النساء ٢٩
ترجمه
النساء ٢٨ | آیه ٢٩ | النساء ٣٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالْبَاطِلِ»: به ناحق. از راه نامشروع. «إِلاّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ»: مگر این که اموال از راه تجارتی باشد که با رضایت انجام پذیرد. در اینجا مستثنی منقطع است. حرف إِلاّ به معنی لکن و مگر است. اسم (تَکُونَ) (هِیَ) و به (اموال) برمیگردد. اسم (تَکُونَ) میتواند (التِّجَارَة) محذوف باشد. تقدیر چنین میشود: إِلاّ أَن تَکُونَ ا لأمْوَالُ أَمْوَالَ تِجَارَةٍ. یا: إِلاّ أَن تَکُونَ التِّجَارَةُ تِجَارَةً. «لا تَقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ»: خودکشی نکنید. با مخالفت اوامر خدا خویشتن را به هلاکت میندازید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً «29»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اموال يكديگر را در ميان خود به باطل نخوريد، مگر اينكه تجارتى با رضايت يكديگر باشد. و خود (و يكديگر) را نكشيد، همانا خداوند نسبت به شما همواره مهربان بوده است.
نکته ها
رمز اينكه نهى از قتل، «لا تَقْتُلُوا» بدنبال نهى از حرامخورى، «لا تَأْكُلُوا» آمده است، شايد آن باشد كه سيستم اقتصادى ناسالم، زمينهى قيام محرومان عليه زراندوزان و بروزدرگيرىها و پيدايش قتل و هلاكت جامعه است.
امام صادق عليه السلام به هنگام تلاوت اين آيه فرمود: كسى كه قرض بگيرد و بداند كه نمىتواند بازپرداخت كند، مال باطل خورده است. «1» امام باقر عليه السلام در ذيل آيه فرمود: ربا، قمار، كمفروشى و ظلم از مصاديق باطل است. «2»
رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره وضو و غسل با آب سرد، آنجا كه خطر جانى دارد فرمود: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً». «3»
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر مسلمانى به تنهايى وارد منطقهى كفّار شد و كشته شد، خودكشى كرده است. «4»
كشتن رهبران معصوم يكى از مصاديق خودكشى و به هلاكت انداختن جامعه است، امام صادق عليه السلام دربارهى «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» فرمودند: يعنى اهلبيت پيامبر خود را نكشيد. «5»
پیام ها
1- مالكيّت فردى محترم است و تصرّف در اموال ديگران، جز از راه معاملات
«1». كافى، ج 5، ص 95.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير نورالثقلين.
«4». تفسير برهان.
«5». تفسير فراتكوفى.
جلد 2 - صفحه 54
صحيح و بر اساس رضايت، حرام است. لا تَأْكُلُوا ... إِلَّا ... تِجارَةً عَنْ تَراضٍ
2- جامعه، داراى روح واحد و سرنوشت مشترك است. اموال ديگران را همچون اموال خودتان محترم بدانيد. «أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ»
3- هر نوع تصرّفى كه بر مبناى «حقّ» نباشد، ممنوع است. لا تَأْكُلُوا ... بِالْباطِلِ
4- داد و ستدها بايد با رضايت طرفين باشد، نه با اجبار واكراه. «عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»
5- جان انسان محترم است، لذا خودكشى ويا ديگركشى حرام است. «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»
6- احكام ومقرّرات اسلام پرتوى از رحمت خداست. «كانَ بِكُمْ رَحِيماً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً «29»
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 407
چون حق تعالى بيان تحريم نساء نمود بر غير وجوه شرعيه، در عقب آن بيان تحريم صرف اموال را بر وجوه باطله غير مشروعه مىفرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ: نخوريد مالهاى يكديگر را در ميان خود به باطل، و آنچه حرام باشد در شريعت اسلام، مثل غصب و ربا و قمار و خيانت و سرقت، و يا به عقود فاسده، يا به قسم دروغ، يا به دعوى باطل و شهادت زور.
