الأنبياء ٩٤
کپی متن آیه |
---|
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلاَ کُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ |
ترجمه
الأنبياء ٩٣ | آیه ٩٤ | الأنبياء ٩٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کُفْرَانَ»: نادیده گرفتن. پنهان داشتن. مراد بیاجر و باطل قلمداد کردن است. «لَهُ»: آن سعی و تلاش را.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹۲ - ۱۱۲ سوره انبياء
- مراد از «امت واحده» در آيه شریفه: «إنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُم أُمَّةً وَاحِدَة»
- نكوهش اختلاف مردم در امر دين
- شرط قبولی اعمال، ایمان همراه با عمل صالح است
- وجوه مختلف در معناى آيه: «وَ حَرَامٌ عَلَى قَريَةٍ أهلَكنَاهَا أنَّهُم لَا يَرجِعُون»
- يادآورى معاد و تهديد مشركان به عذاب جاودانى
- مقصود از «زبور»، «ذكر» و «وراثت»، در آيه: «إنَّ الأرضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّالِحُون»
- اعلام خطر رسول خدا «ص»، به مشركان استهزاء كننده
- بحث روايتى
- بيان ضعف روايات اهل سنت، در ذیل آیه «إنَّكُم وَ مَا تَعبُدُونَ حَصَبُ جَهَنّم»
- روايتى درباره اين كه على «ع» و شيعيانش، از مصاديق آيه: «إنَّ الَّذِينَ سَبَقَت لَهُم مِنَّا الحُسنَى...» مى باشند
- روايتى در اين كه آيه: «وَ لَقَد كَتَبنَا فِى الزَّبُور...»، درباره مهدی «ع» و اصحاب اوست
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ «94»
پس هركه از كارهاى نيكو انجام دهد و مؤمن باشد، پس براى تلاش او هيچگونه ناسپاسى نخواهد بود و همانا ما (كارهاى نيكويش را) براى او ثبت مىكنيم.
نکته ها
وعدهى پاداش و اجر و ثواب با تعابير گوناگونى در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. در
جلد 5 - صفحه 493
يكجا مىفرمايد: ما اجر نيكوكاران را ضايع نمىكنيم، «انا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» «1» در جاى ديگر مىفرمايد: سعى و تلاش مردم مورد تشكّر و سپاس است، «كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً» «2» و خداوند، شاكر و شكور است، «فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ» در جاى ديگر نيز مىفرمايد: خداوند، ذرّهاى از پاداش شمارا كم نمىكند. «لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً» «3» و اگر ذرّهاى كار نيك انجام دهيد، آن را خواهيد ديد، فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ «4».
پیام ها
1- حفظ وحدت از اعمال صالح است. تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ ... فَمَنْ يَعْمَلْ ...
2- اسلام، مكتب معيارها و ارزشهاست و هر ارزشى را از هر شخصى و در هر زمان مىستايد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ»
3- اگر توفيق همهى كارهاى خير را بدست نياورديد، لااقل هر مقدار از آن را كه برايتان ممكن است، انجام دهيد. «يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ» نه، «يعمل الصالحات».
4- انگيزهها و هدفهاى الهى به كارها ارزش مىدهد. «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»
5- در جهان بينى الهى، تلاش مثبت هيچ كس بى پاسخ و نتيجه نمىماند.
«فَلا كُفْرانَ» (ما نيز نيكىهاى مردم را ناديده نگيريم).
6- آنچه مهم است، سعى و تلاش براى انجام كار نيك است، هر چند جامهى عمل نپوشد. «لِسَعْيِهِ»
7- اعمال انسان ثبت مىشود وپاداش بر اساس حساب وكتاب است. «كاتِبُونَ»
«1». يوسف، 56.
«2». اسراء، 19.
«3». حجرات، 14.
«4». زلزال، 7.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 494
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ (94)
فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ: پس هر كه بجا آورد از كارهاى شايسته و كردارهاى پسنديده مانند صله رحم و اعانت ضعيف و يارى مظلوم و غير آن از طاعات بدنيه و ماليه. وَ هُوَ مُؤْمِنٌ: و حال آنكه او ايمان آورده باشد به خدا و
جلد 8 - صفحه 440
پيغمبر، زيرا ايمان شرط است در ثواب يافتن بر فعل طاعات. فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ:
پس ناسپاسى نيست مر كوشش او را به فعل خيرات، يعنى كارهاى او ضايع نشود بلكه شكور و به موقع قبول افتد.
