النساء ١٢
کپی متن آیه |
---|
وَ لَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ إِنْ لَمْ يَکُنْ لَهُنَ وَلَدٌ فَإِنْ کَانَ لَهُنَ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ يَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کَانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ کَانَ رَجُلٌ يُورَثُ کَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذٰلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ |
ترجمه
النساء ١١ | آیه ١٢ | النساء ١٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یُورَثُ»: از او ارث برده میشود. ثلاثی مجرّد است و متعدّی به (مِنْ) محذوف است و تقدیر آن چنین است: یُورَثُ مِنْهُ. «کَلالَةً»: کسی که بمیرد و پدر و فرزندی نداشته باشد. وارثی که پدر یا فرزند مرده نباشد. حال برای ضمیر فعل (یُورَثُ) است. «إِمْرَأَة»: زن. عطف بر (رَجُلٌ) است. «لَهُ»: ضمیر (هُ) به صورت مفرد ذکر شده است چون معطوف بعد از حرف (أَوْ) قرار گرفته است و (أَوْ) برای یکی از دو طرف است. همچنین در مواردی که معطوف و معطوفٌعلیه در میان است میتوان ضمیر را با توجّه به هر یک از آن دو برگزید و در اینجا از راه تغلیب و با توجّه به معطوفٌعلیه ضمیر مفرد مذکّر غائب به کار رفته است. «غَیْرَ مُضَآرٍّ»: غیر زیانرسان. واژه (غیر) حال نائب فاعل مستتر در فعل (یُوصی) است. «أَخٌ أَوْ أُخْتٌ»: مراد برادر مادری یا خواهر مادری است. «وَصِیَّةً»: مفعول مطلق است و تقدیر چنین است: یُوصِیکُمُ اللهُ بِذلِکَ وَصِیَّةً. «حَلِیمٌ»: شکیبا. از زمره اسماء الله است و یعنی: خداوند در عقوبت شتاب روا نمیدارد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ «12»
و براى شما (مردان) نصف ارثى است كه همسرانتان به جا گذاشتهاند، اگر آنان فرزندى نداشته باشند، (هر چند از شوهر ديگر)، ولى اگر براى آنان فرزندى باشد، سهم شما يك چهارم از ميراث است، البتّه پس از عمل به وصيّتى كه كردهاند يا اداى دَينى كه دارند و (امّا اگر شوهر از دنيا رفت) سهم زنان يك چهارم از چيزى است كه به جا گذاشتهايد، البتّه اگر فرزندى نداشته باشيد، ولى اگر فرزندى داشته باشيد (اگر چه از همسر ديگر) سهم همسران يك هشتم از چيزى است كه بر جاى نهادهايد. (اين تقسيم) پس از عمل به وصيّت يا پرداخت دينى است كه داريد و اگر مرد يا زنى كه از او ارث مىبرند كلاله باشد (يعنى والدين و فرزندى نداشته باشد) و براى او برادر و خواهر باشد، براى هر يك از آنان يك ششم است و اگر آنان (خواهر و برادر) بيش از يكى باشند، همه آنان در يك سوّم، به تساوى شريكند، (البتّه) پس از انجام وصيّتِ ميّت يا اداى دينِ او، بىآنكه وصيّت، ضرر به وارث داشته باشد. اين، سفارشى از سوى خداست و خداوند، دانا و بردبار است.
جلد 2 - صفحه 31
نکته ها
در آيه گذشته، ارث فرزندان و والدين مطرح بود، در اين آيه، ارث زن و شوهر و برادر و خواهر مادرى مطرح است. البتّه احكام ارث را بايد به كمك روايات اجرا كرد، چون فروع و شاخههاى زيادى دارد، كه در آيات قرآن نيامده است.
لفظ «كَلالَةً» دوبار در قرآن آمده است؛ يكى در اين آيه و ديگرى در آخرين آيهى همين سوره. اين كلمه در لغت به معناى احاطه است، فاميلى كه انسان و فرزند انسان را احاطه كردهاند. «اكليل»، نيز تاجى است كه سر را احاطه مىكند. كُلّ، عددى است كه اعداد ديگر را احاطه كرده است.
اين كلمه در بحث ارث دو معنى دارد:
1- برادران و خواهرانِ مادرى ميّت، كه در اين آيه به كار رفته است.
2- برادران و خواهرانِ پدر و مادرى يا پدرىِ ميّت، كه مراد آيه آخر است.
گرچه پرداخت بدهى، بر انجام وصيّت مقدّم است، لكن چون در عمل، انجام وصيّت سختتر است، خداوند در آيه، اوّل عمل به وصيّت را آورده، بعد پرداخت بدهى را. «1»
در حديث آمده است: وصيّت به ثلث مال، زياد است، سعى كنيد وارثان شما بهرهى بيشترى از ارث ببرند، تا همه بىنياز باشند. و ضرر رسانى در وصيّت از گناهان كبيره است.
