الشعراء ١٤٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۹ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ إِنَ‌ رَبَّکَ‌ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ‌

ترجمه

و پروردگار تو عزیز و رحیم است!

و به راستى پروردگار تو تواناى مهربان است
و در حقيقت، پروردگار تو همان شكست‌ناپذير مهربان است.
و همانا خدای تو بسیار مقتدر و مهربان است.
و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر و مهربان است.
هرآينه پروردگار تو پيروزمند و مهربان است.
و همانا پروردگارت پیروزمند مهربان است‌
و هر آينه پروردگار تو هموست تواناى بى‌همتا و مهربان.
بی‌گمان پروردگار تو چیره و توانا (بر درهم شکستن جبّاران ستمکار) و مهربان (در حق ضعیفان دیندار) است.
و به‌راستی، پروردگارت همواره (همان) کانون عزت (و) رحمتگر بر ویژگان است.
و همانا پروردگار تو است عزّتمند مهربان‌

Your Lord is the Almighty, the Merciful.
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ١٣٩ آیه ١٤٠ الشعراء ١٤١
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «139» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «140»

پس هود را تكذيب كردند آنگاه ما آنان را هلاك كرديم. البتّه در اين (داستان) بى‌شك نشانه‌ى بزرگى است، و (لى) اكثر مردم ايمان آورنده نيستند. و همانا پروردگار تو، همان خداوند عزيز و مهربان است.


«1». شعراء، 189.

جلد 6 - صفحه 352

نکته ها

در اين كه كلمه‌ى‌ «هذا» به چه چيز اشاره دارد، احتمالاتى است:

الف: اين ادّعاى پيامبرى تو، چيزى جز تقليد از مدّعيان قبلى نبوّت نيست.

ب: اين خانه‌هاى بلند بر روى تپه‌ها و ساير كارهاى ما، شيوه‌ى نياكان ماست.

ج: اين تكذيب و بت‌پرستى ما، همان تكذيب و بت‌پرستى نياكان ماست.

قرآن، بارها از اكثريّت مردم انتقاد كرده است. در اين سوره نيز چند بار آيه‌ «وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ» در پايان نقل تاريخ انبيا بيان شده است.

پیام ها

1- سابقه و رفتار نياكان، دليل حقّانيّت نيست. «إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ» (در صورتى كه مراد از «هذا»، رفتار مشركان باشد)

2- تقليد نابجا و تعصّب، مانع پندپذيرى است. سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ‌ ... إِنْ هذا ...

3- انحراف نياكان، زمينه‌ى انحراف نسل‌هاى بعدى است. «إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ»

4- گاهى بت‌پرستى و هر رفتار ديگر، جزو جوهره‌ى انسان مى‌شود. (كلمه‌ى‌ «خُلُقُ» به معناى روحيّه‌ى ثابت است)

5- بت‌پرستان، انحراف خود را با شيوه‌ى نياكان توجيه و از خود سلب مسئوليّت مى‌كردند. «وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ»

6- سرنوشت انسان به دست خود اوست. «فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ»

7- از تكذيب و هلاكت ديگران عبرت بگيريد. «لَآيَةً»

8- اكثريّت، شما را فريب ندهد. حقّ را در زيادى جمعيّت جستجو نكنيد، ملاك شناخت حقّ و باطل، كميّت نيست. «وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 353

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (140)

وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ‌: و بدرستى كه پروردگار تو هر آينه اوست غالب كه از عذاب كفار باك ندارد و هيچكس او را در انتقام ايشان عاجز نسازد، مهربان كه مؤمنان را از مهلكه عقوبت و عذاب رهائى و نجات مرحمت فرمايد.

