الإنشقاق ١٤
کپی متن آیه |
---|
إِنَّهُ ظَنَ أَنْ لَنْ يَحُورَ |
ترجمه
الإنشقاق ١٣ | آیه ١٤ | الإنشقاق ١٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَن یَحُورَ»: باز نمیگردد. مراد این است که به معاد باور نداشته است و معتقد به رستاخیز و حساب و کتاب اخروی و بهشت و دوزخ نبوده است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۵ سوره انشقاق
- معناى اين كه فرمود: «آسمان شکافته و زمين كشيده مى شود»
- مفاد آيه : «يا أيّهَا الإنسان إنّك كادِحٌ إلى رَبّك كدحاً فَمُلاقيه»
- مقصود از اين كه فرمود: آن که كتابش به دست راست داده شود، شادمان به سوى اهل خود باز مى گردد
- ردّ پندار آن كس كه مى پنداشت بازگشتی به سوى خدا و براى حساب ندارد
- مؤمنان گنهكار، در زمرۀ «اصحاب یمین» هستند يا «اصحاب شمال»؟
- تقسيم اهل محشر به دو طائفه «اصحاب يمين» و «اصحاب شمال»، تقسيمى كلّى نيست
- معناى آيه: «لَتَركَبُنّ طبقاً عَن طَبق»
- معناى جمله: «و الله أعلَمُ بِمَا يُوعُون»
- رواياتى درباره محاسبۀ اعمال در قيامت
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسير نور(10جلدى) ج10 426 سوره الانشقاق، آيه 15 - 6 ..... ص : 426
يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ «6» فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ «7» فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً «8» وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً «9» وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ «10» فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً «11» وَ يَصْلى سَعِيراً «12» إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً «13» إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ «14» بَلى إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِيراً «15»
هان اى انسان! تو به سوى پروردگارت تلاش بسيارى دارى و سرانجام به لقاى او خواهى رسيد. پس هر كس كارنامهاش به دست راستش داده شود، به زودى و به آسانى به حساب او رسيدگى خواهد شد، و شادمان به سوى خانوادهاش (يا همفكرانش) باز مىگردد. و هر كس نامهاش از پشت سر (و به دست چپ) او داده شود، پس زود فرياد فغان بر خواهد آورد، و داخل دوزخ خواهد شد. همانا او (در دنيا) در ميان خانوادهاش شادمان بود. او گمان مىكرد كه هرگز بازنمى گردد.
چرا (باز خواهد گشت) و پروردگارش به او بيناست.
نکته ها
كلمه «كدح» هم به معناى تلاش و كوشش آمده و هم به معناى آسيب وارد كردن، يعنى انسان به سوى پروردگارش پيش مىرود ولى رفتنى همراه با رنج و تعب كه گويا به خود آسيب و خدشه وارد مىكند.
در حديث مىخوانيم: هر كس سه خصلت را دارا باشد، خداوند حساب او را آسان قرار
جلد 10 - صفحه 427
مىدهد و با رحمت خود، او را به بهشت وارد مىسازد: به آن كس كه محرومش كرده، عطا كند؛ با آنكه قطع رابطه كرده، صله رحم مىكند و از آن كه به او ظلم كرده، درمىگذرد.
«تعطى من حرمك تصل من قطعك و تعفو عمن ظلمك» «1»
در آيه نهم و سيزدهم، سخن از شادى و سرور در نزد خانواده است، يكى منفى كه مورد انتقاد است و يكى مثبت كه پاداش نيكوكاران است. آرى، ثمره سرور مستانه و غافلانه در دنيا، دوزخ است و ثمره ايمان و تقوى در دنيا، سرور در ميان بستگان در قيامت است.
از حضرت على عليه السلام درباره آيهى «يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً» سؤال شد. فرمودند: كسانى كه در دنيا اهل و عيال انسان بهشتى بودند، اگر مؤمن باشند در آخرت نيز اهل او خواهند بود.
پیام ها
1- انسان در حركت به سوى خداست. «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ» (چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» «2»)
2- انسان در مسير حركت به سوى خدا، با مشكلات بىشمارى روبروست. «إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ»
3- خداوند در تاريخ و جامعه قوانينى ثابت قرار داده است كه همه از آن تبعيّت مىكنند؛ نه مىتوانند توقف كنند، نه به عقب بازگردند و يا به سويى ديگر روند. «كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً»
4- پايان حركت انسان، رسيدن به خداوند است. «فَمُلاقِيهِ»
5- اعمال انسان در دنيا ثبت شده و در قيامت، به صورتى مكتوب و مستند به او ارائه مىشود. «أُوتِيَ كِتابَهُ»
6- در قيامت، حساب مردم گوناگون است و خوبان حسابى آسان دارند. «حِساباً يَسِيراً» (و تبهكاران حسابى سخت. «حِساباً شَدِيداً» «3»)
7- به شادىهاى دنيوى مغرور نشويد كه مىگذرد، به شادىهاى پايدار قيامت،
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». بقره، 156.
