الزخرف ٧٨
کپی متن آیه |
---|
لَقَدْ جِئْنَاکُمْ بِالْحَقِ وَ لٰکِنَ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِ کَارِهُونَ |
ترجمه
الزخرف ٧٧ | آیه ٧٨ | الزخرف ٧٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَقَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ»: ما حق را برایتان آوردیم. گوینده میتواند خدا، مالک و سایر دستیاران او باشد. مراد از حق، دین راستین و همه حقایق سرنوشتساز است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ «78»
همانا ما حقّ را براى شما آورديم ولى اكثر شما نسبت به آن كراهت داشتيد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (78)
بعد از جواب مالك به ايشان گويد:
لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِ: هر آينه بتحقيق آورديم به شما، يعنى فرستاديم حق را بر زبان پيغمبران خود، وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ: و لكن بيشتر شما مر سخن حق را ناخواهان بوديد و از آن كراهت داشتيد به جهت باطل مطابق مشتهيات نفس و راحتى بود و حق خلاف نفس و موجب زحمت و مشقت، لذا حق را كاره و باطل را جالب و در طريق عصيان و طغيان سلوك نموديد، بنابراين عذاب و عقاب ملازم حال شما خواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ (76) وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (77) لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (78) أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ (79) أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (80)
قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ (81) سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (82) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (83) وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (84) وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (85)
ترجمه
و ستم نكرديم آنها را ولى بودند آنها ستمكاران
و ندا كنند اى مالك بخواه تا حكم كند بر ما بمرگ پروردگار تو گويد همانا شما درنگ كنندگانيد
بتحقيق آورديم براى شما حق را ولى بيشتر شما حقّ را ناخوش دارندگانيد
بلكه محكم گردانيدند امرى را پس همانا ما محكم گردانندگانيم
آيا ميپندارند كه ما نميشنويم سخن درونى و گفتار محرمانه بيرونى آنها را آرى و فرستادگان ما نزد آنها مينويسند
بگو اگر بود براى خداوند فرزندى پس من اوّلين عبادت كنندگانم
منزّه است پروردگار آسمانها و زمين و پروردگار عرش از آنچه وصف ميكنند
پس واگذارشان فرو روند در درياى جهالت و بازى كنند تا ملاقات كنند روزشان را كه وعده داده ميشوند
و او است آنكه در آسمان معبود است و در زمين معبود و او درست كردار دانا است و برتر است
آنكه مرا و را است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و نزد او است علم به قيامت و بسوى او باز گردانيده ميشويد.
جلد 4 صفحه 616
تفسير
خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه كه متعرّض عذاب كفّار و فجّار شده بود ميفرمايد ما بآنها ستم ننموديم چون ما عادليم و كسى را بى سببى عذاب نميكنيم ولى آنها ستم نمودند بر پيغمبر ما و آل اطهار او و ما آنها را مجازات مينمائيم و چون مأيوس از نجات و رهائى از عذابند بمالك دوزخ كه مدير امور آن است از جانب خداوند بآواز بلند از شدّت عذاب خطاب نمايند كه ميخواهيم از تو بخواهى از خدا ما را مرگ دهد و گفتهاند بعد از هزار سال مالك جواب ميدهد بايد شما هميشه در جهنّم بمانيد و خدا ميفرمايد ما حقّ را بتوسط پيغمبر بشما ارائه داديم ولى شما از حقّ بدتان مىآمد و قمّى ره فرموده مراد از حقّ ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است بلكه اصرار و ابرام نمودند در انكار حق و مخالفت با اهل آن ما هم اصرار و ابرام مينمائيم در عذاب و جزاى آنها اينها گمان ميكنند كه ما سخنان درونى و