البقرة ٨٥
کپی متن آیه |
---|
ثُمَ أَنْتُمْ هٰؤُلاَءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْکُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ إِنْ يَأْتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْکُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذٰلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ |
ترجمه
البقرة ٨٤ | آیه ٨٥ | البقرة ٨٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ»: علیه آنان یکدیگر را پشتیبانی و کمک میکنید. «الْعُدْوَانِ»: ظلم و تعدّی. زیادهروی در ستم. عطف (عُدْوَان) بر (إِثْم) عطف خاصّ بر عام است. «أُسَارَی»: جمع اسیر، زندانیان. حال است برای ضمیر (و) در فعل (یَأْتُوکُمْ). «تُفَادُوهُمْ»: فدیه آزادی آنان را میپردازید. بازخریدشان میکنید. «إِخْرَاجُ»: بدل (هُوَ) و یا مبتدای مؤخّر برای خبر مقدّم (مُحَرَّمٌ) و یا نائب فاعل اسم مفعول (مُحَرَّم) است. «خِزْیٌ»: خواری. رسوائی. «یُرَدُّونَ»: برگشت داده میشوند. برگردانیده میشوند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
در تفسير على بن ابراهيم چنين ذكر شده كه اين آيه درباره ابوذر و تبعيد شدن او از طرف عثمان بن عفان به ربذه نازل گرديده است.[۳]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«85» ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
امّا اين شما هستيد كه يكديگر را به قتل مىرسانيد و جمعى از خودتان را از سرزمينشان (آواره و) بيرون مىكنيد و بر عليه آنان، به گناه وتجاوز همديگر را پشتيبانى مىكنيد. ولى اگر همانان به صورت اسيران نزد شما آيند، بازخريدشان مىكنيد (تا آزادشان سازيد) در حالى كه (نه تنها كشتن، بلكه) بيرون راندن آنها (نيز) بر شما حرام بود. آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مىآوريد وبه برخى ديگر كافر مىشويد؟ پس جزاى هر كس از شما كه اين عمل را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود و روز قيامت به سختترين عذاب بازبرده شوند و خداوند از آنچه انجام مىدهيد، غافل نيست.
نکته ها
خداوند در اين آيه، بنىاسرائيل را سرزنش مىكند كه عليرغم پيمان و ميثاقى كه داشتيد، همديگر را كشتيد و يكديگر را از سرزمينهايتان بيرون كرديد. شما موظّف بوديد يك جامعهى متّحد براساس روابط صحيح خانوادگى و رسيدگى به محرومان تشكيل دهيد، ولى
«1». از كلمه «دِماءَكُمْ» و «أَنْفُسَكُمْ» استفاده مىشود، كشتن يا اخراج ديگرى در واقع كشتن و اخراج خود است. سعدى مىگويد:
بنى آدم اعضاى يكديگرند
كه در آفرينش زيك گوهرند
جلد 1 - صفحه 153
به جاى آن در گناه و تجاوز به حقوق ديگران، يكديگر را يارى و حمايت نموديد و در جامعه، هرج و مرج و تفرقه و خونريزى را رواج داديد. با حمايت شما، حاكمان ظالم جرأت قتل و تبعيد پيدا كردند و عجيب اينكه شما به حكم تورات، اگر در اين درگيرىها اسيرى داشته باشيد با پرداخت فديه آزادش مىنماييد، در حالى كه حكم تورات را در تحريم قتل و تبعيد، گوش نمىدهيد. حاضريد همديگر را به دست خود بكشيد، ولى حاضر نيستيد اسير يكديگر باشيد! اگر اسارت توهين است، كشتن از آن بدتر است، و اگر فديه دادن و آزاد كردن اسيران، فرمان تورات است، نهى از قتل و تبعيد هم فرمان خداوند است! آرى، شما تسليم فرمان خداوند نيستيد، بلكه آيات الهى را هر جا مطابق ميل و سليقهى خودتان باشد مىپذيريد وهر كجا نباشد، زير بار نمىرويد.
اين آيه نسبت به خطر التقاط، هشدار مىدهد كه چگونه افرادى بخشى از دين را مىپذيرند و قسمت ديگر آنرا رها مىكنند. مسلمانانى كه به احكام فردى عمل مىكنند، ولى نسبت به مسائل اجتماعى بىتفاوتند، بايد در انتظار خوارى و ذلّت دنيا و عذاب قيامت باشند. اى بسا! كسانى كه شرايط و احكام نماز و روزه را مراعات مىكنند، ولى در شرايط و وظايف حاكم و حكومت، متعهّد نيستند.
پیام ها
1- قرآن، كشتنِ ديگران را، به كشتن نفسِ خود تعبير كرده است تا بگويد ديگركشى، خودكشى است و افراد يك جامعه همچون اعضاى يك پيكرند.
«تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ»
2- يارى رسانى وهمكارى در گناه وتجاوز، ممنوع است. «1» «تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»
«1». در احاديث آمده است: اگر كسى ستمگر را در ظلم و ستم راهنمايى و كمك كند، در دوزخقرين «هامان» وزير فرعون خواهد بود. و حتّى آماده كردن دوات و قلم براى ستمگر، جايز نيست. امام كاظم عليه السلام خطاب به يكى از مسلمانان بزرگوار فرمود: كرايه دادن شتر به دستگاه هارون الرشيد هر چند براى سفر حج باشد، جايز نيست. تفسير اطيبالبيان.
جلد 1 - صفحه 154
3- علامت ايمان، عمل است و اگر كسى به دستورات دين عمل نكند، گويا ايمان ندارد. «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ» قرآن، به جاى انتقاد از اينكه چرا بعضى دستورات را عمل مىكنيد و بعضى را رها مىكنيد، فرموده است:
چرا به بعضى ايمان مىآوريد و به بعضى كفر مىورزيد.
4- نشانهى ايمان واقعى، عمل به دستوراتى است كه برخلاف سليقههاى شخصى انسان باشد وگرنه انجام دستوراتِ مطابق ميل انسان، نشانى از ميزان ايمان واقعى ندارد. «تَقْتُلُونَ، تُفادُوهُمْ» (در كشتن يكديگر به تورات كارى نداريد، ولى در آزاد سازى اسيران اهل ايمان مىشويد!)
5- كفر به بعضى از آيات، در واقع كفر به تمام احكام است. و به همين جهت جزاى كسانى كه به قسمتى از آيات عمل نكنند، خوارى دنيا و عذاب قيامت خواهد بود. «خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ... يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (85)
ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ: پس شما آن گروهيد كه بعد از گرفتن عهد، پيمان را شكستيد، مانند اسلاف خود. تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ: مىكشيد اهل دين خود را چنانچه آنها مىكشتند؛ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ: و بيرون مىكنيد جمعى از اهل دين خود را از شهرهاى ايشان؛ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ:
در حالى كه پشتيبان هم شويد بر قوم مغلوب شده و يارى هم كنيد در كشتن و اخراج آنها، بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ: به مخالفت فرمان من و دشمنى با آنان.
وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى تُفادُوهُمْ: و اگر بيايند شما را اسيران بنى اسرائيل، فدائى دهيد ايشان را به عوض اسيران خود، يعنى اسير خود را مىگيريد و به عوض اسير از دشمن مىدهيد و قوم خود را از شهر بيرون مىكنيد؛ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ: و حال آنكه حرام شده بر شما بيرون كردن آنان به حكم ميثاق. أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ: آيا ايمان مىآوريد به بعض احكام تورات كه فديه اسيران است، وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ: و كافر مىشويد به بعض ديگر كه آن قتل و اخراج است كه حرمت آن را تصديق نمىكنيد؟
فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ: پس نيست جزاى كسى كه بجا آورد آن را از شما- كه ايمان به بعض و كفر به بعض باشد- إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا: مگر خوارى و رسوائى در زندگانى دنيا.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 192
چنانچه بعد از محاصره لشكر اسلام قلعه ايشان را مدت بيست و پنج روز، ملجأ شده، به امر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سعد بن معاذ حكم شد و حكم نمود به كشتن مردان و اسيرى زنان. چنان كردند و بعد از آمدن به مدينه چند خندق كندند، و حضرت امير عليه السّلام را فرمود تا آنها را گردن زند و در خندق بريزد. حىّ بن اخطب و كعب بن اشرف را دست بسته به گردن، خدمت حضرت آوردند. فرمود: اى حىّ هر كه را خدا مخذول فرمايد، چنين باشد. و به حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:
كشته شد شريف به دست شريف. و آنها را كشتند و زنان و اطفال آنها را اسير و اموال آنها را قسمت نمودند. اين است خوارى دنيا.
و اما خزى در آخرت: وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ: و روز قيامت باز گردانيده شوند، إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ: به سوى سختترين عذاب كه آتش جهنم است. و يكى از علامات شدت عذاب، دوام و زياد شدن آن است در هر ساعت. و اين شدت و صعوبت عذاب به سبب شدت كفر و طغيان آنها بود در مخالفت، كه به سوء اختيار كفر را بر ايمان و معصيت را بر طاعت اختيار، و به هيچ وجه هدايت نيافتند و به كفر باقيماندند. لا جرم به عذاب سخت مبتلا شدند.
وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ: و نيست خداوند غافل از آنچه مىكنيد، از نقض عهود و ساير معاصى. اين تأكيد و وعيد است، يعنى حق تعالى از افعال شنيعه و اقوال قبيحه بندگان غافل نيست و همه را بر وفق كردار و گفتار ناصواب و باطل پاداش خواهد داد.
تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است:
اولا- پشتيبانى و اعانت بر معاصى، حرام و مورد غضب الهى باشد.
ثانيا- تهديد است نسبت به عموم كسانى كه بعض احكام الهى را ايمان آورند و عمل كنند، و بعض ديگر را كافر شوند و قبول نكنند، يعنى آنچه به حسب ظاهر فايده خود را تصور كنند، به جاى آرند و هر چه به خيال فاسد خود نفع نبينند، قبول ننموده منكر شوند. بنابراين رسوائى در دنيا و
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 193
عذاب شديد آخرت براى آنها باشد.
ثالثا- خاتمه آيه شريفه آگاهى است بندگان را به آنچه صادر شود از آنها، از افعال و اقوال، از كلّى و جزئى و نهانى و آشكارا، خداى تعالى غافل نخواهد بود و علم ازلى الهى به آن محيط مىباشد، و موافق آن از خير و شر و طاعت و معصيت، جزا و پاداش به عدل مرحمت فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (85)
ترجمه
پس شما اى جماعت مىكشيد خودهاتان را و بيرون ميكنيد پاره از خودهاتان را از خانههاشان هم پشت ميشويد بر ضرر آنها بگناه و بيداد و اگر آرند شما را اسيران بها ميدهيد آنها را با آنكه حرام است بر شما بيرون كردن آنها آيا پس ايمان مياوريد بپاره از كتاب و كافر ميشويد بپاره پس نيست جزاء كسيكه بجا بياورد اين را از شما مگر خوارى در زندگى دنيا و در روز رستخيز برگشت مىكنيد بسوى سختترين عذاب و نيست خدا غافل از آنچه بجا ميآوريد..
تفسير
كلمه هؤلاء گفته شده است خبر انتم است يعنى پس شما اى گروه يهود اين جماعت پيمان شكنيد مثل آنكه ميگويند تو اين آدمى كه چنين كار بدى را مرتكب شدى براى استبعاد از آنچه كردهاند بعد از عهد و اقرار بآن و شهادت بر آن و بنظر حقير دو احتمال ديگر ميرود يكى آنكه انتم مبتدا باشد و هؤلاء منادى و حرف ندا محذوف باشد و اين شايع است و بنابراين جمله تقتلون انفسكم خبر انتم است ديگر آنكه هؤلاء تاكيد انتم باشد و اين تاكيد براى اشعار بآن باشد كه پيمان شكنى اين جماعت بقدرى معروف شده است كه تا خطاب بآنها شود جماعت پيمان شكن بنظر ميآيد و اين معنى بذوق ادبى اقرب است ميكشيد بعضى از شما بعضى را و بيرون مىكنيد فرقه از خودتان را از خانههاشان از روى غضب و قهر
جلد 1 صفحه 132
