الفجر ١٤
کپی متن آیه |
---|
إِنَ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ |
ترجمه
الفجر ١٣ | آیه ١٤ | الفجر ١٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْمِرْصَادِ»: کمینگاه (نگا: توبه / نبأ / ). در کمین بودن خداوند، کنایه از احاطه شامل و مراقبت کامل خدا است، به گونهای که همگان را میپاید و بر اعمالشان نظارت مینماید و کسی و چیزی از حیطه قدرت و دسترس سلطه او خارج نمیباشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۳۰ سوره فجر
- مضامين سوره مباركه فجر
- وجوه مختلف درباره مراد از «فجر»، «ليال عشر» و «شفع» و «وتر»، كه به آن ها، سوگند ياد شده است
- مراد از «إرم ذات العماد»
- وجه توصيف فرعون به «ذى الأوتاد»
- حكايت زبان حال نوع آدمى كه آزمايش خدا با اكرام و نعمت دادن را به حساب ممتاز بودن خود از ديگران مى گذارد
- حکایت انسانی که آزمايش خدا با فقر و تنگدستى را، اهانت و خوارى مى پندارد
- مراد از آمدن پروردگار در قيامت: «و جاء ربّك و الملك...»
- متذكّر شدن و «يا ليتنى» گفتن انسان در قيامت
- «نفس مطمئنة»، نفسى است كه با ايمان به پروردگار و ياد او سكونت يافته، به مقام رضا رسيده است و...
- رواياتى درباره مراد از «شفع» و «وتر»، آورده شدن جهنم،آمدن خدا، و...
- حديثى از امام صادق«ع»، درباره خصوصيات قبض روح مؤمن در ذيل «يا أيّها النّفس المطمئنة...»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9» وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»
«6» آيا نديدى كه پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟ «7» (همان قوم) ارم، (شهرى) كه داراى بناهاى ستون دار بود. «8» (بناهايى) كه مانندش در ديگر شهرها ساخته نشده بود. «9» و با قوم ثمود كه در وادى خود تخته سنگها را (براى ساختن خانه) مىبريدند. «10» و با فرعون، صاحب قدرت و سپاه عظيم. «11» آنها كه در شهرها طغيانگرى كردند. «12» و در آن، فساد و تباهى افزودند. «13» پس پروردگارت تازيانه عذاب بر آنان فرود آورد. «14» همانا پروردگارت در كمينگاه است.
نکته ها
قوم عاد دو گروه بودند؛ عاد قديم و جديد به دليل آيه «عاد الاولى»، كه بعد از حضرت نوح در منطقه احقاف زندگى مىكردند و داراى هيكلهايى بزرگ و قدرتى عظيم و شهرهايى آباد بودند.
«إِرَمَ» يا نام ديگر قبيله عاد است يا نام شاخهاى از قوم عاد و يا نام منطقهاى كه قوم عاد در آن زندگى مىكردند كه ساختمانهايشان داراى ستونهايى بزرگ و بلند بوده است.
بعضى ارم را ساختمان شدّاد و بعضى ساخته اسكندر در اسكندريه دانستهاند.
صخر» جمع صخره به معناى سنگهاى بزرگ و سخت است و «واد» به فاصله ميان كوه و تپه گفته مىشود.
«عماد» به معناى ستون يا ساختمان بلند است و «ثَمُودَ» به اعراب ما قبل تاريخ گويند كه در شمال عربستان ساكن بودند قومى كه پيامبر آنها حضرت صالح بود.
جلد 10 - صفحه 474
«جابُوا»، به معناى بريدن سنگ است و كلمه «جواب» كه از اين ريشه است، به معناى قطع سؤال با پاسخ صحيح است.
ظاهراً قوم ثمود بعد از قوم عاد بودهاند كه نامشان بعد از آنها برده شده است.
قهر بر عاد و ثمود نمونهاى از در كمين بودن خداوند نسبت به ستمكاران است.
خداوند در كمين است، يعنى خلافكاران راه گريز ندارند و به طور ناگهانى گرفتار مىشوند.