و عمل به وصيّتى كه به ضرر وارث باشد الزامى نيست. «2»
اگر مردى چند همسر داشت، يك هشتم يا يك چهارم ارث، ميان آنان به طور يكسان تقسيم مىشود.
ديون و بدهىهاى متوفّى، هم شامل ديون الهى است، مثل: حج، خمس، زكات و كفّاره، و هم شامل ديون مردمى است. «3»
«1». تفسير صافى.
«2». تفسير كبيرفخررازى.
«3». تفسير كبير فخررازى.
جلد 2 - صفحه 32
پیام ها
1- پرداخت بدهى مردم، آن قدر مهم است كه در اين دو آيه، چهار بار مطرح شده است. مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ ... أَوْ دَيْنٍ در احاديث آمده است: در قيامت، تمام گناهان شهيد بخشيده مىشود، مگر دَين و بدهى او. «1»
2- داشتن فرزند- اگر چه از همسر ديگر- سهم هر يك از زن و شوهر را به نصف كاهش مىدهد، تا فرزندان نيز از متوفّى سهم ببرند، خواه فرزند دختر باشد يا پسر. «فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ»
3- در وصيّت كردن، بايد حال وارثان را مراعات كرد، تا به آنان زيان نرسد. «غَيْرَ مُضَارٍّ»
4- اسلام، نه فقط ضرر رسانى در زندگى، بلكه زيان رساندن پس از مرگ را نيز مردود مىداند. «غَيْرَ مُضَارٍّ»
5- تقسيم الهى ارث، هم عالمانه است و هم اگر تخلّف كرديد، خداوند در قهر خود حليم است و شتابى ندارد. «وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ «12»
بعد از ذكر ميراث ابوين و اولاد ذكر ميراث ازواج را فرمايد:
وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ: و براى شما است اى شوهران، نصف آنچه بگذارند زنان شما، إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ: اگر نباشد آن زنان را فرزند، اعم از يكى يا بيشتر، خواه از شما يا از غير شما، چه مذكر و چه مؤنث، خواه صلبى خواه ولد ولد، و خواه ولد ولد ولد، هر چند پائين رود. فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ: پس اگر باشد مر آن زنان را فرزند مطلقا، فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ: پس شما راست چهار يك آنچه گذارند زنان شما، و اين نصف و ربع مر شما راست، مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِها: بعد از وصيتى كه زوجات شما وصيت كنند به آن، أَوْ دَيْنٍ: يا پس از قضاى دينى كه در ذمه آنها بوده باشد. وَ لَهُنَ
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 369
الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ: و مر زنان شما را ربع است از تركه، خواه زن يكى باشد يا متعدد، همه در قسمت ربع تركه شريكند. إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ: اگر نباشد شما را فرزندى، خواه يكى يا متعدد، مذكر يا مؤنث، از آنها يا غير از آنها، فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ: پس اگر باشد شما را اولادى بر هر وجه، فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ: پس آن زنان را هشت يك است از تركه شما، و اين ربع و ثمن ثابت است براى آنها، مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ: بعد از انفاذ وصيتى كه، تُوصُونَ بِها:
وصيت مىكنيد شما به آن، أَوْ دَيْنٍ: يا بعد از اداء دين كه در ذمه شما باشد.
در كنز العرفان فرمايد كه: در اين آيه تقديم ازواج، به جهت آنست كه ايشان وارثند با جميع طبقات، و زوج را در لغت اطلاق كنند بر مرد و زن اضافه بر يكديگر، و در عرف مخصوص است به رجل، و انثى از آن مميز شود به «تاء» مانند زوجه.
تبصره: در منهج- علت در تعيين نصف براى زوج، و ربع براى زوجه، چند چيز است:
اول: فرمايش حضرت صادق عليه السّلام به ابن ابى العوجا كه: انّ المرئة ليس عليها جهاد و لا نفقة و لا عقل انّما ذلك على الرّجال.
دوم- ايضا قال عليه السّلام: انّ المرئة اذا تزوّجت اخذت و الرّجل يعطى فلذلك وفّر على الرّجل، بعد فرمود: اناث در تحت عيال ذكرانند، و بر مرد است كه زن را عيال خود قرار دهد و بر او انفاق كند. و بر زن واجب نيست كه مرد را خرج دهد، و در وقت احتياج، نفقهاى كه به او داده، آن را رد نمايد؛ پس بدين جهت توفير اموال شده بر او، و ذلك قوله تعالى: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ.
سيّم: عبد اللّه بن سنان اين مسئله را از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمود، فرمود: لما جعل لها من الصّداق.