نكته: كفران، مستعار است براى منع ثواب و حرمان از آن. چنانكه شكران، مستعار است براى اعطاى ثواب و رسيدن به آن. و لذا حق تعالى را شكور مىنامند، يعنى معطى ثواب مىباشد. و جزاى نفى كفران به عنوان نفى جنس به جهت آنست كه آن ابلغ است از اينكه گويند «فلا نكفر سعيه» زيرا معنى راجع است به اينكه عمل او به هيچ وجه از وجوه ضايع نخواهد بود، و نيز به جهت تأكيد و مبالغه مىفرمايد: وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ: و بدرستى كه ما مر كوشش او را نويسندهايم، يعنى اثبات كننده آن در صحائف اعمال. مراد آنست كه ملائكه به فرموده ما ثبت كنندگانند در صحيفه اعمال، پس هيچ چيز از آن ضايع نگردد، زيرا هر چه ما ثبت كننده آن باشيم، رقم تضييع بر آن كشيده نشود و صاحب آن بر آن مثاب و مشكور گردد. يا ما جمع كننده و ضمّ نمايندگان همه اعمال ايشانيم تا جزاى هر يك از آن را به صاحب آن برسانيم بر وجه اوفر اكمل.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ (91) إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (92) وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ (93) فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ (94) وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ (95)
حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ (96)
ترجمه
- و ياد كن آنزن را كه نگهداشت عورت خود را پس دميديم در او از روح خود و گردانيديم او و پسرش را آيتى براى جهانيان
همانا اين ملّت شما است با آنكه ملّت يگانه است و من پروردگار شمايم پس بپرستيد مرا
و جدا نمودند كار دينشان را ميانشان تمامى باشند بسوى ما بازگشت كنندگان
پس كسيكه بجا آورد از كارهاى شايسته با آنكه اهل ايمان باشد پس نيست ناسپاسى مرسعيش را و همانا مائيم مر آنرا نويسندگان
و حرام است بر اهل بلدى كه هلاك نموديم آنها را براى آنكه آنها باز گشت نميكنند
تا وقتى كه باز شود سدّ يأجوج و مأجوج و آنها از هر بلندى ميشتابند.
تفسير
- خداوند در ذيل احوال انبياء مخصوصا خانواده حضرت زكريّا متذكّر حال مريم و فرزند برومندش عيسى عليهما السلام شد چون اين دو خانواده با يكديگر نسبت داشتند و حضرت عيسى پسر خاله حضرت يحيى بود و از اوصاف حضرت مريم ببزرگترين صفت كمال و جمال زن كه حفظ ناموس و عفّت و عصمت است اكتفاء فرمود با اشارهئى بدو آيت و معجزه مشهوره در وجود آن دو چون عيسى عليه السّلام بدون پدر بدنيا آمد و در مهد، شهادت ببرائت ساحت مادرش از تهمت يهود داد و اين واقعه امر فوق العاده و كرامتى بود براى حضرت مريم و فرزندش حضرت عيسى با آنكه يك امر و واقعه مشهورهئى بود لذا حاجت بتعبير از آن بآيتين كه صيغه تثنيه است نداشت و در خاتمه بيان فرمود قدر مشترك ميان دعوت تمام انبياء و اولياء خدا را كه آن توحيد و معاد، اصل دين اسلام و پيروى از سفراء خدا است باين تقريب كه اين ملّت و دين شما است كه يك ملّت و دين است ولى مردم هوا پرست مانند يهود و نصارى و مجوس بدلخواه خودشان امر مشتركى را تجزيه و تقسيم و پاره پاره و متفرّق نمودند و هر دستهئى براى خودشان ملّت و طريقه و كيشى اختيار كردند و خود را بآن معرّفى نمودند و هر يك از آن فرق و ملل و تمامى آنها روز قيامت در پيشگاه ما حاضر خواهند شد و بپاداش اعمال خودشان خواهند رسيد پس هر كس اعمال صالحهئى بجا آورده با آنكه مؤمن بخدا و روز جزا و وسائط فيض الهى باشد خداوند اجر او را ضايع نميكند و نميگذارد سعى و كوشش او هدر رود و از عمل او قدردانى خواهد فرمود و در صحيفه اعمالش نوشته و ثبت
جلد 3 صفحه 577
