الصافات ٩٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۱۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

سپس بسوی آنها رفت و ضربه‌ای محکم با دست راست بر پیکر آنها فرود آورد (و جز بت بزرگ، همه را درهم شکست).

|پس مخفيانه با دست راست ضربتى بر سر آنها كوفت [و آنها را در هم شكست‌]
پس با دست راست، بر سر آنها زدن گرفت!
و محکم (با تبر) بر بتان زد (و جز بت بزرگ همه را درهم شکست).
پس [به آنها روی آورد و] با دست راست ضربه ای کاری بر آنها کوبید [و خردشان کرد.]
و در نهان، دستى به قوت بر آنها زد.
پس [نهانی‌] بر آنان ضربه‌ای به شدت فرود آورد
پس نهانى بر آنها با دست راست- به قوت- ضربتى زد.
با قدرت هر چه بیشتر ضربه‌های سخت و پیاپی بر آنها فرو کوفت.
پس با دست راست، به گونه‌ای پنهان و حیله‌گرانه بر (سرها)شان کوبید!
پس روی آورد بر ایشان می‌نواخت با دست راست‌


الصافات ٩٢ آیه ٩٣ الصافات ٩٤
سوره : سوره الصافات
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«رَاغَ عَلَیْهِمْ»: از بالا بر آنها فرو کوفت. «بِالْیَمِینِ»: با دست راست. با قدرت و قوّت (نگا: زمر / ). «رَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً»: واژه (ضَرْباً) می‌تواند مفعول مطلق (رَاغَ) به اعتبار معنی باشد. چرا که معنی چنین است: ضَرَبَهُمْ ضَرْباً. یا این که مصدر است و در معنی اسم فاعل است: رَاغَ عَلَیْهِمْ ضَارِباً. و یا این که مفعول له و معنی آن چنین است: برای زدن به سراغشان رفت.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ «93» فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ «94»

پس (دور از چشم مردم) به سراغ بت‌ها رفت و با قدرت ضربه محكمى بر

جلد 8 - صفحه 45

آنها فرود آورد (و خردشان كرد). پس مردم شتابان به سوى او روى آوردند (و اعتراض كردند).

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ (93)

بعد از آن تبر برداشت:

فَراغَ عَلَيْهِمْ‌: پس به پنهانى ميل كرد بر سر بتان و بزد بر سر ايشان، ضَرْباً بِالْيَمِينِ‌: زدنى به دست راست كه قوت او بيشتر است از دست چپ. نزد بعضى به قوت تمام تبر را بر آنها زد يا به سبب سوگندى كه خورده بود (لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ) «1» تمام بتها را كه هفتاد و دو بودند درهم شكست و قطعه قطعه نمود


«1» انبياء/ 57.

جلد 11 - صفحه 137

مگر بت بزرگ كه از طلا و ياقوت در چشمش نهاده بودند و تبر را بر دوش او نهاد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ (83) إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (84) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما ذا تَعْبُدُونَ (85) أَ إِفْكاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ (86) فَما ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ (87)

فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ (88) فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ (89) فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ (90) فَراغَ إِلى‌ آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَ لا تَأْكُلُونَ (91) ما لَكُمْ لا تَنْطِقُونَ (92)

فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ (93) فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ (94) قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ (95) وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (96) قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ (97)

فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ (98) وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى‌ رَبِّي سَيَهْدِينِ (99) رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ (100)

ترجمه‌

و همانا از پيروان او

هر آينه ابراهيم است وقتى كه آمد پروردگارش را با دلى سالم‌

چون گفت به پدرش و قومش كه چه چيز را ميپرستيد

آيا بدروغ معبودهائى را غير از خداوند اختيار ميكنيد

پس چيست گمان شما بپروردگار جهانيان‌

پس نگريست نگريستنى در ستارگان‌

پس گفت همانا من بيمارم‌

پس روى گرداندند از او در حاليكه پشت كنندگان بودند

پس مايل شد بسوى خدايانشان پس گفت آيا نميخوريد

چيست شما را كه سخن نميگوئيد

پس روى كرد بر آنها ميزد زدنى بقوّت تمام‌

پس روى آوردند بسوى او با آنكه ميشتافتند

گفت آيا ميپرستيد آنچه را كه ميتراشيد

و خدا آفريد شما را و آنچه را كه ميسازيد

گفتند بنا كنيد براى او بنائى پس بيفكنيد او را در آتش سوزان‌

پس اراده كردند باو مكرى را پس گردانديم آنها را پست‌ترين مردم‌

و گفت همانا من رونده‌ام بسوى پروردگارم زود باشد كه راه نمايد مرا

پروردگارا ببخش بمن از شايستگان.

