التغابن ١٦
کپی متن آیه |
---|
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِکُمْ وَ مَنْ يُوقَ شُحَ نَفْسِهِ فَأُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ |
ترجمه
التغابن ١٥ | آیه ١٦ | التغابن ١٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا اسْتَطَعْتُمْ»: مادام که میتوانید. تا آنجا که در توان دارید (نگا: بقره / حجّ / ). «خَیْراً»: مال و دارائی (نگا: بقره / . در این صورت مفعول (أَنفِقُوا) است، و معنی چنین است: از اموال و دارائی خود ببخشید. خوب و نیک. در این صورت خبر فعل ناقصه مقدّری است که تقدیر چنین است: یَکُنْ ذلِکَ خَیْراً ... «مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ»: (نگا: حشر / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
ابن شهر آشوب به نقل از تفسیر وکیع از سفیان بن مرة الهمدانى و او از عبد خیر روایت کند و گوید: از امام مرتضى علیهالسلام راجع به آیه «اتَّقُوااللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» سؤال کردم. فرمود: به خدا قسم غیر از اهل بیت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم دیگرى به این آیه عمل سؤال کردم.
فرمود: به خدا قسم غیر از اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه و آله دیگرى به این آیه عمل ننموده است زیرا ما از کسانى هستیم که همیشه در یاد خداى خود مى باشیم و هیچوقت او را فراموش نکرده ایم و نیز شکرگذار نعمتهاى او بوده ایم و کفران نعمت نورزیده ایم و نیز اطاعت فرمان او را کرده ایم و عصیان نورزیده ایم ولى وقتى که این آیه نازل شد.
صحابه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا رسول الله ما طاقت عمل کردن به این آیه را نداریم سپس آیه ۱۶ سوره تغابن نازل گردید.[۱] سعید بن جبیر گوید: وقتى که آیه ۱.۲ سوره آل عمران «اتَّقُوااللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» نازل گردید. عمل به آیه مزبور بر مردم بسیار گران آمد و بعضى وقتى آیه را شنیدند از جاى خویش برخاسته بودند در حالتى که رگهاى گردن آنها برآمده و صورت ها و قیافه هاى آنها برافروخته شده بود زیرا حس مى کردند که نتوانند حقیقت آیه را که بسیار مشکل مینمود عمل نمایند لذا این آیه براى تخفیف در حال و اعمال آنها نازل گردید.[۲]
تفسیر
- آيات ۱۱ - ۱۸ سوره تغابن
- مقصود از اذن كه: «هيچ مصيبتى نمى رسد، مگر به اذن خدا»، چیست؟
- اطاعت رسول «ص»، اطاعت خدا و نافرمانی اش، نافرمانى خداست
- ايمان و عمل صالح، نوعی از توكل بر خداست
- مقصود از اين كه فرمود: «برخى از همسران و فرزندانتان دشمن شمايند»
- معناى اين كه فرمود: «فَاتَّقُوا الله مَا استَطَعتُم»
- معناى جمله: «وَ أنفِقُوا خَيراً لِأنفُسِكُم»
- بحث روايتى: روایتی در باره آیه: «إنّ مِن أزوَاجِكُم وَ أولادِكُم عَدُوّاً لَكُم»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «16»
پس هر قدر مىتوانيد، از خداوند پروا كنيد و سخن او را بشنويد و اطاعت كنيد و انفاق كنيد كه براى شما بهتر است و هر كس از شرّ بخل نفس خويش درامان بماند، پس آنان همان رستگارانند.
جلد 10 - صفحه 90
نکته ها
«يُوقَ» به معناى حفظ و نگهدارى و «شُحَّ» به معناى بخل و تمايل نفسانى است.
در حديث مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام پيوسته دعا مىكرد: «اللهم ق شح نفسى» خدايا! مرا از بخل نفس حفظ كن. هنگامى كه سؤال كردند: چرا دائماً اين دعا را مىخوانيد؟ حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «1»*
امام صادق عليه السلام فرمود: «من ادى الزكاة فقد و قى شح نفسه» «2» هركس زكات مال خود را بپردازد، از بخل نفس خويش حفظ شده است.
