روایت:الکافی جلد ۸ ش ۵۲۰

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

عنه عن احمد بن محمد عن الحسن بن علي عن داود بن سليمان الحمار عن سعيد بن يسار قال :

اِسْتَأْذَنَّا عَلَى‏ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ أَنَا وَ اَلْحَارِثُ بْنُ اَلْمُغِيرَةِ اَلنَّصْرِيُ‏ وَ مَنْصُورٌ اَلصَّيْقَلُ‏ فَوَاعَدْنَا دَارَ طَاهِرٍ مَوْلاَهُ فَصَلَّيْنَا اَلْعَصْرَ ثُمَّ رُحْنَا إِلَيْهِ فَوَجَدْنَاهُ مُتَّكِئاً عَلَى سَرِيرٍ قَرِيبٍ مِنَ اَلْأَرْضِ فَجَلَسْنَا حَوْلَهُ ثُمَّ اِسْتَوَى جَالِساً ثُمَّ أَرْسَلَ رِجْلَيْهِ حَتَّى وَضَعَ قَدَمَيْهِ عَلَى اَلْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ‏ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي ذَهَبَ اَلنَّاسُ يَمِيناً وَ شِمَالاً فِرْقَةٌ مُرْجِئَةٌ وَ فِرْقَةٌ خَوَارِجُ‏ وَ فِرْقَةٌ قَدَرِيَّةٌ وَ سُمِّيتُمْ أَنْتُمُ‏ اَلتُّرَابِيَّةَ ثُمَّ قَالَ بِيَمِينٍ مِنْهُ أَمَا وَ اَللَّهِ مَا هُوَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ رَسُولُهُ‏ وَ آلُ رَسُولِهِ ص‏ وَ شِيعَتُهُمْ كَرَّمَ اَللَّهُ وُجُوهَهُمْ وَ مَا كَانَ سِوَى ذَلِكَ فَلاَ كَانَ‏ عَلِيٌ‏ وَ اَللَّهِ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالنَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ يَقُولُهَا ثَلاَثاً


الکافی جلد ۸ ش ۵۱۹ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۵۲۱
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ حَدِيثُ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْه‏
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۷۱

سعيد بن يسار گويد: من و حارث بن مغيرة نصرى و منصور صيقل از امام صادق عليه السّلام اجازه ملاقات خواستيم و حضرت وعده ملاقات و ديدار ما را در خانه طاهر نوكر خود قرار داد، ما نماز عصر را خوانديم و بدان جا رفتيم و ديديم كه آن حضرت بر تختى كه فاصله‏اش با زمين نزديك بود تكيه زده ما در گرد او نشستيم پس آن حضرت برخاسته نشست و پاهاى خود را از روى تخت دراز كرد و گامها را بر زمين گذارد سپس فرمود: ستايش خداى را است كه مردم براست و چپ رفتند، جمعى مرجئة شدند و دسته خوارج گشتند، و گروهى قدريه و شما را هم ترابية ناميدند، سپس دست راست خود را بلند كرده فرمود: بدانيد بخدا سوگند كه آن (يعنى حقيقت دين و ايمان) نيست جز خداى يگانه‏اى كه شريك ندارد و رسول او و خاندان رسولش عليهم السّلام و شيعيان ايشان كرم اللَّه وجوههم، و هر چه جز اين باشد چيزى نيست، و بخدا سوگند على (عليه السّلام) پس از رسول خدا (ص) شايسته‏ترين مردم بود بسرپرستى و راهنمائى مردم- و اين كلام را سه بار فرمود-.

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۳۸۳

سعيد بن يسار مى‏گويد: من و حارث بن مغيره نصرى و منصور صيقل از امام صادق عليه السّلام اجازه ملاقات خواستيم و حضرت وعده ديدار ما را در خانه طاهر، نوكر خود قرار داد. ما نماز عصر را خوانديم و بدان جا رفتيم و ديديم كه آن حضرت بر تختى تكيه زده كه ارتفاعش از زمين كم بود. ما گرد ايشان نشستيم. آن حضرت برخاست و نشست و پاهاى خود را از روى تخت دراز كرد به گونه‏اى كه پاهاى حضرت به زمين رسيد، سپس فرمود: سپاس مر خدا را سزاست، مردم به راست و چپ رفتند، گروهى مرجئه، دسته‏اى خوارج، شمارى قدريه گشتند و شما را ترابيّه مى‏نامند. سپس دست راست خود را بالا برد و فرمود: بدانيد بخدا سوگند كه آن [دين حقيقى‏] نيست مگر خداى يگانه‏اى كه شريك ندارد و رسولش و خاندان رسولش و شيعه آنها- كرّم اللَّه وجوههم-، و آنچه جز اين است چيزى نيست، و بخدا سوگند على عليه السّلام براى سرپرستى و هدايت مردم شايسته‏ترين مردم بود و اين سخن را سه بار تكرار كرد.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)