بر آنها هم پشت ميشويد بعضى از شما با بعضى بر بيرون كردن كسانيرا كه بيرون مىكنيد از خانههاشان و كشتن كسانيرا كه مىكشيد از آنها بدون حق بتعدى و كمك با يكديگر مىكنيد در اين مظالم و اگر بياورند اين جماعت را كه شما بيرون مىكنيد و مىكشيد بظلم دشمنان شما و آنها بعنوان اسيرى فديه ميدهيد به آن دشمنان از اموالتان براى آنها و ميگيريدشان از آنها و بيرون كردن شما آنها را حرام است بر شما، و ضمير هو راجع است با خراج كه كلام دلالت بر آن دارد و اين كه اخراج تكرار شده براى آنست كه تصور نشود ضمير هو راجع است به مفادات يعنى فديه دادن كه آنهم از كلام فهميده ميشود، آيا ايمان مياوريد ببعض كتاب كه آن حكم فديه دادن باشد و كافر ميشويد ببعض كه حكم حرمت قتل و اخراج بنا حق است و چون خداوند قتل نفوس و تعدى باموال مردم را حرام فرموده و فديه دادن براى استرداد اسيران را واجب پس شما كه در بعض موارد اطاعت مىكنيد و در بعضى عصيان مانند آنست كه ببعض كتاب مؤمنيد و ببعضى كافر بنظر حقير ممكن است هو ضمير شان يا مبهم مفسر باخراج باشد و بنابر اين تكرار نشده است و مفيد تاكيد حرمت اخراج است و جزاء اين اعمال ذلت جزيه دادن بخوارى در دنيا و ابتلاء بعذاب اشد است در آخرت با تفاوت مراتب شدت بحسب معصيت و خداوند غافل از اعمال اين جماعت يهودان و غير آنها نيست و ما از همه چيز غافليم و قمى فرموده اين آيه نازل شده است در باره أبو ذر غفارى رحمه اللّه و سلوك عثمان بن عفان با او كه منجر شد به تبعيد او أبو ذر را بربذه كه نام دهى است در چهار فرسخى مدينه و شرح ماجرا آنست كه روزى أبو ذر با علت مزاج وارد شد بر عثمان و تكيه بعصا نموده بود و در مقابل عثمان يكصد هزار درهم بود و رفقايش دورش نشسته بودند نگاه مىكردند و منتظر بودند پولها را تقسيم نمايد ما بين آنها أبو ذر پرسيد اين پولها از كجا آمده عثمان گفت يك صد هزار درهم عمال بيت المال فرستادهاند منتظرم صد هزار درهم ديگر هم بفرستند تا تقسيم نمايم أبو ذر گفت نظرت نيست يكشب وارد شديم من و تو بر پيغمبر (ص) و او محزون و مغموم بود صبح كه خدمتش رسيديم خوشحال و مسرور زيارت كرديم آنحضرت را و سبب را سؤال نموديم فرمود چهار دينار از بيت المال مسلمانان نزد من مانده بود كه تقسيم ننموده بودم ترسيدم بميرم و مال
جلد 1 صفحه 133
مردم نزد من باشد امروز صبح قسمت كردم و راحت شدم عثمان نگاه كرد به كعب- الاحبار (يكى از علماء يهود بود و در زمان خلافت عمر مسلمان شد) كه در آن مجلس حاضر بود و گفت شما چه ميگوئيد در باره كسى كه زكوة مالش را داده باشد اگر ثروت داشته باشد كعب الاحبار گفت عيب ندارد اگرچه يك خشت از طلا و يك خشت از نقره درست كند و چيزى بر او واجب نيست أبو ذر متغير شد و با عصايش زد بسر كعب و گفت اى پسر يهوديه مشركه تو را نميرسد كه در احكام مسلمانان نظر نمائى فرموده خداوند راستتر است از گفته تو كه ميفرمايد آنان كه ذخيره مىكنند طلا و نقره را و انفاق نمىكنند در راه خدا بشارت ده آنها را بعذاب اليم پس بچشيد آنچه را ذخيره نموديد عثمان گفت اى أبو ذر تو پيرو خرفت شدئى و عقلت زائل شده است اگر به ملاحظه صحبت تو با پيغمبر (ص) نبود ترا مىكشتم أبو ذر گفت دروغ گفتى پيغمبر (ص) بمن فرمود تو را نه در فتنه مىافكنند و نه مىكشند اما عقل من باين اندازه باقى مانده كه حديثى از پيغمبر (ص) در باره تو و قوم تو نقل نمايم عثمان گفت چه شنيدى از پيغمبر (ص) در باره من و قوم من أبو ذر گفت شنيدم از پيغمبر (ص) كه فرمود وقتى كه ال ابو العاص بسى مرد رسيدند ميگردانند مال خدا را تقسيم بين خودشان و كتاب خدا را تباه و محرف و بندگان خدا را نوكر و كلفت و غلام و كنيز و خوبان را دشمن محارب و بدانرا دوست موافق عثمان گفت اى گروه اصحاب پيغمبر (ص) آيا يكى از شما چنين حديثى را از آنحضرت شنيدهايد آنها گفتند ما نشنيدهايم چنين حديثى را آنگاه عثمان امر باحضار امير المؤمنين (ع) نمود و پس از حضور، به آن حضرت عرض كرد اى ابو الحسن بشنو چه ميگويد اين پيرمرد دروغگو، امير المؤمنين فرمود اى عثمان اين سخن را مگو همانا شنيدم از پيغمبر (ص) كه فرمود آسمان سبز سايه نيفكنده است و زمين تيره بارور نشده است بر صاحب لهجه كه راستگوتر باشد از أبو ذر اصحاب پيغمبر (ص) هم كه حاضر بودند تصديق نمودند امير المؤمنين را و گفتند على (ع) راست ميگويد ما اين كلام را از پيغمبر (ص) شنيديم حقير عرض ميكنم از اين حديث معلوم ميشود كه ميان اصحاب از دوست و دشمن مسلم بوده كه پيغمبر (ص) با امير المؤمنين (ع) فرمايشات خصوصى و سرى داشته كه با احدى از اصحاب نداشته و الا با آنكه همه آنها از اصحاب پيغمبر (ص) بودند و چندان صفائى هم با امير المؤمنين (ع)
جلد 1 صفحه 134
نداشتند براى تحقيق از صحت و سقم يك حديث نميفرستادند آنحضرت را بياورند تا اينطور مفتضح شوند كار به اين جا كه رسيد أبو ذر گريه كرد و گفت واى بشما همگى گردنهاتانرا كشيديد براى تقسيم اين مال گمان كرديد من دروغ بستم بر پيغمبر پس رو بآنها نمود و گفت بهتر از شما كه است گفتند تو ميگوئى من بهتر از شما هستم أبو ذر گفت بلى اين جبه تن من بود كه حبيبم پيغمبر خدا از دنيا رفت تاكنون در بر دارم و شما جبهها عوض كرديد و خداوند از شما پرسش مىكند و از من پرسش نمىكند پس عثمان گفت اى أبو ذر ميپرسم از تو بحق پيغمبر (ص) چيزى را راست بگو أبو ذر گفت و اللّه اكبر بحق پيغمبر (ص) هم قسم ندهى راست ميگويم پس گفت كدام يك از بلاد را خوشتر دارى كه در آن زيست نمائى گفت مكه را كه حرم خدا و رسول است ميخواهم آنجا عبادت كنم تا بميرم عثمان گفت چنين كرامتى ندارى أبو ذر گفت ديگر مدينه را كه حرم پيغمبر (ص) است عثمان گفت چنين كرامتى ندارى أبو ذر ساكت شد عثمان گفت كدام يك از