العيّاشى عن الصادق عليه السّلام: عنى بها القمار و كانت قريش تقامر الرّجل باهله و ماله فنهاهم اللّه عن ذلك. «1» «عيّاشى» از حضرت صادق عليه السّلام روايت كند: مراد به اين آيه، قمار است. و بود در قريش مردى كه قمار مىكرد به اهل و مال خود، پس نهى فرمود خداى تعالى از اين. حاصل آيه آنكه اموال يكديگر را به ناحق و باطل و غير مشروع تصرف منمائيد، چه حق تعالى به مرحمت خود حرام فرموده آن را:
ذا منّة من الحكيم العادل
لا تأكلوا اموالكم بالباطل
إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ: مگر آنكه باشد جهت تصرف تجارت، و بيعى باشد صادر از رضا و خوشنودى هر يك از شما متعاقدان، و تراضى بايد در وقت ايجاب و قبول باشد. وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ: 1- نكشيد به ناحق نفسهاى خود را، يعنى اهل دين خود را، چه مؤمنان به حقيقت، در حكم نفس واحدند كه: الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ. 2- نفس خود را هلاك مسازيد، چنانچه جهّال هند، خود را براى بتان قربانى كنند. 3- خود را در مهالك و مخاطرات ميفكنيد. 4- مرتكب امرى مشويد كه مؤدى به قتل شود. 5- حين شدت غضب و ضجرت، خود را مكشيد. 6- محققين فرمودهاند: مكشيد نفس خود را به ارتكاب ذنوب، يا به خوردن مال حرام، يا به متابعت هوى، يا به مباشرت اعمالى كه موجب سخط ربانى است. و بنابر آنكه قتل به حقيقت خود باشد،
«1» تفسير عيّاشى، جلد 1، صفحه 236، حديث 103.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 408
آيه جامع است در توصيه ميان حفظ نفس و حفظ مال، كه شفيق نفس است از حيث آنكه سبب قوام آن باشد. و حق تعالى به اين دو منهى، استكمال نفس و استبقاى فضايل آن نموده، به جهت رأفت و مرحمت خود، چنانكه فرمايد: إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً: بدرستى كه خداى تعالى هست به شما اى اهل ايمان مهربان، و امر و نهى كه مىفرمايد از غايت رحمت باشد.
عيّاشى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده كه: سؤال نمودم پيغمبر خدا را از جبائرى «1» كه باشد بر شكستگى، چگونه وضو بسازد صاحبش، و چگونه غسل نمايد هرگاه جنب شود؟ فرمود: كافى است او را مسح به آب بر آن جبائر در جنابت و وضو. عرض كردم: و اگر باشد در سرمائى كه بترسد ضرر نفس را، هرگاه جارى سازد آب را بر جسدش؟ پس حضرت تلاوت نمود: وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ (الخ) «2» فيض- در تفسير صافى بيان نمايد كه اين حديث، مشعر است به عموم حكم در ساير انواع قتل و القاء نفس در مهلكه و ارتكاب آنچه منجر به آن شود، بلكه به اقتراف آنچه مورد هلكه است. پس بدرستى كه آن، قتل حقيقى نفس باشد.
در منهج- فضيل بن عياض را از معنى لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ پرسيدند، گفت:
حق تعالى فرمايد غافل مباشيد، و براى خود ذخيره و زادى مهيا كنيد، چه اگر كسى كه سفرى در پيش دارد و توشهاى بر نداشته برود، خود را كشته باشد.
ايضا مروى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عمرو بن عاص را به سفرى فرستاد. چون مراجعت نمود، عرضه داشت: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرا در راه احتلام واقع و سرماى سخت بود، تيمم كرده نماز گزاردم با قوم. حضرت فرمود: يا هذا
«1» جبائر جمع جبيره است، و آن پارچهاى است كه بر زخم و شكستگى مىگذارند.