واقعه قوم هود: علامه مجلسى رحمه اللّه به سند حديث حسن روايت نموده كه: معتصم امر كرد در «بطانيه» چاهى حفر كنند، تا سيصد قامت كندند، آب ظاهر نشد؛ پس واگذاشت آن را. چون متوكل خليفه شد، امر كرد آنقدر بكنند تا آب ظاهر شود، پس كندند به حدى كه در هر صد قامت يك چرخ گذاشتند تا به سنگى رسيدند، آن را به كلنگ شكستند، از آنجا باد بسيار سردى بيرون آمد و هر كه نزديك چاه بود هلاك نمود. خبر به متوكل دادند، تمام علما حيران ماندند و سرّ آن را ندانستند. پس نامه خدمت حضرت امام على النقى عليه السّلام نوشتند، حضرت فرمود: اينها شهرهاى احقاف، و ايشان قوم عادند كه خدا ايشان را به باد صرصر هلاك فرمود، پيغمبرشان هود، و شهرهاى آنها آبادان و با خير و فراوان بود، پس خدا باران را هفت سال از آنها بازداشت تا خشكسالى پديد آمد و

جلد 9 - صفحه 472

خير و بركت از بلاد آنها برطرف شد، هود عليه السّلام به ايشان فرمود: طلب آمرزش كنيد از پروردگار خود و توبه نمائيد تا باران را نازل فرمايد و شما را قوتى مرحمت فرمايد. قوم بر طغيان و مخالفت افزودند، خداوند وحى فرمود به هود كه:

عذاب در فلان وقت نازل شود، بادى خواهد بود كه در آن عذابى دردناك باشد.

وقت موعود ديدند ابرى رو به ايشان آيد، شادمان شده گفتند: باران مى‌آيد. هود فرمود: بلكه عذاب است.

از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مروى است كه به اندازه سوراخ سوزنى از خزينه باد بيرون آمد و همه را هلاك نمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ (123) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ (124) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (125) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (126) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‌ رَبِّ الْعالَمِينَ (127)

أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ (128) وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ (129) وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ (130) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (131) وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ (132)

أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ (133) وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (134) إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (135) قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ (136) إِنْ هذا إِلاَّ خُلُقُ الْأَوَّلِينَ (137)

وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (138) فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (139) وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (140)

ترجمه‌

تكذيب كردند عاد فرستادگان را

هنگاميكه گفت بآنها برادرشان هود آيا نمى‌پرهيزيد

همانا من براى شما پيمبرى امينم‌

پس بترسيد از خدا و فرمان بريد مرا

و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزد من مگر بر پروردگار جهانيان‌

آيا بنا ميكنيد بهر جاى بلند علامتى كه بازى كنيد

و فرا ميگيريد قصرهاى محكم را شايد كه جاويد بمانيد

و چون حمله ميكنيد حمله ميكنيد ستمكاران‌

پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد از من‌

و بترسيد از آنكه مدد نمود شما را بآنچه ميدانيد

مدد نمود شما را بچهارپايان و پسران‌

و بوستانها و چشمه‌ها

همانا من ميترسم بر شما از عذاب روزى بزرگ‌

گفتند يكسان است بر ما پند دهى يا نباشى از پند دهندگان نيست‌

اين مگر عادت پيشينيان‌

و نباشيم ما عذاب كرده شدگان‌

پس تكذيب كردند او را پس هلاك كرديمشان همانا در اين هر آينه آيتى است و نباشند


جلد 4 صفحه 119

بيشترشان مؤمنان‌

و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.