بلاد را ناخوشتر دارى براى اقامت گفت ربذه را كه در آنجا بغير دين اسلام زيست نموده بودم عثمان گفت برو بربذه پس أبو ذر گفت تو از من سؤال نمودى من راست گفتم منهم از تو سؤال ميكنم راست بگو اگر بفرستى مرا با اصحاب خود بيكى از بلاد كفر و آنجا مرا اسير بگيرند و ثلث مالت را فديه طلب كنند نمىدهى عثمان گفت مىدهم أبو ذر گفت اگر نصف مالت را بخواهند مى دهى گفت بلى گفت اگر تمام مالت را بخواهند مىدهى گفت ميدهم أبو ذر گفت اللّه اكبر حبيبم پيغمبر (ص) روزى فرمود با من اى أبو ذر چگونه است حال تو وقتى كه بگويند بتو كدام يك از بلاد خوشتر است نزد تو و تا آخر سؤال و جواب از بلاد واقع بين عثمان و أبو ذر را كه در حديث ذكر شده است ذكر فرمود و گفت من عرض كردم يا رسول اللّه اين واقعه واقع ميشود آنحضرت فرمود بلى قسم بخداوندى كه جانم در يد قدرت او است واقع خواهد شد بعد از آن أبو ذر از پيغمبر (ص) اذن دفاع ميخواهد و آنحضرت امر بصبرش ميفرمايد و ميفرمايد خداوند در باره تو و دشمنت عثمان آيه فرستاده است و اين آيه را تلاوت ميفرمايد و در كافى از حضرت صادق حديثى نقل نموده كه اقسام كفر را متعرض است كه در قرآن ذكر شده و قسم چهارم را فرموده ترك امر خداوند است و پس از تلاوت اين آيه فرموده خداوند نسبت
جلد 1 صفحه 135
كفر و ايمانرا بآنها داده است ولى ايمانشان قبول نشده و نفعى بحالشان ندارد حقير عرض ميكنم ترك امر كه مستند بانكار و استكبار باشد موجب كفر است و قصه أبو ذر و توقف و فوتش در ربذه بحال غربت در وطن اصلى و آمدن دخترش سر راه قافله براى كفن و دفنش داستان جانگدازى است كه در تواريخ مسطور است و حقير از بيانش عاجزم خداوند داد مظلومان را از ظالمان بستاند تفد و هم بفتح تا بدون الف و اسرى نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ثُمَّ أَنتُم هؤُلاءِ تَقتُلُونَ أَنفُسَكُم وَ تُخرِجُونَ فَرِيقاً مِنكُم مِن دِيارِهِم تَظاهَرُونَ عَلَيهِم بِالإِثمِ وَ العُدوانِ وَ إِن يَأتُوكُم أُساري تُفادُوهُم وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيكُم إِخراجُهُم أَ فَتُؤمِنُونَ بِبَعضِ الكِتابِ وَ تَكفُرُونَ بِبَعضٍ فَما جَزاءُ مَن يَفعَلُ ذلِكَ مِنكُم إِلاّ خِزيٌ فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ يَومَ القِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلي أَشَدِّ العَذابِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ (85)
پس شما اي جماعت بني اسرائيل ميكشيد يكديگر را و بيرون ميكنيد گروهي از خودتان را از سراهايشان در حالي که كمك ميدهيد همديگر را عليه
1- مجلد اول ص 313- 361
جلد 2 - صفحه 87
ايشان بگناه و تجاوز و اگر بيايند نزد شما در حالي که اسيران باشند فدا ميدهيد براي ايشان و حال آنكه حرام است بر شما بيرون كردن آنها از سراهايشان، آيا ببعض از كتاب «تورات» ايمان ميآوريد و ببعض از آن كافر ميشويد، پس پاداش كساني که چنين كنند جز رسوايي در زندگي دنيا نيست و روز قيامت نيز بسختترين عذاب بازگشت ميكنند و خداوند از آنچه شما ميكنيد غافل نيست «انتم» خطاب ببني اسرائيل است و هؤلاء اسم اشاره جمع و منادي است بتقدير حرف ندا، يعني «ثم انتم يا هؤلاء الناقضون لميثاق اللّه» و يا خبر است براي انتم بتقدير «انتم هؤلاء الّذين فعلوا كذا و كذا.
تَقتُلُونَ أَنفُسَكُم يعني يقتل بعضكم بعضا و شرح قتالهايي که در بني اسرائيل بعد از يوشع تا زمان نبوكد نصر «بخت نصر» و بعد از آن تا زمان اينطور كس پادشاه فرنگ 160 قبل از ميلاد و بعد از آن تا زمان طيطوس پادشاه روم 37 سال بعد از عروج مسيح «ع» واقع شد و هزاران هزار از آنها كشته شدند و هزارها از آنها باسارت برده شدند و اكثر اينکه قتلها بدست پادشاهان مشرك خود بني اسرائيل و بكمك بعضي از قبائل آنها عليه قبيله ديگر اتفاق ميافتاد و ما در مجلد اول كلم الطيب از كتب خودشان آنها را نقل كردهايم«1».
تَظاهَرُونَ عَلَيهِم بِالإِثمِ وَ العُدوانِ يعني پشتيباني و كمك ميداديد بستمگران و پادشاهان مشركتان عليه مظلومان و آنان که ميخواستند از شهر و ديارشان بيرونشان كنند و هر دسته از آنها ظالم و ستمگري را اعانت و همراهي ميكردند و بجان دسته ديگر افتاده آنها را ميكشتند و از شهر بيرون مينمودند و مراد از اثم گناه و مراد از عدوان تجاوز است يعني اينکه تظاهر و تعاون آنها بر گناه و تجاوز بوده نه كار خير و دفع ظلم، و اينکه عمل يعني اعانت بر ظالم و عدوان
1- صفحه 262- 274
جلد 2 - صفحه 88
از گناهان بزرگ است چنانچه در كلام مجيدش ميفرمايد تَعاوَنُوا عَلَي البِرِّ وَ التَّقوي وَ لا تَعاوَنُوا عَلَي الإِثمِ وَ العُدوانِ«1» و از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده که فرمود «
2» من دلّ جائرا علي جور کان قرين هامان في جهنم و من تولي خصومة ظالم او اعان عليها ثم نزل به ملك الموت قال له ابشر بلعنة اللّه و نار جهنم و بئس المصير»«
و نيز فرمود «
3» اذا کان يوم القيمة نادي مناد اينکه الظلمة و اعوانهم و من لاق لهم دواتا او ربط لهم كيسا او مدّ لهم مدّ قلم فاحشروهم معهم»«
و نيز فرمود «بر در چهارم دوزخ سه كلمه نوشته شده «
4» اذل اللّه من اهان الاسلام، اذلّ اللّه من اهان اهل البيت، اذل اللّه من اعان الظالمين علي ظلمهم للمخلوقين»«
و غير اينها از اخبار ديگر.