در آيه 102 سوره آل عمران مىخوانيم: «اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ» از خدا پروا كنيد حق پروا و در اين آيه مىفرمايد: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»، مراد از اين دو آيه چيست؟ پاسخ: شايد معناى «مَا اسْتَطَعْتُمْ» آن باشد كه در همه موارد فردى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى و خانوادگى، تقوا را مراعات كنيد كه اشاره به كمّيت و جامعيت دارد و مراد از «حَقَّ تُقاتِهِ» كيفيت تقوا باشد، يعنى بالاترين درجه تقوا را كه ورع است داشته باشيد. «3»
در آيه قبل، اموال به عنوان وسيله امتحان الهى معرّفى شد، در اين آيه، راه پيروزى در آزمايش مال، انفاق و دورى از بخل معرفى شده است.
هم در مبارزه با نفس و خواستههاى نفسانى بايد در حد توان تلاش نمود: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»، هم در مبارزه با دشمن بيرونى بايد در حدّ توان، سلاح و امكانات تهيه نمود. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ» «4»
پیام ها
1- براى موفقيت در آزمايشهاى الهى، از اهرم تقوا استفاده كنيد. إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ... فَاتَّقُوا اللَّهَ
2- در اسلام، تكليف فوق توان و طاقت وجود ندارد. «مَا اسْتَطَعْتُمْ»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير مجمعالبيان.
«3». تفسير الميزان.
«4». انفال، 60.
جلد 10 - صفحه 91
3- تقواى الهى، يعنى شنيدن سخن حق، عمل كردن به آن و رسيدگى به فقراست.
«فَاتَّقُوا، اسْمَعُوا، أَطِيعُوا، أَنْفِقُوا»
4- اگر طالب خير هستيد، موانع را كنار بزنيد و به فرمان خداوند گوش كنيد و از مال خود به فقرا بدهيد. «أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ»
5- تنها حفظ جسم از خطرات كافى نيست، حفاظت روح از اعمال و صفات بد نيز لازم است. «يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ»
6- راه رستگارى، انفاق در راه خداست. «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
7- مال دوستى و بخل، با نفس انسان عجين شده است. «شُحَّ نَفْسِهِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «16»
فَاتَّقُوا اللَّهَ: پس بترسيد عذاب خدا را و بپرهيزيد از موجبات عقاب او، مَا اسْتَطَعْتُمْ: آنچه استطاعت داشته باشيد. يعنى بذل جهد و طاقت خود كنيد در پرهيزكارى و ترس از حضرت عزّت، آنچه توانائى داريد.
بيان: تقوى عبارت است از نگهدارى نفس از آنچه ضرر رساند به آخرت، و تكليف لازم نمىشود مگر به قدر طاقت. و امرى كه حق سبحانه و تعالى بنده را به آن مأمور سازد، ناچار است از آنكه مشروط باشد به استطاعت. پس آيه شريفه منافات ندارد با آيه: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ، زيرا مشروط خواهد بود به قدر طاقت، و هر يك مستلزم ترك جميع معاصى باشد. و هر كه از جميع محارم اجتناب نمايد، از عقاب الهى رستگار است.
وَ اسْمَعُوا: و بشنويد مواعظ خداى را، وَ أَطِيعُوا: و فرمان بريد اوامر و نواهى او را، وَ أَنْفِقُوا: و انفاق كنيد اموال خود را در وجوه بريه و رضاى الهيه، كه اين
جلد 13 - صفحه 203
شنوائى و فرمانبردارى و انفاق، خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ: خير است براى نفسهاى شما، زيرا فوائد اين اعمال، به نفس شما راجع خواهد شد كه آن نعم باقيه و درجات عاليه است در طبقات جنان. وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ: و هر كه نگاهداشته شود از بخل نفس خود، يعنى خود را باز دارد از بخل، و حقوق واجبه را در راه خدا بذل نمايد، فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: پس آن گروه منفقان، ايشانند رستگاران در دنيا از دنائت، و در آخرت از عقوبت، و رسيدن به فيوضات حضرت عزت.
تنبيه: يكى از صفات رذيله مهلكه، شح، و بدتر است از بخل.
حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: شحيح كسى است كه منع نمايد حق خدا را و انفاق كند در غير حق خدا. «1» و احاديث در مذمت آن وارد شده از جمله:
1- علامه مجلسى رحمه اللّه: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:
ما محق الايمان محق الشّح شيء. «2» محو ننمايد ايمان را محو كردن شح، چيزى.
2- قال ايضا: لا يجتمع الشّحّ و الايمان فى قلب [عبد] ابدا. «3» جمع نشود شح و ايمان در قلب بندهاى هرگز.
3- حضرت باقر عليه السّلام فرمايد: ما من عبد يبخل بنفقة ينفقها فيما يرضى اللّه الّا ابتلى بان ينفق اضعافها فيما اسخط اللّه. نيست بندهاى كه بخل نمايد به انفاق نمودن در آنچه رضاى خداست، مگر آنكه مبتلا شود به اينكه انفاق نمايد چند برابر در آنچه سخط و غضب خداست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «11» وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ «12» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «13» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «14» إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ «15»
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «16» إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ «17» عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «18»
جلد 5 صفحه 216
ترجمه
نميرسد هيچ مصيبتى مگر باذن خدا و هر كه ايمان آورد بخدا راهنمائى ميكند دلش را و خدا بهمه چيز دانا است
و اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيغمبر را پس اگر روى بگردانيد پس جز اين نيست كه بر عهده فرستاده ما رسانيدن آشكار است
خداوند نيست معبود بحقّى مگر او و بر خدا پس بايد توكّل كنند گروندگان
اى كسانيكه ايمان آورديد همانا بعضى از زنان و فرزندان شما دشمنند براى شما پس حذر كنيد از آنان و اگر عفو كنيد و در گذريد و بپوشانيد پس همانا خدا آمرزنده مهربانست
جز اين نيست كه مالها و فرزندانتان آزمايش است براى شما و خدا نزد او مزد بزرگ است
پس بترسيد از خداوند هر قدر ميتوانيد و بشنويد و اطاعت كنيد و انفاق نمائيد كه بهتر باشد براى خود شما و هر كه نگاهداشته شود از بخل نفس خود پس آن جماعت آنان رستگارانند
اگر قرض دهيد بخدا قرضى نيكو زياده ميگرداند آنرا براى شما و ميآمرزد شما را و خداوند شكرپذير بردبار است
داناى پنهان و آشكار ارجمند درست كار است.
تفسير
تمام امور عالم بتقدير و مشيّت الهى جارى است و از آن جمله مصيبت و بلا است كه باولياء خدا ميرسد بدستور او ولى چون مؤمن ايمان بخدا دارد و ميداند هر چه از او ميرسد خير و صلاح است خداوند دل او را هدايت بصبر و سكون فرموده و نگهدارى ميفرمايد از جزع و بىصبرى و تشويش و علم خداوند احاطه دارد بتمام اشياء و مصالح و مفاسد امور و قلوب بندگان و آنچه در آنها جاى دارد از ايمان و بردبارى و رضا و تسليم بمقدّرات بارى و مردم بايد اطاعت نمايند اوامر خدا و پيغمبر را چون بر نفع خودشان ميباشد و در صورت اعراض و تخلّف ضرر بر خودشان وارد شده نه بر خدا و پيغمبر زيرا معلوم است ذات اقدس الهى منزّه است
جلد 5 صفحه 217
از عروض عوارض و وظيفه پيغمبر هم جز ابلاغ احكام نيست كه انجام داده و از لوازم ايمان بخداوند يگانه جامع صفات كماليّه توكل باو است كه آن عبارت است از رضا بتقدير و اطمينان بتدبير و تفويض امور باو و مستفاد از نقل قمّى ره از امام باقر عليه السّلام آنستكه بعد از هجرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مكّه بمدينه مسلمانانى كه ميخواستند به تبع آنحضرت هجرت نمايند مبتلا بممانعت زنان و فرزندان ميشدند بعضى از آنان اطاعت ميكردند و توقف مينمودند پس خداوند آن بعض را تحذير فرمود و منع از اطاعت آنها و بعضى آنانرا ميگذاشتند و هجرت مينمودند و ميگفتند اگر با ما نيائيد ما ديگر نگهدار شما نيستيم و آنها بعدا ميآمدند و خداوند امر فرمود بنگهدارى و عفو و اغماض از خطاى آنها و ظاهر آيه شريفه كه شأن نزول آن ذكر شد اخبار از امر عادى نوعى است كه بيشتر زنان و فرزندان در دل طالب مرگ شوهران و پدران خودشانند چون اگر آنها متموّل باشند مايلند بمردن آنها و بردن ارث و اگر فقير باشند