تفسير

خداوند متعال عطف فرموده قصّه حضرت ابراهيم را بر قصّه حضرت نوح كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود و فرموده يكى از پيروان او در ايمان بخدا و توحيد او و اصول حقّه ابراهيم عليه السّلام بود و بعضى گفته‌اند مراد بودن آنحضرت است از پيروان پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و از بعضى روايات كه در برهان نقل نموده استفاده ميشود كه مراد بودن او است از شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام و اين موقوف بر آنستكه ترتيب آيات معتبر نباشد چنانچه مكرر اشاره بآن شده است و الّا ظاهر آنستكه مرجع ضمير در شيعته نوح است كه در آيات سابقه ذكر شده است و خلاف آن بايد حمل بر تأويل شود كه نوح هم در عالم معنى از شيعيان پيغمبر خاتم و امير مؤمنان بوده چون انوار خمسه طيّبه مقدّم بودند در وجود بر تمام موجودات و همه از بركت وجود ايشان بمقامات عاليه خودشان رسيدند و اين پيروى در وقتى بود كه حاضر شد در پيشگاه احديّت براى عبادت و اطاعت با قلبى پاك از لوث معاصى و تزلزل و ريا و سالم از امراض و محبّت غير خدا چنانچه‌


جلد 4 صفحه 438

در سوره شعراء ذكر شد چون گفت به آزر كه عمو يا جدّ مادرى او بود و معمولا در كلام عرب پدر خوانده ميشوند و همچنين بساير اقوامش اين چه چيز است كه شما ميپرستيد آنرا آيا بدروغ آشكار بتهائى را كه خدايان خود دانسته‌ايد ميخواهيد عبادت كنيد و از خداى واقعى چشم پوشانده‌ايد پس چه گمان برده‌ايد بپروردگار جهانيان تصوّر نموده‌ايد او هم مانند اينها كه تراشيديد بى‌ادراك و شعور است يا اينها را شريك خود قرار داده در ستايش و پرستش يا شما را براى پرستش اينها عقاب نميكند يا از حال شما غافل است و از اعمال شما بى‌خبر با آنكه احاطه دارد علمش بتمام كلّيّات و جزئيّات عالم و اين سخنان را براى ملامت و نصيحت آنها ميفرمود تا شب عيدى كه معمولا اهل شهر براى تفريح روزش از بلد بيرون ميرفتند نظرى بآسمان و اوضاع كواكب فرمود و چون آنها بعلم نجوم و تأثير ستاره‌ها در امور معتقد بودند فرمود من مريض خواهم شد براى آنكه او را با خودشان از شهر بيرون نبرند و چون مرض طاعون آنزمان زياد بود و از سرايت آن ميترسيدند از او اعراض نموده خودشان بيرون رفتند و حضرت ابراهيم بآرامى روى به بتخانه و بتها نمود ديد مردم براى تبرّك نزد بتها غذاهائى گذارده‌اند بطور استهزاء و براى آنكه شايد كسى در اطراف باشد و سخن او را بشنود و متنبّه شود فرمود چرا غذا نميخوريد و چرا سخن نميگوئيد و جواب مرا نميدهيد پس ناگهان متفوّق بر بتها شد و با كمال قوّت كه از آن بيمين تعبير شده يا واقعا با قوّت دست راست زد و شكست آنها را و چون مردم از عيدگاه خودشان مراجعت نمودند و بتها را بآنحال ديدند بقرينه صحبتهاى سابق حضرت فهميدند كار او است و بسرعت روى باو آوردند و سخنانى ما بين آنها ردّ و بدل شد كه در سوره انبياء گذشت و بعدا حضرت آنها را نصيحت فرمود كه چرا چيزيرا كه خودتان با دست خود ميتراشيد پرستش ميكنيد با آنكه خداوند شما را و آنچه شما از آن بتها را درست ميكنيد خلق فرموده و بايد مخلوق خالق خود را عبادت كند نه مخلوق او و خود را چون شكر نعمت واجب و كفران آن قبيح است و قوم بعد از عجز از جواب آنحضرت با اكثريّت قريب باتفاق رأى دادند كه جاى وسيعى را محصور نمائيد و هيزم در آن جمع كنيد و آتش بزنيد و ابراهيم را در آن بيندازيد كه بسوزد