تفسير

قبيله عاد كه بنام سر سلسله خودشان معروف شده بودند پيغمبران را تكذيب نمودند وقتى كه حضرت هود كه از همان قبيله بود و برادر خوانده شده بآنها گفت آيا از خدا نميترسيد بتقريبى كه در بدو قصّه حضرت نوح گذشت همانا من پيغمبر خدايم براى شما و مشهور بامانت و درستى نزد شما و خيانت در وحى الهى نمى‌كنم پس از خدا بترسيد و اطاعت كنيد مرا كه اطاعت من اطاعت خدا است و مزدى هم بر اداء رسالت از شما نمى‌خواهم دستمزد من با خدا است و او بنحو او فى و اكمل خواهد داد و از چند چيز آنها را نهى فرمود بطور سؤال كه آيا در هر مكان مرتفعى برجى بنا ميكنيد براى تماشا و لهو و لعب و استهزاء عابرين و اطلاع بر نواميس مردم و بعضى آيه را بمعناى علم و نشانه راه گرفته‌اند و عبث بودن آنرا باستغناء از آن و اهتداء بنجوم و ستاره‌ها دانسته‌اند و ظاهرا عبث نباشد چون اهتداء بآن اسهل است و اختيار ميكنيد براى خودتان قصور و ساختمانهاى محكم را باميد آنكه در دنيا مخلّد و جاويد خواهيد بود و چون دست بشمشير و تازيانه ميكنيد براى حمله بكسى اين كار را بدون ملاحظه و فكر در عاقبت آن و بدون قصد تأديب و تربيت و مجوّز شرعى و عرفى جابرانه انجام ميدهيد و اين اعمال و اين ابنيه باين اغراض و آمال مرضى خدا نيست پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا در ترك اين امور از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و سلّم روايت شده كه هر بنائيكه بنا شود وبال است براى صاحبش روز قيامت مگر بمقدار ضرورت و احتياج مبرم و فرمود منكه ميگويم از خدا بترسيد براى آنستكه خداوند ولىّ نعمت شما است و شكر نعمت بطاعت است كه موجب مزيد نعمت ميگردد و كفرانش بمعصيت است كه موجب قطع آن خواهد بود و شما ميدانيد نعمتهائى را كه خداوند براى كمك شما در زندگى مرتّبا انعام و امداد بشما فرموده از قبيل شتر و گاو و گوسفند و پسران كار آمد و باغها و چشمه‌ها كه امور شما بوسيله آنها اداره ميشود و باز اگر شما بعقايد و اعمال سابقه خودتان ادامه دهيد من ميترسم بر شما از عذاب خدا در روزى كه بزرگ است گرفتارى آنروز در دنيا يا آخرت‌


جلد 4 صفحه 120

و آنها با كمال بى‌شر مى‌گفتند ما از اعمال خودمان دست برنميداريم بحال ما تفاوتى ندارد وعظ كنى براى ما يا نكنى اين خلق و دأب و عادت كه ما داريم همان رويّه و عادت و خلق پيشينيان ما است و ما دست از مسلك آباء و اجدادمان برنمى‌داريم و هيچوقت بر ما عذاب نازل نشده و نخواهد شد و بعضى خلق بفتح خاء قرائت نموده‌اند يعنى اين سخنان تو نيست مگر دروغ مدّعيان نبوّت كه پيش از اينها آمدند و گفتند و در هر حال آنها تكذيب كردند پيغمبر خدا را و مستحق عذاب شدند و خداوند آنها را بباد تند سختى هلاك فرمود كه شرح آن در سور سابقه گذشت و در لاحقه بيايد انشاء اللّه تعالى و اخيرا خداوند چند جمله را كه در ذيل احوال انبياء سابق الذّكر براى تسليت خاطر پيغمبر خاتم و تذكّر و تنبّه خلق ذكر فرموده بود و بيان شد براى تأكيد و تقرير و تعقّب هر قصّه‌ئى بغرض مطلوب و توسّل بهر وسيله‌ئى براى هدف منظور تكرار فرموده است و مفاد آن تفاوتى ندارد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قالُوا سَواءٌ عَلَينا أَ وَعَظت‌َ أَم‌ لَم‌ تَكُن‌ مِن‌َ الواعِظِين‌َ (136) إِن‌ هذا إِلاّ خُلُق‌ُ الأَوَّلِين‌َ (137) وَ ما نَحن‌ُ بِمُعَذَّبِين‌َ (138) فَكَذَّبُوه‌ُ فَأَهلَكناهُم‌ إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيَةً وَ ما كان‌َ أَكثَرُهُم‌ مُؤمِنِين‌َ (139) وَ إِن‌َّ رَبَّك‌َ لَهُوَ العَزِيزُ الرَّحِيم‌ُ (140)