«2» تفسير عياشى، جلد 1، صفحه 237، حديث 102.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 409
صلّيت باصحابك و انت جنب: نماز خواندى بر اصحاب و حال آنكه جنب بودى؟ گفت: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سرما بود و من از هلاك نفس خود مىترسيدم و اين آيه به خاطرم رسيد كه: وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ، پس به تيمم نماز خواندم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تبسم نمود و چيزى نفرمود. «1» تبصره: صاحب كنز العرفان فرمايد: آيه شريفه مشتمل است بر سه حكم:
اول: نهى از اكل اموال به باطل، يعنى به سببى نامشروع و باطل. پس شامل هر چيزى باشد كه شارع، اباحه آن نفرموده، مثل غصب و سرقت و عقود فاسده، خواه به ربا يا غير آن. و ايضا هر چه به عقد نباشد، مانند قمار و اجرت زانيه و غيره. و بالجمله اين از مجملاتى است كه محتاج به سنت باشد. و تخصيص اكل به جهت اعظم منافع و از باب اطلاق ملزوم و اراده لازم كه مطلق تصرف باشد. پس عموميت دارد جميع تصرفات را. دوم: اباحه آنچه به سبب تجارت باشد. و مراد به تجارت، تملك به عقد معاوضه ماليه مخصه، و تخصيص تجارت به سبب اغلبيت در طريق كسب است. سوم: از احكام آيه شريفه: وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ به اين معنى است كه اگر كسى غير خود را بكشد، مقتول خواهد شد به جهت قصاص، پس او قاتل نفس خود باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً «29»
جلد 2 صفحه 47
ترجمه
اى آنكسانيكه ايمان آورديد مخوريد مالهاى خودتان را ميانتان بناحق مگر آنكه بوده باشد معامله از روى رضا از شما و مكشيد خودهاتان را همانا خداوند باشد بشما مهربان..
تفسير
باطل هر عنوانيست كه در شريعت موجب اباحه تصرّف نباشد كه ناحق و ناروا و بدون مجوز دخالت در مال غير است و از حضرت صادق (ع) بقمار و از حضرت باقر (ع) بربا و قمار و نجس و ظلم تفسير شده است و استثناء منقطع است يعنى بهيچ عنوانى صرف مال غير را ننمائيد مگر بعنوانيكه مجوز باشد مانند تجارت از روى رضا و رغبت چون بعنوان غير مجوز شرعى تصرف در مال غير صرف اموال بباطل است و قمى ره فرموده مراد از تجارت خريد و فروش حلال است و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه از آنحضرت سؤال نمودند كسيكه مالى دارد و قرضى هم دارد آيا بايد آنرا خرج عيالش نمايد تا خداوند براى او فرجى نمايد و دين خود را ادا سازد يا بعد از آن نيز قرض كند در زمان سختى و كسادى يا صدقه قبول نمايد فرمود آنچه موجود دارد بآن قرض خود را ادا نمايد و از اموال مردم صرف ننمايد مگر آنكه بقدر آن مالى داشته باشد كه بتواند اداء دين خود را كند و بعد از آن هم قرض نكند مگر آنكه متمكن از اداء باشد اگر چه بگدائى بدر خانههاى مردم برود و يك لقمه و دو لقمه نان و يك خرما و دو خرما بگيرد و اين آيه را تلاوت فرمودند و فرمودند مگر آنكه كسيرا داشته باشد كه بعد از موت او دين او را ادا نمايد نيست از ما كسيكه بميرد مگر آنكه خداوند ميگمارد براى او كسيرا كه قيام بامر او نمايد و