العنكبوت ٤٣
ترجمه
العنكبوت ٤٢ | آیه ٤٣ | العنكبوت ٤٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ»: برای مردم ذکر میکنیم و بدیشان ارمغان میداریم. «مَا یَعْقِلُهَا»: آنها را فهم نمیکنند. مراد از فهم کردن و متوجّه شدن، عبرت گرفتن و استفاده کردن است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۵۵، سوره عنكبوت
- تمثيل اتخاذ ارباب و آلهه و روى آوردن به غير خدا به اتخاذ سست ترين خانه ها، خانهعنكبوت
- معنى و مفااد آيه شريفه : ((ان الله يعلم ما يدعون من دونه من شى ء...))
- خلقت ، تدبير و ولايت ملازم يكديگرند و هر سه مختص به خداى تعالى است
- چگونه نماز ايستادن را از فحشا و منكر باز مى دارد
- جواب به اين اشكال كه چرا بسيارى از نمازگزاران مرتكب كبائر و منكرات مى شوند؟
- حق مطلب در پاسخ اشكال فوق
- معناى ((ذكر)) و مقصود از اينكه درباره نماز فرمود: ((و لذكر الله اكبر))
- وجوه مختلفى كه مفسرين در معناى (ولذكر الله اكبر) گفته اند
- مقصود از مجادله نيكو با اهل كتاب كه بدان امر فرموده است
- احتجاج بر اثبات اينكه قرآن نازل از ناحيه خداى سبحان است
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر))
- رواياتى درباره ياد خدا و در ذيل (ولذكر الله اكبر)
- چند روايت حاكى از اينكه مراد از ((الذين اوتوا العلم )) ائمه (عليهم السلام ) هستند ودرباره شاءن نزول آيه : ((اولم يكفهم انا انزلنا عليك ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ «43»
و اين مثلها را براى مردم مىزنيم؛ امّا جز دانشمندان و آگاهان، كسى آن را درك نمىكند.
پیام ها
1- گرايشهاى غير الهى انسان، زير نظر خداست، خود را براى پاسخگويى آماده كنيم. إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ ...
2- تشبيه شرك به تار عنكبوت، برخاسته از علم خداوند است. كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ ...
إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ ...
3- به جاى تكيه بر غير خدا كه مانند خانهى عنكبوت سست و بىاساس است، به خداوند قوى و شكستناپذير توكّل كنيم. «وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»
4- توجّه ما به ديگران، به خداوند ضررى نمىرساند. «وَ هُوَ الْعَزِيزُ»
5- عزّت خداوند همراه با حكمت است. (نه اينكه يك قدرت و صلابت بىمنطق و حكمت باشد.) «الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»
6- مَثَلهاى قرآن، عميق است و بايد علاوه بر عموم مردم، دانشمندان نيز در عمق آن بيانديشند. «نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ»
7- خداوند براى دريافت نكات دقيق قرآن، مردم را به تحصيل علم تشويق مىكند. «وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 149
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ (43)
وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ: و اين مثلها را يعنى مثل مذكور و نظاير آن را، نَضْرِبُها لِلنَّاسِ: بيان مىكنيم براى مردمان به جهت تقريب آنچه بعيد است از فهم ايشان و معرفت آنان به قبح آنچه برآنند از عبادت غير خدا و پيروى كيش و دين باطل و درك آنچه حق است از توحيد و ستايش و اطاعت منعم حقيقى. وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ: و تعقل نمىكنند و در نمىيابند صحت و وجه حسن و فايده اين امثال را مگر دانايان كه تدبر مىكنند در حقايق اشياء به آنطورى كه سزاوار است، زيرا تشبيهات و امثال، دلايل و طرق باشند به معانى محتجبه و مستوره، تا ابراز معانى آن نمايند و كشف تصويريت آن كنند براى اذهان و افهام، چنانچه مثل و تشبيه مذكور مصوّر و مبرز فرق است ميان حال مشرك و موحد؛ و اين معنى مقصور بر اهل علم است و جهال به آن نمىرسند.