مايلند برفع رحمتشان و كمتر زن و فرزندى است كه علاقه بوجود و ثواب خدمت شوهر و پدر خود را داشته باشد لذا بايد از مكر و اطاعت آنها در حذر و بر كنار بود و اگر از آنان خلاف وظيفه نسبت و رسم مودّت چيزى بروز نمود بعفو و اغماض و خطاپوشى بايد از آن درگذشت و متّصف بصفات الهى كه از آن جمله مغفرت و رحمت است شد و جز اين نيست كه اموال و اولاد امتحان و آزمايش است براى مردم از جانب خداوند تا معلوم شود بر خودشان و خلق كه تا چه اندازه در محبّت و اطاعت خداوند پابرجا و ثابتند اگر از مال و اولاد در راه خدا صرف نظر نمودند محبّت و اطاعت آنها نسبت بخدا ثابت ميشود و الّا فلا و بر فرض ثبوت اجر الهى براى آنها بزرگتر و برتر است از آثار خيريّه زن و فرزند و تمام دنيا و ما فيها و شايد مراد از فتنه ابتلاء بزن و فرزند و انصراف از ذكر خدا باشد چنانچه در مجمع نقل نموده كه روزى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مشغول بخطبه خواندن بود كه حسن و حسين عليهما السلام وارد شدند با دو پيراهن سرخ كه در بر داشتند و راه ميرفتند و بزمين مىافتادند پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از منبر بزير آمد و گرفت آندو را و در كنار خود بر منبر جاى داد و
جلد 5 صفحه 218
فرمود خداوند تعالى راست فرموده انّما اموالكم و اولادكم فتنه من نظر باين دو كودك نمودم كه راه ميروند و مىافتند صبر ننمودم و سخن خود را قطع كردم و ثانيا مشغول بخطبه شد و در نهج البلاغه است كه نگوئيد خدايا پناه مىبرم من بتو از فتنه چون كسى نيست كه گرفتار فتنه نباشد كسيكه ميخواهد پناه بخدا ببرد بايد پناه ببرد از فتنههائى كه موجب گمراهى ميشود چون خداوند فرموده و بدانيد جز اين نيست كه اموال و اولاد شما فتنه است و هر كس بايد بقدر استطاعت و تمكّن خود سعى نمايد در تحصيل تقوى و پرهيزكارى و خدا ترسى باستماع مواعظ قرآنيه و اطاعت اوامر الهيّه و انفاق مال خود در راه خدا كه مطلق خيرات است و نتيجه باقيه آن بخود شخص عايد ميشود در دنيا و آخرت و كلمه خيرا محتمل است صفت انفاقا مقدّر باشد و محتمل است خبر يكون باشد كه محذوف شده و ميشود مفعول أنفقوا باشد چون خير در كلام الهى بر مال اطلاق شده و بهترين اموال آن مالى است كه در تحصيل رضاى خدا صرف شود و كسانيكه محفوظ بمانند از بخل نفس خودشان براى اعتياد به انفاق اگر چه بتدريج باشد و باداء اقلّ واجب از حقوق الهى آنان اهل نجات و فوز و فلاح خواهند بود در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه زكوة مال خود را ادا نمايد از بخل نفس خود محفوظ مانده است و صرف مال در راهى كه خداوند بآن امر فرموده مانند آنستكه آنمال را بخدا قرض داده و عوض آنرا از خدا ميخواهد و خوبى آن بخلوص نيّت و افضليّت جهت و رجاء حيات و عدم ترقّب ممات و امثال اينها است و خدا عوض آنرا از ده برابر تا هفتصد برابر و بيشتر زياد ميكند و باو مسترد ميفرمايد در دنيا و آخرت و ميآمرزد او را ببركت انفاق چون خدا شكرپذير است باين معنى كه جزاى شكر را بنحو اكمل عطا خواهد فرمود و مىبخشد زياد را در مقابل كم و بردبار است كه تعجيل در عقوبت نميكند و آگاه است از تمام امور چه مخفى باشد چه آشكار و چه محسوس باشد و چه معقول و چه موجود باشد و چه معدوم و
جلد 5 صفحه 219
ارجمند و توانا و غالب و قاهر است و نيز دانا و محكم كار و درست كردار است و قدرت و علمش بىپايان است در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره تغابن را در نماز واجب خود بخواند شفيع او باشد در روز قيامت و شاهد عدلى شود براى او كه شهادتش قبول است پس از او جدا نميشود تا داخل كند او را در بهشت و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 220
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَاتَّقُوا اللّهَ مَا استَطَعتُم وَ اسمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنفِقُوا خَيراً لِأَنفُسِكُم وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ «16»
پس بپرهيزيد هر مقدار که توانايي داريد و بشنويد و اطاعت كنيد و انفاق كنيد بهتر است براي نفوس شما و كسي که حفظ و جلوگيري كند بخل نفس خود را پس اينها خودشان رستگارانند.