و مثل اعانت بظالم است ركون بظالم يعني اعتماد باو و ميل ببقاء او، چنانچه در قرآن مجيد ميفرمايد وَ لا تَركَنُوا إِلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النّارُ«5» و در حديث مناهي از حضرت رسالت که فرمود «
6» من مدح سلطانا جائرا و تخفف و تضعضع له طمعا فيه کان قرينه الي النار»«
و حديث صفوان جمال راجع بكرايه دادن شترانش بهرون و كلام حضرت موسي بن جعفر عليه السّلام در اينکه باره و همچنين حديث علي بن حمزه و تشرف او با كاتب بني اميه خدمت حضرت صادق عليه السّلام و كلام آن حضرت باو که در مجلد دوم سفينه صفحه 107 نقل نموده است در اينکه مورد قابل توجه است ولي چون مفصل است بآنجا مراجعه شود.
1- سوره مائده آيه 3
2 و 3 و 4- سفينه ص 107
5- سفينه ص 107
6- در اغلب كتب اخبار مثل وافي و بحار
جلد 2 - صفحه 89
وَ إِن يَأتُوكُم أُساري تُفادُوهُم وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيكُم إِخراجُهُم مفسرين در تفسير اينکه جمله گفتند بني النضير که طائفه از يهود مدينه بودند با قبيله خزرج همقسم بودند و بني قريظه طايفه ديگر از يهود با قبيله اوس و در جنگهايي که اينکه دو قبيله با هم مينمودند حليفان آنان بكمك آنان ميآمدند و برادران يهود خود را ميكشتند و از ديارشان بيرون مينمودند ولي اگر از آنها اسير ميشد از جانبين فديه ميدادند و آن را رها ميساختند و ميگفتند فديه دادن براي رهايي اسيران وظيفه ديني ماست لذا خداوند در مذمت آنها ميفرمايد أَ فَتُؤمِنُونَ بِبَعضِ الكِتابِ وَ تَكفُرُونَ بِبَعضٍ چرا ببعض كتاب که فديه دادن براي رهايي اسيران باشد ايمان ميآوريد ولي ببعض ديگر که حرمت قتل برادران ديني و حرمت اخراج آنها باشد كافر ميشويد.
ولي ممكن است در تفسير آيه گفته شود که تفادوهم از باب مفاعله است و فديه دادن و فديه گرفتن هر دو را شامل ميشود و در آيه مراد فديه گرفتن باشد و يهود در جنگهايي که بين آنان واقع ميشده علاوه بر اينكه برادران يهودي خود را ميكشتند بسياري از آنها را از شهر و ديار خود خارج نموده و بعنوان اسارت ميبردند و از آنها تا فديه نميگرفتند رها نمينمودند، آيه در مقام مذمت آنها است که برادران و همكيشان خود را ميكشيد و بعضي از آنها را از شهر و ديار خودشان بعنوان اسارت بيرون ميبريد و تا فديه از آنها نگيريد رها نميكنيد و حال آنكه بيرون نمودن آنها از شهر و ديارشان بر شما حرام بود تا چه رسد فديه گرفتن از آنها.
و مراد از جمله أَ فَتُؤمِنُونَ بِبَعضِ الكِتابِ وَ تَكفُرُونَ بِبَعضٍ بنحو كلي باشد يعني هر چه از تورات بنفع شما و مطابق ميل شماست ميپذيريد و هر چه خلاف ميل شما و منافي منافع مادي شماست از آن اعراض مينمائيد مانند آياتي
جلد 2 - صفحه 90
که نام و نشان و صفات و خصوصيات پيغمبر اسلام را ذكر ميكند و ايمان آوردن باو را براي آنان لازم و ضروري ميشمارد چنانچه در قرآن ميفرمايد الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكتُوباً عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَ الإِنجِيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعرُوفِ وَ يَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَ الأَغلالَ الَّتِي كانَت عَلَيهِم الاية«1» و ما در مجلد اول كلم الطيب آياتي که از تورات که بشارت بظهور پيغمبر اسلام صلّي اللّه عليه و آله و سلّم داده از كتب خود آنها نقل نمودهايم«2» و اينکه يك اشكال علمي به يهود است که اگر اينکه توراتي که در دست شماست كتاب آسماني و وحي الهي است و موسي آورده بايد بتمامش ايمان داشته باشيد و بالنتيجه رسالت پيغمبر اسلام را تصديق كنيد و اگر چنين نيست چرا ادعا ميكنيد که كتاب آسماني و وحي الهي است و بآن اقرار و گواهي ميدهيد.
«فرع» بعضي از مفسرين باين آيه تمسك نمودند که ايمان و كفر ممكن است با هم جمع شود باين معني که شخص مؤمن ببعض از امور ديني و كافر ببعض ديگر باشد، ولي اشتباه بزرگي نمودهاند براي اينكه اولا ايمان مركب ارتباطي است و عبارت از اعتقاد بمجموع امور ديني من حيث المجموع است بطوري که اگر همه امور اعتقادي و ضروريات را باستثناء يكي از آنها قبول كند اطلاق مؤمن بر او نميشود، و ثانيا آيه در مقام مذمت است يعني چگونه ميشود كسي ادعاي ايمان بآئين بنمايد و حال آنكه بعضي از آن آئين را قبول و بعضي از آن را رد كند!
«فَما جَزاءُ مَن يَفعَلُ ذلِكَ مِنكُم إِلّا خِزيٌ فِي الحَياةِ الدُّنيا» خزي در لغت بمعني
1- سوره اعراف آيه 156
2- صفحه 352- 359
[.....]
جلد 2 - صفحه 91
هلاكت و ذلت و فضيحت و اهانت و نحو اينها است و قدر جامع اينکه معاني عذابي است که جامع و شامل همه آنها باشد و يهود در دنيا گرفتار انواع خزي شدند چنانچه از مطاوي مطالب قبل استفاده ميشود، و مشار اليه ذلک ممكن است همين جمله اخير يعني ايمان ببعض كتاب و كفر ببعض آن باشد و ممكن است همه جملات آيه باشد از قتل نفوس و اخراج بلد و اخذ فديه، و ممكن است اشاره بهمه اعمال آنها باشد که در آيات قبل ذكر شده.
«وَ يَومَ القِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلي أَشَدِّ العَذابِ» اگر گفته شود از كلمه اشد العذاب استفاده ميشود که فرداي قيامت عذاب يهود از همه طوايف كفار سختتر است در صورتي که عذاب دهري و طبيعي که منكر وجود خدا و منكر معاد است و همچنين عذاب مشرك که منكر توحيد است بايد سختتر باشد!
گوئيم اولا يهود که قائل بتجسم و جهل و عجز خدا ميباشند چنانچه از قصه آدم و يعقوب که در تورات رايجشان مذكور است معلوم ميشود نسبت زنا و شرك و كفر بساحت مقدس انبياء مانند لوط و داود و سليمان و هارون ميدهند با منكر خدا و منكر انبياء چندان فرقي ندارند.
