سبإ ٢٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۰ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
قُلْ‌ أَرُونِيَ‌ الَّذِينَ‌ أَلْحَقْتُمْ‌ بِهِ‌ شُرَکَاءَ کَلاَّ بَلْ‌ هُوَ اللَّهُ‌ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ‌

ترجمه

بگو: «کسانی را که بعنوان شریک به او ملحق ساخته‌اید به من نشان دهید! هرگز چنین نیست! (او شریک و شبیهی ندارد)، بلکه او خداوند عزیز و حکیم است!

|بگو: كسانى را كه به عنوان شريكان به او ملحق كرده‌ايد، به من نشان دهيد. چنين نيست، بلكه اوست خداى شكست‌ناپذير حكيم
بگو: «كسانى را كه [به عنوان‌] شريك به او ملحق گردانيده‌ايد، به من نشان دهيد.» چنين نيست، بلكه اوست خداى عزيز حكيم.
باز بگو: شما به من آنان را که به عنوان شریک به خدا بستید نشان دهید (چه قدرت و اثری در عالم دارند؟) هیچ و هرگز، بلکه خداست آن که مقتدر (بر جهان) و با علم و حکمت (در ایجاد) است.
بگو: کسانی را که به عنوان شریکان به او ملحق کرده اید به من نشان دهید [تا بنگرم آیا صفاتی که واجب است در یک معبود باشد در آنها هست؟ یقیناً] این چنین [صفاتی در آنها] نیست، بلکه فقط خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
بگو: آنهايى را كه شريك خدا پنداشتيد به من نشان بدهيد. هرگز، كه اوست خداى پيروزمند و حكيم.
بگو به من بنمایانید کسانی را که در مقام شریک به او نسبت می‌دهید چنین نیست، بلکه او خداوند پیروزمند فرزانه است‌
بگو: آنها را كه به انبازى به او بسته‌ايد به من بنماييد- آيا صفات شايسته خدايى در آنها هست؟- هرگز، بلكه اوست خداى توانمند بى‌همتا و داناى با حكمت.
بگو: کسانی را که به عنوان شریک خدا به خدا ملحق ساخته‌اید، به من نشان دهید (تا ببینم برابر کدام ویژگی، در الوهیّت با خداوندی انبازند که چیزی همسان او نیست؟!) نه، هرگز! (چنین چیزی ممکن نیست. آخر این یک مشت سنگ و چوب خاموش و بی‌جان، که آنها را سمبل و نماد ارواح و فرشتگان می‌دانید، ساخته و پرداخته‌ی دست خودتان بوده و مرتبه‌ی خدائی را نشایند) بلکه تنها الله (که آفریدگار آسمانها و زمین) و چیره و کار بجا است، خدا است و بس.
بگو: «کسانی را که (به گمانتان به عنوان) شریکانی به او ملحق گردانیده‌اید، به من نشان دهید.» چنان نیست؛ بلکه اوست خدای عزیز حکیم.
بگو بنمایانیدیم آنان را که پیوستش کردید شریکانی نه چنین است بلکه او است خداوند عزّتمند حکیم‌

Say, “Show me those you have attached to Him as associates. No indeed! But He is Allah, the Powerful, the Wise.”
ترتیل:
ترجمه:
سبإ ٢٦ آیه ٢٧ سبإ ٢٨
سوره : سوره سبإ
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَرُونِی‌َ»: به من بنمائید. نشانم دهید. «بِهِ»: به خدا. «شُرَکَآءَ»: حال (الَّذِینَ) است. «هُوَ اللهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»: (هُوَ) مبتدا و (اللهُ) خبر آن بوده و تفسیرش می‌کند و (الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) صفت اوّل و دوم (اللهُ) است. یا این که (هُوَ) ضمیر شأن و (اللهُ) مبتدا و (الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) خبر اوّل و دوم است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكاءَ كَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «27»

بگو: كسانى را كه به عنوان شريك به خداوند ملحق كرده‌ايد به من نشان دهيد. هرگز چنين نيست، بلكه اوست خداى نفوذناپذير حكيم.