چهارم: فهكى به روايت ابى هاشم جعفرى از حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام پرسيد: براى چه زن مسكين و ضعيف يك سهم اخذ مىكند، و مرد
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 370
توانا دو سهم؟ فرمود: لأنّ المرئة ليس عليها جهاد و لا نفقة و لا معقلة انّما ذلك على الرّجال. من در نفس خود انديشه كردم كه اين همان مسئلهاى است كه ابن ابى العوجا از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كرد، و به مثل اين جواب شنيد.
حضرت متوجه شد، فرمود: نعم، هذه مسئلة بن ابى العوجا و الجواب منّا واحد اذا كان معنى المسئلة واحدا. «1» و بعد از بيان ميراث ازواج، ذكر ميراث كلاله را مىفرمايد كه: وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً: و اگر باشد مردى، يعنى ميّتى كه ميراث گرفته شود از او كسى كه والدين و اولاد ندارد، أَوِ امْرَأَةٌ: يا اگر باشد زنى كه ميراث برند از او كلاله. معنى كلاله: كلاله به معنى قرابت است. و اشتقاق آن يا از كلال است كه نقصان قوت جسمانيه است، و يا از اكليل كه آن چيزى است محيط بر رأس و وسط آن خالى است، و اطلاق آن بر وارث و مورث به جهت آن است كه هر يك از وارث و مورث، منتسب است به ديگرى. پس كلاله نسبى است كه احاطه بر ميت كرده و كل بر او شده از اخوه و اخوات. و اما ولد و والد، كلاله نيستند، زيرا اصل نسبند كه منتهى به ميتاند و ما سواى والد و ولد خارج از اين، زيرا انتساب ما سواى ايشان بدون جهت ولادت است.
وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ: و مر آن ميت را برادر يا خواهر مادرى باشد، فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ: پس هر يك از اين برادر و خواهر را شش يك است از ميراث كلاله. و مذكر در اين صورت با مؤنث يكسان است. فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ: پس اگر باشند بيشتر از برادر يا خواهر، فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ: پس ايشان به تمامى، خواه مذكر و خواه مؤنث، از فريقين شريكند در سه يك مال، بىمزيت ذكور بر اناث، زيرا انتساب محض انوثت است. و اين ميراث به طريق مذكور مر ايشان را ثابت است. مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى بِها أَوْ دَيْنٍ: بعد از انفاذ وصيتى كه وصيت كرده شده است به آن، يا بعد از اداى دين، غَيْرَ مُضَارٍّ:
«1» منهج الصادقين، جلد 2، صفحه 452.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 371
در حالتى كه ميت غير ضرر رساننده باشد بر ورثه، در وصيت و دين. و ضرر در وصيت آنست كه از ثلث مال متجاوز باشد. و زيان در دين آنكه: اقرار كند به دين براى كسى كه در ذمه او چيزى نداشته باشد به قصد ضرر رسانيدن به وارث و منع او از ارث. وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ: حكم تقسيم ارث بر جماعت مذكوره، از حقّ تعالى صادر شده، يا در حالتى كه ضرر رساننده نباشد ميّت، وصيت را كه حكم آن از جانب خدا است. وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ: و خداى تعالى دانا است به نيات شما در نفع و ضرر، يا در وصيت بر وجه قربت يا ريا. حليم و بردبار است، به عقوبت عاصيان تعجيل نكند، و به توبه، گناهان آنها را عفو فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ «12»
جلد 2 صفحه 24
ترجمه
و مر شما را است نصف آنچه را گذاردند زنهاى شما اگر نباشد از براى آنها فرزندى پس اگر بوده باشد مر ايشان را فرزندى پس از براى شما است چهار يك از آنچه گذاردهاند بعد از وصيتى كه وصيت مىكنند بآن يا دينى و از براى آنها است چهار يك از آنچه گذارديد شما اگر نباشد مر شما را فرزندى پس اگر باشد از براى شما فرزندى پس از براى آنها است هشت يك از آنچه گذارديد بعد از وصيتى كه وصيت كنيد بآن يا دينى و اگر باشد مردى كه ارث برده ميشود از او خويشى غير پدر و اولاد يا باشد زنى و مر او را برادرى باشد يا خواهرى پس از براى هر يك از آندو شش يك است پس اگر باشند بيشتر از اين پس آنها انبازانند در سه يك بعد از وصيتى كه وصيت كرده ميشود بآن يا دينى با آنكه غير مضر باشد وصيتى است از خدا و خدا داناى بردبار است.
