روایت:الکافی جلد ۱ ش ۵۳۶
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عيسي عن الحسين بن سعيد عن فضاله بن ايوب عن ابي المغرا عن محمد بن سالم عن ابان بن تغلب قال سمعت ابا عبد الله ع يقول قال رسول الله ص :
الکافی جلد ۱ ش ۵۳۵ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۵۳۷ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۱۴۹
ابان بن تغلب گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود: رسول خدا (ص) فرمود: هر كه خواهد چون من زنده باشد و چون من بميرد و به بهشت عدنى كه پروردگارم به دست قدرت خود كاشته برود، بايد على بن ابى طالب را دوست دارد و پيروى كند و با دوست او دوستدار باشد و با دشمن او دشمنى ورزد و بايد تسليم اوصياء پس از وى باشد، زيرا آنها خاندان منند و از گوشت و خون منند، خداوند فهم و علم مرا به آنها داده، من به خدا از كار امت خود شكايت برم يعنى از آنها كه منكر فضل آنان گردند و پيوست خود را از آنان ببُرند، و به خدا كه فرزندم (دو فرزندم خ ل) كشته شود، خدا شفاعت مرا از آن قاتلان دريغ دارد
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۲۹۸
امام صادق عليه السلام از قول رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله ميفرمايد: كسى كه خواهد زندگى و مرگش زندگى و مرگ من باشد و ببهشت برينى كه پروردگارم بدست قدرت خود كاشته در آيد بايد پيروى على بن ابى طالب كند و با دوستش دوستى و با دشمنش دشمنى نمايد و نسبت باوصياء پس از وى تسليم باشد زيرا ايشان از خاندان من و از گوشت و خون منند و خدا فهم و علم مرا بايشان عطا فرموده است: بخدا شكايت ميكنم از حال آن امتم كه فضيلت ايشان را منكر گشته، پيوند مرا با ايشان قطع كنند (رعايت قرابت آنها را كه اجر رسالت من است نكنند) بخدا سوگند كه دو فرزندم را ميكشند خدا شفاعتم را بآنها نرساند
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۶۸۱
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد بن عيسى، از حسين بن سعيد، از فَضالة بن ايّوب، از ابو المغراء، از محمد بن سالم، از ابان بن تغلب كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مىفرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه: هر كه خواسته باشد كه به روش زندگانى من زندگانى كند، و به روش مردن من بميرد، و داخل شود در جنّت عدن (كه بهشتى است كه محلّ اقامه پرهيزكاران است و خدا درختان آن را به دست قدرت خويش نشانيده)، پس بايد كه على بن ابىطالب را عليه السلام دوست دارد و با دوست او، دوستى كند، و با دشمن او، دشمنى ورزد، و به امامت اوصياى بعد از او، قائل باشد. پس به درستى كه ايشان عترت منند كه از گوشت و خون من به هم رسيدهاند. خدا فهم و علم مرا به ايشان عطا كند (يا آن را به ايشان عطا فرموده). و به سوى خدا شكايت مىكنم از امّت خويش كه فضل ايشان را انكار مىكنند، و جائزه مرا (كه خلافت است)، در باب ايشان قطع مىكنند، و نمىگذارند كه به ايشان برسد (يا صله و پيوند مرا در حقّ ايشان قطع مىكنند و آن را رعايت نمىكنند). و به خدا سوگند، كه پسر مرا خواهند كشت، خدا شفاعت مرا به ايشان نرساند».