نکته ها

در اين آيه و آيات قبل، شيوه‌ى تدريجى و گام به گام و مدارا در گفتگو با مخالفان را بيان مى‌كند، از جمله:

اوّلًا: در آيه 24 دعوت به تفكّر مى‌كند. «چه كسى از آسمان و زمين به شما رزق مى‌دهد؟»، «مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» پس فكر كنيد.

ثانياً: با انصاف برخورد كنيم و بگوييم: «يا ما يا شما يكى بر حقّ است»، «إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ» در بحث، طرف خود را فوراً و با قاطعيّت محكوم نكنيم.

ثالثاً: در آيه‌ى 25 مى‌فرمايد: هر كس پاسخگوى فكر و عملكرد خويش است. اصرار ما بايد از روى دلسوزى باشد.

رابعاً: در آيه‌ى 26 مى‌فرمايد: در بحث‌ها، به قيامت اشاره كنيم كه روز ظهور حقّ است. يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِ‌ ...

خامساً: در بحث و گفتگو، از طرف مقابل دليل و سند بخواهيم. «به من نشان دهيد بت‌هايى كه به عنوان شريك او مى‌دانيد چه كرده‌اند». (همين آيه)

جلد 7 - صفحه 444

پیام ها

1- سؤال همراه با توبيخ، وسيله‌اى است براى بيدار كردن وجدان‌هاى خفته. «قُلْ أَرُونِيَ»

2- هيچ يك از معبودها (چه حضرت عيسى، چه فرشتگان، چه بت‌ها) خودشان را شريك خدا نمى‌دانند؛ اين شما هستيد كه آنها را به عنوان شريك به او ملحق مى‌كنيد. «أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكاءَ»

3- عزّت و نفوذ ناپذيرى خداوند، مانع از هر گونه الحاق معبودهاى خيالى و ساختگى به اوست. «هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكاءَ كَلاَّ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «27»

قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ‌: بگو به ايشان نشان دهيد به من آنانكه الحاق كرده‌ايد به ساحت الهى، شُرَكاءَ: شريكان يعنى بنمائيد مرا كدام صفت بتان را شريك حق مى‌سازيد در عبادت تا در آن نظر كنيم و حقانيت آنها بر من آشكار شود. اين استفسار است از شبهه ايشان بعد از الزام حجت بر آنان به جهت زيادتى در توبيخ ايشان. كَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ‌: (ردع است از مشاركت بعد از ابطال مقايسه) يعنى نه چنان است كه بتان را صفتى باشد كه مستحق عبادت شده شريك خدا شوند، بلكه او است خداى، الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‌: غالب بر همه كه موصوف است به غلبيت تامّه و كمال قدرت، پس با ذات او، كه تواند شركت كند؟ دانا به مصالح عامه و موصوف به حكمت بالغه، پس چه كس را با او رتبه شركت خواهد بود؟ (تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا)

وحده لا شريك له صفتش‌

و هو الفرد اصل معرفتش‌

شرك را سوى وحدتش ره نه‌

عقل از كنه ذاتش آگه نه‌

هست در راه كبريا و جلال‌

شرك نالايق و شريك محال‌


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ «26» قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكاءَ كَلاَّ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «27» وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ «28» وَ يَقُولُونَ مَتى‌ هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «29» قُلْ لَكُمْ مِيعادُ يَوْمٍ لا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ ساعَةً وَ لا تَسْتَقْدِمُونَ (30)

ترجمه‌

بگو جمع ميكند ميانه ما پروردگار ما پس حكم ميكند ميان ما بحق و او است حكم كننده دانا

بگو ارائه دهيد بمن آنها را كه بستيد باو كه باشند شريكان نه چنين است بلكه او است خداى غالب درست كردار

و نفرستاديم تو را مگر براى تمامى مردمان با آنكه مژده دهنده و بيم دهنده باشى ولى بيشتر مردمان نميدانند

و ميگويند چه زمانى باشد اين وعده اگر هستيد راستگويان‌

بگو براى شما است وعدگاه روزى كه باز پس نميمانيد از آن زمانى و پيشى نميگيريد بر آن.