تفسير
خداوند سبحان پس از بيان سهام طبقه اول وراث بيان فرمود سبب ديگر ارث را كه قوت آن بحدى است كه با تمام طبقات موجب ارث است و آن زناشوئى است و فريضه آن بدين نحو است كه اگر وارث شوهر باشد و زن اولاد نداشته باشد مرد از تمام تركه زن نصف ميبرد و اگر زن اولاد داشته باشد خواه از اينمرد خواه از شوهر ديگر خواه يكى باشد خواه متعدد خواه بىواسطه باشد خواه با واسطه از قبيل نبيره و نتيجه خواه دختر باشد خواه پسر مرد چهار يك ميبرد و اگر وارث زن باشد و مرد اولاد نداشته باشد زن چهار يك ميبرد و اگر اولاد داشته باشد بهمان تفصيل كه بيان شد زن هشت يك ميبرد و اقوى آنستكه زن از اراضى مطلقا ارث نميبرد و از اشجار و ابنيه هم از قيمت ميبرد نه از عين آنهم در صورتى كه عقدى دائمى باشد و اگر متعه باشد ارث نميبرد مگر با شرط و در صورتى كه چند زن عقدى باشند بايد چهار يك يا هشت يك ما بين آنها بالسويه قسمت شود اين مورد هم از موارديستكه خداوند نظر بمصالح و حكميكه در مزيت ارث پسران بر دختران ذكر شد تفضيل داده جانب مردان را بر زنان و جلوگيرى فرموده از ورود اجنبى كه شوهر جديد زن باشد در اراضى آنها و تقديم داشته دين و وصيت را بر ارث و كلاله اگر چه گفتهاند مطلق اقارب است و بر وارث و مورث اطلاق ميشود ولى بنظر حقير اختصاص يا شيوع دارد استعمالش در اقاربيكه در عرض يكديگر باشند مانند برادران و خواهران و ابناء اعمام و احوال و امثال اينها و بر آباء و
جلد 2 صفحه 25
اجداد و اولاد و احفاد نوعا اطلاق نميشود لذا در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه كلاله غير از والد و ولد است و در اين آيه بمقتضى آيه ديگر در آخر اين سوره كه حكم ارث كلاله را مخالف با اين آيه بيان فرموده مراد از كلاله برادران و خواهران مادرى تنها هستند و در آن آيه برادران و خواهران ابوينى يا پدرى تنها و اين جمع و تفسير در حل معنى اين دو آيه از ائمه معصومين عليهم السلام نقل شده و علماء اماميّه رضوان اللّه عليهم اجمعين بر طبق آن فتوى دادهاند و كلاله بر حسب تركيب ممكن است خبر كان باشد و يورث صفت رجل و ممكن است حال باشد از ضمير در يورث كه يورث منه بوده كه آن خبر است و ميشود كان تامه باشد و يورث صفت رجل و كلاله حال آن يا مفعول له و يورث بكسر نيز قرائت شده است و بنابر اين معنى اوضح و كلاله مفعول به است و بر هر تقدير معنى تفاوت مهمى ندارد زيرا كه مراد معلوم است كه اگر مردى يا زنى مورث برادر يا خواهر خود باشد از براى هر يك آنها شش يك است و اينكه ضمير در كلمه له مذكر آورده شده است يا براى تقديم ذكر مرد است و دلالت عطف بر شركت زن در حكم يا آنكه مرجع احدهما يا ميت است بدلالت كلام و مقام و اگر برادر يا خواهر يا هر دو متعدد باشند همگى هر چند نفر كه باشند شريك با يكديگرند در ثلث مال يعنى سه يكم مال بايد بين آنها ذكور و اناث بالسويه قسمت شود چون همه از طرف مادر نسبت با ميت دارند پس ذكوريت آنها موجب فضيلت نميشود زيرا اصل آن محض انوثت است علاوه بر آنكه ظاهر شركت مساوات است در اين مقام هم تقديم شده است مراعات وصيت و دين و تكرار اين جمله كه براى تاكيد است شايد بملاحظه آن باشد كه سابقا عرض شد كه ورثه تصرفات مورث را در اموال خود بطوريكه بعد از موت مؤثر شود منافى با وراثت خود مىدانند لذا غالبا بوصايا تن در نميدهند و خداوند براى ردع آنها از اين اعتقاد و اهميت بدين تاكيد و اثبات فرموده است براى مورث وصيت در ثلث را و مقيد فرموده است نفوذ آنرا بآنكه مورث در وصيت و دين اضرار بورثه ننمايد باين نحو كه وصيت در مازاد از ثلث نمايد يا اقرار بدين كند براى كسيكه مديون او نيست بقصد اضرار بورثه بدون داعى قربت وصيت مىكند خداوند وصيتى از قبل خود راجع باين مواريث چنانچه فرض فرموده بود فريضه از قبل خود راجع بمواريث اولاد و ابوين و نكته تعبير بفريضه
جلد 2 صفحه 26
در آنجا و وصيت در اينجا شايد مانوسيّت اذهان بارث اولاد و ابوين باشد كه گويا بالفطره اذعان بآن داشتهاند اجمالا نهايت آنكه خداوند فرض فرموده ولى ساير مواريث فقط عهد و وصيت و امر الهى است اگر چه بيك لحاظ همه عهد و وصيت و امر الهى است لذا در بدو و ختم دو آيه كه راجع به ارث است تعبير بوصيت شده است و خداوند دانا است به نيات كه قصد اضرار شده است يا نه و بردبار است كه تعجيل در عقوبت نميفرمايد و نسبت باين امت بيشتر عقوبات را در آخرت خواهد فرمود
