العنكبوت ٤٢
کپی متن آیه |
---|
إِنَ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ |
ترجمه
العنكبوت ٤١ | آیه ٤٢ | العنكبوت ٤٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا یَدْعُونَ»: آنچه را که به فریاد میخوانند. آنچه را که میپرستند.
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۵۵، سوره عنكبوت
- تمثيل اتخاذ ارباب و آلهه و روى آوردن به غير خدا به اتخاذ سست ترين خانه ها، خانهعنكبوت
- معنى و مفااد آيه شريفه : ((ان الله يعلم ما يدعون من دونه من شى ء...))
- خلقت ، تدبير و ولايت ملازم يكديگرند و هر سه مختص به خداى تعالى است
- چگونه نماز ايستادن را از فحشا و منكر باز مى دارد
- جواب به اين اشكال كه چرا بسيارى از نمازگزاران مرتكب كبائر و منكرات مى شوند؟
- حق مطلب در پاسخ اشكال فوق
- معناى ((ذكر)) و مقصود از اينكه درباره نماز فرمود: ((و لذكر الله اكبر))
- وجوه مختلفى كه مفسرين در معناى (ولذكر الله اكبر) گفته اند
- مقصود از مجادله نيكو با اهل كتاب كه بدان امر فرموده است
- احتجاج بر اثبات اينكه قرآن نازل از ناحيه خداى سبحان است
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر))
- رواياتى درباره ياد خدا و در ذيل (ولذكر الله اكبر)
- چند روايت حاكى از اينكه مراد از ((الذين اوتوا العلم )) ائمه (عليهم السلام ) هستند ودرباره شاءن نزول آيه : ((اولم يكفهم انا انزلنا عليك ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «42»
همانا خدا آنچه را غير از او مىخوانند، هر چه باشد مىداند، او عزيز و حكيم است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (42)
بعد از آن بر سبيل تهديد مىفرمايد كه اى پيغمبر بگو مر كفار را:
إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ: بدرستى كه خدا مىداند، ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ:
آنچه مىخوانند به پرستش غير از خداى، از هر چيز مانند بت و ملك و بشر و كواكب و شمس و قمر و غير آن كه قابل پرستش نيستند. وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: و او است غالب در ملك خود و محتاج به شريك نيست. حكيم است در جميع افعال، و عالم به همه چيز، و متقن در تمام امور، و البته كليه اشياء در جنب قدرت عزيز حكيم، معدوم صرف است و ذاتى كه متصف به اين صفات باشد، هر آينه قادر بر تعذيب ايشان خواهد بود.
جلد 10 - صفحه 239
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (41) إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (42) وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ (43) خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (44) اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ (45)
ترجمه
مثل آنها كه گرفتند غير از خدا دوستانى مانند مثل عنكبوت است كه فراگيرد براى خود خانهاى و همانا سستترين خانهها هر آينه خانه عنكبوت است اگر باشند كه بدانند
همانا خدا ميداند آنچه را كه ميخوانند غير از او هر چه باشد و او است تواناى درست كار
و اين مثلها را ميزنيم براى مردمان و در نيابند حسن آنها را مگر دانايان
آفريد خدا آسمانها و زمين را بغرض درست همانا در آن هر آينه نشانهايست براى گروندگان
بخوان آنچه را وحى شد بسوى تو از كتاب و بر پاى دار نماز را همانا نماز باز ميدارد از كار زشت و ناپسند و هر آينه ياد خدا بزرگتر است و خدا ميداند آنچه را بجا مىآوريد.
