الإنشقاق ١٠
کپی متن آیه |
---|
وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ کِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ |
ترجمه
الإنشقاق ٩ | آیه ١٠ | الإنشقاق ١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَرَآءَ ظَهْرِهِ»: پشت سرش. اشخاص کافر و گناهکار نامه اعمال خود را از پشت سر و با دست چپ دریافت میدارند. چنین کاری بیانگر بیزاری ایشان از این نامه شوم و پرونده بدشگون است (نگا: حاقّه / ).
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۵، سوره انشقاق
- معناى اينكه در بيان چند تا از مقدمات قيامت فرمود آسمان منشق و زمين كشيده مى شود وفرمود((و ازنت لربها و حقت ))
- مفاد آيه : ((يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كد حافملاقيه )) و دلالت آن بر بحث و جزا
- مقصود از اينكه فرمود اكتابش به دست راست داده شود شادمان به سوى((اهل )) خود باز مى گردد
- رد پندار آن كس كه نامه اعمالش از پشت سر به او داده مى شود و در دنيا در((اهل )) خود مسرور بود و مى پنداشت به سوى خدا و براى حساب بازگشتى ندارد
- جوابى كه به اين سوال و اشكال داده شده كه مومنان گنهكار در زمره ((من اوتى كتابهبيمينه )) هستند يا ((من اوتى كتابه وراء ظهره ))؟
- تقسيم اهل محشر به دو طائفه اصحاب يمين و اصحابشمال تقسيمى كلى نيست
- معناى آيه : ((لتركبن طبقا عن طبق ))
- معناى جمله ((والله اعلم بما يوعون ))
- (رواياتى درباره محاسبه اعمال در قيامت ، نزول آيه : ((و اما من اوتى كتابه ....))،((لتركبن طبقا عن طبق )) و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسير نور(10جلدى) ج10 426 سوره الانشقاق، آيه 15 - 6 ..... ص : 426
يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ «6» فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ «7» فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً «8» وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً «9» وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ «10» فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً «11» وَ يَصْلى سَعِيراً «12» إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً «13» إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ «14» بَلى إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِيراً «15»
هان اى انسان! تو به سوى پروردگارت تلاش بسيارى دارى و سرانجام به لقاى او خواهى رسيد. پس هر كس كارنامهاش به دست راستش داده شود، به زودى و به آسانى به حساب او رسيدگى خواهد شد، و شادمان به سوى خانوادهاش (يا همفكرانش) باز مىگردد. و هر كس نامهاش از پشت سر (و به دست چپ) او داده شود، پس زود فرياد فغان بر خواهد آورد، و داخل دوزخ خواهد شد. همانا او (در دنيا) در ميان خانوادهاش شادمان بود. او گمان مىكرد كه هرگز بازنمى گردد.
چرا (باز خواهد گشت) و پروردگارش به او بيناست.
نکته ها
كلمه «كدح» هم به معناى تلاش و كوشش آمده و هم به معناى آسيب وارد كردن، يعنى انسان به سوى پروردگارش پيش مىرود ولى رفتنى همراه با رنج و تعب كه گويا به خود آسيب و خدشه وارد مىكند.
در حديث مىخوانيم: هر كس سه خصلت را دارا باشد، خداوند حساب او را آسان قرار
جلد 10 - صفحه 427
مىدهد و با رحمت خود، او را به بهشت وارد مىسازد: به آن كس كه محرومش كرده، عطا كند؛ با آنكه قطع رابطه كرده، صله رحم مىكند و از آن كه به او ظلم كرده، درمىگذرد.
«تعطى من حرمك تصل من قطعك و تعفو عمن ظلمك» «1»
در آيه نهم و سيزدهم، سخن از شادى و سرور در نزد خانواده است، يكى منفى كه مورد انتقاد است و يكى مثبت كه پاداش نيكوكاران است. آرى، ثمره سرور مستانه و غافلانه در دنيا، دوزخ است و ثمره ايمان و تقوى در دنيا، سرور در ميان بستگان در قيامت است.
از حضرت على عليه السلام درباره آيهى «يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً» سؤال شد. فرمودند: كسانى كه در دنيا اهل و عيال انسان بهشتى بودند، اگر مؤمن باشند در آخرت نيز اهل او خواهند بود.