و ثانيا شدت عذاب قيامت تنها دائر مدار كفر نيست بلكه عمده براي قساوت قلب و عناد و عصبيت است و اينکه صفات با علي مراتبش در يهود ثابت و محقق بوده و هست و ثالثا اشديت امر نسبي است و منافات ندارد که عذاب نسبت بجماعتي اشد و نسبت بجماعت ديگر اخف باشد.
وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعمَلُونَ يعني خداوند علمش بهمه چيز از جزئي و كلي و ظاهر و باطن تعلق دارد و هيچ چيز از اعمال بندگان از علم او پنهان نيست و جهل و غفلت در ساحت قدسش راه ندارد.
92
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 85)- ولی شما بسیاری از مواد این میثاق الهی را زیر پا گذاشتید «شما همانها بودید که یکدیگر را به قتل میرساندید و جمعی از خود را از سرزمینشان آواره میکردید» (ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ).
«و در انجام این گناه و تجاوز به یکدیگر کمک میکنید» (تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ). اینها همه بر ضدّ پیمانی بود که با خدا بسته بودید.
«ولی در این میان هنگامی که بعضی از آنها به صورت اسیران نزد شما بیایند فدیه میدهید و آنها را آزاد میسازید» (وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساری تُفادُوهُمْ).
در حالی که بیرون ساختن آنها از خانه و کاشانهشان از آغاز بر شما حرام بود» (وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ).
و عجب این که شما در دادن فدا و آزاد ساختن اسیران به حکم تورات و پیمان الهی استناد میکنید «آیا به بعضی از دستورات کتاب الهی ایمان میآورید و نسبت به بعضی کافر میشوید»؟! (أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ).
«جزای کسی از شما که چنین تبعیضی را در مورد احکام الهی روا دارد چیزی جز رسوایی در زندگی این دنیا نخواهد بود» (فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ
ج1، ص95
فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا).
«و در روز رستاخیز به اشدّ عذاب باز میگردند» (وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ).
«و خداوند از اعمال شما غافل نیست» (وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ).
و همه آن را دقیقا احصا کرده و بر طبق آن شما را در دادگاه عدل خود محاکمه میکند.
نکات آیه
۱ - بنى اسرائیل عصر بعثت، على رغم اعترافشان به پیمان الهى (پرهیز از خونریزى)، همدیگر را مى کشتند. (ثم اقررتم ... ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسکم) کلمه «هؤلاء» در جمله «ثم أنتم هؤلاء» (شما همانانى هستید) اشاره به این معنا دارد که: آنچه را آیه مورد بحث مى خواهد بیان کند مربوط به بنى اسرائیل عصر بعثت است و خطابهاى آیه نظیر خطابهاى گذشته نیست که صفت گذشتگان را با عنایتى به موجودین نسبت مى داد.
۲ - بنى اسرائیل با بیرون راندن گروهى از همکیشان خود از خانه و دیارشان، پیمان الهى را نقض کردند. (ثم أنتم هؤلاء ... تخرجون فریقاً منکم من دیرهم) آیه مورد بحث اشاره به جنگها و خونریزیهایى دارد که پیش از هجرت پیامبر(ص) به مدینه بین طوایف یهود واقع مى شد. یهودیان بنى النضیر با بنى قریظه درگیر مى شدند; هر کدام غالب مى شد دیگرى را از خانه و کاشانه اش اخراج مى کرد.
۳ - بنى اسرائیل در کشتن و آواره کردن گروهى از همکیشان خود، یکدیگر را یارى و پشتیبانى کردند. (تظهرون علیهم) «تظاهر» (مصدر تظاهرون) به معناى یارى و پشتیبانى کردن یکدیگر است. «تظاهرون علیکم»; یعنى، طایفه اى از شما طایفه دیگر را علیه گروهى از خودتان یارى مى داد.
۴ - بنى اسرائیل، مردمى گنهکار و متجاوز به خاطر یارى رسانى به یکدیگر در بیرون راندن گروهى از همکیشان خود از دیارشان (تظهرون علیهم بالأثم و العدون) باء در «بالاثم» باى ملابست است و «بالاثم و العدوان» حال براى فاعل «تظاهرون» مى باشد; یعنى، علیه آنان همدیگر را یارى مى کردید و در آن هنگام گنهکار و متجاوز بودید.
۵ - معتقدان به ادیان الهى نباید یکدیگر را بکشند یا گروهى از آنان، گروهى دیگر را از خانه و دیارشان بیرون رانند. (ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسکم و تخرجون فریقاً منکم من دیرهم)
۶ - معتقدان به ادیان الهى نباید در کشتن و آواره کردن همکیشان خود، به قاتلان و آواره کنندگان یارى رسانند. (تظهرون علیهم بالاثم و العدون)
۷ - یارى رساندن به قاتلان و آواره کنندگان اهل دین، گناه و تجاوز است. (تظهرون علیهم بالاثم و العدون)
۸ - حرمت یارى کردن گنهکاران در گناهشان (تظهرون علیهم بالاثم و العدون)
۹ - بنى اسرائیل براى آزادى اسیران همکیش خود، هر چند که خود با آنان نبرد کرده و یا از دیارشان بیرون رانده بودند، فدیه مى دادند. (و إن یأتوکم أسرى تفدوهم) ضمیر در «یأتوا» به «فریقاً» بر مى گردد. «مفادات» (مصدر تفادوا) به معناى پرداخت فدیه براى آزادسازى اسیر و مانند آن است. بنابراین جمله «إن یأتوکم أسارى ...» چنین معنا مى شود: اگر همان طایفه - که از خانه هایشان بیرون راندید - اسیر دشمن مى شدند با پرداخت فدیه آنان را آزاد مى کردید.
۱۰ - تلاش براى آزاد سازى اسیران بنى اسرائیل، از فرمانهاى کتب آسمانى آنان (و إن یأتوکم أسرى تفدوهم ... أفتؤمنون ببعض الکتب) جمله «أفتؤمنون ببعض الکتاب» دلالت بر این معنا دارد که: انگیزه یهودیان در آزاد سازى اسیران یهودى، عمل کردن به تورات بوده است.
۱۱ - تناقض رفتار اجتماعى بنى اسرائیل در رابطه با همکیشان خود (و إن یأتوکم أسرى تفدوهم و هو محرم علیکم إخراجهم) «هو» در جمله فوق ضمیر شأن است. «إخراجهم» مبتدا و «محرم علیکم» خبر آن مى باشد; یعنى، براى آزادى کسانى که خود آنها را بیرون رانده بودید، فدیه مى پرداختید در حالى که بیرون راندن آنها بر شما حرام بود.