مروى است كه سفهاء و جهال قريش مىگفتند كه خداى محمد مثل مىزند به ذباب و عنكبوت، و اين را مورد استهزاء و مضحكه قرار مىدادند؛ حق تعالى آيه شريفه نازل فرمود كه «وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» واحدى به اسناد خود روايت نموده كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اين آيه را تلاوت و فرمود العالم الّذى عقل عن اللّه فعمل بطاعته و اجتنب سخطه. يعنى عالم آن كسى است كه از جانب حق تعالى بداند (و دين خود را از جانب خدا تعلّم كند) پس به طاعت او عمل كند و از چيزى كه موجب سخط و غضب او است اجتناب كند «1».
«1» جوامع الجامع طبرسى، ص 354- تفسير أبو الفتوح رازى، ج 9، ص 22.
جلد 10 - صفحه 240
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (41) إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (42) وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ (43) خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (44) اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ (45)
ترجمه
مثل آنها كه گرفتند غير از خدا دوستانى مانند مثل عنكبوت است كه فراگيرد براى خود خانهاى و همانا سستترين خانهها هر آينه خانه عنكبوت است اگر باشند كه بدانند
همانا خدا ميداند آنچه را كه ميخوانند غير از او هر چه باشد و او است تواناى درست كار
و اين مثلها را ميزنيم براى مردمان و در نيابند حسن آنها را مگر دانايان
آفريد خدا آسمانها و زمين را بغرض درست همانا در آن هر آينه نشانهايست براى گروندگان
بخوان آنچه را وحى شد بسوى تو از كتاب و بر پاى دار نماز را همانا نماز باز ميدارد از كار زشت و ناپسند و هر آينه ياد خدا بزرگتر است و خدا ميداند آنچه را بجا مىآوريد.
تفسير
خداوند متعال براى مصوّر و ممثّل نمودن حال بتپرستان و كسانيكه اعتماد بكمك غير خدا نمودند تشبيه و تنظيرى فرموده باين تقريب كه حال و حكايت آنها مانند حال و حكايت عنكبوت است كه بمرور زمان براى خود خانهاى تهيه نموده و بآن دلخوش ميشود غافل از آنكه اين خانه براى او هيچ فائدهاى ندارد و مانند ساير خانهها نگهدار از سرما و گرما و خطرات نيست و بقدرى سست بنيان و بى اساس است كه باندك اشاره يا بادى از بين ميرود و تحقيقا سستترين خانهها همان است و كسانيكه دل به بت و غير خدا بسته و باميد شفاعت و كمك آنها نشستهاند همين حال را دارند كه از آنها بهرهاى نبرند و باندك تأمّل و تفكر و تجربهاى رشته اميد آنها قطع و گسسته خواهد شد ولى چون نادانند مطّلع از حال خودشان نيستند و اگر دانا بودند ميدانستند شباهت حال خودشان را بچيزيكه تشبيه بآن شدهاند
جلد 4 صفحه 231
خدا ميداند هر چه را آنها ميخوانند و اميدوار بآنند غير از خودش كه مستحق ستايش و پرستش و قابل اعتماد و اتّكال نيست و آنها را بجزاى خودشان رسانيده و قطع اميدشان را از آن خواهد فرمود و او است توانائى كه مانعى از نفوذ اراده او نيست و درست كارى كه احكام و افعالش تمامى بر طبق حكمت و مصلحت است و اين مثلها و امثال آنرا كه خدا ميزند چنانچه بدوا اشاره شد براى تقريب مطالب و تصوير آن در اذهان عامّه است ولى مطابقت آن با ممثّل و صحّت مفاد آنرا كاملا تعقّل و تصديق نميكنند مگر دانايان كه اظهر مصاديق ايشان آل محمد صلّى اللّه عليه و اله ميباشند كه قمى ره بآن تفسير فرموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه اين آيه را تلاوت كرد و فرمود عالم كسى است كه خدا را دريابد پس عمل نمايد بطاعت او و اجتناب كند از خشم او و بعد از اين خداوند استدلال براى اثبات خدائى خود فرموده بخلقت آسمانها و زمين