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَكُم نِصفُ ما تَرَكَ أَزواجُكُم إِن لَم يَكُن لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِن كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكنَ مِن بَعدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِها أَو دَينٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكتُم إِن لَم يَكُن لَكُم وَلَدٌ فَإِن كانَ لَكُم وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَكتُم مِن بَعدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَو دَينٍ وَ إِن كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَو أُختٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنهُمَا السُّدُسُ فَإِن كانُوا أَكثَرَ مِن ذلِكَ فَهُم شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِن بَعدِ وَصِيَّةٍ يُوصي بِها أَو دَينٍ غَيرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ «12»
و از براي شما شوهران است نصف از آنچه زنان شما گذاردهاند اگر اولاد نداشته باشند چه از شما و چه از شوهران قبل، و اگر اولاد دارند شما ربع ميبريد از تركه آنها و اينکه نصف يا ربع بعد از اداء دين و وصيتست که آنها كردهاند و از براي زنهاي شما يك ربع از تركه شما است اگر شما اولاد نداشته باشيد چه از اينکه زن و چه از زنهاي ديگر و اگر اولاد داريد زنها يك ثمن ميبرند حتي اگر چهار زن هم باشند تماما يك ربع يا يك ثمن ميبرند نه هر يك يك اينهم بعد از وصيت و دين است، و اگر مردي يا زني بميرد و وارث او كلالة باشند که برادر و خواهرند اگر يك برادر يا يك خواهرند يك ششم ميبرند و اگر بيشترند تمام در يك سوم شريك هستند بعد از وصيت يا دين مورث در صورتي که غرض اضرار بآنها نباشد و اينکه سفارش و دستور هست از جانب خداوند و خدا عالم و بردبار است.
جلد 5 - صفحه 27
اينکه آيه شريفه مشتمل بر دو قسمت ارث است:
[قسمت اول]
يك قسمت راجع بزوجين است شرحش بيان شد.
(اشكال)
در صورتي که ورثه همه صاحب فرض باشند و تركه منطبق با فروض نشود كسر بر که وارد ميشود، مثلا ميت پدر و مادر و يك يا دو دختر و شوهر دارد، مثلا تركه دوازده دينار است پدر و مادر هر يك دو دينار ميبرند چهار دينار ميشود زوج هم سه دينار ميخواهد که ربع شود و دختر هم شش دينار اگر يكي باشد که نصف است و هشت دينار اگر بيش از يكي است که دو ثلث است كسر بر كدام وارد ميشود!
(جواب)
مطابق مذهب اماميه مأخوذ از اخبار قطعيه و اجماع علماء اينكه اگر وارث صاحب فرض داراي دو فرض است در دو صورت مثل زوج و زوجه در صورت بودن اولاد و نبودن و همچنين مادر که در صورت بودن اولاد سدس است و نبودن ثلث است كسر بر آنها وارد نميشود فقط كسر بر آنها است که بالقرابه ميبرند و اگر سهم بالفرض در يك صورت است و در صورت ديگر بالقرابه است مثل پدر که با اولاد سدس است و بدون اولاد بالقرابه و همچنين بنات که با نبودن ابناء نصف و ثلثين است و با بودن ابناء بالقرابه (لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَينِ) است چنانچه بر ذو الفرضين هم چيزي زياد نميشود اگر زائد بر سهام شد و همين است معناي (لا عول و لا تعصيب) بر خلاف عامه که كسر و اضافه را بر تمام ورثه تقسيط ميكنند بلي يك مورد است که محل خلاف است بين علماء و آن اگر زني بميرد و منحصر بشوهر و امام است آيا ما زاد از نصف که فرض شوهر است بشوهر داده ميشود يا بامام يا اينكه فرق است بين زمان ظهور و غيبت، بايد تقليد نمود.
جلد 5 - صفحه 28
(قسمت دوم)
راجع بميراث كلاله است که خواهر و برادر باشند و اينکه طبقه دوم ميراث است که اگر طبقه اول که پدر و مادر و اولاد، و اولاد اولاد هر چه پائين رود نباشند ميراث بطبقه دوم ميرسد که اخوه و اخوات و اجداد و جدات هستند.
و تفصيل مسئله اينكه اخوه و اخوات سه دستهاند: امي تنها و ابي تنها و ابويني، اگر هر سه دسته موجودند امي تنها سهم من يتقرب به که ام باشد ميبرند يك ثلث اگر بيشتر از يك باشند و بين خود بالسويه تقسيم ميكنند ذكورا و اناثا، و اگر يكي بيشتر نيستند چه برادر تنها چه خواهر يك سدس ميبرند و آيه مخصوص باين قسمت است.