پیام ها
1- انسان در حركت به سوى خداست. «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ» (چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» «2»)
2- انسان در مسير حركت به سوى خدا، با مشكلات بىشمارى روبروست. «إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ»
3- خداوند در تاريخ و جامعه قوانينى ثابت قرار داده است كه همه از آن تبعيّت مىكنند؛ نه مىتوانند توقف كنند، نه به عقب بازگردند و يا به سويى ديگر روند. «كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً»
4- پايان حركت انسان، رسيدن به خداوند است. «فَمُلاقِيهِ»
5- اعمال انسان در دنيا ثبت شده و در قيامت، به صورتى مكتوب و مستند به او ارائه مىشود. «أُوتِيَ كِتابَهُ»
6- در قيامت، حساب مردم گوناگون است و خوبان حسابى آسان دارند. «حِساباً يَسِيراً» (و تبهكاران حسابى سخت. «حِساباً شَدِيداً» «3»)
7- به شادىهاى دنيوى مغرور نشويد كه مىگذرد، به شادىهاى پايدار قيامت،
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». بقره، 156.
«3». طلاق، 8.
جلد 10 - صفحه 428
فكر كنيد. (اگر امروز به خاطر فرمان الهى از بعضى لذّتهاى خانوادگى صرف نظر كرديم و براى جهاد يا تحصيل علم يا خدمت از خانواده دور شديم، در آينده جبران خواهد شد.) «يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً»
8- در روزى كه برخى از يكديگر فرار مىكنند: يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ... «1» آن كه حسابش آسان و جايگاهش بهشت باشد، به سوى خانوادهاش بازمىگردد.
«يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً» (شايد فراريان از يكديگر، مراد كافران باشند)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ «10»
وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ: و اما كسى كه داده شود، كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ:
«1» معانى الاخبار، (چ حيدرى 1379 هج)، ص 262. و بحار الانوار ج 7 ص 263 روايت 17 همراه با بيان و توضيح علامه مجلسى در مورد حديث.
«2» منهج الصادقين (چ سوم)، ج 10، ص 192. (با اندكى اختلاف)
جلد 14 - صفحه 118
نامه اعمال او از پس پشت او بدست چپ او. و آن، چنان است كه دست راست او بر گردن او بندند و دست چپ او را از پشت او بيرون آورند و از آن طرف نامه به دست چپ او دهند و گويند بخوان نامه خود را. گويد: چگونه من از پس پشت بخوانم؟ پس گردن او را بر گردانند تا نامه خود را ببيند تاريك و سياه، عاجز و متحير شود و نتواند كه آن را بخواند.
در كفاية الموحدين- اين آيه به حسب تصوير دو احتمال دارد: يكى آنكه دستهاى ايشان را در پشت سر آنها غل مىكنند، آن وقت نامه عمل ايشان را از پشت سر به دست ايشان دهند، و ديگر آنكه دست چپ ايشان از ميان سينه آنها بيرون مىبرند، آنگاه نامه عملشان از پشت سر به آنها دهند و در آن كتاب مرقوم است: ويل- كه چاهى است در جهنّم- از براى مكذّبين روز جزا است «1».
در بحار- از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده: چون روز قيامت شود نامه عمل را بديشان دهند و گويند: بخوان كتاب خود را؛ پس متذكر مىشود بنده آنچه را كه به جا آورده است در دنيا، و آنچه بر آن نوشته گويا همان ساعت آن را به جا آورده باشد «2».
بيان- دادن نامه اعمال به دست راست علامتى است مر مؤمنان و ملائكه را كه صاحب آن از اهل بهشت است و لطف باشد مر خلقان را در خبر دادن از آن، و كنايه است از قبول طاعت او، و دادن به وجه ديگر امارتى است صاحب آن را كه از اهل آتش است و علامت مناقشه در حساب و سوء مآب باشد.
«1» كفاية الموحدين، انتشارات علميه اسلاميه، ج 4 ص 290 فصل 9.
«2» بحار الانوار ج 7، باب 16 ص 315، روايت 10 و شبيه آن در روايت 9.