تفسير
خداوند متعال براى مصوّر و ممثّل نمودن حال بتپرستان و كسانيكه اعتماد بكمك غير خدا نمودند تشبيه و تنظيرى فرموده باين تقريب كه حال و حكايت آنها مانند حال و حكايت عنكبوت است كه بمرور زمان براى خود خانهاى تهيه نموده و بآن دلخوش ميشود غافل از آنكه اين خانه براى او هيچ فائدهاى ندارد و مانند ساير خانهها نگهدار از سرما و گرما و خطرات نيست و بقدرى سست بنيان و بى اساس است كه باندك اشاره يا بادى از بين ميرود و تحقيقا سستترين خانهها همان است و كسانيكه دل به بت و غير خدا بسته و باميد شفاعت و كمك آنها نشستهاند همين حال را دارند كه از آنها بهرهاى نبرند و باندك تأمّل و تفكر و تجربهاى رشته اميد آنها قطع و گسسته خواهد شد ولى چون نادانند مطّلع از حال خودشان نيستند و اگر دانا بودند ميدانستند شباهت حال خودشان را بچيزيكه تشبيه بآن شدهاند
جلد 4 صفحه 231
خدا ميداند هر چه را آنها ميخوانند و اميدوار بآنند غير از خودش كه مستحق ستايش و پرستش و قابل اعتماد و اتّكال نيست و آنها را بجزاى خودشان رسانيده و قطع اميدشان را از آن خواهد فرمود و او است توانائى كه مانعى از نفوذ اراده او نيست و درست كارى كه احكام و افعالش تمامى بر طبق حكمت و مصلحت است و اين مثلها و امثال آنرا كه خدا ميزند چنانچه بدوا اشاره شد براى تقريب مطالب و تصوير آن در اذهان عامّه است ولى مطابقت آن با ممثّل و صحّت مفاد آنرا كاملا تعقّل و تصديق نميكنند مگر دانايان كه اظهر مصاديق ايشان آل محمد صلّى اللّه عليه و اله ميباشند كه قمى ره بآن تفسير فرموده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه اين آيه را تلاوت كرد و فرمود عالم كسى است كه خدا را دريابد پس عمل نمايد بطاعت او و اجتناب كند از خشم او و بعد از اين خداوند استدلال براى اثبات خدائى خود فرموده بخلقت آسمانها و زمين بر وجه حكمت و مصلحت و براى اظهار حق و حقيقت و احقاق آن و اهل ايمان ميدانند آنرا و از آن پى مىبرند بوجود خالق عالم قدير حكيم كه بى شريك و عديل و نظير است و منتفع ميشوند بآن و نيز امر فرموده پيغمبر اكرم را بتلاوت قرآن براى تقرّب بخدا و تحفّظ الفاظ و استكشاف معانى آن و به برپا داشتن نماز كه اعمّ از خواندن و امر بآن است چون نماز بازميدارد بنده خدا را از معاصى كبيره و صغيره يا كار زشت كه قبح آن ظاهر و كار ناپسند كه قبح آن خفى باشد چون ياد خدا برتر و بالاتر است از هر چيز براى انصراف بنده از معصيت خالق و آن از نماز حاصل ميشود و خدا ميداند عبادات بندگان را كه با حضور قلب و ياد خدا واقع شده يا بدون آن و ساير اعمال آنها را و پاداش آنرا از خير و شرّ خواهد داد آنچه نوشته شد در ذيل آيه اخيره بدوا بنظر حقير رسيد ولى قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه ياد خدا براى اهل نماز بزرگتر است از ياد آنها خدا را آيا نمىبينى كه خدا ميفرمايد ياد كنيد مرا ياد ميكنم شما را و در نفحات از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ذكر خدا گفتن سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه نيست بلكه ياد خدا است در وقت ارتكاب حرام و حلال و در صافى و برهان نيز قريب باين معنى از آنحضرت نقل شده است و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه كسيكه باز ندارد او را نماز از كار زشت و ناپسند موجب دورى او از خدا
جلد 4 صفحه 232