و اما ابي تنها با بودن ابويني هيچ نميبرد و دو ثلث ديگر يا پنج سدس ديگر بين ابويني تقسيم ميشود بتفاوت، برادر دو برابر خواهر. و اگر ابويني نباشد ابي جاي آنها مينشيند و دو ثلث يا پنج سدس را ميبرد بالتفاوت.
و اگر فقط يك دسته بيش نيستند تمام مال را ميبرند، اگر امي تنها هستند بالسويه و اگر ابي تنها يا ابويني تنها باشند بتفاوت تقسيم ميشود.
و همه اينکه فروض در صورتيست که اجداد و جدات نباشند، و اما اگر باشند اجداد و جدات امي با اخوه و اخوات امي شريك ميشوند در ثلث و بالسويه تقسيم ميشود و اجداد و جدات ابي با اخوه و اخوات ابي يا ابويني در دو ثلث شريك ميشوند و بتفاوت (لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَينِ) تقسيم ميشود، و اگر اخوه و اخوات نباشند اولاد آنها بجاي آنها ارث ميبرند نصيب من يتقرب به را اولاد اخوه و اخوات امي بالسويه تقسيم ميكنند و اولاد اخوه و اخوات ابويني و اگر نباشند ابي تنها للذكر مثل حظ الانثيين تقسيم ميكنند.
(قسمت سوم)
ميراث اعمام و عمات و اخوال و خالات است که طبقه سوم ميراث است
جلد 5 - صفحه 29
در صورتي که از طبقه دوم احدي نباشد از اجداد و جدات هر چه بالا رود و از اخوه و اخوات هر چه پائين آيند نوبت بطبقه سوم ميرسد.
اعمام و عمات نصيب پدر را ميبرند و بتفاوت تقسيم ميكنند، و اخوال و خالات نصيب مادر را ميبرند بالسويه تقسيم ميكنند، و اعمام و عمات ابويني مقدم بر ابي تنها هستند چنانچه ذكر شد و اگر اينها نباشند نوبت باولاد آنها ميرسد و بهمين نحو که گفتيم تقسيم ميكنند.
بلي اينجا يك مسئله است بر خلاف قواعد ارث مطابق مذهب شيعه و اخبار متواتره و آن اينست که إبن عم ابويني مقدم است بر عم ابي تنها چنانچه امير المؤمنين علي عليه السّلام مقدم بر عباس بود در ميراث و مراد ودايع نبوت است و الا ميراث حضرت رسالت بدخترش صديقه طاهره سلام اللّه عليها ميرسيد که جزو طبقه اول است و نوبت بطبقه سوم نميرسيد، و از اينجا ظلم شيخين بفاطمه عليها السلام در موضوع فدك و تمسك بحديث مجعول که (نحن معاشر الانبياء لا نورث ما تركناه صدقه) نمودند مخالف نصوص و ظواهر آيات شريفه چنانچه در خطبه صديقه طاهره است با اينكه اصلا فدك جزو ميراث نبود و نحله بود که حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در زمان حيات خود بصديقه طاهره واگذار كرده بودند.
(اشكال و دفع)
اما الاشكال اينكه در اخبار شيعه هم قريب بمضمون اينکه حديث داريم و چه نحو ميتوان گفت مجعول است.
و اما الدفع اينكه آنچه در اخبار شيعه است اينکه مضمون است که ما انبياء ده و دهكده و مال و منال نداريم که براي وارث بگذاريم بلكه علم و كمالات نفسيه را بآنها ميدهيم نه اينكه اگر چيزي باشد بوارث نميرسد و اينکه كلمه ما تركناه صدقه قطعا مجعول و تحريف جمله اولي است.