استحكام ساختمانها مانع قلع و قمع الهى نيست و به خاطر محكمى ساختمان نبايد از قهر خداوند احساس امنيّت كرد.
مقصود از «ذُو الْأَوْتادِ» يا آن است كه پايههاى حكومت فرعون محكم بود يا آنكه مخالفان خود را ميخكوب مىكرد و يا آنكه سپاه فراوان داشت.
كلمه «صب» به معناى ريختن است، تعبير بارش عذاب، شايد كنايه از عذاب پىدرپى و مداوم باشد. «1»
چگونه خداوند در كمين نباشد در حالى كه او از رگ گردن به ما نزديكتر است؟ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» «2»
پیام ها
1- تاريخِ قلع و قمع متجاوزان را فراموش نكنيد. «أَ لَمْ تَرَ»
2- نابود كردن طغيانگران جلوه ربوبيّت خداوند است. «فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ» به قول سعدى: ترحّم بر پلنگ تيزدندان ستمكارى بود بر گوسفندان
3- نشانه خرد و عقل، عبرت گرفتن از تاريخ است. «لِذِي حِجْرٍ أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ»
4- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله توسط وحى از تاريخ قوم عاد و ثمود و فرعون آگاهى داشت.
«أَ لَمْ تَرَ»
5- ابتكار در معمارى با استفاده از سنگ، در آن قوم عاد بوده است. «لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ»
«1». تفسير راهنما.
«2». ق، 16.
جلد 10 - صفحه 475
6- اختلاف و تضاد فكرى، مانع از بيان هنر و ابتكارات ديگران نشود. «لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ»
7- قدرت بدون معنويّت، عاملى است براى بر هم زدن امنيّت. جابُوا الصَّخْرَ ... ذِي الْأَوْتادِ .... طَغَوْا فِي الْبِلادِ
8- طغيانگر و طغيان مرز نمىشناسد. «طَغَوْا فِي الْبِلادِ» (مراد از بلاد، همه مناطقى است كه به آن دسترسى داشتند)
9- سرچشمه تباهى و فساد، طاغوتها هستند. «طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ»
10- تمدن و پيشرفت، اگر همراه با تقوا و صلاح نباشد عامل سقوط و هلاكت است. «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ»
11- مربى، گاه براى تنبيه، نياز به شلاق دارد. «رَبُّكَ سَوْطَ»
12- طغيان و فساد جز با قهر بر طرف نمىشود. طَغَوْا ... سَوْطَ عَذابٍ
13- مهلتها شما را مغرور نكند كه خدا در كمين است. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»
14- كيفر دنيوى نسبت به عذاب اخروى همچون تازيانهاى است كه درد آن موقّت و آثارش سطحى است و تنها بر پوست مىماند. «سَوْطَ عَذابٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»
بعد از آن به جهت تهديد اهل كفر و عناد خطاب فرمايد:
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ: به درستى كه پروردگار تو هر آينه در گذرگاه و در
جلد 14 - صفحه 198
موضع كمينگاه است. يعنى چنانچه كسى در كمين نشسته، مترصد گذرندگان است و هيچ چيز از او فوت نمىشود، همچنين از حق تعالى چيزى فوت نمىگردد از افعال و اقوال بندگان، بلكه همه آن را مىبيند و مىداند و مىشنود و اصلا چيزى از علم ازلى سبحانى پنهان نيست و همه را بر وفق آن جزا خواهد داد. پس ذكر مرصاد تمثيل است براى ارصاد او سبحانه، كفار و عصاة را به عذاب و عقاب.
و از حضرت صادق عليه السّلام منقول است كه مرصاد قنطرهاى «1» است بر صراط كه از آن نگذرد كسى كه ظلم كرده باشد بر بندگان خدا. «2» در مجمع- از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه فرمود در معناى اين آيه: انّ ربّك قادر على ان يجزى اهل المعاصى جزائهم: به درستى كه پروردگار تو قادر است بر اينكه جزا دهد اهل معصيت را پاداش ايشان. «3» تنبيه- از ابن عباس معنى اين آيه را سؤال كردند، گفت بنده را بر هفت جاى صراط كه بر جهنّم است بدارند و بپرسند از او:
1- از شهادت لا اله الا اللّه، اگر از عهده بيرون آيد به موضع 2- او را از نماز سؤال كنند.