گفتند عاد بحضرت‌ هود: مساويست‌ ‌بر‌ ‌ما چه‌ تو موعظه‌ بكني‌ ‌ يا ‌ نبوده‌ باشي‌ ‌از‌ موعظه‌ كنندگان‌ ‌يعني‌ فرقي‌ نميكند كلام‌ تو هيچگونه‌ تأثيري‌ ‌در‌ ‌ما ندارد. ‌اينکه‌ دعوي‌ رسالت‌ تبليغ‌ بي‌ سابقه‌ نيست‌ قبلا يك‌ عده‌ ميآمدند و ‌اينکه‌ نوع‌ دعوت‌ ميكردند تمام‌ دروغ‌ محض‌ ‌است‌ و ‌ما هرگز معذب‌ نخواهيم‌ شد قيامتي‌ نيست‌ و ‌ما برنميگرديم‌ ‌پس‌ تكذيب‌ كردند هود ‌را‌ ‌پس‌ ‌ما هلاك‌ كرديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ محققا ‌اينکه‌ اهلاك‌ عاد ‌هر‌ آينه‌ آيت‌ و دليل‌ ‌است‌ ‌براي‌ مشركين‌ و كفار ‌که‌ ‌در‌ اثر تكذيب‌ رسالت‌ و انكار معاد بعذاب‌ الهي‌ هلاك‌ خواهند شد.

(قالُوا سَواءٌ عَلَينا أَ وَعَظت‌َ أَم‌ لَم‌ تَكُن‌ مِن‌َ الواعِظِين‌َ) وعظ و ارشاد متقابلين‌ هستند ارشاد امر باموريست‌ ‌که‌ باعث‌ سعادت‌ و رشد طرف‌ ميشود مثل‌ امر ‌به‌ توحيد و تصديق‌ انبياء و اعتقاد ‌به‌ مثوبات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ و مشي‌ ‌بر‌ صراط مستقيم‌ و اطاعت‌ فرامين‌ الهي‌ و دستورات‌ ديني‌ و اطاعت‌ انبياء و اوصياء و علماء و بالجمله‌ عقايد حقه‌ و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ حسنه‌ و وعظ نهي‌ ‌از‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ و عقائد باطله‌ و اخلاق‌ رذيله‌ و اعمال‌ سيئه‌. گفتند بحضرتش‌ ‌که‌ كلام‌ تو و مواعظ تو بقدر خردلي‌ ‌در‌ ‌ما تأثير ندارد چه‌ موعظه‌ بكني‌ و چه‌ نكني‌ بيجهت‌ ‌خود‌ ‌را‌ بزحمت‌ نينداز.

(إِن‌ هذا إِلّا خُلُق‌ُ الأَوَّلِين‌َ) ‌اينکه‌ ‌را‌ دو نحوه‌ تفسير كردند: يكي‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ رسالت‌ و امر بتوحيد، سابقين‌ ‌هم‌ آمدند و ‌از‌ ‌اينکه‌ دروغها گفتند و گفتند ‌ما رسوليم‌ و امر ‌به‌ توحيد كردند و كسي‌ گوش‌ ‌به‌ حرف‌ ‌آنها‌ نداد.

تفسير دوم‌: ‌اينکه‌ شرك‌ و عبادت‌ آلهه‌ دين‌ آبائي‌ و اجدادي‌ ماست‌ دست‌ ‌از‌ ‌او‌ برنميداريم‌ ولي‌ ظاهر همان‌ تفسير اول‌ ‌است‌.

(وَ ما نَحن‌ُ بِمُعَذَّبِين‌َ) ‌اينکه‌ جمله‌ ‌را‌ ‌هم‌ ميتوان‌ دو نحو تفسير كرد: يكي‌ اينكه‌ قيامتي‌ و

جلد 14 - صفحه 71

عذابي‌ و ثوابي‌ نيست‌ معاد ‌يعني‌ چه‌ زنده‌ شدن‌ ‌بعد‌ ‌از‌ پوسيده‌ شدن‌ دروغ‌ صرف‌ ‌است‌. دوم‌ اينكه‌ ‌ما همين‌ شرك‌ و عبادت‌ اصنام‌ ‌را‌ احق‌ ميدانيم‌ و بمثوبات‌ نايل‌ ميشويم‌ و عذاب‌ ‌بر‌ مخالفين‌ ‌ما ‌است‌ اينهم‌ ظاهر معناي‌ اول‌ ‌است‌.

(فَكَذَّبُوه‌ُ) ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ كلمات‌ خلاصه‌ آنكه‌ تكذيب‌ كردند هود ‌را‌.

