التوبة ٤١
ترجمه
التوبة ٤٠ | آیه ٤١ | التوبة ٤٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خِفَافاً»: جمع خَفیف، سبکباران. «ثِقَالاً»: جمع ثقیل، سنگینباران. «خِفَافاً وَ ثِقَالاً»: حال است و مراد این است که در هر حالی باید به جهاد رفت: سواره یا پیاده، پیر یا جوان، فقیر یا غنی، آسان یا مشکل.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
حضر مىگوید: كه عدهاى به علت مرض یا پیرى نمىتوانستند در جنگ شركت نمایند و اینان خود را از این حیث گناهكار تصور میكردند و خداوند این آیه را نازل فرمود.[۱]
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۳۸، سوره توبه
- ملامت و سرزنش مؤ منين به جهت تثاقل و سستى نمودنشان به هنگام جنگ به اينكه مگر به حيات ناچيز دنيا قانع شده اند؟
- اگر شما پيامبر (ص ) را يارى نكنيد، بدانيد كه خداوند وقتى كه مشركين او را بيرون كردند با انزال سكينه و جنود غيبى او را يارى نمود
- چند دليل بر اينكه ضمير (( عليه )) در جمله : (( فانزل الله سكينة عليه )) به رسول (ص ) برمى گردد نه به صاحب (ابوبكر)
- استدلال بعضى به جمله فوق براينكه سكينت بر ابوبكر نازل شده ، و چند اشكال بر آن استدلال
- مراد از (( كلمة الذين كفروا )) و (( كلمة الله )) در آيه شريفه
- در راه جهاد عذر و بهانه نياوريد و به هر وسيله ممكن(امول و انفس ) جهاد كنيد
- بيان اينكه عتاب در آيه : (( عفا الله عنك لم اذنت لهم )) عتاب جدى نيست بلكه مفيد غرض ديگرى است
- استدلال به آيه فوق بر صدور گناه از رسولخدا (ص ) مردود است
- خلاصه گفتار صاحب المنار در ذيل آيه فوق كه در آن عفو خدا از رسول خدا (ص ) را مربوط به ترك اولى نمودن آن حضرت دانسته است
- جواب به صاحب المنار و بيان اينكه عملرسول خدا (ص ) اولى و اصلح بوده است نه ترك اولى مفسده حضور منافقين در ميانصفوف مؤ منين مجاهد
- يكى از علائم و نشانه هاى نفاق
- مفسده حضور منافقين در ميان صفوف مؤ منين مجاهد
- رواياتى در مورد كيفيت هجرت پيامبر (ص ) از مكه به مدينه و داستان غار و...
- نقد و بررسى استدلال به آيه غار بر فضيلت ابوبكر
- نقد و رد رواياتى كه مى گويند سكينت بر ابوبكر نازل شد
- آماده شدن مسلمين براى جنگ با روميان و خطبه پيامبر (ص ) براى آنان قبل از حركت به سوى تبوك
- چند روايت در ذيل آيه شريفه : (( عفا الله عنك لم اذنت لهم ... ))
- داستان چند تن از مؤ منينى كه با تاءخير به لشگريان عازم تبوك پيوستند يا آنكه تخلف كردند و سپس توبه نمودند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «41»
(به سوى جبهه وجهاد) كوچ كنيد، سبكبار و سنگين بار، (خواه بر شما آسان باشد، خواه دشوار.) ودر راه خدا با اموال وجانهاى خود جهاد كنيد، اگر مىدانستيد، اين براى شما بهتر است.
نکته ها
مقصود از دو كلمهى «خِفاف» و «ثقال»، يكى از اين معانى متقابل است: مجرّد و متأهّل، فقير و غنى، پياده و سواره، كم عائله و عيالمند، گرفتار و غيرگرفتار، تجارت و زراعت.
امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «خِفاف» و «ثِقال»، پير و جوان است. «2»
در تفسير فى ظلال القرآن آمده است: كسانى همچون ابوايّوبانصارى، مقداد و ابوطلحه، در سنّ پيرى آمادهى جبهه مىشدند. وقتى به آنان گفته مىشد كه شما سالخوردهايد، در پاسخ اين آيه را تلاوت مىكردند.
پیام ها
1- در برابر فرمانِ بسيج عمومى براى جبهه، مانعتراشى نكنيد. «انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا» (مشكلات زندگى، بهانهى تخلّف از جهاد نيست)
2- گاهى بسيج همهى مردم در برابر دشمن ضرورى است، گرچه تجهيزات
«1». اشاره به آيهى 30 سوره انفال «واذ يمكر بك الذّين كفروا ...»