۱۲ - بنى اسرائیل، پس از به اسارت درآمدن همکیشانشان، براى آزاد کردنشان از آنان فدیه دریافت مى کردند. (و إن یأتوکم أسرى تفدوهم) برخى از اهل لغت «تفادوا» را به معناى «فدیه مى گرفتید» نیز دانسته اند. بر این اساس جمله «و إن یأتوکم ...»; یعنى، و اگر همکیشان شما به عنوان اسیر در نزد شما مى آمدند، براى آزاد کردنشان از آنان فدیه مى گرفتید.
۱۳ - دریافت فدیه از اسیران همکیش براى آزادى آنان، از محرمات آیین یهود (و إن یأتوکم أسرى تفدوهم)
۱۴ - بنى اسرائیل مورد توبیخ و سرزنش خدا، به خاطر تبعیض در برخورد و عمل به دین (عمل کردن به برخى از دستورات تورات و وانهادن برخى دیگر) (أفتؤمنون ببعض الکتب و تکفرون ببعض) مراد از ایمان و کفر در «أفتؤمنون» و «تکفرون» عمل کردن و وانهادن است.
۱۵ - بنى اسرائیل، به برخى از دستورات تورات عمل کرده و برخى را نادیده مى گرفتند. (أفتؤمنون ببعض الکتب و تکفرون ببعض)
۱۶ - پایبندى به همه دستورات کتاب آسمانى، وظیفه مؤمنان به آن کتاب است. (أفتؤمنون ببعض الکتب و تکفرون ببعض)
۱۷ - نشانه ایمان به کتاب آسمانى، عمل کردن به دستورات آن است. (أفتؤمنون ببعض الکتب) تفریع جمله «أفتؤمنون ...» به وسیله حرف «فاء» بر جمله «و إن یأتوکم ...» بیانگر برداشت فوق است; یعنى، از آن جا که شما به حکم تورات در صدد آزادسازى اسیران هستید، بر مى آید که به این قسمت از تورات ایمان دارید; و از آن جا که همکیشان خود را بیرون مى رانید، معلوم مى شود به حرمت این کار - که در تورات آمده - کافرید. بنابراین عمل کردن به دستورات دین، نشانه ایمان و وانهادن آنها، به منزله کفر و نشانه آن است.
۱۸ - عمل نکردن به دستورات کتاب آسمانى، به منزله انکار کردن آن کتاب و نشانه کافر شدن به آن است. (أفتؤمنون ... و تکفرون ببعض)
۱۹ - سزاى یهودیانى که پیمانهاى الهى را نقض کردند، خوارى و خفت در دنیاست. (إذ أخذنا میثقکم ... فما جزاء من یفعل ذلک منکم إلا خزى فى الحیوة الدنیا) «ذلک» اشاره به همه کارهایى است که آیه شریفه از یهودیان نقل کرد و آنها را ناپسند شمرد; از جمله: پایبند نبودن به پیمانهاى الهى، کشتن همکیشان و ...
۲۰ - گرفتار شدن به خوارى و ذلت در دنیا، سزاى یهودیانى است که همدیگر را کشتند و همکیشان خود را از دیارشان بیرون راندند. (تقتلون أنفسکم ... فما جزاء من یفعل ذلک منکم إلا خزى فى الحیوة الدنیا)
۲۱ - شدیدترین عذابهاى اخروى، کیفر یهودیانى است که پیمانهاى الهى را شکستند. (إذ أخذنا میثقکم ... و یوم القیمة یردون إلى أشد العذاب) اضافه «أشد» (سخت ترین) به «العذاب» اضافه صفت به موصوف است; یعنى، «العذاب الأشد».
۲۲ - یهودیانى که همکیشان خود را کشتند یا آنان را آواره ساختند، به شدیدترین عذابهاى قیامت، کیفر خواهند شد. (تقتلون أنفسکم ... و یوم القیمة یردون إلى أشد العذاب)
۲۳ - سزاى یهودیانى که کتاب آسمانى را تبعیض کردند (به برخى از تورات عمل کرده و برخى را وانهادند)، خفت و خوارى در دنیاست. (أفتؤمنون ببعض ... فما جزاء من یفعل ذلک منکم إلّا خزى فى الحیوة الدنیا)
۲۴ - یهودیانى که با تبعیض به احکام و معارف تورات برخورد مى کردند، در قیامت به شدیدترین عذابها گرفتار خواهند شد. (أفتؤمنون ببعض ... و یوم القیمة یردون إلى أشد العذاب)
۲۵ - عذابهاى اخروى داراى مراتب است. (و یوم القیمة یردون إلى أشد العذاب)
۲۶ - پایبندى گروهى از یهودیان عصر بعثت به تورات با عمل کردن به پیمانهاى الهى و پرهیز از کشتن و بیرون راندن همکیشان خود (فما جزاء من یفعل ذلک منکم) سیاق خطابهاى گذشته اقتضا مى کرد که جمله «فما جزاء ...» بدین گونه ایراد شود: «فما جزاءکم بما تفعلون إلا خزى». این تغییر سیاق اشاره به این دارد که همه یهودیان مرتکب اعمال نارواى مذکور نشدند. من تبعیضیه در «منکم» مؤید این معناست.
۲۷ - تبعیض در ایمان و عمل به احکام دین، در پى دارنده ذلت و خوارى در دنیا و عذاب شدید در قیامت است. (ما جزاء من یفعل ذلک منکم إلا خزى فى الحیوة الدنیا و یوم القیمة یردون إلى أشد العذاب)
۲۸ - معتقدان به مکتب الهى، در صورت کشتن یا آواره ساختن همکیشان خود، به خوارى در دنیا و شدیدترین عذاب در آخرت گرفتار خواهند شد. (فما جزاء من یفعل ... و یوم القیمة یردون إلى أشد العذاب)
۲۹ - جنگهاى داخلى و برادر کشى، از بزرگترین گناهان و موجب خوارى و ذلت در دنیا و گرفتار شدن به عذاب اخروى است. (تقتلون أنفسکم ... فما جزاء من یفعل ذلک منکم إلا خزى فى الحیوة الدنیا و یوم القیمة یردون إلى أشد العذاب) از آن جا که گناهان یاد شده، در پى دارنده شدیدترین عذابهاست، معلوم مى شود این گناهان از بزرگترین گناهان هستند.
۳۰ - گنهکاران علاوه بر عذاب اخروى در خطر گرفتار شدن به کیفرهاى دنیوى نیز هستند. (فما جزاء من یفعل ذلک منکم إلا خزى فى الحیوة الدنیا)
۳۱ - خداوند، آگاه به تمامى اعمال و رفتار انسانهاست. (و ما اللّه بغفل عما تعملون)
۳۲ - توجّه و باور به آگاهى خدا بر اعمال، بازدارنده آدمى از گناهان و شکستن پیمانهاى اوست. (و ما اللّه بغفل عما تعملون) هدف از بیان آگاهى و نظارت خدا بر رفتار بندگان، این است که: آنان توجّه به نظارت خدا داشته باشند تا از کردار ناروا پرهیز کنند. بنابراین توجّه به آگاهى و نظارت خداوند چنین اقتضایى دارد.
