الغاشية ٢٢
کپی متن آیه |
---|
لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُسَيْطِرٍ |
ترجمه
الغاشية ٢١ | آیه ٢٢ | الغاشية ٢٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مُصَیْطِرٍ»: مسلّط. چیره (نگا: بقره / یونس / ، ق / ). این واژه را با (س) و (ص) خواندهاند. تبدیل سین به صاد به علّت مناسبت با (ط) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۶ سوره غاشيه
- وجه نامگذاری قيامت به «غاشيه: فراگيرنده» و معناى اين كه در قيامت وجوهى «خاشعه» اند
- وصف «جنّت عاليه» اى كه چهره هاى «ناعمه» در قيامت، در آن جاى دارند
- دعوت به نظر در مظهر تدبير الهى
- توضيحى راجع به استثناء «إلّا مَن تَوَلّى وَ كَفَر»، از آیه «فَذَكّر إنّمَا أنتَ مُذّكّر»
- رواياتى در ذيل آيات «عَامِلَةٌ ناصِبَةٌ» و «فَذَكّر إنّمَا أنتَ مُذَكّر» و درباره حساب اعمال
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ «21» لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ «22» إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ «23» فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ «24» إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ «25» ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ «26»
«21» پس تذكّر بده كه همانا تو تذكّر دهندهاى، «22» و بر آنان سيطره و تسلّطى ندارى (كه به ايمان آوردن مجبورشان كنى). «23» مگر آن كس كه روى گرداند و كفر پيشه كرد. «24» كه خداوند او را به بزرگترين عذاب مجازات مىكند. «25» همانا بازگشت آنان به سوى ماست. «26» آنگاه حسابشان بر ماست.
نکته ها
تذكّر براى اتمام حجت است تا كافران در قيامت نگويند: «لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ» «1»* خدايا! چرا براى ما هشدار دهندهاى نفرستادى، كه از او پيروى كنيم. البتّه جز صاحبان خرد از اين تذكّرها پند نمىگيرد. «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» «2»*
در سوره قبل (سوره اعلى) خداوند به پيامبرش دستور تذكّر داد و فرمود: تو تذكّر بده كه هر كس خشيت دارد متذكّر مىشود و افراد شقى از تذكّر دورى خواهند كرد و به بزرگترين عذاب گرفتار خواهند شد. «يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى»
در اين سوره نيز مىفرمايد: تو تذكّر بده ولى بدان كه گروهى اعراض خواهند كرد و به عذاب اكبر گرفتار خواهند شد. «إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ» به هر حال «نار كبرى» در سوره اعلى و «عذاب اكبر» در اين سوره، كيفر كسانى است كه تذكّرپذير نيستند و پند و اندرز الهى را پشت گوش مىاندازند.
«مصيطر» از «سطر» و «سيطائره» به كسى گفته مىشود كه افراد تحت امر خود را به بند مىكشد و آنان را در جهتى كه خود مىخواهد تنظيم مىكند.
امام صادق عليه السلام فرمود: «كلّ امّة يحاسبها امام زمانها و يعرف الائمة اوليائهم و اعدائهم
«1». طه، 134.
«2». رعد، 19.
جلد 10 - صفحه 467
بسيماهم» «1» حساب هر امت به عهده امام زمان آنهاست و امامان، دوستان و دشمنان خود را از سيمايشان مىشناسند، همان گونه كه در سوره اعراف چنين آمده است: «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ» «2»
در زيارت جامعه خطاب به معصومين عليهم السلام نيز مىخوانيم: «و اياب الخلق اليكم و حسابهم عليكم» «3» رجوع مردم به سوى شماست و حساب مردم با شماست.
از امام كاظم و امام باقر و امام هادى عليهم السلام نيز اين معنا نقل شده است. «4»
جمله «إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ»، استثناء از جملهى «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» است. يعنى اى پيامبر! تو تذكّر دهندهاى، جز آن كه كفر ورزد كه تذكّر تو در او اثرى ندارد.