«2». بحار، ج 97، ص 48.
جلد 3 - صفحه 426
نظامى كم باشد. «انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا»
3- مكتب از مال و جان با ارزشتر است. همه چيز فداى مكتب است، هم مال، هم جان. «بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ» ونفرمود: «اموالكم او انفسكم»
4- بر فقيران، جهاد با جان و بر اغنيا، جهاد با مال و جان واجب است. «بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ»
5- ملاك ارزشها، اخلاص است. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
6- احكام الهى، از جمله فرمان جهاد، در جهت منافع و مصالح واقعى انسان است. «ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ»
7- بعضى از مردم، مصالح واقعى خود را نمىدانند. «خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
8- كسب ارزشهاى واقعى، در پرتو علم و شناخت ميسّر است. «ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (41)
بعد از آن امر به جهاد و بيان تأكيد وجوب آن را بر عباد مىفرمايد:
انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا: بيرون رويد به جهاد و نصرت دين خدا فقير و غنى، يا پير و جوان، يا محزون و مسرور، يا سواره و پياده، يا صحيح و مريض، يا عزاب و متأهلين، يا غير مسلح و مسلح، يا بىفكر و بافكر، يا بىحاشيه و با حاشيه، يا بىحرفه و باحرفه، به اختلاف اقوال حاصل آنكه: خارج شويد براى جهاد خواه سبك آيد بر شما يا سنگين از هر جهت كه باشد. ابو الضحى گويد: اول آيهاى كه از سوره برائه نازل شد اين آيه بود. مجاهد گويد: سبب نزول اين آنكه چون پيغمبر امر به جهاد نمود در «غزوه تبوك»، تعلل كردند و گفتند: ميان ما مردمان با صنعت و بىبضاعت بسيار است، آيه شريفه نازل شد كه خارج شويد به جهاد، چه خفيف الحال يا ثقيل الحال، يعنى به هر حال كه باشيد، زيرا حالات انسانى از اين دو قسم بيرون نيست. وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ: و مجاهده و كوشش و سعى نمائيد به اموال و نفوس خود در راه خدا.
تبصره- طبرسى (رحمه الله) در مجمع فرمايد: آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه جهاد به نفس و مال واجب است بر كسى كه استطاعت هر دو را داشته باشد، و هر كه توانائى به هر دو ندارد، بر او واجب است به آنچه استطاعت دارد. ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ: اين خروج و جهاد به نفس و مال، بهتر است براى شما از تثاقل و ترك جهاد به مباح. إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ: اگر هستيد شما كه بدانيد به اعتقاد جازم كه حق تعالى صادق است در وعد و وعيد خود. يا اگر مىدانيد خير فى الجمله را، پس بدانيد كه جهاد به نفس و مال در راه خدا خير است.
تنبيه- اگر گويند: چگونه جهاد بهتر از قعود است، و حال آنكه خيرى در
ج5، ص 100
قعود از جهاد نيست.
جواب: آنكه، اولا: لفظ خير مستعمل در دو معنى باشد: يكى به معنى افعل تفضيلى مانند اين بهتر از آنست، و ديگر آنكه به معنى آنكه فى نفسه و ذاتا خير باشد مثل قوله تعالى «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» و قوله- «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ» و مراد آيه شريفه معنى دوم است كه جهاد ذاتا خير دارد.
ثانيا: سلمنا كه جهاد بهتر باشد از قعود، الا اينكه تقدير اينست كه آنچه فايض شود مجاهد از نعيم آخرت بهتر باشد از آنچه استفاده كند قاعد از راحت و تنعم، و لذا فرمود «إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» زيرا خيرات محصله بر جهاد در آخرت درك نشود مگر به تأمل، و عارف به آن نگردد مگر مؤمنى كه عارف شده به دليل كه اعتقاد به قيامت حق و ثواب و عقاب حق و صدق باشد.
عبرت- انس بن مالك نقل نموده كه: ابو طلحه سوره برائة را قرائت، به اين آيه كه رسيد فرزندان خود را گفت «يا بنىّ جهّزونى جهّزونى» توشه سفر براى من مهيا كنيد. پسران گفتند: تو در ركاب پيغمبر جهاد نمودى، اكنون پير شدى، ما از تو نيابت كنيم. نه، مرا ببريد، توشه مهيا، و او را روانه نمودند. در كشتى بمرد، و هفت روز در كشتى ماند كه راه به خشكى نيافتند. بعد از اين مدت به ساحل رسيدند، و جسد او را دفن كردند، در حالى كه هيچ تغييرى نيافته بود.