«3». طلاق، 8.
جلد 10 - صفحه 428
فكر كنيد. (اگر امروز به خاطر فرمان الهى از بعضى لذّتهاى خانوادگى صرف نظر كرديم و براى جهاد يا تحصيل علم يا خدمت از خانواده دور شديم، در آينده جبران خواهد شد.) «يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً»
8- در روزى كه برخى از يكديگر فرار مىكنند: يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ... «1» آن كه حسابش آسان و جايگاهش بهشت باشد، به سوى خانوادهاش بازمىگردد.
«يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً» (شايد فراريان از يكديگر، مراد كافران باشند)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ «14»
إِنَّهُ ظَنَ: به درستى كه او گمان برده بود، أَنْ لَنْ يَحُورَ: اينكه هرگز باز نگردد به خدا، يعنى او را بعث و حشر نباشد.
ابن عبّاس گويد: معنى (يحور) را ندانستم، تا آنكه از اعرابى شنيدم كه
جلد 14 - صفحه 120
دخترك خود را گفت: «حورى اى ارجعى» «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ «1» وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ «2» وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ «3» وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ «4»
وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ «5» يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ «6» فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ «7» فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً «8» وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً «9»
وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ «10» فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً «11» وَ يَصْلى سَعِيراً «12» إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً «13» إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ «14»
بَلى إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِيراً «15» فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ «16» وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ «17» وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ «18» لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ «19»
فَما لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «20» وَ إِذا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لا يَسْجُدُونَ «21» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ «22» وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُوعُونَ «23» فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ «24»
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ «25»
ترجمه
وقتى كه آسمان شكافته شود
و شنوا گردد براى پروردگارش و سزاوار باشد بآن
و وقتى كه زمين كشيده شود
و بيرون افكند آنچه را در آنست و خالى نمايد بجدّ و جهد خود را
و شنوا گردد براى پروردگارش و سزاوار باشد بآن
اى آدميزاد همانا تو سعى كنندهاى بسوى پروردگارت سعى كردنى پس ملاقات كنندهاى نتيجه آنرا
پس امّا كسيكه داده شود نامه عمل او بدست راستش
پس در آتيه حساب كرده ميشود حساب آسانى
و برميگردد بسوى كسانش خوشحال
و امّا كسيكه داده شود نامه عمل او از جانب پشتش
پس در آتيه ميخواهد هلاك خود را
و در آيد در آتش افروخته
همانا او بوده است در ميان كسان خود شادمان
همانا او گمان كرده آنكه هرگز باز گشت نميكند
بلى همانا پروردگار او باو بينا است
پس قسم نميخورم بسرخى ظاهر بعد از غروب در آسمان
و بشب و آنچه مستور نمايد
و بماه وقتى كه كامل گردد
هر آينه مرتكب شويد گناه را حالى بعد از حالى مطابق يكديگر
پس چيست مر آنها را كه ايمان نمىآورند
و چون خوانده شود بر آنها قرآن سجده نميكنند
بلكه
جلد 5 صفحه 365
آنانكه كافر شدند تكذيب ميكنند
و خدا داناتر است بآنچه در دل جاى ميدهند
پس مژده ده آنها را بعذاب دردناك
ولى كسانيكه گرويدند و بجا آوردند كارهاى شايسته را براى ايشان است مزدى بىمنّت.
