الشعراء ٤
ترجمه
الشعراء ٣ | آیه ٤ | الشعراء ٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«آیَةً»: معجزهای مراد است که مردم را وادار به ایمان گرداند. «ظَلَّتْ»: بشود و بگردد. از افعال ناقصه و به معنی (صارَتْ) میباشد. «أَعْنَاق»: جمع عُنُق، گردنها، تسمیه کلّ به اسم جزء است و مراد خود مردمان است. برخی (أعنَاق) را به معنی جماعت و گروه، و رؤساء و رهبران قوم دانستهاند. ذکر (ظَلَّتْ) به شکل مفرد مؤنّث باتوجّه به لفظ (أعناق) و ذکر (خَاضِعینَ) به صورت جمع مذکّر با توجّه به معنی آن است (نگا: انبیاء / ، یوسف / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
ابن عباس گوید: این آیه درباره ما و بنىامیه نازل شده است که در مرحله نخست دولت از بنىامیه خواهد بود و سپس خداوند از ایشان بگیرد و به ما باز دهد و بدست ما گردنهاى آنها ذلیل و خوار گردد و کارهاى آنها بدست ما از عزت به ذلت و زبونى گراید.[۱]
محمد بن العباس بعد از پنج واسطه از ابوبصیر نقل کند که گوید: از امام باقر علیهالسلام درباره این آیه سؤال کردم، فرمود: درباره قائم آل محمد نازل شده که منادى به اسم و نام او از آسمان ندا خواهد نمود.[۲]
تفسیر
- آيات ۱ ۹، سوره شعراء
- بيان غرض سوره مبارك شعراء و مكى بودن آن
- تسلى دادن به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله : از اينكه ايمان نمى آورند غصه نخور
- معناى اينكه مشركين از ((ذكر محدث )) اعراض مى كنند
- معناى جمله : ((و ما كان اكثرهم مؤ منين )) و مفاد تعبير به ((ما كان ))
- بحثى عقلى پيرامون علم خدا (نقد و رد سخن جبريون كه براى اثبات جبر، به تعلق علم خدا به افعال بندگان استناد كرده اند)
- (روايتى در ذيل آيه : ((ان نشاء ننزل عليهم ..)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ «4»
اگر بخواهيم معجزهاى از آسمان بر آنان فروآوريم، تا در برابر آن، گردنهايشان خاضع گردد (وبا اكراه واجبار مؤمن شوند، امّا سنّت الهى چنين نيست).
پیام ها
1- سنّت و قانون خداوند، اختيار و مهلت دادن به مردم است. «إِنْ نَشَأْ»
2- توجّه به قدرت الهى، بهترين وسيله آرامش روح است. لَعَلَّكَ باخِعٌ ... إِنْ نَشَأْ
3- ايمان بايد اختيارى و انتخابى باشد نه اجبارى. «فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ «4»
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ: اگر بخواهيم ما نازل مىفرمائيم بر ايشان، مِنَ السَّماءِ آيَةً: از آسمان نشانهاى از آيات خود كه ملجىء و مجبور نمايد ايشان را به ايمان، يا بليهاى از بلاهاى قاهره و قاسره. فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ:
پس گردد گردنهاى ايشان مر آن آيات را فروتنان و منقاد شدگان.
در منهج ابو حمزه ثمالى روايت نموده كه مراد از اين آيه صدائى باشد كه در نيمه رمضان از آسمان شنيده شود و به جهت آن همه خاشع و منقاد گردند. «2» تفسير برهان- از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود حضرت امير المؤمنين عليه السّلام: منتظر باشيد فرج را در سه چيز. عرض كردند چيست؟
«1». تفسير برهان، ج 3، ص 179، به نقل از ابن شهر آشوب از عياشى.