3- از زكوة پرسند.
4- از روزه.
5- از حج.
6- از عمره.
7- از مظالم. و در هر موضع كه اجابت نتواند نمود، او را به جهنّم اندازند.
و در موضع هفتم اگر مرتكب مظالم شده باشد، و طاعات مستحبه به جا آورده، آن را به خصمان او دهند و او را به بهشت برند، و الّا به جهنم افتد و به قدر آن معذّب شود. «4»
«1» قنطره: پل.
«2». تفسير مجمع البيان (1403 هج) ج 5 ص 487.
«3». تفسير مجمع البيان (1403 هج) ج 5 ص 487.
«4». تفسير مجمع البيان (1403 هج) ج 5 ص 487.
جلد 14 - صفحه 199
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4»
هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9»
وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»
فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19»
وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20» كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24»
فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29»
وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30)
ترجمه
سوگند بطلوع صبح
و شبهاى ده گانه
و جفت و طاق
و شب وقتى كه بسر آيد
آيا در اين سوگند كفايت است براى صاحب عقل
آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با قوم عاد
كه آن قبيله ارم داراى عمارتهاى بلندند
آن چنان عمارتهائى كه ساخته نشده مانند آنها در بلدها
و قوم ثمود آنانكه ميبريدند سنگهاى سخت را در وادى القرى
و قوم فرعون صاحب ميخها
آنان كه سركشى نمودند در بلدها
پس زياد كردند در آنها فساد را
پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را
همانا پروردگار تو هر آينه در كمين گاه است
پس امّا آدميزاد وقتى كه بيازمايد او را پروردگارش پس گرامى دارد او را و نعمت دهد باو پس ميگويد پروردگار من گرامى داشته مرا
و امّا وقتى كه بيازمايد او را پس تنگ نمايد بر او روزى را پس ميگويد پروردگار من اهانت نموده است مرا
نه چنين
جلد 5 صفحه 384
است بلكه گرامى نميداريد يتيم را
و ترغيب نميكنيد بر طعام دادن بفقير
و ميخوريد ميراث را خوردنى بتمامى
و دوست ميداريد مال را دوست داشتن بسيارى
نه چنين است وقتى كه شكسته و خرد شود زمين شكسته و خرد شدنى پى در پى
و بيايد امر پروردگار تو و فرشتگان صف در صف
و آورده شود در آن روز جهنّم آن روز متذكّر شود آدمى و كجا است براى او فائده تذكّر
ميگويد اى كاش من پيش ميفرستادم براى زندگانى خود
پس در آن روز عذاب نكند مانند عذاب او احدى
و بند ننمايد مانند بند نمودن او احدى
اى نفس مطمئنّ بحق
باز گرد بپروردگار خود با آنكه بپسندى و پسنديده باشى
پس داخل شو در بندگان من
و داخل شو در بهشت من.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بطلوع صبح صادق و ليالى عشر اوّل ذى حجّة الحرام كه متمّم ميقات حضرت موسى عليه السّلام بود و در سوره اعراف ذيل آيه شريفه و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليله گذشت چنانچه مستظهر از لفظ و نقل قمّى ره است و نيز قسم ياد فرموده بتمام موجودات دنيا كه جفت و طاقند يا دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و اين دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذكر شده و در بعضى از روايات شفع بروز ترويه و وتر بروز عرفه و در بعضى شفع بامام حسن