فَاتَّقُوا اللّهَ مَا استَطَعتُم بعض مفسرين توهم كردند که اينکه جمله ناسخ قوله تعالي است که فرمود: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ آل عمران آيه 192.
اقول: امر به تقوي امر مولوي نيست که علاوه بر حرمت معاصي حرمت ترك تقوي هم داشته باشد بلكه امر ارشادي است ارشاد بحكم عقل است که انسان بايد پرهيز كند از معاصي الهي، و ما مراتب تقوي را مكرر بيان كردهايم البته مرتبه اعلا که حتي از خيال معصيت در قلب که خاص معصومين است و حتي از اعراض از دنيا و از ترك اولي که خاص خاندان عصمت و طهارت است از عهده ديگران خارج است و خبر اشاره باين معني است، و حق تقوي با استطاعت تضاد ندارد زيرا اگر از قدرت بيرون باشد مذمت ندارد و تكاليف دائر مدار قدرت است و اينکه آيه اشاره باين است که هر چه تقوي بيشتر باشد نفعش زيادتر است.
وَ اسمَعُوا وَ أَطِيعُوا دو واجب داريم يكي تحصيل علم باحكام الهي و يكي عمل بر طبق آن وَ اسمَعُوا راجع بتحصيل علم است که فرمودند:
(اطلبوا العلم و لو
جلد 17 - صفحه 47
بالصين)
(و لو بخوض اللجج و سفك المهج)
و فرمودند:
(طلب العلم أوجب عليك من طلب المال)
و اسماع راجع بتشرف خدمت انبياء و ائمه هدي و علماء اعلام و شنيدن فرمايشات آنها و ضبط كردن و توجه نمودن و در قلب جاي دادن است.
وَ أَطِيعُوا راجع بعمل است بر طبق آن که گفتند، طائر بخواهد پرواز كند احتياج بدو بال دارد انسان هم اگر بخواهد پرواز كند و باوج سعادت برسد احتياج بدو بال دارد بال علم و بال عمل که خبر حضرت رسالت است که افراد انسان را چهار دسته فرموده سه دسته اهل نار جاهل متهتك و جاهل متنسك و عالم متهتك، و يك دسته اهل نجات و سعادت و بهشت عالم متنسك شرحش واضح است و مكرر بيان شد.
وَ أَنفِقُوا انفاق در واجبات که بيان شد بلكه در مندوبات بلكه منحصر بانفاق مالي نباشد هر خدمتي بجامعه مسلمين بكند انفاق است.
خَيراً لِأَنفُسِكُم نه معني اينکه باشد که تركش هم خوب است و اينکه بهتر است بلكه مثل اينکه است که بگويي:
(الايمان خير من الكفر و الاطاعة خير من المعصية و الجنة خير من النار)
و اشباه اينها.
وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفسِهِ يوق از ماده وقي يقي است يعني نگهداري خود از شح که در اخبار دارد شحيح اشد از بخيل است، بخيل كسي را گويند که بخل در اداء واجبات مالي كند نسبت باموال خود از زكوات و اخماس و حقوق واجبه که گفتند بوي بهشت بمشامش نميرسد و شجره جهنم است و از خدا و خلق و بهشت دور است، و شحيح آن است که علاوه از بخل طمع بمال مردم داشته باشد و بخواهد که ديگران فقير باشند و هر چه دارند حيازت كند و مصاديق اينکه صفت در نزد همه واضح است كسي که خود را از اينکه صفت خبيثه حفظ كند.
فَأُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ كانه از اينکه جمله استفاده ميشود که فلاح و رستگاري منحصر است به كساني که داراي اينکه صفات باشند که هر كدامش نباشد رستگاري ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 16)- در این آیه، به عنوان نتیجهگیری میفرماید: «پس تا میتوانید تقوای الهی پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما بهتر
ج5، ص207
است» (فاتقوا الله ما استطعتم و اسمعوا و اطیعوا و انفقوا خیرا لانفسکم).
نخست دستور به اجتناب از گناهان میدهد- چرا که تقوا بیشتر ناظر به پرهیز از گناه است- و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنیدنی که مقدمه این اطاعت است و از میان طاعات بخصوص روی مسأله انفاق که از مهمترین آزمایشهای الهی است تکیه میکند و سر انجام هم میگوید: سود تمام اینها عائد خود شما میشود.
در پایان آیه به عنوان تأکیدی بر مسأله انفاق میفرماید: «و کسانی که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگارانند» (و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون).
این دو صفت رذیله از بزرگترین موانع رستگاری انسان، و بزرگترین سدّ راه انفاق و کارهای خیر است.
در حدیثی میخوانیم که امام صادق علیه السّلام از شب تا صبح طواف خانه خدا به جا میآورد و پیوسته میفرمود: «اللّهمّ ق شحّ نفسی خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار».
یکی از یارانش عرض میکند: فدایت شوم، امشب نشنیدم غیر از این دعا، دعای دیگری کنی! فرمود: «چه چیز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالی که خداوند میفرماید: و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون».
نکات آیه
۱ - توصیه خداوند به مؤمنان، مبنى بر رعایت تقواى الهى به میزان توان خویش (فاتّقوا اللّه ما استطعتم)
۲ - تکالیف الهى، به میزان توانایى و امکانات افراد است. (فاتّقوا اللّه ما استطعتم)
۳ - تقوا، داراى مراتب شدید و ضعیف است. (فاتّقوا اللّه ما استطعتم) توصیه به رعایت تقوا به اندازه توانایى، حکایت از آن دارد که تقوا داراى مراتبى است; زیرا توانایى افراد بشر داراى مراتب شدید و ضعیف است.
۴ - تقوا، عامل رهایى انسان ها از دلبستگى به مادیات (همچون اموال، اولاد و...) است. (إنّما أمولکم و أولدکم فتنة ... فاتّقوا اللّه) توصیه به رعایت تقواى الهى - پس از هشدار درباره وابستگى به اموال و اولاد - مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
۵ - توصیه خداوند به مؤمنان، مبنى بر گوش جان سپردن به رهنمودهاى قرآن (و اسمعوا)
۶ - لزوم شناخت و فراگیرى رهنمودهاى الهى (و اسمعوا) برداشت یاد شده، براساس این احتمال است که مقصود از «اسمعوا»، گوش فرادادن به کلام الهى براى درک و شناخت آن باشد.
۷ - اطاعت و فرمان برى، توصیه خداوند به مؤمنان (و أطعیوا)
۸ - انفاق مال، توصیه خداوند به مؤمنان (و أنفقوا خیرًا) برداشت یاد شده، مبتنى بر این احتمال است که «خیراً» مفعول براى «أنفقوا» و به معناى مال باشد.
۹ - انفاق کردن مال، به نفع خود انسان است. (و أنفقوا خیرًا لأنفسکم)
۱۰ - انفاق، موجب خیر و سعادت بشر (أنفقوا خیرًا لأنفسکم) برداشت یاد شده بر این اساس است که «خیراً» خبر براى فعل محذوف «یکن» باشد. در این صورت تقدیر کلام چنین مى شود: «فأنفقوا إن تنفقوا یکن خیراً لأنفسکم».