خواهد شد و اينمعنى را قمى ره هم نقل نموده و نيز از آنحضرت روايت شده كه جوانى از انصار با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نماز ميگزارد و مرتكب فواحش بود اين خبر بآن حضرت رسيد و فرمود عاقبت نماز او را باز خواهد داشت و چيزى نگذشت كه او توبه كرد و در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود نماز حاجز و مانع خدائى است و اين براى آنستكه نماز منع ميكند نمازگزار را از معاصى ماداميكه در نماز است پس اين آيه را تلاوت فرمود و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يكى از اصحاب از آنحضرت پرسيد آيا نماز سخن ميگويد پس حضرت تبسم فرمود و طلب رحمت نمود براى ضعفاء از شيعيانشان كه اهل تسليم و انقيادند و فرمود بلى نماز سخن ميگويد و صورت و شمائلى دارد و امر و نهى ميكند آن شخص رنگش تغيير نمود و عرضه داشت من نميتوانم اين سخن را بمردم بگويم حضرت فرمود آنها مگر شيعيان ما نيستند كسيكه نماز را نشناسد منكر حق ما است و بعد فرمود آيا ميخواهى كلام قرآن را بتو بشنوانم عرض كرد بلى فرمود انّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر نهى كلام است و فحشاء و منكر مردانند و ما ذكر خدائيم و بزرگتريم فيض ره فرموده فحشاء و منكر اوّلى و دومى مىباشند چون آن دو نفر صورت و شمائل آن دو امرند و نماز كسى است كه بازميدارد از آن دو و او معروف است ولى بنظر ميرسد كه مراد از فحشاء و منكر آن دو و ساير خلفاء جور باشند و لذا تفسير بمردان فرموده و در مقابل آنها ائمّه اطهارند كه معروف و صورت نماز و ذكر خدا و بزرگترين آياتند و اين معنى منافى با معانى ديگر نيست چون از ظاهر قرآن استفاده نميشود و بايد از باطن آن ببركت بيان ائمّه اطهار مستفاد گردد و تحقيق آنستكه ناهى و مانع بودن نماز از فحشاء و منكر از جهات عديده است اولا التزام بنماز و تحصيل شرائط آن ملازم با اجتناب از حرام و نجس است اقلا بقدريكه لباس و آب وضو و مكان نمازگزار حلال و پاك باشد و اين نوعا موجب اجتناب كلّى خواهد شد و ثانيا انسان در حين اشتغال بنماز و تحصيل شرائط آن قهرا از معصيت بازداشته خواهد شد و اين مقدار وقت در از منه فراغت شخص خالى از اهميّت نيست كه صرف در معصيت نشود و ثالثا اجزاء نماز كه تكبير و حمد و ثنا و دعا و ذكر خدا است تمامى مانند شخصى با نمازگزار سخن ميگويد كه چنين خدائى وجود دارد
جلد 4 صفحه 233
و بايد در اطاعت او كوشيد و از معصيتش چشم پوشيد و رابعا نماز در نفس نورانيّتى ايجاد ميكند كه نمازگزار بسبب آن صفاى ضمير مايل بمعصيت نميشود يا اقلا قادر بر خوددارى و مخالفت با هواى نفس امّاره ميگردد و مرتكب معصيت نميگردد و اين منافى با آن نيست كه گاهى ديده ميشود كسى نمازگزار و معصيت كار است چون اين قبيل قضايا بر سبيل اقتضاء و نوعيّت و اكثريّت اطلاق ميشود نه بلحاظ دوام و علّيّت و كلّيت و مستفاد از آن بيش از اين مقدار نيست و خامسا نماز در وقت اشتغال بآن و قبل و بعدش ملازم و مقارن با ياد خدا است كه آن افضل طاعات و اعظم قربات و اكبر عبادات است و نماز بدون آن مقبول درگاه احديّت نخواهد بود و بقدر بودن با آن مقبول است و آن بزرگترين لطف الهى است براى بازداشتن بنده از معصيت چنانچه مشهود است و اين جهت بنظر حقير اظهر جهات مذكوره براى بازداشتن نماز از گناه است و اين معنى اقرب معانى بذهن و ابلغ در اثبات مرام بذكر علت در كلام و انسب بصدر و ذيل آيه شريفه است كه بدوا هم اشاره بآن شد و اخبار ائمه اطهار و اقوال مفسرين هر يك ناظر بجهتى از اين جهات ميباشد و تدعون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ اللّهَ يَعلَمُ ما يَدعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَيءٍ وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ (42)
به درستي که خداوند ميداند آنچه را ميخوانند از غير خدا از چيزها و او است عزيز حكيم.
إِنَّ اللّهَ يَعلَمُ چون علمش عين ذات و از مراتب وجود است و واجب الوجود اعلا مراتب وجود است ازلا و ابدا لذا علمش بتمام اشياء تعلق گرفته
«لا يعزب عن علمه شيء».