و امام حسين و وتر بامير المؤمنين عليهم السلام تفسير شده و قسم ياد فرموده بشب وقتى كه بسر آيد كه وقت تهجّد و عبادت است چنانچه در جاى ديگر فرموده قسم بشب وقتى كه پشت كند و قمى ره آنرا بليله مزدلفه كه شب عيد اضحى است و مردم در آن شب بايد از عرفات بمشعر الحرام بيايند و صبح از آنجا بمنى بروند تفسير فرموده و مكرّر ذكر شده كه تفاسير او منقول از امام عليه السّلام است و بعدا ميفرمايد آيا در اين قسم ياد نمودن قسم كافى و موجب اطمينانى يافت ميشود براى شخص عاقل منصف كه باور كند از جانب خداوند عذاب و انتقامى براى كفّار در پيش هست و براى وضوح جواب سؤال و ظهور جواب قسم از آيات آتيه در كلام ذكر نشده و براى گوشزد كفّار مكّه پيغمبر خود را مخاطب
جلد 5 صفحه 385
ساخته ميفرمايد آيا بديده بصيرت و ضمير منير خود نديده و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با قوم عاد براى مخالفت با او امر هود پيغمبر كه آنها بقبيله ارم هم خوانده ميشدند چون عاد پسر عوص بن ارم بن سام بن نوح بوده يا براى آنكه شدّاد بن عاد كه پادشاه مقتدرى بود و جهانگيرى كرد چون وصف بهشت را شنيد در يكى از صحراهاى عدن باغ بزرگى مانند آن داراى عمارات رفيعه و قصور عاليه مزيّن بانواع تزيينات بنا نمود و آنرا ارم نام نهاد و چون تمام شد با كسان خود بجانب آن باغ كوچ كرد و آنها چون بيك منزلى آن رسيدند همگى بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن باغ از انظار مخفى گشت و آن قبيله بنام آن باغ معروف شدند چنانچه مفسّرين نقل نمودهاند و بنابر اين ارم عطف بيان است براى عاد و غير منصرف بتعريف و تأنيث مجازى است و اينكه خداوند ارم را صاحب عماد خوانده گفتهاند يا براى آنستكه قدهاى آن مردم بلند بوده مانند ستون مرتفع يا براى آنكه عمارات آن باغ بلند و رفيع بوده و عماد باين معانى استعمال ميشود و بنابر اين ذات العماد صفت منسوب اليه است كه ارم باشد يا صفت منسوبين كه قبيله عادند و مانند آن قبيله در قوّت و قطر و قامت خداوند مردمى نيافريده بود يا مانند آن باغ و عمارات عمارتى در هيچ بلدى ساخته نشده بود و نيز نديده و ندانستى كه خداوند با قوم ثمود كه مخالفت با صالح پيغمبر خودشان نمودند چه سلوكى فرمود آن قوم و قبيلهاى كه سنگهاى كوه را قطع نمودند بتراشيدن و نقب زدن و منزل ساختن در وادى القرى كه گفتهاند دره واقع ميان دو كوه است نزديك بمدينه از طرف شام و نيز چه معاملهاى فرمود با فرعون كه مردم را بچهار ميخ ميكشيد و معذّب مينمود و ميكشت و به ذو الاوتاد ملقّب شد چنانچه در سوره ص بيان شد اين اقوام كسانى بودند كه با خدا ياغى و در بلاد طاغى شدند و فتنه و فساد بسيارى در آن ديار برپا كردند پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را يعنى پى در پى آنان را بعذابهاى گوناگون معذب فرمود و كيفيّت عذابهاى اين اقوام در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و اينكه از عذاب تعبير بتازيانه شده ظاهرا براى آنست كه آن آلت تعذيب است چنانچه در فارسى هم ميگويند
جلد 5 صفحه 386