دين او را ادا كند و مراد از قتل نفس بفرموده قمى مبادرت بحمله بر دشمن است در جهاد بدون اذن پيغمبر (ص) و در مجمع از حضرت صادق (ع) باقدام در جهاد در صورت عدم قدرت تفسير شده است و عياشى از آنحضرت نقل نموده كه مسلمين گاهى مبادرت بتاخت و تاز بر دشمنان و غارت آنها مينمودند و مغلوب ميشدند و كشته ميگشتند خداوند آنها را از اين عمل نهى فرموده حقير عرض ميكنم اين در واقع خودكشى است چون جهاد بايد با حزم و احتياط باشد و حفظ نفوس مسلمين از اهم واجبات است قدر متيقن در موقعى بايد اقدام نمود كه مظنه ظفر باشد چون خداوند مهربانست بمردم نهى فرموده است از آنكه نفوس خود را بهلاكت اندازند يا كارى كنند كه موجب ضرر بر نفس باشد و منجر
جلد 2 صفحه 48
بهلاكت شود چنانچه از امير المؤمنين (ع) روايت شده است كه از حضرت رسول (ص) پرسيدم حكم جبيره را در وضو و غسل فرمود بايد مسح نمود با آب بر جبيره عرض كردم در سرما كه خوف ضرر باشد چه بايد كرد اين آيه را تلاوت فرمود و بعضى گفتهاند مراد آنستكه مسلمين يكديگر را نكشند و چون بمنزله يك نفس هستند باين بيان تعبير شده است و نفس و مال چون هر دو مهمّ شرعى و عقلى هستند و قوام و كمال نفس بمال است در اين آيه شريفه اهتمام بحفظ و صيانت آندو شده است و اللّه اعلم بمراده تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأكُلُوا أَموالَكُم بَينَكُم بِالباطِلِ إِلاّ أَن تَكُونَ تِجارَةً عَن تَراضٍ مِنكُم وَ لا تَقتُلُوا أَنفُسَكُم إِنَّ اللّهَ كانَ بِكُم رَحِيماً «29»
اي كساني که ايمان آوردهايد نخوريد اموال خود را بين خود بطريق باطل و غير مشروع مگر بتجارت از روي تراضي طرفين از خودتان و نكشيد خود را محققا خداوند بشما رءوف و مهربانست.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأكُلُوا أَموالَكُم بَينَكُم بِالباطِلِ مراد از اكل مطلق تصرفات است تصرف مالكانه و اينکه اطلاق در تمام السنه متعارف است ميگويند فلان مال فلان را خورد يعني تصرف و اتلاف نمود نه مراد اكل مقابل شرب است و مراد از (اموالكم) اموال يكديگر است نه اموال شخصي خود بقرينه (بينكم) و مراد از باطل غير مشروع است مثل قمار و سرقت و رباء و غصب و ظلم و معاملات باطله مثل ثمن خمر و خنزير و مكاسب محرمه و ساير انحاء باطله و تفسير ببعض اينها در اخبار از باب بيان مصداق است چنانچه مكرر گفته شده منافي با عموم نيست إِلّا أَن تَكُونَ تِجارَةً عَن تَراضٍ اكثر مفسرين و فقهاء گفتند اينکه استثناء منقطع است زيرا تجارة عن تراض اكل مال بباطل نيست تا استثناء متصل باشد مثل جاءني القوم الا حمارهم لكن تحقيق وفاقا لبعض المحققين اينست که استثناء متصل است و كلمه بالباطل بمنزله علت است براي حكم كانه ميفرمايد لا تأكلوا اموالكم بينكم الا بالتجارة عن تراض لانه اكل بالباطل حتي مثل جاءني القوم الا حمارهم هم استثناء متصل است زيرا قرينه الا حمارهم دلالت دارد که معني اينست که جاءني القوم مع خدمهم و مراكبهم الا حمارهم، بلكه ميتوان گفت استثناء منقطع نداريم و از اينکه بيان دفع اشكال ديگران را هم ميتوان نمود.