امام باقر عليه السلام فرمود: مراد از عذاب اكبر، عذاب شديد و ابدى است. «5»
پیام ها
1- پيامبر، مأمور به وظيفه است نه نتيجه. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ» (پيامبر صلى الله عليه و آله براى هدايت مردم اهتمام وحرص داشت و خداوند به او فرمود: وظيفه تو فقط تذكّر است.)
2- وظيفه پيامبران، تذكّر است نه تسلط و تحميل عقيده. «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»
3- بىاعتنايى مردم، وظيفه را ساقط نمىكند. «إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»
4- منشأ كفر، عناد و لجاجت و روى گردانى از حق و حقيقت است. «مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ»
5- قهر خدا درجاتى دارد. «الْعَذابَ الْأَكْبَرَ»
6- فرار از قهر الهى براى هيچكس امكان ندارد. «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ»
7- حسابرسى از سنّتهايى است كه خداوند بر خود واجب كرده است. «إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ»
«والحمد لله رب العالمين»
«1». بحار، ج 8، ص 339.
«2». اعراف، 46.
«3». مفاتيح الجنان.
«4». تفسير الميزان.
«5». تفسير نورالثقلين.
جلد 10 - صفحه 470
سوره فجر
اين سوره سى آيه دارد و در مكّه نازل شده است.
نام آن برگرفته از آيه اول و به معناى سپيده دم است.
همانند ديگر سورههاى مكّى، آيات آن، كوتاه و كوبنده و انذار دهنده است.
اين سوره بخشهاى متعددى دارد كه با سوگند به زمانهايى همچون شب، سحر و سپيده دم آغاز مىشود و با اشاره به سرگذشت اقوامى طغيان گرو سركش ادامه مىيابد.
سنّت آزمايش و ابتلا از سوى خداوند و عكس العملهاى متفاوت انسان در برابر آن و همچنين حضور انسان در دادگاه قيامت و اظهار حسرت و پشيمانىِ ناپاكان و ابراز خشنودى در رضايتِ پاكان، ادامه آيات اين سوره را تشكيل مىدهد.
جلد 10 - صفحه 471
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ «22»
لَسْتَ عَلَيْهِمْ: نيستى بر ايشان، بِمُصَيْطِرٍ: متسلّط تا اجبار كنى ايشان را به ايمان. نظير اين است «ما انت عليهم بجبّار» «1» زيرا ايمان به اختيار و با
«1» سوره ق آيه 45.
جلد 14 - صفحه 181
اجبار منافات دارد، و ثواب و عقاب مترتّب بر تكليف، و لازمه آن اختيار بندگان است در ردّ و قبول. نزد بعضى اين آيه منسوخ است به آية القتال، لكن اصحّ آنكه در اين نسخ نيست. زيرا جهاد اكراه قلوب نيست تا ناسخ باشد و معنى آيه آنكه:
اى پيغمبر! تو همين مبعوث هستى بر تذكّر و تبليغ و از ترك قبول ايشان اثمى و حرجى بر تو لازم نمىآيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ «1» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ «2» عامِلَةٌ ناصِبَةٌ «3» تَصْلى ناراً حامِيَةً «4»
تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ «5» لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيعٍ «6» لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ «7» وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ «8» لِسَعْيِها راضِيَةٌ «9»
فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ «10» لا تَسْمَعُ فِيها لاغِيَةً «11» فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ «12» فِيها سُرُرٌ مَرْفُوعَةٌ «13» وَ أَكْوابٌ مَوْضُوعَةٌ «14»
وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَةٌ «15» وَ زَرابِيُّ مَبْثُوثَةٌ «16» أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ «17» وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ «18» وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ «19»
وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ «20» فَذَكِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَكِّرٌ «21» لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ «22» إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَ «23» فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَرَ «24»
إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ «25» ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ «26»
ترجمه
آيا رسيد بتو خبر داهيه فرا گيرنده
رويهائى در آن روز خوار و شرمسارند
كار كنندگان و رنج برندگانند
در آورده شوند در آتش سوزان
آشامانده شوند از چشمهاى در نهايت گرمى
نيست براى آنها خوراكى مگر از ضريع
نه فربه ميكند و نه بىنياز از گرسنگى
رويهائى در آن روز خرّم و خندانند
براى كار خودشان خشنودند
در بهشت بلند مرتبه باشند
نشنوند در آن سخن بيهودهاى
در آن چشمهاى است روان
در آن تختهائى بلند است
و تنگهائى گذارده شده
و بالشها و پشتيهاى مرتّب شده
و فرشهاى اعلاى گسترده شده
آيا نمينگرند بسوى شتر كه چگونه آفريده شده
و بسوى آسمان كه چگونه افراشته شده
و بسوى كوهها كه چگونه منصوب و مستقرّ گشته
و بسوى زمين كه چگونه مسطّح و مبسوط گرديده
پس پند ده جز اين نيست كه تو پند دهندهاى
نيستى بر آنها تسلّط دارنده
ولى كسيكه روى گرداند و كافر شود
پس عذاب ميكند او را خداوند عذاب بزرگترى
همانا بسوى ما است بازگشت آنها
پس همانا بر عهده ما است رسيدگى بحسابشان.