تفسير

خداوند متعال پس از آنكه دستور فرمود به پيغمبر خود در آيات سابقه كه بمشركين بفرمايد كه يكى از ما و شما بر هدايت و ديگرى در ضلالت است و هيچ يك مسئوليّت عمل ديگرى را نداريم ميفرمايد بگو ولى خداوند روز قيامت جمع ميكند ميان ما موحّدين و شما مشركين پس حكم ميفرمايد بحق ميان ما و شما و محقّ را ببهشت ميبرد و مبطل را بجهنّم و فصل خصومت ميكند ميان ما دو فرقه و او است فاصل خصومات و حاكم در امور و عالم بحقّ و باطل و اهل آن دو و استحقاقشان براى چه جزائى از نيك و بد و نيز براى وضوح بطلان دعوى آنها و بروز حال خدايانشان كه قابليّت پرستش و ستايش ندارند بگو بمن بنمايانيد ببينم اين مجسّمه‌هائى را كه ملحق نموديد شما آنها را بخدا در استحقاق ستايش و پرستش كه شريكهائى براى او باشند بگمان شما كه آنها چه صفت كمالى دارند تا معلوم و واضح شود كه ندارند مانند كسيكه بكسيكه صنعت و كار بدى كرده ميگويد بده به بينم چه كار كردى تا معلوم شود كار خوبى نكرده و بعدا خداوند صريحا نفى فرموده شركت و استحقاق آنها را براى عبادت و بندگى و اثبات فرموده دو صفت موجب استحقاق را براى خود كه عزّت و توانائى و حكمت و درستكارى است با اشاره بآنكه نقطه مقابل آندو كه پستى و عجز و عدم قابليّت براى علم و حكمت است در آنها موجود است و نيز تصريح فرموده بعموم رسالت حضرت ختمى مرتبت يا رسالت آنحضرت براى عموم مردم بنابر آنكه كافّه صفت مفعول مطلق محذوف باشد يا حال از براى ناس يعنى نفرستاديم تو را مگر فرستادنى عام براى مردم يا مگر براى مردم عموما و در هر حال مراد واضح است و جاى ترديد نيست‌


جلد 4 صفحه 363

در حاليكه بشارت دهنده است ببهشت در صورت اطاعت و ترساننده است از جهنّم در صورت مخالفت ولى بيشتر مردم نميدانند رسالت عامّه تامّه آنحضرت را براى تأمّل ننمودن در آيات صدق و معجزات گذشته و باقيه او در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند عطا فرمود بمحمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم شرائع نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام را و مبعوث فرمود او را عموما بر سفيد و سياه و جنّ و انس و به اين معنى روايات متعدّده از ائمه اطهار و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله وارد شده است و آنكه آنحضرت هم اداء رسالت خود را بهمه فرموده است و اخيرا نقل فرموده قول منكرين معاد را كه بطور استهزاء ميگفتند به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و اهل ايمان كه آنروز موعود كه خدا جمع ميكند ميان ما و شما چه وقت خواهد بود اگر راست ميگوئيد و فرموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها بفرمايد از براى شما ميعاد و وقت موعود آنروز معيّنى است در علم الهى كه هيچ مقدارى از زمان جلو و عقب براى شما نمى‌افتد و آنروز قيامت كبرى است كه بايد منتظر چنين روزى باشيد و استهزاء نكنيد كه در آنروز بجزاء اعمال و اقوالتان خواهيد رسيد و ساعت بمعناى پاره‌ئى از زمان است نه يك بيست و چهارم شبانه روز كه در فارسى معمول شده است بآن ساعت ميگويند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ أَرُونِي‌َ الَّذِين‌َ أَلحَقتُم‌ بِه‌ِ شُرَكاءَ كَلاّ بَل‌ هُوَ اللّه‌ُ العَزِيزُ الحَكِيم‌ُ «27»

بفرما ‌به‌ ‌اينکه‌ مشركين‌ ‌که‌ بمن‌ بنمائيد و نشان‌ دهيد آنهايي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌شما‌ ملحق‌ كرديد ‌در‌ عبادت‌ و پرستش‌ ‌به‌ خداوند ‌تعالي‌ و شركاء ‌او‌ قرار داديد ‌در‌ الوهيت‌ نه‌ چنين‌ ‌است‌ بلكه‌ ‌او‌ ‌است‌ خداوند عزيز حكيم‌.