و حاصل اشكال اينست که حليت اكل مال منحصر بتجارة عن تراض نيست بلكه بميراث و وصيت و اخماس و زكوات و صدقات و هديات و هبات و خيارات
جلد 5 - صفحه 62
هم حلال است با اينكه صدق تجارت نميكند، و از آيه انحصار استفاده ميشود مگر آنكه بگوئيم که اينها هم مخصص عام هستند از خارج ثابت شده باز هم اشكال اولي عود ميكند که اينها هم باطل نيستند و بايد باستثناء منقطع دفع نمود و حاصل جواب اينست که گفتهاند در باب علت که هم معمم است و هم مخصص مثلا اگر گفتند لا تشرب الخمر لانه مسكر همين نحوي که حرمت هر مسكري را دلالت ميكند و لو خمر نباشد همين نحو دلالت دارد بر حليت خمري که مسكر نباشد و در اينجا ميگوييم مراد از باطل غير مشروع است که شارع ترخيص نفرموده و همين نحو که دلالت دارد بر حرمت هر غير مشروعي و لو صدق تجارة عن تراض بكند مثل مكاسب محرمه و معاملات غير مرخصه همين نحو دلالت دارد بر حليت هر مشروعي و لو صدق تجارت عن تراض نكند و حاصل كلام اينست که تصرف در اموال دو قسم است مشروع حلال است و غير مشروع باطل و حرام است.
نكته ديگر آنكه كلمه (عن تراض) دلالت ندارد بر اينكه تراضي بايد قبل از تجارت باشد چنانچه بعضي توهم كردهاند و گفتند معامله فضولي باطل است و لو مالك اجازه كند بلكه ميگوييم که آيه دلالت دارد بر اينكه تراضي مالك يكي از شرائط تجارت است، پس از آنكه جميع شرائط معامله از ملكيت و ماليت و معلوميت عوضين وكيل و وزن در مكيل و موزون و قبض در صرف و سلّم و بلوغ و عقل متعاقدين و شرائط عقد از ايجاب و قبول و ترتيب و موالات و غير اينها موجود باشد رضايت مالك هم شرط است بلكه رضايت هر که ذي حق است و لو مالك نباشد مثل رضايت مرتهن در بيع راهن و رضايت غرماء در بيع مفلس و رضايت ولي در بيع اموال مولي عليه و رضايت شريك در باب شفعة و رضايت ولي سادات و فقراء در بيع اخماس و زكوات و غير اينها چه قبل از معامله يا بعد از معامله باشد.
وَ لا تَقتُلُوا أَنفُسَكُم قتل نفس نكنيد چه نفس خود که عبارات از خودكشي باشد چه بمباشرت با تسبيب که القاء نفس باشد در تهلكه يا مقاتله با جماعتي که قوه دفع آنها را ندارد و خود را در معرض هلاكت در ميآورد يا نفس ديگران که
جلد 5 - صفحه 63
يك ديگر را نكشيد که قتل نفس يكي از گناهان كبيره است بلكه موجب خلود در عذاب ميشود وَ مَن يَقتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها نساء آيه 93 و تفسير در بعض اخبار شده به اينكه در جهاد تنها حمله بدشمنان نكند که تاب مقاومت با آنها را ندارد و اينکه بيان مصداق است.
و كلمه (كم) در (انفسكم) خطاب بمؤمنين است که در صدر آيه بود و اينکه دلالت دارد بر اينكه قتل كفار در صورتي که معاهده نباشند يا اهل ذمه بشرائط ذمه عمل نكند و موجب مفسده ديگري نباشد مانعي ندارد بلكه بسا واجب ميشود إِنَّ اللّهَ كانَ بِكُم رَحِيماً و لذا راضي نميشود که اموال يك ديگر را بظلم و تعدي تصرف كنيد و نفوس يك ديگر را بقتل برسانيد و خود را در معرض هلاكت در آوريد و اينکه صفت حميده الهيه را بايد همه شماها هم دارا باشيد و بخود و ديگران رحم كنيد.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- ممنوعیّت تصرّف و تملک اموال دیگران با اسباب باطل (یا ایّها الّذین امنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل)
۲- ناسازگارى ایمان با تصرفات ناروا در اموال مردم (یا ایّها الّذین امنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل)
۳- رسمیّت و اعتبار مالکیّت شخصى (یا ایّها الّذین امنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل)
۴- تجارت، از اسباب نقل و انتقال مشروع اموال (الّا ان تکون تجارة عن تراض منکم)
۵- رضایت طرفین مبادله، شرط صحت و مشروعیت آن مبادله (الّا ان تکون تجارة عن تراض منکم)
۶- مبادله بدون رضایت طرفین، باطل است. (الّا ان تکون تجارة عن تراض منکم)
۷- کُشتن مسلمان، حرام است. (و لا تقتلوا انفسکم)
۸- حرمت انتحار و خودکشى* (و لا تقتلوا انفسکم)
۹- لزوم دورى جستن از مهلکه ها و حوادث مرگ آور (لا تاکلوا ... و لا تقتلوا انفسکم) خداوند بدان جهت تصرّف ناروا در اموال دیگران را تحریم کرد که موجب نابودى انسان و جوامع انسانى مى شود.
