوء بجهلة) کلمه «بجهالة» بدکاران را به دو دسته تقسیم نمى کند; بلکه احتمالاً در مقام توضیح و تبیین ماهیت بدکاران است که هر بدکارى قطعاً جاهل و نابخرد است; چه اینکه اگر خرد مى داشت، خود را به عواقب شوم گناه مبتلا نمى کرد.
۶- اصلاح خطاهاى گذشته و گرایش به صلاح عملى، نشانگر توبه واقعى و شرط پذیرش آن است. (ثمّ تابوا من بعد ذلک و أصلحوا إن ربّک من بعدها لغفور رحیم) برداشت فوق به خاطر این است که متعلق و مفعول «أصلحوا» ذکر نشده است، ولى به قرینه جمله پیشین (للذین عملوا السوء...) - که سخن از خطا و زشت کارى به میان آورده است - مقصود از آن، اصلاح وضع گذشته و رویکرد به صلاح است.
۷- گناه حلال و حرام شمردن امور (بدعت گذارى)، اگر از سر جهل و نقصان علم باشد - در صورت توبه و اصلاح گذشته ها - مورد غفران و بخشش الهى است. لاتقولوا ... هذا حلل و هذا حرام ... و على الذین هادوا حرّمنا ... و لکن کانوا أنفسهم یظلمون . ثمّ إن ربّک للذین عملوا السوء بجهلة ... إن ربّک من بعدها لغفور رحیم
۸- عمل انسان، نشانگر باورها، نیتها و حالات درونى اوست. (ثمّ تابوا من بعد ذلک و أصلحوا) در آیه شریفه اقدام به اصلاح و صلاح عملى، به عنوان شرط توبه و نشانگر واقعى بودن آن ذکر شده است و این نشان مى دهد که تحول درونى انسانها به سوى خدا،نمى تواند جداى از عمل صالح باشد.
۹- ربوبیت خداوند، مقتضى غفران و رحمت گسترده نسبت به گناهکاران توبه کننده است. (إن ربّک للذین ... إن ربّک من بعدها لغفور رحیم)
۱۰- خداوند، داراى بخشش و رحمت گسترده است. (إن ربّک ... لغفور رحیم)
۱۱- ظلم و گناه، مانع از برخوردارى انسان از غفران و رحمت گسترده خدا (کانوا أنفسهم یظلمون ... ثمّ تابوا ... إن ربّک من بعدها لغفور رحیم) تعبیر و قید «من بعدها» مى رساند که قبل از توبه واقعى، انسان نمى تواند از بخشش و رحمت الهى با همه گستردگى آن سود جوید.
۱۲- بخشش خداوند، آمیخته با مهربانى است. (إن ربّک من بعدها لغفور رحیم) برداشت فوق، مبتنى بر این نکته است که «رحیم» صفت براى «غفور» باشد.
موضوعات مرتبط
- آمرزش: شرایط آمرزش ۴; موانع آمرزش ۱۱; وعده آمرزش ۱
- اصلاح: آثار اصلاح ۱، ۷
- ایمان: نشانه هاى ایمان ۸
- بدعت: جهل در بدعت ۷; شرایط آمرزش بدعت ۷
- بدکاران: آمرزش بدکاران ۱
- توابین: زمینه آمرزش توابین ۹
- توبه: آثار توبه ۱، ۲، ۷; شرایط قبول توبه ۶
- جهل: آثار جهل ۴، ۵، ۷
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۹; آمرزشهاى خدا ۱۰; رحمت خدا ۱۰; مهربانى خدا ۱۲; وعده هاى خدا ۱; ویژگى آمرزشهاى خدا ۱۲
- خود: ظلم به خود ۳
- رحمت: زمینه رحمت ۹; موانع رحمت ۱۱
- ظلم: آثار ظلم ۱۱
- عمل: آثار عمل ۸; اصلاح عمل ۶; ظلم عمل ناپسند ۳; منشأ عمل ناپسند ۵
- گناه: آثار گناه ۱۱; آمرزش گناه جاهلانه ۴; پشیمانى از گناه ۶; عوامل آمرزش گناه ۲; منشأ گناه ۵
- نیت: نشانه هاى نیت ۸
منابع