جلد 14 - صفحه 119
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ «1» وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ «2» وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ «3» وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ «4»
وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ «5» يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ «6» فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ «7» فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً «8» وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً «9»
وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ «10» فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً «11» وَ يَصْلى سَعِيراً «12» إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً «13» إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ «14»
بَلى إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِيراً «15» فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ «16» وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ «17» وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ «18» لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ «19»
فَما لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «20» وَ إِذا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لا يَسْجُدُونَ «21» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ «22» وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُوعُونَ «23» فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ «24»
إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ «25»
ترجمه
وقتى كه آسمان شكافته شود
و شنوا گردد براى پروردگارش و سزاوار باشد بآن
و وقتى كه زمين كشيده شود
و بيرون افكند آنچه را در آنست و خالى نمايد بجدّ و جهد خود را
و شنوا گردد براى پروردگارش و سزاوار باشد بآن
اى آدميزاد همانا تو سعى كنندهاى بسوى پروردگارت سعى كردنى پس ملاقات كنندهاى نتيجه آنرا
پس امّا كسيكه داده شود نامه عمل او بدست راستش
پس در آتيه حساب كرده ميشود حساب آسانى
و برميگردد بسوى كسانش خوشحال
و امّا كسيكه داده شود نامه عمل او از جانب پشتش
پس در آتيه ميخواهد هلاك خود را
و در آيد در آتش افروخته
همانا او بوده است در ميان كسان خود شادمان
همانا او گمان كرده آنكه هرگز باز گشت نميكند
بلى همانا پروردگار او باو بينا است
پس قسم نميخورم بسرخى ظاهر بعد از غروب در آسمان
و بشب و آنچه مستور نمايد
و بماه وقتى كه كامل گردد
هر آينه مرتكب شويد گناه را حالى بعد از حالى مطابق يكديگر
پس چيست مر آنها را كه ايمان نمىآورند
و چون خوانده شود بر آنها قرآن سجده نميكنند
بلكه
جلد 5 صفحه 365
آنانكه كافر شدند تكذيب ميكنند
و خدا داناتر است بآنچه در دل جاى ميدهند
پس مژده ده آنها را بعذاب دردناك
ولى كسانيكه گرويدند و بجا آوردند كارهاى شايسته را براى ايشان است مزدى بىمنّت.
تفسير
خداوند حميد در قرآن مجيد مكرّر از اوضاع قيامت متعرّض انشقاق آسمان شده و در اين سوره ميفرمايد وقتى كه آسمان شكافته شود براى نزول ملائكه و بهم خوردن اوضاع دنيا و از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه شكافته شود از كهكشان كه آن راه سفيدى در وسط آسمان شب نمايان است و بشنود فرمان الهى را و منقاد شود در برابر اراده پروردگارش بتمام اجزاء وجود خود چون اذنت بمعناى استمعت است و سزاوار است كه آن منقاد و فرمان بردار پروردگار باشد و وقتى كه زمين ممدود و مبسوط و كشيده شود و بلندى و پستيهاى آن يكسان گردد و مستعدّ گردد براى اجتماع خلق اوّلين و آخرين در آن و در حديث نبوى است كه مبدّل ميشود زمين بزمين ديگرى و كشيده شود مانند چرم كشيده شده و ديده نشود در آن اعوجاج و نشيب و فرازى و بيرون اندازد آنچه در آنست از كنوز و معادن و اموات و خالى نمايد خود را بجدّ و جهد تا چيزى در باطن آن باقى نماند و قمّى ره نقل فرموده كه زمين ممتدّ و منشقّ ميشود پس مردم از آن بيرون ميآيند و اجابت نمايد فرمان حق را بانقياد ذاتى در تخليه و القاء و شايسته است براى آن كه منقاد و فرمانبردار باشد چون مخلوق و مقهور او است و نكته تكرار آيه معلوم است كه بملاحظه تعدّد منقاد است كه آسمان و زمين باشد و جواب اذا براى وضوح آن از سابق و لا حق ذكر نشده چون فرموده اى آدميزاده همانا تو با تمام قوى و اعمالت بجانب پروردگارت سير مينمائى سير مخصوصى پس در پيشگاه او براى حساب و جزا حاضر خواهى شد و آنرا خواهى ديد پس كسيكه نامه اعمالش بدست راستش داده شده باشد و حسنات او بر سيّئاتش غالب باشد در آن روز حساب سهل و آسانى دارد چون ثواب حسناتش باو داده ميشود و از سيّئاتش خداوند كريم ميگذرد چنانچه در جوامع نقل نموده كه حساب يسير ثواب دادن بر كارهاى خوب و گذشتن از كارهاى بد است و كسيكه سختگيرى شود باو در حساب