۱۰- تصرف نابجا در اموال دیگران، گناهى بزرگ، همچون گناه قتل و آدمکشى است. (لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل ... و لا تقتلوا انفسکم) بیان حرمت آدمکشى در کنار تصرفات ناروا در اموال دیگران، نشانه همسانى آن دو گناه است.
۱۱- جابجایى نامشروع و باطل اموال در جامعه، موجب تباهى و نابودى آن جامعه (لا تاکلوا ... و لا تقتلوا انفسکم) جمله «و لا تقتلوا» مى تواند بیانگر علّت حکم در معطوف علیه، یعنى جمله «لا تاکلوا» باشد.
۱۲- روابط نامشروع اقتصادى، زمینه بروز خونریزى و جنگهاى داخلى (لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل ... و لا تقتلوا انفسکم) عطف جمله «لا تقتلوا» بر جمله «لا تاکلوا»، مى تواند بیانگر ترتب قتل و خونریزى بر تصرفات نامشروع باشد.
۱۳- سلامت جامعه از مفاسد اجتماعى، از اهداف ارائه احکام اقتصادى از سوى خداوند (لا تاکلوا ... لا تقتلوا ... انّ اللّه کان بکم رحیماً)
۱۴- خداوند، همواره به بندگان مؤمن، مهربان است. (انّ اللّه کان بکم رحیماً)
۱۵- احکام و مقررات اقتصادى و اجتماعى اسلام، پرتویى از رحمت خداوند (لا تاکلوا ... لا تقتلوا ... انّ اللّه کان بکم رحیماً)
۱۶- نبود مفاسد اقتصادى و اجتماعى در یک جامعه، نشانه برخوردارى آن جامعه از رحمت خداوند* (لا تاکلوا اموالکم ... لا تقتلوا ... انّ اللّه کان بکم رحیماً)
روایات و احادیث
۱۷- صرف موجودى کمتر و یا مساوى بدهى در مخارج زندگى و نپراختن دین، اکل مال به باطل است. (لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل) امام صادق (ع) در مورد کسى که مالى دارد و باید آن را یا خرج زندگى کند یا قرض خود را بپردازد، فرمود: یقضى بما عنده دَینه و لا یأکل اموال النّاس الّا و عنده ما یؤدّى الیهم حقوقهم: انّ اللّه عزّ و جل یقول: «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل ... ».[۳]
۱۸- گرفتن وام بدون توان بازپرداخت آن، تصرف نابجا در اموال دیگران است. (لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل) امام صادق (ع) بعد از تلاوت آیه فوق فرمود: ... و لا یستقرض على ظهره الّا و عنده وفاء ... .[۴]
۱۹- حرمت تصرف در اموال به دست آمده از راه ربا، قمار، کم فروشى و ظلم (لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل) امام باقر(ع) در مورد «بالباطل» در آیه فوق فرمود: بالرّبا و القمار و البخس و الظلم.[۵]
۲۰- وضو و غسل در هواى سرد با وجود خطر جانى، در حکم خودکشى است. (و لا تقتلوا انفسکم) رسول اللّه (ص) در پاسخ سؤال از وضو و غسل در هواى سرد با وجود خطر جانى فرمود: و لا تقتلوا انفسکم انّ اللّه کان بکم رحیماً.[۶]