چون خدا صدا ندارد يعنى مستحق را بدون قيل و قال بسزاى خود ميرساند و معذب مينمايد همانا پروردگار تو در مقام مراقبت و مترصّد گرفتن و بانتقام رساندن گناهكاران است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنست كه خداوند قادر است اهل معصيت را بمجازات خودشان برساند و تمام كارهاى خداوند بر طبق حكمت است ولى مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند يا خير ميگويد خداوند مرا گرامى داشته و مغرور ميشود و وقتى بخواهد كسى را بيازمايد پس امر معاش را بر او سخت و تنگ ميفرمايد تا معلوم شود كه صبر بر فقر دارد يا خير ميگويد خدا مرا خوار و ذليل نموده با آنكه هر دو اشتباه نمودهاند و هر دو براى امتحان بوده و گاه ميشود كه آن براى مزيد استحقاق عذاب و اين براى مزيد اجر و ثواب است نه چنين است كه مردم تصوّر نمودهاند مال و جاه دنيوى نزد خداوند قدر و قيمتى ندارد كه آنرا باولياء خود دهد و از اعداء خود بگيرد ولى شما مردم از ترس آنكه مبادا چيزى از مال شما كاسته شود احسان و اكرامى نسبت بأطفال يتيم نمينمائيد و دستور نميدهيد بخانواده خود كه طعامى بفقير دهند يا ترغيب و تحريص نمينمائيد كسى يا يكديگر را بر اطعام فقرا چون لا تحضّون و لا تحاضّون هر دو قرائت شده و مالى را كه بدون زحمت ارث بشما رسيده و مركّب از حلال و حرام است بدون آنكه سهم زنان و كودكان را از آن مفروز نمائيد يا حقوق الهيّه را كه مورّث شما نپرداخته بپردازيد جمعا تناول مينمائيد و باكى نداريد چون لمّ بمعناى جمع است و گفتهاند كفّار مكّه بزنها و اطفال ارث نميدادند و همه را جمعا ميخوردند خلاصه آنكه محبّت بسيار و حرص و ولع خارج از انتظار بجمع مال داريد نبايد چنين بود بلكه بهتر آنستكه اگر مال مخلوط بحرام هم نباشد بحاضرين از اقارب غير وراث احسانى بشود وقتى كه زمين شكسته و خرد شود خرد شدنى پى در پى براى بهم خوردن از زلزله تا مانند غبار نرم و پراكنده گردد يا كوه و تپه و بنائى در آن باقى نماند و صاف و هموار شود و بيايد امر پروردگار تو چنانچه در توحيد و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يعنى ظاهر شود آيات قدرت و آثار قهر الهى مانند پادشاهى كه با لشگر خود بيايد و
جلد 5 صفحه 387
آثار قدرت و هيبت و سياست او ظاهر گردد و معرفت بمقام او حاصل شود و ملائكه آسمانها بيايند و بر حسب مقام و منزلت خودشان صف در صف مرتّب بر محشر احاطه نمايند و جهنّم نيز ظاهر و آشكار گردد چنانچه در جاى ديگر فرموده و برّزت الجحيم لمن يرى يعنى ظاهر گردد جهنّم براى هر بيننده و مستفاد از روايات متعدّده معتبره آنست كه جهنّم را در روز قيامت ملائكه بسيارى با زمامهاى زيادى از جاى خود ميكشانند و ميآورند و در صحراى محشر حاضر مينمايند و شعله مهيبى از آن برخاسته ميشود و بر محشر احاطه مينمايد و فرياد مردم حتّى انبياء برب نفسى بلند ميشود و پيغمبر ما رب امّتى ميفرمايد و بعدا صراط بر آن وضع ميشود و مردم بحسب مراتب و اعمالشان بسهولت و صعوبت از آن عبور مينمايند و بسيارى در جهنّم مىافتند و كسانيكه نجات پيدا ميكنند حمد و شكر خدا را بجا ميآورند در آن روز متذكّر ميشود آدمى كه چه قدر كار بدى كرده كه در دنيا فكر آخرت نبوده ولى كجا است فائده تذكّر در آن روز كه بحال او نفعى ندارد ميگويد كاش براى زندگى امروزم قبلا تهيّهاى نموده بودم يا در زمان حياتم در دنيا اعمال صالحهاى بجا آورده بودم كه امروز بدردم ميخورد پس در آنروز خداوند كافر معاند مانند مشركين مكّه را عذابى كند كه كسى چنين عذابى نكرده باشد كسى را و بند و زنجير