«2». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 430. چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 394
فرمود: اختلاف ميان اهل شام، و ظاهر شدن بيرقهاى سياه از خراسان، و فزع در ماه رمضان. عرض كردند: فزع در ماه رمضان چيست؟ فرمود: آيا نشنيديد فرمايش خداى عزّ و جلّ را (إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً ...) آن علامت و آيتى است كه خارج مىگرداند زنهاى پرده نشين را از پرده، و بيدار نمايد خوابيده را، و به فزع در آورد بيدار را. «1» اكمال الدين از حضرت رضا عليه السّلام در حديثى وصف فرمايد قائم را:
قال و هو الّذى ينادى مناد من السّماء يسمعه جميع اهل الارض بالدّعاء اليه يقول الا انّ حجّة اللّه قد ظهرت عند بيت اللّه فاتّبعوه فان الحق معه و فيه و هو قول اللّه عزّ و جلّ ان نشأ ننزل عليهم من السّماء اية- الايه.
فرمود: قائم كسى است كه ندا نمايد منادى از آسمان، بشنواند تمام اهل زمين را به دعوت بسوى او؛ گويد: آگاه باشيد، بدرستى كه حجت خدا بتحقيق ظاهر شده نزد خانه خدا، پس پيروى كنيد او را، زيرا حق با او و در پيروى است و هو قول اللّه «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً ...». «2» نزد بعضى مراد به اعناق رؤساى كفار و پيشوايان ايشانند كه مشبهاند به أعناق؛ و چون اعناق موصوف شده به صفات عقلا، از اين جهت جارى مجراى عقلا واقع شده. «3»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
طسم «1» تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ «2» لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ «3» إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ «4»
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ «5» فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «6» أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ «7» إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ «8» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «9»
ترجمه
اين آيتهاى كتاب واضح كننده است
شايد تو باشى هلاك كننده خودت را از براى آنكه نشوند مؤمنان
اگر خواهيم فرو فرستيم بر آنها از آسمان علامتى پس گردد گردنهاشان براى آن افتادگان
و نميآيد آنها را هيچ ذكرى از خداى بخشنده، تو پديد آورده شده مگر آنكه باشند از آن روى گردانندگان
پس بتحقيق تكذيب نمودند پس زود باشد كه بيايد آنها را خبرهاى آنچه بودند كه بآن استهزاء ميكردند
آيا و نگاه نكردند بزمين كه چه قدر رويانديم در آن از هر صنفى نيكو
همانا در اين هر آينه آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان
و همانا پروردگار تو هر آينه او است تواناى مهربان.
تفسير
در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه چون طسم نازل شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرمود كه طاء طور سينا و سين اسكندريه و ميم مكه است و قمى ره فرموده طسم از حروف اسم اعظم خدا است و در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه طسم معناى آن انا الطّالب السّميع المبدى المعيد است و تحقيق حقيق راجع بفواتح السور در اول سوره بقره گذشت و نيز نقل شده كه طاء اشاره بشجره طوبى و سين كنايه از سدرة المنتهى و ميم خطاب بمحمد مصطفى صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است
جلد 4 صفحه 97