خواهد شد براى تدارك آن بثواب و نعيم بهشتى ولى آن ثواب و نعيم حرام و ممنوع است بر اهالى بلدى كه هلاك نموديم ما آنها را بعذاب دنيوى براى آنكه آنها ديگر بدنيا بر نميگردند تا احتمال داده شود كه عمل صالحى بجا آورند و مستحق ثواب شوند بلكه بهمين حال بر قرارند تا سدّ يأجوج و مأجوج منهدم شود كه از علائم بر پا شدن قيامت است و البتّه در آنروز خلق اولين و آخرين در پيشگاه الهى حاضر خواهند شد و بمقام لايق خود خواهند رسيد اين معنائى است كه بنظر حقير رسيده براى آيه پنجم كه مناسب با آيه قبل و بعد و خالى از خلل و اشكال است ولى حضرات مفسّرين بعضى گفتهاند حرام است رجوع آنها بدنيا و بعضى گفتهاند حرام است رجوع آنها بتوبه و بر اين دو تقدير لا زائده است و بعضى حرام را بمعناى واجب و حتم گرفتهاند و بعضى گفتهاند حرام است رجوع ننمودن آنها در روز جزا و در هر حال حرام را خبر انّهم لا يرجعون دانستهاند با آنكه زائده بودن لا خلاف اصل است خصوص در مقاميكه مأمون از اشتباه نيست و بودن حرام بمعناى واجب اگر ثابت باشد در لغت با آنكه نيست از زائده بودن لا بعيدتر است و همچنين است حتم اگر چه بهتر است از واجب و مصحّحى ميتوان براى آن فرض نمود ولى اين تركيب فى نفسه و بخودى خود حسنى ندارد چنانچه بر ارباب سليقه و ذوق ادبى پوشيده نيست و معناى اخير كه عبارت از حرمت رجوع ننمودن آنها در روز جزا باشد تخصيص بلا مخصّص و موجب لغويّت حتّى در صدر آيه بعد است چون تمام خلق بايد در روز جزا حاضر شوند اختصاص بآنها ندارد و ديگر تا فتح سدّ يأجوج و مأجوج معنى ندارد علاوه بر آنكه اين معنى مخالف است با اخبار مفسّره اين آيه كه رجوع را بمعناى باز گشت بدنيا و رجعت بآن گرفتهاند و فتح سدّ يأجوج و مأجوج منتهاى اين رجوع ننمودن است نه منتهاى رجوع نمودن در روز جزاء كه مستفاد از حرمت و ممنوعيّت عدم رجوع در آنروز است بنابر معناى اخير و هيچيك از اين اشكالات بر معناى مختار وارد نيست با آنكه منطبق بر مفاد اخبار است و حاجت بتقديرى ندارد جز مبتدا براى حرام كه مستفاد از آيات سابقه و مؤيّد بساير آيات و اخبارى است كه دلالت دارد بر حرمت و ممنوعيّت نعيم بهشت بر كفّار و اضمار لام تعليل قبل از كلمه أنّ بقرائت مشهوره كه رايج است با تأييد آن بقرائت كسر كه
جلد 3 صفحه 578
محتاج باضمار نيست چون بعضى بكسر انّ قرائت نمودهاند ولى مشهو أنّهم بفتح است در فقيه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه در خطبه روز جمعه فرمود آيا نمىبينيد پيشينيان خود را كه باز گشت نميكنند و باز ماندگان را كه باقى نميمانند خدا فرموده وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه فرمودند هر بلدى كه هلاك كرد خداى عزّ و جلّ اهل آنرا بعذاب رجوع نميكنند در رجعت و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر بلديكه هلاك كرد آنرا خدا بعذاب پس همانا آنها رجوع نميكنند و معلوم است كه مراد دنيا است و شرح انهدام سدّ اسكندر و باز شدن راه يأجوج و مأجوج پيش از صور اسرافيل بدنيا و اختلال امور مردم و بر پا شدن قيامت در سوره كهف گذشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَمَن يَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلا كُفرانَ لِسَعيِهِ وَ إِنّا لَهُ كاتِبُونَ (94)
پس كسي که عمل ميكند از اعمال صالحه و او مؤمن باشد پس از بين نميرود آنچه سعي كرده، و محققا ما از براي او نويسندهايم.
(فَمَن يَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ): مراد اينکه نيست که تمام اعمال صالحه را بجا آورد زيرا ممكن نيست، و نيز مراد اينکه نيست که تمام اعمال او صالح باشد زيرا افعال مباحه بسيار است بلكه همين اندازه که واجبات الهيه و پارهاي از مندوبات بمقدار همت و وسع او بجا آورد و از محرّمات اجتناب كند که تعبير به من فرموده.
(وَ هُوَ مُؤمِنٌ): که شرط صحّت كلّ عبادات ايمان است، و محسّنات عقليّه مثل قضاء حوائج بندهگان و احسان به آنها و دستگيري بيچارگان و امثال اينها هم اگر از غير مؤمن صادر شود لياقت مثوبت ندارد و فقط باعث تخفيف در عذاب ميشود.
و مراد از مؤمن معتقد به جميع عقايد حقّه از مبدء تا معاد بدون انكار ضروري دين و مذهب و قطعيّات و اجماعيّات باشد.
(فَلا كُفرانَ لِسَعيِهِ): كفران از بين بردن و نابود كردن است، جزئي و كلّي ثبت است و اجر و مثوبت دارد چنانچه ميفرمايد:
(وَ إِن تُطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتكُم مِن أَعمالِكُم شَيئاً» حجرات آيه 14.
و ميفرمايد: «فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ» زلزله آيه 8.