ما يَدعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَيءٍ، تعبير بشيء براي اينکه است که شامل جمادات و حيوانات و نباتات و علويات و سفليات و ذوي العقول از ملائكه و جن و انس بشود جمادات مثل اصنام مشركين که بت پرستان باشند و آتش پرستان، نباتات که شجره پرستان هستند، حيوانات مثل
جلد 14 - صفحه 328
گاو و گوسالهپرستان، علويات آفتاب و ماه و ستاره پرستان، سفليات که همان اصنام و آتش و شجره و گاو و گوساله باشند، ذوي العقول ملائكه پرستان جن پرستان شيطان پرستان که خالق شرش ميدانند.
وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ عزت مقابل ذلت است ذليل كسي را گويند که يا مقهور باشد و كسي بر او مسلط باشد يا عاجز و ناتوان باشد تمام عوالم امكاني از ثري تا بثريا تمام ذليل و مقهور تحت قدرت پروردگار هستند و عزت پروردگار ذاتيست و از صفات ثبوتيه ذاتيه است مثل علم و قدرت و عزت انبياء و ائمه و مؤمنين جعليست «وَ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنِينَ» و اما عزت، خيالي مثل عزت متكبرين و متمولين و امراء و رؤساء خيال صرف است مغرور نشوند و بدانند اينکه چهار روز دنيا ميگذرد و بادني دركات ذلت خواهند افتاد، حكيم هم يكي از صفات ذاتيه است و از شئون علم است چنانچه عزت از شئون قدرت است علم الهي بهر چه تعلق گرفته بنامي تعبير ميشود علم بمرئيات بصير است بمسموعات سميع است بجزئيات مدرك است بمصالح و مفاسد حكيم است بصلاح و فساد فعل مريد و مكره است تمام افعال اينها نزد او مكشوف است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 42)- در این آیه هشدار تهدیدآمیزی به این مشرکان غافل و بیخبر میدهد، میگوید: «خداوند آنچه را آنها غیر از او میخوانند میداند» (إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ).
شرک آشکار آنها، و شرک مخفی و پنهانشان، هیچ یک بر خدا پوشیده نیست.
«و اوست قادر شکستناپذیر و حکیم علی الاطلاق» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
اگر مهلت به آنها میدهد، نه به خاطر آن است که نمیداند یا قدرتش محدود است، بلکه حکمت او ایجاب میکند که فرصت کافی دهد تا بر همه اتمام حجت شود، و آنها که شایسته هدایتند، هدایت گردند.
نکات آیه
۱ - خداوند، به هرچه که غیر از او، به عنوان معبود گرفته شده، علم دارد. (إنّ اللّه یعلم ما یدعون من دونه)
۲ - مشرکان، از سوى خداوند به فرجامى ناخوشایند، تهدید شدند. (إنّ اللّه یعلم ما یدعون من دونه من شىء) خبر دادن به این که خداوند، آگاه از چیزهایى است که مشرکان به عنوان خدا و معبود گرفته اند، کنایه از تهدید خود مشرکان است.
۳ - تشریح بى بنیادى شرک - همانند بى بنیادى خانه عنکبوت - برخاسته از علم خداوند است. مثل الذین اتّخذوا من دون اللّه أولیاء کمثل العنکبوت اتّخذت بیتًا ... إنّ اللّه یعلم ما یدعون من دونه من شىء
۴ - خداوند، «عزیز» (شکست ناپذیر) و «حکیم» (سنجیده کار) است. (و هو العزیز الحکیم)
۵ - عزت و حکمت خداوند، دلیل شایستگى او، براى بودنش به عنوان معبودى یکتا است. (إنّ اللّه یعلم ما یدعون من دونه من شىء و هو العزیز الحکیم) این برداشت، بنابر حال بودن جمله «و هوالعزیز...» براى ضمیر «من دونه» است.
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: حکیم ۴; عزیز ۴
- انذار: انذار از فرجام شوم ۲
- توحید: دلایل توحید عبادى ۵
- خدا: آثار حکمت خدا ۵; آثار عزت خدا ۵; آثار علم خدا ۳; انذارهاى خدا ۲; علم خدا ۱
- شرک: بى منطقى شرک ۳
- عنکبوت: سستى خانه عنکبوت ۳
- مشرکان: انذار مشرکان ۲; فرجام شوم مشرکان ۲
- معبودان باطل :۱
منابع