روایات و احادیث
۳۳ - از امام صادق(ع) روایت شده که فرموده اند: «... الکفر فى کتاب اللّه على خمسة اوجه ... و الوجه الرابع من الکفر ترک ما أمر اللّه عز و جل به و هو قول اللّه عز و جل «... أفتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم» فکفّر هم بترک ما أمراللّه عز و جل به و نسبهم إلى الایمان و لم یقبله منهم و لم ینفعهم عنده ...;[۴] کفر در کتاب خدا بر پنج قسم است ... و قسم چهارم از کفر، ترک اوامر خداست و این سخن خداى عز و جل است که مى فرماید: «أفتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم» پس خداوند آنان را به خاطر ترک نمودن اوامر الهى کافر دانسته و به آنان نسبت ایمان داده است، اگر چه ایمان مورد قبول نیست و براى آنان نزد خداوند سودى ندارد ...».
موضوعات مرتبط
- احکام: ۸
- اسیر: آزادى اسیر ۱۳; اهمیّت آزادى اسیر ۱۰; فدیه از اسیر ۹، ۱۲، ۱۳
- انسان: عمل انسان ۳۱
- ایمان: آثار ایمان به علم خدا ۳۲ ; ایمان به بخشى از قرآن ۳۳ ; متعلق ایمان ۳۳ ; نشانههاى ایمان به مکتب آسمانى ۱۷
- برادر کشى: آثار برادر کشى ۲۹; گناه برادر کشى ۲۹
- بنى اسرائیل: آزادى اسیران بنى اسرائیل ۹، ۱۲; اقرار بنى اسرائیل ۱; بنى اسرائیل صدر اسلام ۱; بنى اسرائیل و تورات ۱۵; تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۲، ۳، ۴، ۹، ۱۲; تبعید در بنى اسرائیل ۲، ۳، ۴; تبعیدیان بنى اسرائیل ۲; تجاوزگرى بنى اسرائیل ۴; تعالیم کتب آسمانى بنى اسرائیل ۱۰; جرایم بنى اسرائیل ۱، ۲، ۳، ۴; روابط اجتماعى بنى اسرائیل ۱۱; سرزنش بنى اسرائیل ۱۴; عمل به تکلیف بنى اسرائیل ۱۴; عهد خدا با بنى اسرائیل ۱; عهد شکنى بنى اسرائیل ۱، ۲; فدیه بنى اسرائیل ۱۲; قصه قتل در بنى اسرائیل ۱، ۳; گناه بنى اسرائیل ۴
- تبعید: اجتناب از تبعید ۲۶; کیفر تبعید ۲۸
- تبعیدگران: اجتناب از امداد به تبعیدگران ۶; امداد به تبعیدگران ۷
- تجاوز: موارد تجاوز ۷
- تورات: عمل به بخشى از تورات ۱۵، ۲۳، ۲۴
- جرایم: معاونت در جرایم ۳، ۴، ۶، ۷
- جنگ: آثار جنگ داخلى ۲۹; گناه جنگ داخلى ۲۹
- جهان بینى: جهان بینى و ایدئولوژى ۳۲
- خدا: سرزنشهاى خدا ۱۴; علم خدا ۳۱; وفاى به عهد خدا ۲۶
- دین: آثار عمل به بخشى از دین ۲۷; تجزى در دین ۱۴، ۱۵; تجزى در قبول دین ۱۴، ۲۳، ۲۴
- دینداران: اجتناب از تبعید دینداران ۵; اجتناب از قتل دینداران ۵; مسؤولیت دینداران ۵، ۶; هشدار به دینداران ۲۸
- ذلت: عوامل ذلت دنیوى ۱۹، ۲۰، ۲۳، ۲۷، ۲۸، ۲۹
- عذاب: عذاب شدید ۲۱، ۲۲، ۲۴، ۲۷، ۲۸; مراتب عذاب ۲۱، ۲۲، ۲۴، ۲۷، ۲۸; مراتب عذاب اخروى ۲۵; موجبات عذاب اخروى ۲۷، ۲۸، ۲۹
- عهدشکنى: کیفر عهدشکنى با خدا ۱۹، ۲۱; موانع عهدشکنى با خدا ۳۲
- قاتل: اجتناب از امداد به قاتل ۶; امداد به قاتل ۷
- قتل: اجتناب از قتل ۱، ۲۶; کیفر قتل ۲۸; معاونت در قتل ۶، ۷
- قیامت: عذابهاى قیامت ۲۲
- کتب آسمانى:، عمل به کتب آسمانى ۱۶، ۱۷، ۱۸
- کفر: کفر به بخشى از قرآن ۳۳; کفر به کتب آسمانى ۱۸; موجبات کفر ۳۳
- گناه: تعاون در گناه ۷; حرمت تعاون در گناه ۸; گناه گناهان کبیره ۲۹; موارد گناه ۷; موانع گناه ۳۲
- گناهکاران: عذاب اخروى گناهکاران ۳۰; کیفر دنیوى گناهکاران ۳۰; هشدار به گناهکاران ۳۰
- مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۱۶
- محرمات: ۸
- یهود: احکام یهود ۱۳; ایمان یهود به تورات ۲۶; ذلت دنیوى یهود ۱۹، ۲۰، ۲۳; عذاب اخروى یهود ۲۲، ۲۴; عذاب دنیوى یهود ۲۰; عوامل ذلت یهود ۲۳; کیفر اخروى یهود ۲۱; کیفر تبعیدگرى یهود ۲۰، ۲۲;کیفر دنیوى یهود ۲۳ ; کیفر قتلهاى یهود ۲۰، ۲۲ ;کیفر یهود عهدشکن ۱۹، ۲۱; محرمات یهود ۱۳; یهود در قیامت ۲۲; یهود مؤمن صدر اسلام ۲۶
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۷.
- ↑ صاحب تفسير برهان از خاصه اين شأن و نزول را از تفسير على بن ابراهيم نقل نموده و حديثى كه از ناحيه معصوم عليهالسلام در اين باره رسيده باشد و يا از سلسله روات آن ذكرى ننموده است. چنان كه ميدانيم سياق اين آيه و آيه قبل از آن درباره يهوديان است و اين آيه دنباله آيه ۸۴ مى باشد. علاوه بر آن شيخ بزرگوار نيز چنين شأن و نزولى را ذكر ننموده و در ساير كتب و تفاسير خاصه نيز اين شأن و نزول آورده نشده است.
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۳۹۰، ح ۱; نورالثقلین، ج ۱، ص ۹۵- ، ح ۲۶۹.