يُنْفِقُون

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن نمودار دفعات)

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

نَفَق (بروزن فرس) و نَفاق (به فتح - ن) به معنى خروج يا تمام شدن است. در مجمع ذيل آيه [انعام:35]. فرموده: اصل نفق به معنى خروج است. و در ذيل آيه [بقره:3]. فرموده انفاق اخراج مال است «اَنْفَقَ مالَهُ»مال خويش را از ملكش خارج كرد. در لغت آمده: نَفَقَتِ الدَّابَّةُ نُفُوقاً :ماتَ وَ خَرَجَ روُحُها». راغب مى‏گويد: «نَفَقَ الشَّىْ‏ءُ: مَضى وَ نَفِدَ» يعنى شى‏ء رفت و تمام شد در صحاح گويد:«نَفَقَ الزَّادُ نَفْقاً: نَفِدَ» توشه تمام شد. زمخشرى از يعقوب نقل كرده: «نَفِدَ الشَّىْ‏ءُ و نَفَقَ واحِدٌ» يعنى هردو به يك معنى است. على هذا انفاق را از آن انفاق گويند كه شخص مال را بدان وسيله از دستش خارج مى‏كند و يا فانى مى‏نمايد. [بقره:273]. آنچه از مال در راه خدا خرج مى‏كنيد خدا به آن دانا است [اسراء:100]. بگو اگر مالك خزائن رحمت پروردگارم بوديد آن وقت از خرج كردن امساك مى‏كرديد از ترس آنكه خرج كنيد تمام شود، راغب آن را لازم و به معنى تمام شدن دانسته است. نَفَقَةُ: آنچه خرج و مصرف مى‏شود. [بقره:270]. آنچه از نفقه خرج كرديد و يا نذريكه انجام داديد خدا آن را مى‏داند. جمع آن نفقات است. [توبه:54]. انفاق انفاق يعنى خرج مال در راه خدا اعم از واجب و مستحب از چيزيهايى است كه قرآن و روايات درباره آن بسيار تشويق كرده‏اند و آن يكى از اسباب تعديل ثروت و پر كردن شكاف جامعه هاست، بخل و امساك هر قدر مذموم و منهى است در مقابل انفاق مانند آن و بيشتر از آن ممدوح مى‏باشد. خداوند مى‏فرمايد: [بقره:262]. و نيز آنان را به زارعى تشبيه كرده كه با كاشتن يك دانه، هفتصد دانه بلكه بيشتر به دست مى‏آورند [بقره:261]. نفاق‏ نفاق مصدر است به معنى منافق بودن، منافق كسى است كه در باطن كافر و در ظاهر مسلمان است [آل عمران:167]. طبرسى در وجه تسميه در جائى مى‏گويد: منافق به سوى مؤمن با ايمان خارج مى‏شود و به سوى كافر با كفر. و در جاى ديگر مى‏گويد: علت اين تسميه آن است كه منافق از ايمان به طرف كفر خارج شده است. ناگفته نماند: نَفَق (بر وزن فرس) نقبى است در زير زمين كه درب ديگرى براى خروج دارد و در آيه [انعام:35]. مراد همان نقب است يعنى اگر بتوانى نقبى در زمين يا نردبانى بر آسمان بجوئى. و نيز ناگفته نماند: يربوع خزنده ايست شبيه به موش (شايد موش صحرائى يا راسو بوده باشد) اين خزنده دو لانه مى‏سازد يكى به نام نافقاء كه آن را مخفى مى‏دارد ديگرى به نام قاصعاء كه آشكار است چون دشمن در قاصعاء به آن حمله كند وارد نافقاء شده و از آن خارج مى‏شود اين مطلب در صحاح و قاموس و اقرب الموارد نقل شده، طبرسى در علت تسميه نافقاء فرموده كه: يربوع از آن خارج مى‏شود. به نظر راغب در مفردات و فيومى در مصباح تمسيه منافق از «نَفَق» به معنى نقب است كه از راهى به دين وارد و از راه ديگرى خارج مى‏شود. به هر حال منافق را از آن منافق گوئيم كه از ايمان خارج شده چنانكه از طبرسى نقل شد و يا از درى وارد و از در ديگرى خارج شده چنانكه از راغب نقل گرديد و شايد از [توبه:67]. علت تسميه را فهميد كه فسق به معنى خروج است. فعل نفاق از باب مفاعله آيد مثل: [حشر:11]. منافق از كافر خطرناكتر و عذاب او در آخرت از كافر سختتر است زيرا به حكم دزد خانگى است و پلى است كه كفار به وسيله آن به خرابكارى در اسلام راه مى‏يابند قرآن مجيد مى‏فرمايد: [نساء:145]. منافقان در پائين‏ترين درجه آتش هستند و نيز فرموده: [توبه:68]. در صدر اول اسلام منافقان در كارهاى رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» بسيار كارشكنى كردند حالاتشان اغلب در سوره توبه كه در سال نهم هجرت نازل شده و در سوره منافقون و جاهاى ديگر مذكور است و نيز زنان منافق نيز كم نبوده‏اند كه قرآن پنج بار «منافقات» را در رديف «منافقين» آورده است.


در حال بارگیری...