و بعيد نيست چون فرموده اين آيات كتاب مبين است كه بيان كننده معارف و احكام است و صدق آن واضح است و پس از آن پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را مخاطب قرار داده و براى تسليت خاطرش فرموده جاى اين احتمال هست كه تو خود را بهلاكت اندازى و بكشى براى آنكه اهل مكه ايمان بآن نميآورند چرا اين اندازه خود را بمشقّت مياندازى ما اگر بخواهيم آنها مجبور بايمان شوند نازل مينمائيم بر آنها از آسمان علامت عذاب يا اثر شگفتآورى را كه گردنهاى گردنكشان در برابر آن بزير آيد و همه آنها قهرا مطيع و منقاد گردند ولى ما ميخواهيم آنها آشنا بوظائف خود شوند و از روى علم و معرفت عبادت و بندگى كنند و باراده و اختيار از معاصى اجتناب نمايند تا مستحق بهشت شوند لذا بتدريج آياتى براى تذكّر آنها ميفرستيم ولى مع الأسف نيامد نزد آنها هيچ آيات قرآن تازه واردى كه موجب تذكر آنها باشد در صورت توجه از طرف خداوند رحمن مگر آنكه آنها از آن رو گردان شدند و نسبت خضوع بأعناق با آنكه صفت خود آنها است يا براى ظهور اين صفت از آنها در اعناق است يا از اعناق رؤساء و گردنكشان آنها اراده شده يا مراد انكسار و افتادگى اعناق است و چون جزء آنها است با آن معامله ذوى العقول در جمع شده و در چند روايت از ائمه اطهار عليهم السلام كلمه آيه بعلائم حتمى ظهور صاحب الامر عليه السّلام از قبيل صيحه آسمانى و توقف خورشيد در نيمه روز و خروج روى و سينهئى از قرص آن و نداى منادى از آسمان با صوت عالمگير همه براى بشارت بظهور آنحضرت بأسم و رسم و امر به تبعيّت از او كه جاى شك و شبهه براى احدى باقى نماند و اعناق معاندين خاضع شود منطبق گشته و آيه شريفه با آن واقعه تطبيق شده است در هر حال كفار مكه تمام آيات سابقه و لاحقه را تكذيب نمودند و بآن اكتفا ننمودند بلكه مسخره و استهزاء هم كردند لذا خداوند فرموده در آتيه نزديكى بآنها معلوم خواهد شد و خبردار ميشوند كه حق با كه بوده و چه كتابى قابل تصديق و تعظيم است و چه كس لايق استهزاء و تخفيف و بر بيشتر از آنها امر در دنيا مكشوف گرديد و ببقيّه در آخرت مكشوف خواهد شد و باز براى متذكر شدن آنها بنعمت و قدرت الهى فرموده آيا نظر ننمودند بزيادى ميوههاى گوناگون و گلهاى
جلد 4 صفحه 98
رنگارنگ كه ما در زمين براى آنها رويانديم و دلالت بر قدرت تامّ و نعمت عامّ ما دارد و خوب و پسنديده و پر فائده است چون زوج در اين مقامات بر صنف اطلاق ميشود و از كريم در اين موارد حسن و صفا و كثرت نفع اراده ميگردد و آنها بجاى حق شناسى ناسپاسى كردند و بيشتر آنها بآيات ما ايمان نياوردند با آنكه دلالت اين صنع بر وجود صانع حكيم قادر تواناى ارجمند مهربان واضح و آشكار است و لذا با آنكه ميتواند بزودى از آنها انتقام بكشد مجازات آنها را بروز جزاى مقدّر در دنيا يا آخرت انداخته و تعجيل در عقوبت نفرموده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِن نَشَأ نُنَزِّل عَلَيهِم مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّت أَعناقُهُم لَها خاضِعِينَ «4»
اگر اراده كنيم و مشيت ما تعلق بگيرد، هر آينه نازل ميكنيم بر آنها از آسمان، آيه و نشانهاي که گردن آنها را كج ميكند و فرو ميبرد، در حال نزول آن آيه و خاضع و خاشع ميشوند.
اخبار بسيار بالغ بر چهارده حديث از ائمه اطهار رسيده که اينکه آيه که از آسمان نازل ميشود، صيحه آسماني است که قبل از ظهور حضرت بقية اللّه ظاهر ميشود و از علائم ظهور است. مثل خروج سفياني، خسف بيداء، خروج خراساني با علمهاي سياه، قتل نفس
جلد 14 - صفحه 4
زكيه و غير اينها و در بعض اخبارش دارد که نداء كننده امير المؤمنين است در چشمه خورشيد و در بعضي جبرئيل ندا ميكند که قائم آل محمّد (ص) ظاهر شد باسم و نسب او تا امير المؤمنين و در عصر همان روز شيطان ندا ميكند و دعوت ميكند بطرف سفياني از شام. اهل حق به نداء اول متوجه مكه ميشوند و اهل باطل بطرف شام و روزگار آنها تباه ميشود که مفاد اينکه آيه شريفه است.