گفتگوهائى را كه محرمانه با هم مينمايند در خارج براى ضديّت با خانواده رسالت و كوتاه نمودن دست ايشانرا از اجراى او امر حق نميشنويم و بيايد در سوره محمد (ص) انشاء اللّه تعالى از امام صادق عليه السّلام كه اين آيه در باره ايشان نازل شده و اينجا قمّى ره فرموده مراد معاهده آنها است در كعبه كه نگذارند امارت باهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم برسد ولى غافلند از آنكه خداوند همه جا حاضر و ناظر و شنوا است و ملائكه مأمور بنوشتن اعمال و اقوال بندگان تمام سخنان آنها را ثبت و ضبط مينمايند و چون مشركين مكّه و يهود و نصارى هر يك بنحوى قائل بودند كه خداوند اولاد دارد به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله دستور داده شد كه بفرمايد اگر خدا فرزند داشت من كه اوّل عبادت كنندگان خدا بودم و معرفتم باو بيش از همه بود منكر نميشدم ولى من ميگويم خدا منزّه از ولد و والد و همسر و همتا و شريك است اين معنى بنظر حقير رسيد ولى مفسّرين هر يك معناى ديگرى نمودهاند كه حاجت بذكر آنها نيست و قمّى ره فرموده مراد آنستكه من اوّل عار دارندگانم كه براى خدا ولد باشد و مؤيّد اينمعنى آنستكه بعضى بجاى العابدين العبدين قرائت نمودهاند چون آن بمعناى بىرغبتان و ننگ و عار دارندگان است و در منتهى الارب يكى از معانى عابد را مرد با ننگ و عار ذكر نموده و نقل كرده كه بعضى عابدين در اين آيه را باين معنى دانستهاند و بنابر اين
جلد 4 صفحه 617
مراد ننگ و عار داشتن از عبادت چنين خدائى است و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد از عابدين جاحدين است و تأويل در اين قول باطنش ضدّ ظاهر است كه شايد اشاره به بيان حقير باشد و انصاف آنستكه ظاهر آيه شريفه هم اشكالى ندارد چون مفاد قضيّه شرطيّه اخبار از ملازمه است يعنى اگر خدا ولدى داشت من اوّل عبادت كنندگان آن ولد بودم براى عبادت و تعظيم والدش ولى من نيستم و عبادت نميكنم جز خدا را پس معلوم ميشود كه او ولد ندارد و محتمل است تأويل بعار و انكار براى رفع زنندگى آن بنظر عاميانه شده باشد و اللّه تعالى و امنائه اعلم بحقائق آياته و تنزيه فرموده است خداوند خود را از آنچه اثبات مينمايند كفار براى او از ولد و شريك چون خالق آسمانها و زمين و عرش كه مكرّر مراد از آن بيان شده در ضمن آية الكرسى و غيرها بىنياز از اتّخاذ ولد و شريك است و امر فرموده است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطهور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند تا قيامت كه نتيجه اعمال خودشان را مشاهده نمايند و خداوند مستحق پرستش و ستايش است در آسمان و زمين و چون عبادت اهل آسمان و زمين هر كدام بحسب حال خودشان است و تفاوت دارد كلمه آله تكرار شده و تمام افعال او از روى علم و حكمت است و برتر و بالاتر است از آنكه وصف شود خداوندى كه سلطنت حقّه آسمانها و زمين و ما بين آن دو از آن او است و بركات او متّصل و دائم است بر اهل آنها و مانع و مزاحم و معارضى براى او نيست و علم بروز قيامت و موعد معيّن آن مخصوص باو است و بازگشت تمام خلق باو و حكم او است در آنروز و مكرّر ذكر شده است چگونگى آن و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده است كه بجاى يا مالك يا مال بترخيم و حذف حرف آخر قرائت فرموده و گفتهاند مشعر است بضعف كفّار از اداء كلمه بتمامى و آيات اخيره تماما مثبت توحيد است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَقَد جِئناكُم بِالحَقِّ وَ لكِنَّ أَكثَرَكُم لِلحَقِّ كارِهُونَ (78)
هر آينه بتحقيق آمديم شما را بحق و لكن اكثر شما از حق كراهت داشتيد.
لَقَد جِئناكُم بِالحَقِّ خطاب به اهل جهنم از جن و انس و تعبير به «جئنا» يعني «بامرنا» که ارسال فرموديم رسل خود را و آوردند رسل ما شما را يعني جميع افراد جن و انس بحق که توحيد باشد و بيان احكام و هدايت به صراط مستقيم و ارشاد و دلالت شما.