بر وجه حكمت و مصلحت و براى اظهار حق و حقيقت و احقاق آن و اهل ايمان ميدانند آنرا و از آن پى مىبرند بوجود خالق عالم قدير حكيم كه بى شريك و عديل و نظير است و منتفع ميشوند بآن و نيز امر فرموده پيغمبر اكرم را بتلاوت قرآن براى تقرّب بخدا و تحفّظ الفاظ و استكشاف معانى آن و به برپا داشتن نماز كه اعمّ از خواندن و امر بآن است چون نماز بازميدارد بنده خدا را از معاصى كبيره و صغيره يا كار زشت كه قبح آن ظاهر و كار ناپسند كه قبح آن خفى باشد چون ياد خدا برتر و بالاتر است از هر چيز براى انصراف بنده از معصيت خالق و آن از نماز حاصل ميشود و خدا ميداند عبادات بندگان را كه با حضور قلب و ياد خدا واقع شده يا بدون آن و ساير اعمال آنها را و پاداش آنرا از خير و شرّ خواهد داد آنچه نوشته شد در ذيل آيه اخيره بدوا بنظر حقير رسيد ولى قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه ياد خدا براى اهل نماز بزرگتر است از ياد آنها خدا را آيا نمىبينى كه خدا ميفرمايد ياد كنيد مرا ياد ميكنم شما را و در نفحات از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ذكر خدا گفتن سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه نيست بلكه ياد خدا است در وقت ارتكاب حرام و حلال و در صافى و برهان نيز قريب باين معنى از آنحضرت نقل شده است و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه كسيكه باز ندارد او را نماز از كار زشت و ناپسند موجب دورى او از خدا
جلد 4 صفحه 232
خواهد شد و اينمعنى را قمى ره هم نقل نموده و نيز از آنحضرت روايت شده كه جوانى از انصار با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نماز ميگزارد و مرتكب فواحش بود اين خبر بآن حضرت رسيد و فرمود عاقبت نماز او را باز خواهد داشت و چيزى نگذشت كه او توبه كرد و در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود نماز حاجز و مانع خدائى است و اين براى آنستكه نماز منع ميكند نمازگزار را از معاصى ماداميكه در نماز است پس اين آيه را تلاوت فرمود و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يكى از اصحاب از آنحضرت پرسيد آيا نماز سخن ميگويد پس حضرت تبسم فرمود و طلب رحمت نمود براى ضعفاء از شيعيانشان كه اهل تسليم و انقيادند و فرمود بلى نماز سخن ميگويد و صورت و شمائلى دارد و امر و نهى ميكند آن شخص رنگش تغيير نمود و عرضه داشت من نميتوانم اين سخن را بمردم بگويم حضرت فرمود آنها مگر شيعيان ما نيستند كسيكه نماز را نشناسد منكر حق ما است و بعد فرمود آيا ميخواهى كلام قرآن را بتو بشنوانم عرض كرد بلى فرمود انّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر نهى كلام است و فحشاء و منكر مردانند و ما ذكر خدائيم و بزرگتريم فيض ره فرموده فحشاء و منكر اوّلى و دومى مىباشند چون آن دو نفر صورت و شمائل آن دو امرند و نماز كسى است كه بازميدارد از آن دو و او معروف است ولى بنظر ميرسد كه مراد از فحشاء و منكر آن دو و ساير خلفاء جور باشند و لذا تفسير بمردان فرموده و در مقابل آنها ائمّه اطهارند كه معروف و صورت نماز و ذكر خدا و بزرگترين آياتند و اين معنى منافى با معانى ديگر نيست چون از ظاهر قرآن استفاده نميشود و بايد از باطن آن ببركت بيان ائمّه اطهار مستفاد گردد و تحقيق آنستكه ناهى و مانع بودن نماز از فحشاء و منكر از جهات عديده است اولا التزام بنماز و تحصيل شرائط آن ملازم با اجتناب از حرام و نجس است اقلا بقدريكه لباس و آب وضو و مكان نمازگزار حلال و پاك باشد و اين نوعا موجب اجتناب كلّى خواهد شد و ثانيا انسان در حين اشتغال بنماز و تحصيل شرائط آن قهرا از معصيت بازداشته خواهد شد و اين مقدار وقت در از منه فراغت شخص خالى از اهميّت نيست كه صرف در معصيت نشود و ثالثا اجزاء نماز كه تكبير و حمد و ثنا و دعا و ذكر خدا است تمامى مانند شخصى با نمازگزار سخن ميگويد كه چنين خدائى وجود دارد