تفسير
خداوند متعال براى اهميّت دادن باخبار از واقعه هايله قيامت
جلد 5 صفحه 380
كبرى خبر ميدهد آنرا به پيغمبر خود بصورت سؤال و ميفرمايد آيا آمد تو را و رسيد بتو خبر و حديث آمدن روزى كه ميپوشاند و فرو ميگيرد اهوال و شدائد آن اهل عالم را كه در آنروز مردمى ذليل و خوار و غمگين و شرمسارند بقدريكه آثار انكسار از رويهاى آنان نمايان است و آنها كسانى هستند كه در دنيا اعمال زيادى بجا آورند و رنج و زحمت بسيارى از اين راه بر خود راه دهند و نفعى از آن براى آنان حاصل نشود از قبيل رهبانان و صومعه نشينان و رياكاران و دشمنان ائمه اطهار چنانچه قمى ره فرموده كه آنها كسانى هستند كه مخالفت نمودند با دين خدا و نماز خواندند و روزه گرفتند و عداوت نمودند با امير المؤمنين عليه السّلام و اعمالى بجا آوردند و در آن زحمت بسيارى كشيدند و چيزى از اعمال آنها قبول نشده داخل در آتش سوزان شوند و در روايات متعدّده باين معنى و نزول اين آيات در شأن نواصب و دشمنان ائمه اطهار تصريح شده و آنها داخل و ملازم با آتش سوزان جهنّم كه بنهايت حرارت رسيده خواهند شد و از چشمهاى كه آب آن بنهايت حرارت رسيده بآنها مىآشامانند و نيست خوراكى براى آنها مگر از ضريع كه در مجمع آن را به يك نوع از خار كه چون خشك شود باين اسم خوانده گردد و پليدتر و بد طعمترين طعامها باشد كه هيچ چرندهاى آنرا نچرد تفسير فرموده و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه آن چيزى است در آتش شبيه به خار تلختر از صبر و بدبوتر از مردار و پر حرارتتر از آتش خداوند آنرا ضريع ناميده و با اين همه پليدى و بد طعمى نه جزء بدن ميشود كه فربه كند خورنده را و نه دفع ميكند از او الم گرسنگى را پس هيچ اثر خيرى ندارد و در آن روز مردمى در ناز و نعمتند بقدريكه اثر تنعّم و بهجت و سرور و انبساط و شادى از رويهاى ايشان نمايان است و از سعى و عمل خودشان كه در دنيا نمودند خوشنود و راضى ميباشند كه موجب خوشنودى خداوند از آنان شده و جزاى خير كه بهشت عنبر سرشت باشد در مقابل آن اعمال بايشان كرامت فرموده و آنها در آن مقام عالى و قصور عاليه آن جاى دارند و بهيچ وجه سخن لغو و بيهوده و ناروائى در آن نميشنوند و قمّى ره نقل فرموده كه هزل و دروغ نميشنوند و در آن بهشت چشمهاى است كه هميشه جريان دارد
جلد 5 صفحه 381
و قطع نميشود و تختهاى بلند قدر و رفيع منزلتى است كه اهل ايمان بر آنها بنشينند و مناظر با صفاى بىمنتهاى بهشت را تماشا كنند و لذت برند و آنجا تنگهائى است از شراب طهور در اطراف و جوانب تختها گذارده شده كه هر وقت مايل باشند بنوشند و بالشها و پشتيها روى تختها مرتّب چيده شده پهلوى يكديگر كه هر طور بخواهند تكيه كنند و فرشهاى عالى و گرانمايه بر تختها و كنار نهرها گسترده شده كه هر گونه تنزّه و تفريح بخواهند بنمايند و پس از اينها مىفرمايد چرا كفّار مكّه چنين روزى را باور ندارند و با آنكه قدرت خدا را ميبينند بعيد ميشمارند آيا فكر و تأمّل نميكنند در خلقت همين شترى كه مهمترين اموال آنها و هميشه در مرئى و منظر