وَ لكِنَّ أَكثَرَكُم اكثر بني آدم و بني الجان که شياطين باشند.
لِلحَقِّ كارِهُونَ اكثر آنها که شما اهل جهنم باشيد از حق كراهت داشتيد چون الفت بباطل پيدا كرده بوديد و قساوت قلب و سياهي دل و حب نفس و دنيا
جلد 16 - صفحه 59
و اعمال زشت داشتيد از حق كراهت داشتيد و اعراض كرديد و نپذيرفتيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 78)- در این آیه که در حقیقت علتی است برای خلود آنها در آتش دوزخ میگوید: «ما حق را برای شما آوردیم، ولی اکثر شما از حق کراهت دارید» و در برابر آن تسلیم نیستید (لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ).
تعبیر به «حق» معنی گستردهای دارد که همه حقایق سرنوشت ساز را شامل میشود هر چند در درجه اول مسأله توحید و معاد و قرآن قرار دارد.
این تعبیر در حقیقت اشاره به این است که شما تنها با پیامبران الهی مخالف نبودید اصلا شما مخالف حق بودید، و این مخالفت، عذاب جاویدان را برای شما به ارمغان آورد.
نکات آیه
۱ - ابتلاى مجرمان به عذاب دوزخ، پس از ابلاغ حق و اتمام حجت الهى بر ایشان در دنیا است. (إنّکم مکثون . لقد جئنکم بالحقّ)
۲ - حق گریزى و تنفر از پیام حق، ویژگى بارز بیشتر مجرمان ستم پیشه (و لکنّ أکثرکم للحقّ کرهون)
۳ - اعراض و روى گردانى از پیام حق، موجب جاودانگى در آتش جهنم (إنّکم مکثون ... أکثرکم للحقّ کرهون)
۴ - حق پذیرى، تنها رمز سعادت و رهایى انسان از فرجام شوم اخروى (لقد جئنکم بالحقّ و لکنّ أکثرکم للحقّ کرهون) تکرار لفظ «حقّ» و اکتفا نکردن به ضمیر، مى تواند اشاره به این نکته داشته باشد که تنها حق پذیرى، مى تواند تعیین کننده سر نوشت انسان باشد.
۵ - حق گریزى، ظلم و ستم آدمى به خویشتن است. (و لکن کانوا هم الظلمین ... و لکنّ أکثرکم للحقّ کرهون) از ارتباط آیات مى توان استفاده کرد که ظلم و ستم مجرمان، چیزى جز حق گریزى آنان نیست.
۶ - پذیرش پیام حق رسولان الهى، مایه سعادت انسان و رهایى از عذاب دوزخ است; نه التجا به فرشتگان در قیامت. (و نادوا یملک لیقض علینا ربّک قال إنّکم مکثون . لقد جئنکم بالحقّ) این آیه شریفه در حقیقت مکمل آیه قبل و بیانگر فلسفه عدم پذیرش التجاى مجرمان به فرشتگان خازن دوزخ است.
موضوعات مرتبط
- اتمام حجت: آثار اتمام حجت ۱
- ایمان: آثار ایمان به انبیا ۶
- جهنم: عوامل نجات از جهنم ۶; موجبات جاودانگى در جهنم ۳
- حق: آثار حق پذیرى ۴; آثار تنفر از حق ۲; آثار حق ناپذیرى ۳; ظلم اعراض از حق ۵
- خود: نشانه هاى ظلم به خود ۵
- سعادت: عوامل سعادت ۴، ۶
- ظالمان: حق ناپذیرى ظالمان ۲
- فرجام: عوامل نجات از فرجام شوم اخروى ۴
- مجرمان: اتمام حجت بر مجرمان ۱; حق ناپذیرى مجرمان ۲; زمینه عذاب مجرمان ۱; ویژگیهاى مجرمان ۲
- ملائکه: التجا به ملائکه ۶
منابع