قُل‌ أَرُونِي‌َ امر توبيخي‌ ‌است‌ ‌که‌ كجايند ‌آن‌ خداياني‌ ‌که‌ مي‌پرستيديد بيايند ‌شما‌ ‌را‌ نجات‌ دهند ‌به‌ ‌من‌ ارائه‌ دهيد مثل‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ كسي‌ عمل‌ فاسدي‌ ‌به‌ جا آورد بگويي‌ عملت‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌من‌، نشان‌ ده‌ چه‌ نتيجه‌اي‌ ‌بر‌ ‌او‌ مترتب‌ ‌شده‌.

الَّذِين‌َ أَلحَقتُم‌ بِه‌ِ شُرَكاءَ چه‌ ملائكه‌ باشند چه‌ عيسي‌ ‌باشد‌ چه‌ اصنام‌ و چه‌ آفتاب‌ و ماه‌ و ستاره‌ و چه‌ گاو و گوساله‌ چه‌ فرعون‌ و نمرود و چه‌ ‌غير‌ اينها. اما ملائكه‌ و انبياء كمال‌ بيزاري‌ ‌را‌ دارند ‌از‌ ‌شما‌ و خصم‌ ‌شما‌ هستند و اما فرعون‌ و نمرود ‌در‌ جهنم‌ ‌به‌ اشد عذاب‌ گرفتار و اما اصنام‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ ‌لا‌ يضر و ‌لا‌ ينفع‌ هستند.

كلا هرگز اين‌ها ‌در‌ هيچ‌ قسمتي‌ شراكت‌ ندارند نه‌ ‌در‌ ذات‌ و نه‌ ‌در‌ صفات‌ و نه‌ ‌در‌ افعال‌ و نه‌ ‌در‌ عبادت‌ و نه‌ ‌در‌ نظر.

بَل‌ هُوَ اللّه‌ُ بلكه‌ خداي‌ يكتاي‌ بي‌ همتاي‌ اللّه‌ ‌است‌ ‌که‌ مفاد كلمه طيبه‌ «لا إِله‌َ إِلَّا اللّه‌ُ» ‌است‌ ‌به‌ سه‌ دلالت‌ مطابقي‌، التزامي‌، اقتضايي‌، مطابقي‌ توحيد عبادتي‌ ‌است‌ ‌که‌ معني‌ الوهيت‌ ‌باشد‌. التزامي‌ توحيد ذاتي‌ و صفاتي‌ و افعالي‌ ‌است‌. اقتضايي‌ توحيد نظري‌ ‌است‌ ‌که‌ بايد توكل‌ ‌به‌ ‌او‌ نمود اميد ‌به‌ ‌او‌، خوف‌ ‌از‌ ‌او‌، نظر ‌به‌ ‌او‌ و بس‌.

العَزِيزُ القاهر المقتدر.

جلد 14 - صفحه 563

الحَكِيم‌ُ تمام‌ افعالش‌ ‌از‌ روي‌ حكمت‌ و مصلحت‌ و درست‌ و بجا و بموقع‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 27)- در این آیه که پنجمین فرمان به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله می‌باشد بار دیگر به مسأله توحید که سخن را از آن آغاز کرده بود باز می‌گردد و با این مسأله بحث را خاتمه می‌دهد.

می‌فرماید: «بگو: کسانی را که به عنوان شریک به خداوند ملحق ساخته‌اید به من ارائه دهید» (قُلْ أَرُونِیَ الَّذِینَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَکاءَ).

لذا به دنبال این جمله با یک کلمه خط بطلان بر همه این اوهام کشیده می‌گوید: «نه هرگز چنین نیست»! (کَلَّا).

اینها هرگز ارزش معبود بودن را ندارند، و در این پندارهای شما چیزی از واقعیت نیست، بس است بیدار شوید.

و سر انجام برای تأکید و تحکیم این سخن می‌گوید: «بلکه تنها اوست خداوند عزیز و حکیم» (بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).