آنان است كه خداوند چگونه خلق فرموده آنرا كه دلالت بر كمال قدرت و حسن تدبير و تقدير او دارد حيوانى با اين عظمت جثّه و قوّت بدن را چنان رام و مسخّر آنان فرموده كه براى باربردارى و سوارى بر آن خود ميخوابد و بعد با بار گران برميخيزد و بيابانهاى بىآب عربستان را براى تحمّل بسيارى كه از تشنگى دارد بسهولت طى مينمايد و هيچگونه زحمتى نگهدارى آن براى آنان ندارد خار ميخورد و بار ميكشد و شير ميدهد و نتاج ميآورد و از پشم و پوست و گوشت و ساير منافع آن برخوردار ميگردند و كودكى مهار قطار آنها را در دست گرفته هر جا خواسته باشد ميبرد و ميخواباند و هيچ حيوانى اين قدر پر منفعت و بىضرر و رام و آرام در كردار و رفتار نيست و لذا مخصوص بذكر شده براى تنبّه اعراب باديه نشين و اهالى مكّه معظمه كه محلّ نزول اين سوره مباركه است و آنان غالبا با شتر مسافرت مينمودند و جز آن حيوان و آسمان و زمين و كوه در اوقات فراغت خودشان براى تفكّر و تذكّر چيزى نميديدند و لذا خداوند بعد از اين فرموده و آيا نظر بسوى آسمان و فكر در آن نميكنند كه چگونه سقف مزيّنى بىستون بر سر آنها افراشته و بلند شده و بسوى كوهها كه چگونه منصوب و راسخ و ثابت گرديده و نميگذارد زمين متزلزل گردد و بسوى زمين كه چگونه مبسوط و ممهّد براى آسايش و آرامش و كشت و زرع و سير و سلوك گشته است اينها همه مصنوعات الهى است كه بايد در آنها فكر نمود و بعظمت صانع پى برد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام
جلد 5 صفحه 382
نقل نموده كه اواخر اين چهار آيه را بصيغه متكلّم وحده قرائت فرموده است و در خاتمه ميفرمايد پس تذكّر ده اى پيغمبر و آگاه نما آنها را بعظمت صنع و صانع تا سهل شود بر آنان اقرار بمعاد و خدا ترس شوند و در بند آن مباش كه آنها قبول ميكنند و متذكّر ميشوند و ايمان ميآورند يا نه چون وظيفه تو فقط تذكّر و دعوت است اجابت و قبول با خود آنها است تو از اين جهت مسئوليّتى ندارى و مسلّط بر آنها نيستى كه بتوانى بزور ايمان را در دل آنها جاى دهى و قمّى ره نقل فرموده كه تو حافظ و نويسنده اعمال آنها نيستى ولى كسانيكه پشت نمايند بدعوت تو و اعراض كنند از ذكر خدا و كافر شوند خداوند آنها را ببزرگترين عذاب كه خلود در آتش جهنّم است معذّب خواهد فرمود و بنابر اين استثناء منقطع است و محتمل است مراد آن باشد كه متذكّر نما چون تو متذكّر كنندهاى مگر كسى را كه روى گردان است و بتذكّر تو متذكّر نميشود و بنابر اين استثناء متّصل است و در هر حال تو گرد ملال بخاطر راه مده رجوع و بازگشت همه بعد از مرگ و در روز قيامت بحكم ما است پس بحساب آنها ميرسيم و بجزاى كاملشان ميرسانيم و مستفاد از چند روايت معتبر در اين مقام آنست كه خداوند در روز قيامت حساب خلق را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام رجوع ميفرمايد و آن دو بائمه اطهار ارجاع مينمايند و ايشان كفّار را محكوم بخلود در آتش مينمايند و شيعيان را محكوم ببهشت باين وسيله كه اگر گناه كار باشند و حقوق الهى در گردن آنها باشد شفاعت