جلد 4 صفحه 439

و موجب عبرت خلق گردد كه ديگر كسى جرئت جسارت بخدايان ما پيدا نكند و بعقيده خودشان تدبيرى در دفع آنحضرت نمودند ولى خدا آنرا باطل نمود و آتش بر آنحضرت سرد و سلامت گرديد و آنها پست و ذليل و خوارتر از اوّل شدند و حضرت فائق و منصور و مشهور در عالم گشت و بسيارى باو ايمان آوردند و شرح اين وقايع در سوره انبيا و غيرها گذشته است و بعد از اين حضرت بكسان خود و اهل ايمان فرمود من عازم هجرت از اين بلدم بامر پروردگارم و بعدا خدا هدايت مينمايد مرا بمكانى كه صلاح دين و دنياى من در آن باشد و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد بيت المقدس بود و از امير المؤمنين عليه السّلام در توحيد نقل نموده كه مراد آنحضرت از رفتن بسوى خدا توجّه بعبادت و كوشش در آن و تقرّب بخداوند بود و اين تأويل كلام خدا است كه آن غير تنزيل است و بعد از انجام مأموريّت و استقرار در محلّى كه خداوند هدايت فرموده بود او را بآن از خدا خواست كه باو پسرى عطا فرمايد كه از شايستگان باشد براى وراثت علم و نبوّت كه مأنوس شود با او در غربت و كمك كند با او در دعوت و خداوند اجابت فرمود و از هاجر كه كنيز بود پسرى مانند حضرت اسمعيل عليه السّلام جدّ امجد خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله را باو مرحمت نمود چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى و در چند روايت از صادقين عليهما السلام تصريح شده بآنكه حضرت ابراهيم مريض نبود و دروغ هم نگفت و در يك روايت ذكر شده كه مقصود حضرت آن بود كه بعدا مريض ميشوم چون هر كس ميميرد مريض ميشود چنانچه خداوند به پيغمبر خود فرموده انّك ميّت يعنى بعدا خواهى مرد و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در ستاره‌ها نظر فرمود و حساب كرد و بر واقعه كربلا مطّلع شد و از مصائب وارده بر حضرت سيّد الشهداء متأثر گرديد و فرمود من متألّم و دردمندم و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل شده كه حضرت ابراهيم در سه مورد توريه نمود يعنى سخنى فرمود كه خلاف متظاهر از آنرا قصد نمود يكى آنجا كه فرمود بزرگ بتها آنها را شكسته كه در سوره انبياء گذشت و مراد از آن بيان شد ديگر آنجا كه ساره را كه زن او بود بخواهرى خود معرّفى فرمود و اراده نمود از آن خواهر دينى را سوّم اينجا است كه فرمود من مريضم و مراد از آن ذكر گرديد و اين هر سه مجادله در دين با كفّار بوده و اين دروغ نيست چون‌


جلد 4 صفحه 440

دروغ خلاف مراد واقعى است و اين خلاف چيزى است كه مخاطب از كلام ميفهمد و جائز است خصوصا در بعضى از مواقع لازمه كه بايد حتما بآن عمل نمود

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَراغ‌َ عَلَيهِم‌ ضَرباً بِاليَمِين‌ِ (93)

پيش‌ رفت‌ ‌با‌ تمام‌ قوه‌ ‌با‌ تبر چنان‌ زد بآنها ‌که‌ تمام‌ شكسته‌ و قطعه‌ قطعه‌ روي‌ زمين‌ ريخته‌ شدند.