جلد 5 - صفحه 30
(و اما قسمت چهارم و پنجم و ششم)
در صورتي که ذوي الارحام در هيچ طبقه نباشند ميراث بطبقه چهارم ميرسد که معتق باشد که مورث اگر عبد يا امه بوده و مولاي او او را آزاد كرده و در زمان آزادي ماليه پيدا كرده و از دنيا رفته و اقارب هم ندارد ميراث بمولاي او ميرسد، و اگر مولي نداشته يا قبلا وفات كرده طبقه پنجم اگر ضامن جريره دارد باو ميرسد و اگر آنهم نباشد طبقه ششم امام است و در زمان غيبت نايب او مجتهد جامع الشرائط است و زوج و زوجه با جميع اينکه طبقات شريك هستند بتفصيلي که گذشت
(تنبيه)
نوع عوام در باره تقسيم ميراث دو احتياج مبرم دارند: يكي بعالم باحكام ارث و محاسب که بحساب دقيق سهم هر كسي را معين نمايد، ديگر بدو نفر مقوم موثوق به که قيمت واقعي تركه را معين كنند که اجحاف ببعض ورثه نشود و بالاخره اولي اينست که تصالح كنند.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- سهم ارث شوهر، در صورتى که همسرش فرزندى نداشته باشد، نصف اموال به جامانده اوست. (و لکم نصف ما ترک ازواجکم ان لم یکن لهنّ ولد)
۲- سهم ارث شوهر، در صورتى که همسرش داراى فرزند باشد، یک چهارم اموال بجامانده اوست. (فان کان لهنّ ولد فلکم الرّبع ممّا ترکن)
۳- سهم ارث زن، در صورتى که شوهرش فرزندى نداشته باشد، یک چهارم اموال شوهر است. (و لهنّ الرّبع ممّا ترکتم ان لم یکن لکم ولد)
۴- سهم ارث زن، در صورتى که شوهرش داراى فرزند باشد، یک هشتم مال بجامانده اوست. (فان کان لکم ولد فلهنّ الثمن ممّا ترکتم)
۵- میت (مرد یا زن) اگر پدر، مادر و فرزند نداشته باشد، در صورتى که تنها یک خواهر و یا یک برادر و یا یک خواهر و یک برادر داشته باشد، سهم ارث هر کدام، یک ششم است. (و ان کان رجل یورث کلالة او امرأة و له اخ او اخت فکلّ واحد منهما السّدس) «رجل»، اسم براى «کان» و «یورث»، صفت براى آن و «کلالة»، خبر کان مى باشد. «کلالة»، به معناى کسى است که پدر و فرزند نداشته باشد; و «ورثه ابواه» در آیه قبل مى رساند که با وجود مادر نیز برادر و خواهر ارث نمى برند. بنابراین، ارث خواهر و برادر در صورت نبود هیچ یک از وارثان طبقه اول خواهد بود. جمله «فکل واحد...» و نیز «فان کانوا اکثر ... » مى رساند که میت اگر داراى یک خواهر و یک برادر نیز باشد، سهم ارث هر کدام، یک ششم است.
۶- میّت (مرد یا زن) اگر پدر، مادر و فرزند نداشته باشد و بیش از یک خواهر و برادر داشته باشد، سهم ارث همه آنها، یک سوم است. (فان کانوا اکثر من ذلک فهم شرکاء فى الثّلث) مراد از «اکثر» به دلیل ضمایر جمع «کانوا ... فهم»، این است که مجموعاً سه و یا بیشتر باشند، چه همگى خواهر و یا برادر داشته باشند و یا مختلف.
۷- سهم ارث برادران و خواهران میّت، به طور مساوى بین آنان تقسیم مى شود. (فان کانوا اکثر من ذلک فهم شرکاء فى الثّلث) سهم مساوى یک خواهر و برادر بدون تفاوت بین زن و مرد، که در بخش پیشین آیه آمده است (اخ او اخت فلِکل واحد منها السدس) مى تواند مؤیّد این باشد که کلمه «شرکاء» براى بیان تساوى سهم برادران و خواهران میّت است.
۸- پیش از تقسیم ارث، اموال مورد وصیّت میّت ودَین او، باید از اصل اموال به جا مانده از او، جدا شود. (من بعد وصیّة یوصین بها او دین ... من بعد وصیّة توصون بها او دین ... من بعد وصیّة یوصى بها او دین)
۹- ارث، از اسباب مالکیّت (و لکم نصف ما ترک ... فلکم الرّبع ... و لهنّ الرّبع ... فلهنّ الثّمن ... فهم شرکاء فى الثّلث)
۱۰- لزوم اهتمام به وصیّت میت و پرداخت دیون او (من بعد وصیّة یوصین بها او دین ... من بعد وصیّة توصون بها او دین ... من بعد وصیّة یوصى بها او دین) تکرار مسأله وصیت و دَین، دلالت بر اهمیّت ویژه آن دارد.
۱۱- وصیّت نباید به گونه اى باشد که به ضرر وارث تمام شود. (من بعد وصیّة ... غیر مضارّ) کلمه «غیر مضار» مى تواند حال باشد براى هر یک از وصیّت و دین، و اصطلاحاً گفته مى شود ذوالحال آن عنوان انتزاعى احد الامرین است، یعنى وصیت میّت یا دیون او نباید ضررى باشد و مى تواند حال باشد براى مورث ; یعنى او نباید با وصیّت و دین خود براى وارث ضررى ایجاد کند.
۱۲- وصیّتى که به ضرر وارث است، عمل به آن الزامى نیست. (من بعد وصیّة یوصى بها او دین غیر مضارّ) کلمه «غیر مضارّ» از یکسو وظیفه وصیت کننده را تعیین مى کند که مبادا وصیّت او باعث ضرر به وارث شود و از سوى دیگر وصیّتهایى را که موجب ضرر مى گردد، فاقد اعتبار مى شمارد.