جلد 5 صفحه 366
معذّب است و چنين كسى بعد از فراغت از حساب باز گشت ميكند نزد كسان خود از اهل ايمان و عمل صالح كه قبل از او يا با او ببهشت ميروند خوشحال و مسرور و فرحناك يا نزد اهل و عيال خود در بهشت از خدمتگزاران و حور العين و اطفال بيگناهش و كسيكه نامه اعمالش از پشت سرش بدست چپش داده شود چون فرشتگان از ديدار رخسار او كراهت دارند پس آن روز فرياد و فغان او بويل و ثبور بلند شود و مرگ و هلاك خود را از خدا طلب نمايد و داخل در جهنّم گردد چون در دنيا باهل و عيال و جاه و جلال و مال و منال مغرور و مسرور و شادمان بوده و در بند آخرت نبوده و گمان داشته كه رجوع بحكم الهى نميكند و بعد از مردن زنده نميشود بلى رجوع ميكند و زنده خواهد شد چون خدا بأعمال بنده خود بصير و بينا است و بايد داد مظلوم را از ظالم بستاند و هر كس را بجزاى عملش برساند پس قسم نميخورم چون محتاج بقسم نيست يا نه چنين است كه شما تصوّر كرديد قسم ياد ميكنم يا لا زائده و مراد آنست كه سوگند بشفق چنانچه مكرّر اين احتمالات در اين جمله ذكر شده و قمّى ره فرموده مراد از شفق سرخى بعد از غروب آفتاب است و سوگند بشب و آنچه جمع نمايد و مستور كند بظلمت خود از حيوانات و مبصرات و سوگند بماه وقتى كه تابش آن مجتمع و به اتمام رسد و بدر گردد كه شما مردم آخر الزّمان هر آينه مرتكب اعمالى خواهيد شد مانند اعمال پيشينيانتان بعينها و هو هو حالى بعد از حالى و طبقهئى بعد از طبقهئى تا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زنده است از آزار او دست بردار نيستيد و بعد از او با اوصياء او ستيزه نمائيد و حق ايشان را غصب كنيد و پى در پى مقتول و مسمومشان نمائيد تا آنكه كار بجائى رسد كه وصى دوازدهم از انظار شما غائب گردد و در تكاليف خودتان حيران و سر گردان بمانيد و احكام اسلام را يك يك نقض نمائيد و اوّل آنها امامت است و آخرشان نماز چنانچه مستفاد از روايات متعدّده اين مقام است و در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه روزى آن حضرت آخر سوره علق را قرائت فرمود پس او و حاضرين از اهل ايمان سجده نمودند و قريش دست ميزدند بالاى سر ايشان و صفير ميكشيدند پس نازل شد اين آيه كه مفادش آنست كه پس چه عذرى دارند كفّار قريش و چه
جلد 5 صفحه 367
موجب شده براى آنها كه بعد از اتمام حجّت از طرف خداوند بر آنها بظهور معجزات ايمان نميآورند و وقتى كه قرآن بر آنان تلاوت شود سجده نميكنند معلوم ميشود اينها جز تكذيب همّ ديگرى ندارند و خدا ميداند كه چه كينه و عداوت و تعصّب و جهالتى را در باطن خود جاى دادند كه نميگذارد فكر در آيات الهى نمايند و بيابند اعجاز آنرا پس بشارت ده اى پيغمبر آنها را بعذاب دردناك و بر سبيل استهزاء از آن تعبير ببشارت شده ولى كسانيكه ايمان آوردند و اطاعت نمودند اوامر الهى را براى ايشان اجر و مزدى است كه قطع نميگردد و دوام دارد كه نعم بهشتى باشد يا اجرى است كه در مقابل آن منّت بر آنها نهاده نميشود اين بنابر آنست كه مراد از اين آيه استثناء منقطع باشد و الامراد از مأجورين به اجر غير مقطوع از آن كفّار كسانى هستند كه ايمان بياورند و توبه كنند از كفر و معاصى خودشان و ثواب تلاوت اين سوره در ذيل سوره انفطار گذشت و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 368
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَمّا مَن أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهرِهِ «10» فَسَوفَ يَدعُوا ثُبُوراً «11» وَ يَصلي سَعِيراً «12»
و اما كسي که داده شود نامه عملش از عقب سرش پس زود باشد که فرياد زند و و تمناي مرگ كند که اي كاش بحال موت بودم يا ميمردم و ميافتد سعير جهنم را و واصل ميشود بآتش افروخته.
وَ أَمّا مَن أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهرِهِ در بسياري از آيات تعبير بشمال كرده و در اينکه آيه وراء ظهر و جمع بين اينکه دو بآن است که صورتش را برگردانند بعقب سر و دست چپ او را فرو برند در بدن و از عقب سر بيرون آورند و نامه را بدست چپ دهند از عقب سر، و ممكن است بگوئيم دستها را از عقب بستهاند و صورت را برگردانند بعقب و نامه بدست چپ داده شود و اينکه براي كسي است که يك عمل صالح در نامهاش نباشد و ايمان هم نداشته باشد که نامه او سياه و غرق معاصي باشد.
فَسَوفَ يَدعُوا ثُبُوراً ثبور ضجه و فرياد و ناله است که ميفرمايد: وَ وُضِعَ الكِتابُ فَتَرَي المُجرِمِينَ مُشفِقِينَ مِمّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيلَتَنا ما لِهذَا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلّا أَحصاها كهف آيه 49. وَ أَمّا مَن أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيتَنِي لَم أُوتَ كِتابِيَه وَ لَم أَدرِ ما حِسابِيَه يا لَيتَها كانَتِ القاضِيَةَ الحاقه آيه 25 الي 27.