جلد 4 صفحه 233
و بايد در اطاعت او كوشيد و از معصيتش چشم پوشيد و رابعا نماز در نفس نورانيّتى ايجاد ميكند كه نمازگزار بسبب آن صفاى ضمير مايل بمعصيت نميشود يا اقلا قادر بر خوددارى و مخالفت با هواى نفس امّاره ميگردد و مرتكب معصيت نميگردد و اين منافى با آن نيست كه گاهى ديده ميشود كسى نمازگزار و معصيت كار است چون اين قبيل قضايا بر سبيل اقتضاء و نوعيّت و اكثريّت اطلاق ميشود نه بلحاظ دوام و علّيّت و كلّيت و مستفاد از آن بيش از اين مقدار نيست و خامسا نماز در وقت اشتغال بآن و قبل و بعدش ملازم و مقارن با ياد خدا است كه آن افضل طاعات و اعظم قربات و اكبر عبادات است و نماز بدون آن مقبول درگاه احديّت نخواهد بود و بقدر بودن با آن مقبول است و آن بزرگترين لطف الهى است براى بازداشتن بنده از معصيت چنانچه مشهود است و اين جهت بنظر حقير اظهر جهات مذكوره براى بازداشتن نماز از گناه است و اين معنى اقرب معانى بذهن و ابلغ در اثبات مرام بذكر علت در كلام و انسب بصدر و ذيل آيه شريفه است كه بدوا هم اشاره بآن شد و اخبار ائمه اطهار و اقوال مفسرين هر يك ناظر بجهتى از اين جهات ميباشد و تدعون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ تِلكَ الأَمثالُ نَضرِبُها لِلنّاسِ وَ ما يَعقِلُها إِلاَّ العالِمُونَ (43)
و اينکه امثال را ما ميزنيم از براي ناس و تعقل و تدبر و درك نميكنند مگر دانايان.
وَ تِلكَ الأَمثالُ يك قسمت مهم قرآن امثال است مثل وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنعِقُ بِما لا يَسمَعُ إِلّا دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لا يَعقِلُونَ (بقره 171) و مثل ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِي السَّماءِ- الي قوله- وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجتُثَّت مِن فَوقِ الأَرضِ ما لَها مِن قَرارٍ (ابراهيم آيه 24 و 25 و 26) و مثل لِلَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ مَثَلُ السَّوءِ وَ لِلّهِ المَثَلُ الأَعلي (نحل آيه 60) و مثل وَ لَقَد صَرَّفنا لِلنّاسِ فِي هذَا القُرآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ (اسراء آيه 89) و مثل وَ اضرِب لَهُم مَثَلَ الحَياةِ الدُّنيا كَماءٍ أَنزَلناهُ مِنَ السَّماءِ فَاختَلَطَ بِهِ نَباتُ الأَرضِ فَأَصبَحَ هَشِيماً تَذرُوهُ الرِّياحُ (كهف آيه 45) و مثل يا أَيُّهَا النّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاستَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ
جلد 14 - صفحه 329
لَن يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَهُ وَ إِن يَسلُبهُمُ الذُّبابُ شَيئاً لا يَستَنقِذُوهُ مِنهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ المَطلُوبُ (حج آيه 73) و مثل ضَرَبَ لَكُم مَثَلًا مِن أَنفُسِكُم هَل لَكُم مِن ما مَلَكَت أَيمانُكُم مِن شُرَكاءَ فِي ما رَزَقناكُم- الايه (روم 28) و غير اينها از آيات بسيار و غرض از اينکه امثال تنبه و تدبر و تفكر است که انسان بيدار شود از خواب غفلت و بخود بيايد که عاقبت شرك و كفر و ضلالت و معاصي چيست و بچه عذابهايي دوچار ميشود و نتيجه ايمان و اطاعت چه مثوباتي در بردارد لذا ميفرمايد:
وَ تِلكَ الأَمثالُ اشاره بامثاليست که در قرآن بيان فرمود.