۱۳- دَیْن نباید به گونه اى باشد که به ضرر وارث تمام شود. (او دین غیر مضارّ)
۱۴- دیون میت در صورتى که به ضرر وارث باشد، پرداخت آن لازم نیست. (من بعد وصیّة یوصى بها او دین غیر مضارّ) مراد از دیون معنایى است عام که شامل معاملات نسیه اى نیز مى شود ; بنابراین اگر میت معامله اى نسیه انجام داده، ولى این معامله ضررى بوده است، وارثان مى توانند دیون را نپردازند. یعنى معامله را فسخ کنند.
۱۵- لزوم پرهیز از اضرار به دیگران (من بعد وصیّة یوصى بها او دین غیر مضارّ) «دین و وصیّت» با تمام اهمیتى که به آن داده شده، آنجا که به ضرر دیگران تمام شود، فاقد اعتبار است و باید از آن پرهیز شود. بنابراین در غیر وصیّت و دین نیز به طریق اولى پرهیز از آن ضرورى است.
۱۶- احکام و حدود ارث، عمل به وصیّت میت و پرداخت دیون وى، وصیّت و سفارش اکید خداوند به مردم (و لکم نصف ما ترک ... وصیّة من اللّه) «وصیّة»، مفعول مطلق است و مى تواند تأکیدى بر کلیّه قوانین و احکامى باشد که در آیات پیشین بیان شد.
۱۷- سفارش اکید خداوند مبنى بر ضرر نرساندن به وارثان به واسطه دَین و وصیت (من بعد وصیّة یوصى بها او دین غیر مضارّ وصیة من اللّه) برداشت فوق بر این اساس است که «وصیّة»، تأکید بر آخرین بخش آیه باشد که ضرر نزدن به وارث به واسطه وصیّت و دین است.
۱۸- خداوند، علیم (بسیار دانا) و حلیم (بسیار بردبار) است. (و اللّه علیم حلیم)
۱۹- هشدار خداوند به مؤمنان در مورد مقررات ارث، وصیّت و دَین میّت (و لکم نصف ما ترک من بعد وصیّة ...و اللّه علیم حلیم)
روایات و احادیث
۲۰- در صورت نبودن فرزند براى میّت، نوه هاى وى به جاى فرزند ارث مى برند و موجب تنزل سهم زن، شوهر، پدر و مادر مى شوند. (فان کان لکم ولد) امام باقر و صادق (ع): ... فان لم یکن له ولد و کان ولد الولد ذکوراً او اناثاً فانّهم بمنزلة الولد ... و یحجبون الابوین و الزوج و الزوجة عن سهامهم الاکثر ... .[۱]
۲۱- سهیم شدن کلاله در میراث در صورتى است که میت، پدر و مادر و فرزند نداشته باشد. (و ان کان رجل یورث کلالة) امام صادق (ع): الکلالة ما لم یکن ولد و لا والد.[۲]
۲۲- تنها برادر و خواهر مادرى میت، وارث یک ششم یا شریک در یک سوم میراث مى باشند. (و ان کان رجل یورث کلالة او امراة و له اخ او اخت فلکل واحد منهما السّدس ... فهم شرکاء فى الثّلث) امام صادق (ع) در مورد کلاله در آیه فوق فرمود: ... انما عنى بذلک الاخوة و الاخوات من الامّ خاصة.[۳]
موضوعات مرتبط
- احکام:۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۲۰، ۲۱، ۲۲
- ارث: آثار ارث ۹ ; احکام ارث ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۶، ۲۰، ۲۱، ۲۲ ; اهمیّت ارث ۱۹ ; تقسیم ارث ۸ ; طبقات ارث ۵، ۶، ۲۰، ۲۱، ۲۲
- اسماء و صفات: حلیم ۱۸ ; علیم ۱۸
- اضرار: سرزنش اضرار ۱۵
- برادر: سهم ارث برادر ۵، ۶، ۷
- پدر: سهم ارث پدر ۲۰
- تکلیف: عوامل رفع تکلیف ۱۴
- خاله: سهم ارث خاله ۲۲
- خدا: اوامر خدا ۱۶، ۱۷ ; هشدار خدا ۱۹
- خواهر: سهم ارث خواهر ۲۲
- دایى: سهم ارث دایى ۵، ۶، ۷
- ضرر: و رفع تکلیف ۱۴
- کلاله: ارث کلاله ۲۱
- مادر: سهم ارث مادر ۲۰
- مالکیت: عوامل مالکیت ۹
- مؤمنان: هشدار به مؤمنان ۱۹
- میت: بدهى میت ۸، ۱۰، ۱۳، ۱۴، ۱۶، ۱۷، ۱۹
- وصیّت: احکام وصیّت ۱۱، ۱۲ ; اهمیّت وصیّت ۱۹ ; شرایط وصیّت ۱۷ ; عمل به وصیّت ۱۰، ۱۲، ۱۶
- همسر: سهم ارث همسر ۱، ۲، ۳، ۴، ۲۰
منابع