۱۱ - توصیه خداوند، به انجام کارهایى که موجب خیر و سعادت بشر است. (خیرًا لأنفسکم) طبق نظر برخى از مفسران و ادیبان (مانند زمخشرى و سیبویه)، نصب «خیراً» به خاطر «مفعولٌ به» بودن آن براى فعل محذوف (مانند «اتوا» و یا «افعلوا») است; یعنى، «و اتوا خیراً لأنفسکم و افعلوا ما هو خیر لها و انفع».
۱۲ - انسان، موجودى خیر طلب و کمال جو (أنفقوا خیرًا لأنفسکم) جمله «خیراً لأنفسکم»، خیرجویى و کمال طلبى را براى انسان مفروض و طبیعى دانسته و تنها وى را به مصداق هاى واقعى خیر و سعادت (انفاق و...) رهنمون ساخته است.
۱۳ - کسانى که روح و جانشان از آلودگى به بخل و حرص پاک است، قطعاً رستگاراند. (و من یوق شحّ نفسه فأُولئک هم المفلحون) «شحّ» به معناى بخل و حرص و یا بخل همراه حرص است (برگرفته از قاموس المحیط و مفردات راغب).
۱۴ - پاک ساختن نفس از آلودگى به بخل و حرص، موجب رستگارى بشر (و من یوق شحّ نفسه فأُولئک هم المفلحون)
۱۵ - بخل و حرص، عجین شده در جان بشر و برخاسته از طبیعت او است. (و من یوق شحّ نفسه) مطلب یاد شده، از اضافه «شحّ» به «نفسه» به دست مى آید.
۱۶ - انفاق، مبارزه با بخل و حرص است و انفاق گران مبرّا از آن هستند. (و أنفقوا ... و من یوق شحّ نفسه) این مطلب از ارتباط میان موضوع انفاق و مسأله بخل و حرص، به دست مى آید.
۱۷ - انفاق، عامل مهم رستگارى و بخل و حرص، مانع از آن است. (أنفقوا ... و من یوق شحّ نفسه فأُولئک هم المفلحون) از ارتباط میان موضوع انفاق و بخل و حرص و نیز مسأله رستگارى - که همراه با قصر (فأُولئک هم) ادا شده است - مى توان مطلب بالا را به دست آورد.
موضوعات مرتبط
- اطاعت: اطاعت از خدا ۷; توصیه به اطاعت ۷
- انسان: بخل انسان ۱۵; حرص انسان ۱۵; خیرطلبى انسان ۱۲; کمال طلبى انسان ۱۲; ویژگیهاى انسان ۱۲، ۱۵
- انفاق: آثار انفاق ۱۰، ۱۶، ۱۷; توصیه به انفاق ۸; منفعت انفاق ۹
- انفاقگران: تنزیه انفاقگران ۱۶
- بخل: آثار بخل ۱۷; آثار ترک بخل ۱۴; تنزیه از بخل ۱۶; مبارزه با بخل ۱۶; معرضان از بخل ۱۳
- پاکان :۱۳
- تقوا: آثار تقوا ۴; توصیه به تقوا ۱; مراتب تقوا ۳
- تکلیف: شرایط تکلیف ۲; قدرت در تکلیف ۱، ۲
- حرص: آثار ترک حرص ۱۴; آثار حرص ۱۷; تنزیه از حرص ۱۶; مبارزه با حرص ۱۶; معرضان از حرص ۱۳
- خدا: اهمیت اوامر خدا ۶; تعلیم اوامر خدا ۶; توصیه هاى خدا ۱، ۵، ۷، ۸، ۱۱
- خود: بازگشت آثار انفاق به خود ۹
- خیر: عوامل خیر ۱۰، ۱۱
- رستگاران :۱۳
- رستگارى: عوامل رستگارى ۱۴، ۱۷; موانع رستگارى ۱۷
- زهد: زمینه زهد ۴
- سعادت: عوامل سعادت ۱۰، ۱۱
- علایق: ترک علاقه به امکانات مادى ۴
- عمل: توصیه به عمل خیر ۱۱
- قرآن: توصیه به استماع آیات قرآن ۵
- مؤمنان: توصیه به مؤمنان ۱، ۵، ۷، ۸
منابع