نمايد بقسمى كه كسى اين گونه بند و زنجير ننموده باشد كسى را و يعذّب و يوثق بصيغه مجهول نيز قرائت شده و بنابر اين معنى سهلتر است و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده يعنى عذاب كرده و بند كرده نميشود مانند او كسى ولى نسبت بمؤمنى كه مطمئن بحق و مواعيد انبياء و اوليا شده و بر طبق دستورات ايشان عمل نموده خطاب مستطاب از جانب رب الارباب در دم مرگ يا روز قيامت صادر شود كه اى نفس و جان و قلب مطمئن بحق و حقيقت رجوع كن بمبدء اصلى خود كه عالم اعلى است و برحمت پروردگارت و اصل شو در حاليكه خشنودى تو از او بثواب و خشنود است او از تو بأعمال پس داخل شو در زمره بندگان خوب خدا كه قابليّت اضافه باو را پيدا كردند و داخل شو در بهشت عنبر سرشت كه اوصاف آنرا خداوند بيان فرموده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون ملك الموت براى قبض
جلد 5 صفحه 388
روح بنده مؤمن حاضر شود باو گويد مشوّش مباش من از پدر مهربان با تو مهربانتر و نيكوكارترم چشمت را باز كن به بين او باز ميكند و چهارده معصوم را در بالين خود ميبيند و ايشان باو معرّفى ميشوند كه رفقاى تو ميباشند پس منادى از جانب حق روح او را ميخواند و ميگويد اى نفس مطمئنّه بمحمّد و اهل بيت او رجوع نما بپروردگارت با آنكه خوشنودى بولايت و خشنود شدهاى بثواب پس داخل شو در زمره محمّد و آل او و داخل شو در بهشت من پس چيزى نزد او محبوبتر از بيرون آمدن روحش و ملحق شدن بآن ذوات مقدّسه نخواهد بود و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودتان بخوانيد آن سوره امام حسين عليه السّلام است كسيكه آنرا بخواند با آن حضرت محشور و در بهشت همدرجه خواهد بود و الحمد للّه تعالى شأنه.
جلد 5 صفحه 389
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرصادِ «14»
خداوند در كمين بندگان است وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَيهِ مِن حَبلِ الوَرِيدِ ق آيه 16.
از قلب و كليه اعمال با خبر است چيزي بر او مخفي نيست از حضرت صادق (ع) مروي است که: مرصاد قنطرهاي است بر صراط لا يجوزها عبد بمظلمة عبد. و در روايت از إبن عباس است که
(قال: ان علي جسر جهنم سبع محابس يسأل العبد عندها اولها عن شهادة ان لا اله الا اللّه)
و در بعض اخبار از ايمان و در بعضي از ولايت و از امير المؤمنين است بحارث همداني فرمود:
(ان لي وقفه علي جسر جهنم)
که خلق اولين و آخرين را ميآورند اگر داراي ولايت باشد ميگذارم رد شود و الا در همانجا پرتاب در جهنم ميكنند، و يكي از القاب امير المؤمنين در زيارت قسيم الجنة و النار است و در زيارت جامعه:
(من والاكم فقد نجي و من خالفكم فقد هلك و من رد عليكم فهو في اسفل درك من الجحيم)
و تتمه حديث سابق از إبن عباس که گفت:
«ان علي جسر جهنم سبع محابس يسأل العبد عندها اولها عن شهادة أن لا اله الا اللّه فان جاء بها تامة جاز الي الثاني و سئل عن الصلاة فان جاء بها تامة جاز الي الثالث فيسأل عن الزكاة فان جاء بها تامة جاز الي الرابع فيسأل عن الصوم فان جاء به تاما جاز الي الخامس فيسأل عن الحج فان جاء به تاما جاز الي السادس فيسأل عن العمرة فان جاء بها تامة جاز الي السابع فيسأل عن المظالم فان خرج منها و الا يقال:
انظروا فان کان له تطوع اكمل به اعماله فاذا فرغ انطلق به الي الجنة».