(وَ إِنّا لَهُ كاتِبُونَ): كرام الكاتبين ملائكه موكّله بر اولاد آدم كلّي و جزئي
جلد 13 - صفحه 241
اعمال را مينويسند: «ما يَلفِظُ مِن قَولٍ إِلّا لَدَيهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» ق آيه 17. «وَ إِنَّ عَلَيكُم لَحافِظِينَ كِراماً كاتِبِينَ» انفطار آيه 10، و در خبر دارد که حتي نفخ به آتش را مينويسند، با اينكه خداوند امور قلبيّه و خطورات نفسانيّه و خيالات فاسده و نيّات كاذبه را بر آنها مخفي فرموده فقط آنها افعال ظاهره را مينويسند چنانچه در دعاي كميل دارد
«و كنت انت الرقيب عليهم و الشاهد لما خفي عنهم و برحمتك اخفيته و بفضلك سترته».
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 94)- در این آیه نتیجه هماهنگی با «امت واحده» در طریق پرستش پروردگار، و یا انحراف از آن و پیمودن راه تفرقه را چنین بیان میفرماید: «پس هر کس چیزی از اعمال صالح را انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد، تلاش و کوشش او مورد ناسپاسی قرار نخواهد گرفت» (فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ).
و برای تأکید بیشتر اضافه میکند: «و ما اعمال صالح او را قطعا خواهیم نوشت» (وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ).
این آیه همانند بسیاری دیگر از آیات قرآن، شرط قبولی اعمال صالح را ایمان میشمرد.
نکات آیه
۱- پاداش تلاش هاى مؤمنان نیک کردار، از سوى خداوند تضمین شده و بى کم وکاست به آنان داده مى شود. (فمن یعمل من الصلحت و هو مؤمن فلاکفران لسعیه)
۲- بارورى و ثمربخشى عمل صالح، در پرتو همراه بودن آن با ایمان است. (فمن یعمل من الصلحت و هو مؤمن) جمله «و هو مؤمن» حال براى فاعل «یعمل» است و این جمله در واقع شرط براى انجام کارهاى نیک است.
۳- لزوم پرهیز از نادیده گرفتن نیکى ها و اعمال پسندیده دیگران (فمن یعمل ... فلاکفران لسعیه ) برداشت یاد شده از رفتار خداوند حکیم با مؤمنان نیک کردار به دست مى آید.
۴- انجام عمل صالح، نیازمند سعى و کوشش است. (فمن یعمل ... فلاکفران لسعیه ) تعبیر «لسعیه» به جاى «لعمله» مى تواند گویاى این حقیقت باشد که عمل صالح با سعى و تلاش عجین شده و جدایى میان آن دو ممکن نیست و انجام هر عمل صالحى، در گرو سعى و جهد است.
۵- نقش سعى و تلاش خود انسان در دستیابى به پاداش الهى و سرنوشت خویش (فمن یعمل ... فلاکفران لسعیه )
۶- هریک از اعمال صالح مؤمنان به وسیله خداوند، ثبت و نوشته خواهد شد. (فمن یعمل من الصلحت ... إنّا له کتبون)
۷- تنظیم نامه عمل براى هر یک از انسان ها از سوى خدا، پشتوانه تضمین پاداش کامل آنان است. (فمن یعمل ... إنّا له کتبون ) جمله «إنّا له کاتبون» عطف بر جمله «فلاکفران لسعیه» و تأکید کننده مضمون آن است و در حقیقت، بیانگر این نکته است که چون اعمال همه انسان ها را مى نویسیم، پس بدون کم و کاست، پاداش آنان را خواهیم داد.
۸- نقش اساسى ثبت و بایگانى عملکردها، در ضایع نشدن حقوق افراد (فمن یعمل ... إنّا له کتبون ) تأکید خداوند بر تضمین پاداش مؤمنان نیکوکار با ثبت و نوشتن تمامى رفتارها، افاده کننده برداشت بالا است.
موضوعات مرتبط
- انسانها: تضمین پاداش انسانها ۷
- ایمان: آثار ایمان ۲; ایمان و عمل صالح ۲
- تلاش: آثار تلاش ۴، ۵
- حقوق: موانع تضییع حقوق ۸
- خدا: افعال خدا ۶; زمینه پاداشهاى خدا ۵
- سرنوشت: عوامل موثر در سرنوشت ۵
- صالحان: تضمین پاداش صالحان ۱
- عمل: آثار ثبت عمل ۸; ثبت عمل ۶
- عمل صالح: آثار عمل صالح ۲; اهتمام به عمل صالح دیگران ۳; زمینه عمل صالح ۴
- مؤمنان: تضمین پاداش مؤمنان ۱; عمل صالح مؤمنان ۶
- نامه عمل: نقش نامه عمل ۷
منابع