عزت و شکست ناپذیریش ایجاب می‌کند که در حریم ربوبیتش کسی راه

ج4، ص42

نیابد، و حکمتش اقتضا می‌کند که این قدرت را به جا صرف کند.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص)، مأمور ابلاغ پیام الهى به مشرکان درباره باطل بودن خدایان ادعایى شان (قل أرونى الذین ألحقتم به شرکاء)

۲ - خدایان شرک پیشگان، موجوداتى اند که خود مشرکان آنها را شریک خدا تلقى کرده اند. (قل أرونى الذین ألحقتم به شرکاء)

۳ - درخواست پیامبر(ص) از مشرکان، براى نمایاندن هویت و جایگاه خدایانشان به او، جهت ارزیابى حقانیت آنان (قل أرونى الذین ألحقتم به شرکاء)

۴ - ارزیابى منطقى براساس ملاک هاى شناخته شده جهت تشخیص حقانیت، شیوه اى قرآنى است. (قل أرونى الذین ألحقتم به شرکاء) درخواست پیامبر(ص) از مشرکان، براى ارائه خدایان ادعایى شان صرفاً جهت به نمایش گذاشتن آنها نیست; بلکه به منظور ارزیابى آنان است و این که آیا آنها واجد صفات الوهیت و ربوبیت هستند، یا خیر؟ بنابراین از آیه استفاده مى شود که شیوه پسندیده در اثبات حقانیت و یا عدم آن، ارزیابى منطقى است.

۵ - خدایان ادعایى مشرکان، هرگز شریک براى خدا نیستند. (قل أرونى الذین ألحقتم به شرکاء کلاّ)

۶ - خداوند، یگانه و یکتا است و شریکى ندارد. (قل أرونى الذین ألحقتم به شرکاء کلاّ بل هو اللّه)

۷ - رعایت تدریج در اثبات بطلان عقیده طرف مقابل، شیوه اى قرآنى است. (قل من یرزقکم ... و إنّا أو إیّاکم لعلى هدًى أو فى ضلل مبین . قل لاتسئلون ... قل یجمع بیننا ... قل أرونى الذین ألحقتم به شرکاء کلاّ بل هو اللّه)

۸ - پیامبر(ص) براى اثبات حقانیت توحید و بطلان شرک، از روش مدارا و تدریج استفاده مى کرد. (قل من یرزقکم ... و إنّا أو إیّاکم لعلى هدًى أو فى ضلل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا ... یجمع بیننا ربّنا ... قل أرونى الذین ألحقتم به شرکاء کلاّ بل هو)

۹ - مشرکان، ناتوان از ارائه تصویرى درست و قابل قبول از حقیقت و جایگاه خدایان ادعایى خود (قل أرونى الذین ألحقتم به شرکاء کلاّ بل هو اللّه) از این که جوابى از سوى مشرکان نقل نشده و خود خداوند زعم و پندار آنان را رد کرده است، به دست مى آید که آنان به خوبى مى دانستند که حقیقت خدایان ادعایى شان قابل ارائه نیست.

۱۰ - خداوند، «عزیز» (شکست ناپذیر) و «حکیم» (استوارکار) است. (هو اللّه العزیز الحکیم)

۱۱ - عزت و حکمت خداوند، مقتضى نداشتن هرگونه شریکى است. (کلاّ بل هو اللّه العزیز الحکیم)

موضوعات مرتبط

  • احتجاج: احتجاج تدریجى ۷; روش احتجاج ۷; مدارا در احتجاج ۸
  • ارزیابى: ملاک ارزیابى ۴
  • اسماء و صفات: حکیم ۱۰; عزیز ۱۰
  • توحید: توحید ذاتى ۶; روش اثبات توحید ۸
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۶
  • حق: روش تشخیص حق ۴
  • خدا: آثار حکمت خدا ۱۱; آثار عزت خدا ۱۱; بى نظیرى خدا ۵، ۶
  • شرک: بطلان شرک ۵; دلایل بطلان شرک ۱۱; روش بطلان شرک۸
  • عقیده: احتجاج عقیده ۷; روش رد عقیده ۷
  • محمد(ص): احتجاج تدریجى محمد(ص) ۸; خواسته هاى محمد(ص) ۳; رسالت محمد(ص) ۱; روش احتجاج محمد(ص) ۸; روش شرک ستیزى محمد(ص) ۸
  • مشرکان: عجز مشرکان ۹; عقیده مشرکان ۲; معبودان مشرکان ۱، ۲
  • معبودان باطل: ارزیابى معبودان باطل ۳; بطلان معبودان باطل ۱; تبیین حقیقت معبودان باطل ۹; درخواست تبیین حقیقت معبودان باطل ۳

منابع