تفسير
خداوند حميد در قرآن مجيد مكرّر از اوضاع قيامت متعرّض انشقاق آسمان شده و در اين سوره ميفرمايد وقتى كه آسمان شكافته شود براى نزول ملائكه و بهم خوردن اوضاع دنيا و از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه شكافته شود از كهكشان كه آن راه سفيدى در وسط آسمان شب نمايان است و بشنود فرمان الهى را و منقاد شود در برابر اراده پروردگارش بتمام اجزاء وجود خود چون اذنت بمعناى استمعت است و سزاوار است كه آن منقاد و فرمان بردار پروردگار باشد و وقتى كه زمين ممدود و مبسوط و كشيده شود و بلندى و پستيهاى آن يكسان گردد و مستعدّ گردد براى اجتماع خلق اوّلين و آخرين در آن و در حديث نبوى است كه مبدّل ميشود زمين بزمين ديگرى و كشيده شود مانند چرم كشيده شده و ديده نشود در آن اعوجاج و نشيب و فرازى و بيرون اندازد آنچه در آنست از كنوز و معادن و اموات و خالى نمايد خود را بجدّ و جهد تا چيزى در باطن آن باقى نماند و قمّى ره نقل فرموده كه زمين ممتدّ و منشقّ ميشود پس مردم از آن بيرون ميآيند و اجابت نمايد فرمان حق را بانقياد ذاتى در تخليه و القاء و شايسته است براى آن كه منقاد و فرمانبردار باشد چون مخلوق و مقهور او است و نكته تكرار آيه معلوم است كه بملاحظه تعدّد منقاد است كه آسمان و زمين باشد و جواب اذا براى وضوح آن از سابق و لا حق ذكر نشده چون فرموده اى آدميزاده همانا تو با تمام قوى و اعمالت بجانب پروردگارت سير مينمائى سير مخصوصى پس در پيشگاه او براى حساب و جزا حاضر خواهى شد و آنرا خواهى ديد پس كسيكه نامه اعمالش بدست راستش داده شده باشد و حسنات او بر سيّئاتش غالب باشد در آن روز حساب سهل و آسانى دارد چون ثواب حسناتش باو داده ميشود و از سيّئاتش خداوند كريم ميگذرد چنانچه در جوامع نقل نموده كه حساب يسير ثواب دادن بر كارهاى خوب و گذشتن از كارهاى بد است و كسيكه سختگيرى شود باو در حساب
جلد 5 صفحه 366
معذّب است و چنين كسى بعد از فراغت از حساب باز گشت ميكند نزد كسان خود از اهل ايمان و عمل صالح كه قبل از او يا با او ببهشت ميروند خوشحال و مسرور و فرحناك يا نزد اهل و عيال خود در بهشت از خدمتگزاران و حور العين و اطفال بيگناهش و كسيكه نامه اعمالش از پشت سرش بدست چپش داده شود چون فرشتگان از ديدار رخسار او كراهت دارند پس آن روز فرياد و فغان او بويل و ثبور بلند شود و مرگ و هلاك خود را از خدا طلب نمايد و داخل در جهنّم گردد چون در دنيا باهل و عيال و جاه و جلال و مال و منال مغرور و مسرور و شادمان بوده و در بند آخرت نبوده و گمان داشته كه رجوع بحكم الهى نميكند و بعد از مردن زنده نميشود بلى رجوع ميكند و زنده خواهد شد چون خدا بأعمال بنده خود بصير و بينا است و بايد داد مظلوم را از ظالم بستاند و هر كس را بجزاى عملش برساند پس قسم نميخورم چون محتاج بقسم نيست يا نه چنين است كه شما تصوّر كرديد قسم ياد ميكنم يا لا زائده و مراد آنست كه سوگند بشفق چنانچه مكرّر اين احتمالات در اين جمله ذكر شده و قمّى ره فرموده مراد از شفق سرخى بعد از غروب آفتاب است و سوگند بشب و آنچه جمع نمايد و مستور كند بظلمت خود از حيوانات و مبصرات و سوگند بماه وقتى كه تابش آن مجتمع و به اتمام رسد و بدر گردد كه شما مردم آخر الزّمان هر آينه مرتكب اعمالى خواهيد شد مانند اعمال پيشينيانتان بعينها و هو هو حالى بعد از حالى و طبقهئى بعد از طبقهئى تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زنده است از آزار او دست بردار نيستيد و بعد از او با اوصياء او ستيزه نمائيد و حق ايشان را غصب كنيد و پى در پى مقتول و مسمومشان نمائيد تا آنكه كار بجائى رسد كه وصى دوازدهم از انظار شما غائب گردد و در تكاليف خودتان حيران و سر گردان بمانيد و احكام اسلام را يك يك نقض نمائيد و اوّل آنها امامت است و آخرشان نماز چنانچه مستفاد از روايات متعدّده اين مقام است و در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه روزى آن حضرت آخر سوره علق را قرائت فرمود پس او و حاضرين از اهل ايمان سجده نمودند و قريش دست ميزدند بالاى سر ايشان و صفير ميكشيدند پس نازل شد اين آيه كه مفادش آنست كه پس چه عذرى دارند كفّار قريش و چه