(فَأَهلَكناهُم‌) هلاكت‌ عاد بباد شد. چنانچه‌ ميفرمايد وَ أَمّا عادٌ فَأُهلِكُوا بِرِيح‌ٍ صَرصَرٍ عاتِيَةٍ سَخَّرَها عَلَيهِم‌ سَبع‌َ لَيال‌ٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّام‌ٍ حُسُوماً فَتَرَي‌ القَوم‌َ فِيها صَرعي‌ كَأَنَّهُم‌ أَعجازُ نَخل‌ٍ خاوِيَةٍ فَهَل‌ تَري‌ لَهُم‌ مِن‌ باقِيَةٍ (الحاقه‌ ‌آيه‌ 6 و 7 و 8).

(إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيَةً وَ ما كان‌َ أَكثَرُهُم‌ مُؤمِنِين‌َ وَ إِن‌َّ رَبَّك‌َ لَهُوَ العَزِيزُ الرَّحِيم‌ُ) گذشت‌ تفسير ‌آن‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 140)- «و پروردگار تو قدرتمند و شکست‌ناپذیر، و رحیم و مهربان است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).

به اندازه کافی مدارا می‌کند، فرصت می‌دهد، دلائل روشن برای هدایت گمراهان ارائه می‌کند، اما به هنگام مجازات چنان محکم می‌گیرد که مجال فرار برای احدی باقی نمی‌ماند!

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، برخوردار از حمایت و لطف ویژه خدا در قبال عنادورزى هاى مخالفان (و ما کان أکثرهم مؤمنین . و إنّ ربّک لهو العزیز الرحیم) با توجه به تعریض آیه قبل به حق ناپذیر بودن اکثریت مشرکان صدراسلام، این آیه پیامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده و مى فرماید: اى پیامبر! تو از این بابت نگران نباش; زیرا ما با قدرت قاهر و شکست ناپذیر خود، دشمنانت را سرکوب خواهیم کرد. (چنان که دشمنان هود(ع) را سرکوب کردیم).

۲ - خدا، تنها قدرت قاهر و شکست ناپذیر (و إنّ ربّک لهو العزیز) کلمه «العزیز» مسند همراه با «ال» جنس و مفید حصر است.

۳ - عزت خدا (قدرت قاهر و شکست ناپذیر او)، آمیخته به رحمت و مهربانى او با مردمان است. (و إنّ ربّک لهو العزیز الرحیم) برداشت یاد شده بدان احتمال است که «الرحیم» صفت «العزیز» باشد و نه خبر دوم.

۴ - هلاکت قوم عاد، نمود عزت و قدرت قاهر خداوند. (فکذّبوه فأهلکنهم ... و إنّ ربّک لهو العزیز)

۵ - مهلت دادن خدا به کافران و حق ستیزان، معلول رحمت و لطف او است; نه از روى ضعف و ناتوانى. (و ما کان أکثرهم مؤمنین . و إنّ ربّک لهو العزیز الرحیم) یادکرد سرگذشت قوم عاد از یکسو تسلى بخش خاطر پیامبر(ص) و از سوى دیگر هشدارى است به مشرکان مکه که اگر بر آنان عذاب نازل نشده، از باب ناتوانى حق تعالى نیست; بلکه از باب رحمتى است که او بر مردمان دارد و چون زمینه آن به پایان رسد، عزت و قهر الهى گریزناپذیر خواهد بود.

۶ - خداوند، عزیز و رحیم است. (و إنّ ربّک لهو العزیز الرحیم) واژه «الرحیم» مى تواند خبر دوم باشد. برداشت یاد شده بر این احتمال است.

موضوعات مرتبط

  • اسماء و صفات: رحیم ۶; عزیز ۶
  • حق: منشأ مهلت به حق ستیزان ۵
  • حمایتهاى خدا: مشمولان حمایتهاى خدا ۱
  • خدا: آثار رحمت خدا ۵; آثار لطف خدا ۵; اختصاصات خدا ۲; رحمت خدا ۳; عزت خدا ۲; قدرت خدا ۲; مهلت هاى خدا ۵; نشانه هاى عزت خدا ۴; نشانه هاى قدرت خدا ۴; ویژگیهاى عزت خدا ۳
  • قوم عاد: هلاکت قوم عاد ۴
  • کافران: منشأ مهلت به کافران ۵
  • لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱
  • محمد(ص): حامى محمد(ص) ۱; دشمنان محمد(ص) ۱

منابع