اقول: جمله فان جاء بها تامة در باب شهادت معناي تامه اينکه است که كلمه توحيد سه دلالت دارد مطابقي التزامي اقتضايي: مطابقي: توحيد عبادتي، التزامي ساير اقسام
جلد 18 - صفحه 107
توحيد ذاتي صفاتي افعالي، اقتضايي: تصديق بجميع ما جاء النبي (ص) که شرح آن را تفصيلا بيان كردهايم پس بنا بر اينکه منافي با اخبار مذكوره نيست و اما كلمه العمرة ظاهرا اشتباه باشد و بجاي او امر بمعروف و نهي از منكر باشد زيرا حج مشتمل بر عمره هم هست.
و نكته ديگر: اينکه منافي نيست که مؤمن بالاخره بشفاعت و مغفرت و عفو الهي نائل ميشود و نجات پيدا ميكند و اهل سعادت ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 14)- و در این آیه، به عنوان هشدار به همه کسانی که در مسیر آن اقوام
ج5، ص491
طغیانگر گام بر میدارند، میفرماید: «به یقین پروردگار تو در کمینگاه (ستمگران) است» و مراقب اعمال بندگان (ان ربک لبالمرصاد).
اشاره به این که گمان نکنید کسی میتواند از چنگال عذاب الهی بگریزد، همه در قبضه قدرت او هستند و هر وقت اراده کند آنها را مجازات مینماید.
تعبیر به «ربّک» (پروردگار تو) اشاره به این است که سنّت الهی در مورد اقوام سرکش و ظالم و ستمگر در امت تو نیز جاری میشود و هم تسلی خاطری است برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان که بدانند این دشمنان لجوج کینهتوز از چنگال قدرت خدا هرگز فرار نخواهند کرد، و هم اعلام خطری است به آنها که هرگونه ظلم و ستمی را به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان روا میداشتند، آنها باید بدانند کسانی که از آنان قدرتمندتر و نیرومندتر بودند در مقابل یک تندباد، یک طوفان و یا یک جرقه و صیحه آسمانی، تاب مقاومت نیاوردند، اینها چگونه فکر میکنند میتوانند با این اعمال خلافشان از عذاب الهی نجات یابند.
در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میخوانیم که فرمود: «روح الامین به من خبر داد در آن هنگام که خداوند یکتا خلایق را از اولین و آخرین در صحنه قیامت متوقف میسازد، جهنم را میآورد، و صراط را که باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر است بر آن مینهد، و بر صراط سه پل قرار دارد، روی پل اول امانت و درستکاری و رحمت و محبت است و بر پل دوم نماز و بر پل سوم عدل پروردگار جهان! و به مردم دستور داده میشود که از آن بگذرند، آنها که در امانت و رحم کوتاهی کردهاند در پل اول میمانند و اگر از آن بگذرند چنانچه در نماز کوتاهی کرده باشند، در پل دوم میمانند، و اگر از آن بگذرند در پایان مسیر در برابر عدل الهی قرار میگیرند، و این است معنی آیه (ان ربک لبالمرصاد).
نکات آیه
۱ - خداوند، مراقب کردار انسان و آگاه به آن است. (إنّ ربّک لبالمرصاد) «مرصاد»; یعنى، راه و مکانى که در آن مراقب دشمن شده و به انتظار او مى نشینند (قاموس). حرف «باء» در «بالمرصاد» به معناى «فى» و حرف «ال» در آن، براى جنس و فهماندن عموم است; یعنى، در کمین تمامى انسان ها.
۲ - هیچ کس، قدرت فرار از عذاب هاى الهى را ندارد. (ألم تر کیف فعل ... إنّ ربّک لبالمرصاد) کمین زدن خداوند در راه خطاکاران، کنایه از نبود هیچ راه گریزى از تهدیدهاى او است.
۳ - عذاب هاى الهى، غافلگیرانه است.* (إنّ ربّک لبالمرصاد) در کمین نشستن خداوند، کنایه از مؤاخذه ناگهانى و بى خبر است.