واقعا فكر كنيد شجاعت‌ و قوة قلب‌ ‌تا‌ چه‌ اندازه‌ ‌است‌ يك‌ نفر موحد ‌با‌ يك‌ دنيا

جلد 15 - صفحه 172

مشرك‌ يك‌ همچه‌ اقدامي‌ بكند ‌که‌ خدايان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ ميپرستيدند بشكند و قطعه‌ قطعه‌ كند بعلاوه‌ ‌با‌ ‌آنها‌ طرف‌ شود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 93)- «سپس به سوی آنها رفت (آستین را بالا زد تبر را به دست گرفت) و ضربه‌ای محکم با دست راست بر پیکر آنها فرود آورد» و جز بت بزرگ، همه را درهم شکست (فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ).

و چیزی نگذشت که از آن بتخانه آباد و زیبا ویرانه‌ای وحشتناک ساخت.

نکات آیه

۱ - ابراهیم(ع)، با دست راست ضربه اى محکم بر بت ها و معبودهاى مشرکان وارد ساخت. (فراغ علیهم ضربًا بالیمین) برداشت یاد شده از مقید شدن «ضربا» به «بالیمین» (دست راست) به دست مى آید که ضربه ابراهیم(ع) محکم بود; زیرا دست راست نیرومندتر از دست چپ است و مردم نوعا از دست راست خود براى ضربه شدید استفاده مى کنند.

۲ - ضربه ابراهیم(ع) به بت ها و شکستن آنها، به صورت سرّى و پنهانى بود. (فراغ علیهم ضربًا بالیمین) برداشت یاد شده با توجه به معناى لغوى «راغ» است; زیرا «روغ» (مصدر «راغ») به معناى تمایل به چیزى به صورت سرى و پنهانى است.

۳ - شدت غضب و خشم ابراهیم(ع)، به هنگام شکستن بت ها و معبودها (فراغ علیهم ضربًا بالیمین) گفتوگوى ابراهیم(ع) با بت ها - با آن که آن حضرت مى دانست که آنها از سخن گفتن ناتوان اند - مى تواند به منظور تقویت روح غضب و خشم خود نیست به آنها باشد تا عمل شکستن آنها خشمگینانه انجام گیرد.

۴ - سوگند ابراهیم(ع)، بر شکستن بت هاى مشرکان (فراغ علیهم ضربًا بالیمین) برداشت یاد شده مبتنى بر این نکته است که «یمین» به معناى قسم باشد. بر این اساس «با» به معناى سببیت است; یعنى، ابراهیم(ع) به سبب سوگندى که یاد کرده بود، ضربه اى محکم بر بت ها فرود آورد.

۵ - وفاى ابراهیم(ع)، به سوگند خویش در شکستن بت ها (فراغ علیهم ضربًا بالیمین)

۶ - لزوم مبارزه با بت پرستى و از بین بردن مظاهر شرک همچون بت ها (فراغ علیهم ضربًا بالیمین)

۷ - رهنمود خداوند به پیامبر(ص) و مؤمنان، مبنى بر زمینه سازى براى از بین بردن مظاهر شرک و شکستن بت ها (فراغ علیهم ضربًا بالیمین) یادآورى داستان بت شکنى ابراهیم(ع) و چگونگى مبارزه آن حضرت با مظاهر شرک در مکه (نیمه نخست بعثت)، مى تواند به منظور درس آموزى و ارائه روش مبارزه با شرک و بت پرستى براى پیامبر(ص) و مؤمنان باشد.

موضوعات مرتبط

  • ابراهیم(ع): بت شکنى ابراهیم(ع) ۳، ۴، ۵; دست راست ابراهیم(ع) ۱; سوگند ابراهیم(ع) ۴، ۵; غضب ابراهیم(ع) ۳; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵; کیفیت بت شکنى ابراهیم(ع) ۱، ۲
  • خدا: توصیه هاى خدا ۷
  • سوگند: وفاى به سوگند ۵
  • شرک: اهمیت مبارزه با شرک ۶; مبارزه با شرک ۷
  • مؤمنان: توصیه به مؤمنان ۷
  • محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۷

منابع