روایت:الکافی جلد ۲ ش ۵۷۱

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۷ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۲ ش ۵۷۱ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۲ ش ۵۷۱ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

الوشا عن احمد بن عايذ عن ابي خديجه عن ابي عبد الله ع قال :


الکافی جلد ۲ ش ۵۷۰ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۵۷۲
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْن‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۴۷۹

فرمود: مردى خدمت پيغمبر (ص) آمد و گفت: من دخترى آوردم و او را پروريدم تا بالغ شد و چون به حدّ بلوغ رسيد، جامه در بر او كردم و او را زيور بستم و بر سر چاهى آوردم و او را در ميان آن چاه پرت كردم و آخر سخنى كه از او شنيدم اين بود كه اى پدر جان، آيا كفاره اين بدكردارى چيست؟ فرمود: آيا تو را مادر زنده است؟ گفت: نه، فرمود: خاله زنده دارى؟ عرض كرد: آرى، فرمود: به او احسان و نيكى كن، زيرا آن خاله به جاى مادر است و اين خدمت به خاله كفاره و جبران اين كارى شود كه كرده‏اى. ابو خديجه (راوى حديث) گويد: به امام صادق (ع) گفتم: اين حادثه در چه دورانى بوده است؟ فرمود: در دوران جاهليت بوده كه عادت داشتند دخترها را مى‏كشتند از ترس اينكه اسير شوند و در ميان تيره ديگرى فرزند آورند.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۳۷

ابو خديجه گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: مردى خدمت پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و عرض كرد: برايم دخترى متولد شد و او را پروريدم تا بالغ شد، من جامه و زيورش پوشيدم و او را سر چاهى آوردم و در ميان آن انداختم، و آخر سخنى كه از او شنيدم اين بود كه گفت: پدر جان! اكنون جبران اين كارم چه باشد؟. حضرت فرمود: مادرت زنده است؟ گفت: نه. فرمود: خاله‏ات زنده است؟ گفت: آرى، فرمود: با او خوش رفتارى كن كه او بجاى مادر است، و خوش رفتارى با او كفاره آن كارت شود. ابو خديجه گويد: بامام صادق عليه السّلام عرضكردم: اين كار در چه زمان بود؟ فرمود: در زمان جاهليت بود كه دختران را ميكشتند، كه مبادا اسير شوند و در ميان قبيله ديگرى فرزند آورند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۴۱۳

وشّا، از احمد بن عائذ، از ابوخديجه، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «مردى به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد كه: دخترى از من متولّد شد و او را تربيت كردم و پرورش دادم، تا وقتى كه به حدّ بلوغ رسيد؛ پس او را لباس پاكيزه پوشانيدم و زيورش دادم. بعد از آن او را آوردم تا بر سر چاهى، و او را در اندرون چاه انداختم،و آخر سخنى كه از او شنيدم اين بود كه مى‏گفت: اى پدر! به دادم رس؛ پس كفّاره آن‏چه كرده‏ام چه چيز است؟ پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود كه: آيا مادرى دارى كه زنده باشد؟ عرض كرد: نه. فرمود: پس خاله‏اى دارى كه زنده باشد؟ عرض كرد: آرى. فرمود: پس با خاله خود نيكى كن؛ زيرا كه خاله به منزله مادر است، تا بپوشاند از تو آن‏چه را كه كرده‏اى، و كفّاره آن باشد». ابوخديجه مى‏گويد كه: به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم كه: اين در چه زمان بود؟ فرمود كه: «در زمان جاهليّت بود، و عادت ايشان اين بود كه دختران خود را مى‏كشتند، به جهت ترس آنكه اسير شوند و در گروه ديگر بزايند» (يعنى شوهرى غير از قبيله خود داشته باشند).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)