(إِن نَشَأ) البته مشيت تعلق گرفته.
(نُنَزِّل عَلَيهِم مِنَ السَّماءِ آيَةً) که همان صيحه باشد و آخرين علائم ظهور است.
(فَظَلَّت أَعناقُهُم لَها خاضِعِينَ) يعني صاحبان اعناق. چون اعناق جمع مؤنث است، و خاضعين جمع مذكر يا بحذف مضاف. يا آنكه كسب تذكير كرده اعناق بواسطه ناس و در بعض اخبار دارد مراد معاندين ائمه اطهار هستند از بني اميه و غير آنها و اينکه اخبار در تفسير برهان است رجوع فرمائيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- این آیه برای اثبات این حقیقت که خداوند بر هر چیز قادر است حتی میتواند همه آنها را به اجبار وادار به ایمان کند چنین میگوید: «اگر ما بخواهیم از آسمان آیهای بر آنها نازل میکنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد» (إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ).
اشاره به این که ما این قدرت را داریم که معجزه خیره کننده، یا عذاب شدید و وحشتناکی بر آنها فرو بفرستیم که همگی بیاختیار سر تعظیم در برابر آن فرود آورند و تسلیم شوند، ولی این ایمان اجباری ارزشی ندارد، مهم آن است که آنها از روی اراده و تصمیم و درک و اندیشه در برابر حق خاضع گردند.
نکات آیه
۱ - قدرت خداوند، بر نزول نشانه اى انکارناپذیر از آسمان براى ناگزیرساختن کافران به ایمان (إن نشأ ننزّل علیهم من السماء ءایة فظلّت ... خضعین)
۲ - خداوند، خواهان ایمان اختیارى مردم است، نه گرایش جبرى آنان به دین. (إن نشأ ننزّل علیهم ... فظلّت أعنقهم)
۳ - آسمان، منبع آیات و نشانه هاى شگفت الهى (من السماء ءایة فظلّت أعنقهم لها خضعین) تنکیر «آیة»،تنکیر تفخیم است. بنابراین «إن نشأ...من السماء آیة»; یعنى، اگر بخواهیم، بر آنان از آسمان آیتى عظیم و شگفت فرود مى آوریم ... گفتنى است که جمله بعد «فظلّت أعناقهم...» قرینه براى همین معنا نیز مى باشد.
۴ - قدرت خداوند بر به خضوع کشاندن سردمداران کفر در برابر خویش (إن نشأ ... فظلّت أعنقهم لها خضعین) برخى بر آنند همان گونه که به بزرگ قوم «رأس القوم» و «صدرالقوم» گفته مى شود، «عنق القوم» نیز گفته مى شود بنابراین «أعناقهم»; یعنى، «سادتهم». برداشت یاد شده بر پایه این احتمال است.
۵ - ایمان جبرى، فاقد ارزش در بینش الهى (إن نشأ ننزّل علیهم ... فظلّت أعنقهم)
۶ - کفرورزى به آیات الهى برخاسته از روح استکبارى است. (ألاّیکونوا مؤمنین . إن نشأ ننزّل ... فظلّت أعنقهم) تعبیر «ظلّت أعناقهم خاضعین» نشانگر آن است که مقاومت کافران در برابر آیات قرآن برخاسته از خوى سرکشى و گردن فرازى بوده است.
موضوعات مرتبط
- آسمان: نقش آسمان ۳
- آیات خدا: عوامل تکذیب آیات خدا ۶; منابع آیات خدا ۳; نزول آیات خدا ۱
- استکبار: آثار استکبار ۶
- ایمان: اختیار در ایمان ۲; بى ارزشى ایمان اکراهى ۵
- خدا: خضوع بر خدا ۴; قدرت خدا ۱، ۴; مشیت خدا ۲
- دین: آزادى دینى ۲ ; نفى اکراه در دین ۲
- رهبران: خضوع رهبران کفر ۴; ذلت رهبران کفر ۴
- کافران: اجبار کافران به ایمان ۱