ميكنند و قبول ميشود و اگر حقّ النّاس باشد عوض ميدهند و از آنها رضايت ميطلبند و اگر حق خودشان باشد از آن ميگذرند و ايشان را با خودشان ببهشت ميبرند خداوند ما را از شيعيان قرار دهد انشاء اللّه تعالى در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت هل أتاك حديث الغاشيه در نماز واجب يا مستحب خداوند فرا ميگيرد او را برحمت خود در دنيا و آخرت و ايمن ميفرمايد او را در روز قيامت از عذاب آتش و الحمد للّه رب العالمين
جلد 5 صفحه 383
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَستَ عَلَيهِم بِمُصَيطِرٍ «22»
که مسلط شوي بر آنها و آنها را مجبور كني بايمان خداوند متعال بآنها عقل و شعور داده و پيغمبر براي آنها فرستاده و كتاب نازل فرموده و دستورات داده و راه هدايت را بر آنها باز كرده و راه عذر را بر آنها بسته و قوت و قدرت و اختيار بآنها داده: لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحيي مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ انفال آيه 42.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 22)- «تو سلطهگر بر آنان نیستی که (بر ایمان) مجبورشان کنی» (لست علیهم بمصیطر).
آری! آفرینش آسمان و زمین و کوهها و حیوانات نشان میدهد که این عالم بیحساب نیست، و آفرینش انسان نیز هدفی داشته، اکنون که چنین است آنها را با تذکرات خویش به اهداف خلقت و آفرینش آشنا ساز، و راه قرب خدا را به آنها نشان ده، و در مسیر تکامل رهبر و راهنمایشان باش.
البته راه کمال در صورتی پیموده میشود که با میل و اراده و اختیار همراه باشد، تو هرگز نمیتوانی آنها را مجبور سازی، و اگر هم میتوانستی فایدهای نداشت.
نکات آیه
۱ - اجبار و وادار ساختن مردم به پذیرش پندها و موعظه ها، از تکالیف و رسالت هاى پیامبر(ص) نیست. (لست علیهم بمصیطر) «صَطَر» و «سَطَر»، به یک معنا مى باشد (مفردات) و «مسیطر» به معناى عهده دار و مسلّط است. (مقاییس اللغة)
۲ - پذیرش دین، اجبارى نیست. (لست علیهم بمصیطر)
۳ - اهتمام شدید پیامبر(ص)، به هدایت مردم (لست علیهم بمصیطر) با توجّه به این که پیامبر(ص)، هرگز درصدد سلطه جویى بر مردم نبود، تأکید آیه شریفه، بر نفى سیطره، بیانگر تلاش وافر و پى گیرى مستمر آن حضرت در زمینه هدایت مردم است; به گونه اى که گویا درصدد اجبار مردم به دیندارى است.
۴ - اثر نبخشیدن پند و اندرزهاى دینى براى مردم، تکلیف ابلاغ معارف الهى را ساقط نمى کند. (فذکّر ... لست علیهم بمصیطر) آیه شریفه، بیانگر روگردانى برخى مردم، از تذکرات پیامبر(ص) است و بیان مى دارد که در این موارد، نباید معارف الهى را بر مردم تحمیل کرد. آیه قبل با توصیف پیامبر(ص) به «تذکر دهنده»، آن حضرت را حتى در این موارد، به تذکر دادن مأمور ساخته است.
موضوعات مرتبط
- انسان: اختیار انسان ۲; موعظه انسان ها ۱
- دین: اختیار در دین ۲; اهمیت تبلیغ دین ۴; نفى اکراه در دین ۲
- محمد(ص): محدوده رسالت محمد(ص) ۱; هدایتگرى محمد(ص) ۳
- موعظه: اهمیت موعظه ۴
- هدایت: اهمیت هدایت ۳
منابع