وَ يَصلي سَعِيراً سعير برافروختگي و شعله آتش است چنانچه ميفرمايد:
وَ إِذَا الجَحِيمُ سُعِّرَت تكوير آيه 12، و ميفرمايد: وَ كَفي بِجَهَنَّمَ سَعِيراً نساء آيه 55. و يصلي پرتاب ميشود و تماس ميگيرد با شعلههاي آتش که دارد شعله آتش او را بالا مياندازد که توهّم ميكند از جهنم بيرون ميافتد و لكن با عمود آتشي بر فرقش ميزنند ميرود تا قعر جهنم و هميشه در اينکه حال است و آيه شريفه را باين نحو تفسير كردند: وَ لَهُم مَقامِعُ مِن حَدِيدٍ كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها مِن غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها حج آيه 12. وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأواهُمُ النّارُ كُلَّما أَرادُوا أَن يَخرُجُوا مِنها أُعِيدُوا فِيها سجده آيه 20.
53
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 10)- آنها که از شرم نامه اعمال را پشت سر میگیرند! به دنبال بحثی که در آیات قبل پیرامون اصحاب الیمین (مؤمنانی که نامه اعمالشان به دست راستشان داده میشود) گذشت در اینجا از کفّار و مجرمان و چگونگی نامه اعمال آنها سخن میگوید.
نخست میفرماید: «و اما کسی که نامه اعمالش به پشت سرش داده شود»
ج5، ص449
(و اما من اوتی کتابه وراء ظهره).
نکات آیه
۱ - براى هر انسان، نامه عملى است که آن را در قیامت دریافت خواهد کرد. (یأیّها الإنسن ... فأمّا من أُوتى کتبه ... و أمّا من أُوتى کتبه وراء ظهره)
۲ - امتناع کردن از دریافت نامه عمل در قیامت، امکان پذیر نیست. (و أمّا من أُوتى کتبه) برداشت یاد شده، از مجهول بودن «اُوتى» استفاده شده است.
۳ - نامه عمل برخى از انسان ها در قیامت، از پشت سرشان به آنان واگذار خواهد شد. (و أمّا من أُوتى کتبه وراء ظهره) از ضمیمه این آیه با آیه اى که از گرفتن نامه عمل با دست چپ سخن گفته است (الحاقه، آیه ۲۵)، به دست مى آید که این گروه، نامه عمل خود را با دست چپ از پشت سر خود تحویل خواهند گرفت.
۴ - برخى از مردم، در مواقف قیامت روى برگشته، با حوادث آن روز از پشت سر مواجه خواهند شد.* (أُوتى کتبه وراء ظهره) این آیه را مى توان در راستاى آیه ۴۷ سوره«نساء» دانست; در این احتمال «ردّ صورت ها به پشت سر» - که در آن آیه آمده است - مربوط به قیامت بوده و مراد برگرداندن حقیقى صورت ها است. و نامه عمل آنان، از پشت سر به آنها داده خواهد شد.
۵ - واگذارکنندگان نامه عمل به انسان ها در قیامت، برخى را محترم شمرده و با گروهى دیگر برخوردى تحقیرآمیز و خفّت بار خواهند داشت. (فأمّا من أُوتى کتبه بیمینه ... و أمّا من أُوتى کتبه وراء ظهره)
روایات و احادیث
۶ - «عن أبى جعفر(ع) قال: ... ان اللّه ... أنزل فى «إذا السماء انشقت» «و أمّا من اُوتى کتابه وراء ظهره...» فهذا مشرک...;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: ... خداوند... در سوره «إذا السماء انشقت» فرمود: «و أمّا من اُوتى کتابه وراء ظهره...». این شخص [که نامه عملش از پشت سر به او داده مى شود] مشرک است».
موضوعات مرتبط
- قیامت: برگشتن سرها در قیامت ۴; نامه عمل در قیامت ۳
- مشرکان: نامه عمل مشرکان ۶
- نامه عمل: حتمیت نامه عمل ۲; دریافت نامه عمل از پشت ۳، ۶; تکریمهاى کارگزاران نامه عمل ۵; روش برخورد کارگزاران نامه عمل ۵; سرزنشهاى کارگزاران نامه عمل ۵; عمومیت نامه عمل ۱
منابع
- ↑ کافى، ج ۲، ص ۳۰، ح ۱; نورالثقلین، ج ۵، ص ۵۳۸- ، ح ۱۷.