نَضرِبُها لِلنّاسِ تمام افراد بشر از كافر و مشرك و ضال و مؤمن و مطيع و عاصي و عادل و فاسق و فاجر ولي:
بر سيه دل چه سود خواندن وعظبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 43)- این آیه گویا اشاره به ایرادی است که دشمنان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در برابر این مثالها به او میکردند و میگفتند: چگونه ممکن است خدایی که آفریننده زمین و آسمان است به عنکبوت و مگس و حشرات و مانند اینها مثال بزند.
قرآن در پاسخ آنها میگوید: «و اینها مثالهایی است که ما برای مردم میزنیم و جز عالمان آن را درک نمیکنند» (وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ).
نکات آیه
۱ - استفاده خداوند، از مثل براى تبیین دقایق معارف آسمانى مثل الذین اتّخذوا من دون اللّه أولیاء کمثل العنکبوت اتّخذت بیتًا ... و تلک الأمثل نضربها للناس
۲ - استفاده از مثال هاى فراوان و تبیین کننده، در قرآن به منظور آگاهى مردم (و تلک الأمثل نضربها للناس)
۳ - استفاده از مثل هاى به کاربرده شده در قرآن، تنها، براى دانشوران اهل تحقیق ممکن است. (و تلک الأمثل نضربها للناس و ما یعقلها إلاّ العلمون)
۴ - مثال هاى به کاربرده شده در قرآن، داراى ظرافت و دقایق قابل تأمل است. (و ما یعقلها إلاّ العلمون)
۵ - تشویق خداوند، به کسب دانش و خردورزى جهت دریافت دقایق قرآن کریم (و ما یعقلها إلاّ العلمون)
۶ - قرآن، به رغم این که کتابى براى همه است، اما درک عمیق و درست آن، در حیطه گروه خاصى است. (للناس و ما یعقلها إلاّ العلمون)
۷ - خردورزى، از راه هاى دستیابى به حقایق معارف و مثال هاى قرآن است. (و تلک الأمثل ... و ما یعقلها إلاّ العلمون)
۸ - تمثیلِ بى بنیادىِ شرک به خانه عنکبوت ناشى از علم و برهان است. مثل الذین اتّخذوا من دون اللّه أولیاء کمثل العنکبوت اتّخذت بیتًا ... و تلک الأمثل نضربها للناس و ما یعقلها إلاّ العلمون
روایات و احادیث
۹ - «عن جابر، قال: تلا النبىّ هذه الأیة و قال: «العالم الذى عقل عن اللّه فعمل بطاعته و اجتنب سخطه»;[۱] از جابر، روایت شده که گفت: نبى اکرم این آیه را تلاوت کرد: [و ما یعقلها إلاّ العالمون] و فرمود: عالم، کسى است که دانش خود را از خدا گرفته و در نتیجه، به طاعت او عمل کرده و از غضب اش دورى جسته است».
موضوعات مرتبط
- تعقل: آثار تعقل ۷; تشویق به تعقل ۵; تعقل در مثالهاى قرآن ۴
- دین: روش تبیین دین ۱
- شرک: سستى شرک ۸
- علم: آثار علم ۸; تشویق به تحصیل علم ۵; زمینه علم ۲
- علما: علما و مثالهاى قرآن ۳; مراد از علما ۹
- قرآن: استفاده از قرآن ۶; استفاده از مثالهاى قرآن ۳; تفسیر قرآن ۵; شرایط تفسیر قرآن ۷; ظرافت مثالهاى قرآن ۴; عمومیت قرآن ۶; فلسفه مثالهاى قرآن ۲
- مثال: فواید مثال ۱
- مثالهاى قرآن: تمثیل به خانه عنکبوت ۸; تمثیل شرک ۸
منابع
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۴۶; نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۶۰، ح ۴۹.