۴ - زیر نظر داشتن کارهاى بندگان، لازمه ربوبیت خداوند بر آنان است. (إنّ ربّک لبالمرصاد)
۵ - طغیان کنندگان فسادگر، در معرض افتادن به کمین خداوند و گرفتارى ناگهانى به عذاب هاى الهى (الذین طغوا ... الفساد ... إنّ ربّک لبالمرصاد)
۶ - خداوند، مراقب کردار مخالفان پیامبر(ص) و در کمین آنان است. (ألم تر ... إنّ ربّک لبالمرصاد)
۷ - نواختن شلاق عذاب بر عاد، ثمود و فرعون، نمونه اى از کمین گذارى خداوند براى مخالفان پیامبران است. (فصبّ علیهم ربّک ... إنّ ربّک لبالمرصاد)
۸ - خداوند، براى تأکید مراقبت خویش بر کردار بندگان، به فجر، شب هاى ده گانه، شفع، وتر و گذشت شب، سوگند یاد کرده است. (و الفجر ... إنّ ربّک لبالمرصاد) در برداشت یاد شده جمله «إنّ ربّک» مى تواند جواب سوگندهایى باشد که در آغاز سوره آمده بود. بر این اساس بیان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هایى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.
۹ - تهدید مخالفان پیامبر(ص) و سرکوب آنان از سوى خداوند، جلوه ربوبیت او بر پیامبر(ص) و در راستاى تدبیر امور رسالت آن حضرت است. (ربّک) فعل «رَبَّ»، زمانى به کار مى رود که شخص اداره کارى را به دست گیرد و به تدبیر آن برخیزد (مصباح). بر این اساس کلمه «ربّ»، به معناى مدبّر است و اضافه آن به ضمیرى که خطاب به رسول اکرم(ص) مى باشد، بیانگر تأثیر کار خداوند در شؤون پیامبرى آن حضرت است.
روایات و احادیث
۱۰ - «روى عن على(ع) انّه قال: معناه [أى قوله تعالى: إنّ ربّک لبالمرصاد]إنّ ربّک قادر على أن یجزى أهل المعاصى جزاءهم;[۱] از على(ع) روایت شده که فرمود: معناى آیه این است که پروردگارت، توانایى دارد که گنه کاران را کیفر بدهد».
موضوعات مرتبط
- انبیا: عذاب دشمنان انبیا ۷
- انسان: عجز انسان ۲; مراقبت از عمل انسان ۱، ۸; نظارت بر عمل انسان ۴
- خدا: افعال خدا ۹; حتمیت عذابهاى خدا ۲; عذابهاى خدا ۵، ۶، ۷; قدرت خدا ۱۰; مراقبت خدا ۱، ۶، ۸; نشانه هاى ربوبیت خدا ۴، ۹; نشانه هاى مراقبت خدا ۷; ویژگیهاى عذابهاى خدا ۳
- سوگند: سوگند به شب ۸; سوگند به شب هاى دهگانه ۸; سوگند به شفع ۸; سوگند به فجر ۸; سوگند به وتر ۸
- طغیانگران: زمینه عذاب طغیانگران ۵
- عذاب: عذاب غافلگیرانه ۳; عذاب ناگهانى ۵
- فرعون: عذاب فرعون ۷; قصه فرعون ۷
- قرآن: سوگندهاى قرآن ۸
- قوم ثمود: تاریخ قوم ثمود ۷; عذاب قوم ثمود ۷
- قوم عاد: تاریخ قوم عاد ۷; عذاب قوم عاد ۷
- کافران: کیفر کافران ۱۰
- محمد(ص): تهدید دشمنان محمد(ص) ۹; زمینه تحقق رسالت محمد(ص) ۹; کیفر دشمنان محمد(ص) ۶، ۹; مراقب عمل دشمنان محمد(ص) ۶; مربى محمد(ص) ۹
- مفسدان: زمینه عذاب مفسدان ۵
منابع
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۷۳۹; نورالثقلین، ج ۵- ، ص ۵۷۳، ح ۱۲.