۲۱- یورش مسلمان به تنهایى بر اجتماع دشمن مشرک و خود را در معرض کشته شدن قرار دادن، در حکم خودکشى است. (و لا تقتلوا انفسکم) امام صادق (ع) درباره آیه فوق فرمود: ... عنى بذلک الرجل من المسلمین یشدّ على المشرکین وحده یجىء فى منازلهم فیقتل فنهاهم اللّه عن ذلک.[۷]
۲۲- جنگیدن بدون توان و آمادگى براى پایدارى، در حکم خودکشى است. (و لا تقتلوا انفسکم) امام صادق (ع) درباره آیه فوق فرمود: لا تخاطروا بنفوسکم فى القتال فتقاتلون من لا تطیقونه.[۸]
موضوعات مرتبط
- احکام:۱، ۴، ۷، ۸، ۱۷، ۱۹، ۲۰ اجتماعى ۱۵ ; احکام ۱، ۴، ۷، ۸، ۱۷، ۱۹، ۲۰ اقتصادى ۱۵
- اختلاف: زمینه اختلاف ۱۲
- ایمان: آثار ایمان ۲ ; ایمان و عمل ۲
- بدهى: احکام بدهى ۱۷
- تجارت: آثار تجارت ۴
- جامعه: آثار رشد جامعه ۱۶ ; عوامل انحطاط جامعه ۱۱ ; عوامل رشد جامعه ۱۳
- جنگ: زمینه جنگ ۱۲ ; شرایط جنگ ۲۲
- حرامخوارى: موارد حرامخوارى ۱۷
- خدا: رحمت خدا ۱۵، ۱۶ ; مهربانى خدا ۱۴
- خودکشى: حرمت خودکشى ۸ ; موارد خودکشى ۲۰، ۲۱، ۲۲
- دشمنان: مبارزه با دشمنان ۲۱
- ربا: حرمت ربا ۱۹
- ظلم: حرمت ظلم ۱۹
- غسل: احکام غسل ۲۰
- غصب: گناه غصب ۱۰ ; موارد غصب ۱۸
- قتل: حرمت قتل ۷ ; زمینه قتل ۱۲ ; گناه قتل ۱۰
- قرض: احکام قرض ۱۸
- قمار: حرمت قمار ۱۹
- قواعد فقهى:۵، ۶
- کمخفروشى: حرمت کمخفروشى ۱۹
- گناه: کبیره ۱۰
- مالکیت: احکام مالکیت ۱، ۳، ۴ ; مالکیت خصوصى ۳ ; موجبات مالکیت ۴
- محرمات:۱۹
- معامله: احکام معامله ۴، ۶ ; شرایط صحت معامله ۵ ; معامله باطل ۶
- مؤمنان: فضایل مؤمنان ۱۴
- نظام اقتصادى:۱۲، ۱۳
- نفس: اهمیّت حفظ نفس ۹
- وضو: احکام وضو ۲۰
منابع
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص ۱۹۲.
- ↑ کافى، ج ۵، ص ۹۵، ح ۲ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۷۱- ، ح ۱۹۷ ; تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۳۶، ح ۱۰۱ ; من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۱۲، ح ۱۲، ب ۶۰.
- ↑ کافى، ج ۵، ص ۹۵، ح ۲ ; تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۳۶- ، ح ۱۰۱.
- ↑ تفسیر تبیان، ج ۳، ص ۱۷۸ ; مجمع البیان، ج ۳- ، ص ۵۹ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۶۳، ح ۱۰ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۷۲، ح ۱۹۸.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۳۶، ح ۱۰۲ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۴۷۲، ح ۲۰۱ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۶۳، ح ۸.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۳۵، ح ۹۸ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۶۳، ح ۲.
- ↑ تفسیر تبیان، ج ۳، ص ۱۸۰ ; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۴۷۲، ح ۲۰۰ ; مجمع البیان، ج ۳، ص ۶۰.