جلد 5 صفحه 367
موجب شده براى آنها كه بعد از اتمام حجّت از طرف خداوند بر آنها بظهور معجزات ايمان نميآورند و وقتى كه قرآن بر آنان تلاوت شود سجده نميكنند معلوم ميشود اينها جز تكذيب همّ ديگرى ندارند و خدا ميداند كه چه كينه و عداوت و تعصّب و جهالتى را در باطن خود جاى دادند كه نميگذارد فكر در آيات الهى نمايند و بيابند اعجاز آنرا پس بشارت ده اى پيغمبر آنها را بعذاب دردناك و بر سبيل استهزاء از آن تعبير ببشارت شده ولى كسانيكه ايمان آوردند و اطاعت نمودند اوامر الهى را براى ايشان اجر و مزدى است كه قطع نميگردد و دوام دارد كه نعم بهشتى باشد يا اجرى است كه در مقابل آن منّت بر آنها نهاده نميشود اين بنابر آنست كه مراد از اين آيه استثناء منقطع باشد و الامراد از مأجورين به اجر غير مقطوع از آن كفّار كسانى هستند كه ايمان بياورند و توبه كنند از كفر و معاصى خودشان و ثواب تلاوت اين سوره در ذيل سوره انفطار گذشت و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 368
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَن يَحُورَ «14»
بدرستي که گمان ميكرد اينكه هرگز مبعوث نميشود و برنميگردد نه حسابي است و نه نامه عملي و نه ميزاني و نه صراطي و نه جهنمي حال که همه آنها را مشاهده ميكند مهموم و مغموم و پشيمان ميشود و ناله و فريادش بلند است و چارهاي ندارد نه دوستي و نه رفيقي و نه ناصري و نه معيني و نه شافعي و نه دافعي هيچ ندارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 14)- و لذا در این آیه، میافزاید: این به خاطر آن است که «او گمان میکرد هرگز بازگشت نمیکند» و معادی در کار نیست! (انه ظن ان لن یحور).
در حقیقت منشأ اصلی بدبختی او اعتقاد فاسد و گمان باطلش دائر بر نفی معاد بود، و همین اعتقاد باعث غرور و سرور او شد، او را از خدا دور ساخت و در شهوات و انواع گناهان غوطهور نمود، تا آنجا که دعوت انبیا را به باد استهزا گرفت، و وقتی به سراغ خانواده خود میآمد از این استهزا و سخریه شاد و خوشحال بود، همین معنی در آیه 31 سوره مطففین نیز آمده است.
نکات آیه
۱ - اهل دوزخ در دنیا، مى پنداشتند زندگى شاداب آنان دگرگون نشده و الفت هاى خانوادگى شان هرگز از هم نخواهد گسست. (إنّه ظنّ أن لن یحور) «حَور»، رجوع از چیزى و به چیزى مى باشد. اصل معناى آن بازگشت به کم بود است و با ضمّه «حاء» به معناى هلاکت خواهد بود (لسان العرب). فعل «یحور» از هر کدام مشتق باشد، برداشت یاد شده قابل استفاده است.
۲ - دوزخیان، در دنیا در این گمان به سر مى برند که هرگز پس از مرگ، حیات دوباره نخواهند یافت. (إنّه ظنّ أن لن یحور) «حَوْر»، تعبیرى دیگر از «حشر» است و به هلاکت یا نقص و انحطاطى نظر دارد که در آخرت، نصیب منکران معاد خواهد شد.
۳ - جاودانه پنداشتن دنیا و استبعاد معاد از سوى ناباوران، بر پایه گمان است; نه برهان و یقین. (إنّه ظنّ)
۴ - جاودانه پنداشتن دنیا و بعید شمردن معاد، ریشه دل خوشى هاى نابجا و دلبستگى به خانواده و خاندان است. (إنّه کان فى أهله مسرورًا . إنّه ظنّ أن لن یحور) حرف «إنّ» در «إنّه ظنّ»، براى بیان علت سُرورى است که در «کان فى أهله مسروراً» بیان شده است.
۵ - اعطاى نامه عمل از پشت سر، فریاد هلاکت خواهى در قیامت و گرفتارى به آتش جهنم، برخاسته از استبعاد معاد است. (و أمّا من أُوتى ... إنّه ظنّ أن لن یحور) این آیه، مى تواند بیانگر علت براى مطالب قبل باشد که از جمله آنها «اُوتى کتابه وراء ظهره» بود.
موضوعات مرتبط
- آرزو: آرزوى مرگ ۵
- جهنم: موجبات جهنم ۵
- جهنمیان: بینش جهنمیان ۱، ۲
- خانواده: تداوم روابط خانوادگى ۱
- دنیا: پندار جاودانگى دنیا ۳، ۴
- سرور: آثار سرور بیجا ۴
- علایق: آثار علاقه به خانواده ۴
- قیامت: روابط خانوادگى در قیامت ۱
- معاد: آثار استبعاد معاد ۴، ۵; پندار استبعاد معاد ۳; پندار مکذبان معاد ۳; مکذبان معاد ۲
- نامه عمل: دریافت نامه عمل از پشت ۵
منابع