زهرى گويد: سعيد المسيب با يك چشم به جهاد رفت. به او گفتند: تو پير مردى و بر تو جهاد نيست. گفت: نه، مرا فرمودهاند «انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا» گرچه جنگ نتوانم نمود، لكن سواد لشگر مسلمانان باشم و متاعشان نگاهدارى كنم.
اين است حال ثابتين در امر، و مؤمن بايد در ديانت خود راسخ و محكم و ثابت قدم باشد، و به وزيدن بادهاى مخالف، متزلزل نگردد و گوهر گرانبهاى دين و ايمان را ملوث به لوث كثافات و نجاسات ظاهريه و باطنيه ننمايد، كه وخيم العاقبه خواهد بود «إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ».
ج5، ص 101
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (41) لَوْ كانَ عَرَضاً قَرِيباً وَ سَفَراً قاصِداً لاتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ (42) عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ (43)
ترجمه
بيرون رويد سبكباران و گران باران و جهاد نمائيد بمالهاتان و جانهاتان در راه خدا اين بهتر است براى شما اگر باشيد كه بدانيد
اگر بود متاعى نزديك و سفرى آسان هر آينه متابعت مينمودند تو را ولى دور شد براى آنها سفر با مشقّت و بعد از اين
جلد 2 صفحه 584
سوگند ميخورند بخدا كه اگر توانائى داشتيم هر آينه بيرون ميآمديم با شما هلاك ميكنند خودشان را و خدا ميداند كه آنها هر آينه دروغگويانند
گذشت خدا از تو براى چه اذن دادى مر آنها را و توقّف نكردى تا ظاهر شود براى تو آنانكه راست گفتند و بدانى دروغگويان را.
تفسير
خفاف و ثقال جمع خفيف و ثقيل است و حال است از فاعل و شامل است بىتوشه و با توشه و بىسلاح و با سلاح و با نشاط و بىنشاط و تندرست و بيمار و جوان و پير و لاغر و فربه و مجرّد و معيل و سواره و پياده و طوع و اكراه را لذا هر كس بسليقه خود تفسيرى فرموده و بنظر حقير مانعة الجمع نيست اگر چه قمى ره كه ظاهرا از امام صادق (ع) نقل مىكند فرموده جوانان و پيران و مراد از عرض قريب غنيمتى است كه نزديك و دست رس باشد چنانچه قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده و شقّه بضم شين لغت قريش است و مراد از بعدت عليهم الشقّة آنستكه طى مسافت با مشقّتى بسبب دوريش براى آنها پيش آمد نمود و بعد از اين جمله اخبار است از اعتذار متخلفان پس از مراجعت پيغمبر (ص) از غزوه تبوك و آنكه خودشان را بعذاب الهى كه موجب هلاكت دائمى است براى قسم دروغ و ترك جهاد گرفتار نمودند و به دروغ گوئى در اين اعتذار معرّفى شدند و بهمين كيفيت قضيّه واقع شد و اعجاز قرآن ظاهر گرديد و خداوند براى آنكه بمردم گوشزد فرمايد كه اذن پيغمبر (ص) در ترك جهاد مستلزم عتاب الهى است و باين جهت تا واقعا معذور نباشند استيذان در ترك جهاد از آنحضرت ننمايند در آيه اخيره صورتا حبيب خود را معاتب فرموده باخبار از عفو و سؤال از اذن كه اشاره بوقوع معصيت از آن حضرت دارد در اذن دادن با آنكه بادلّه عقليّه و نقليّه انبياء تمامى معصومند و خصوص پيغمبر خاتم و ائمه ما عليهم السّلام و حضرت زهرا سلام اللّه عليها تحقيق آنستكه از ترك اولى هم مأمون بودند و ضمنا اشعار فرموده است بمصلحتى كه در ترك و تأخير اذن است و آن امتياز معذور واقعى از غير معذور است چنانچه قمّى ره از امام باقر (ع) نقل نموده و البتّه در اذن مصالح اهمّى بوده كه پيغمبر (ص) بر حسب اقتضاء آن مصالح اذن داده است از قبيل تسهيل امر بر مكلّفين و تأليف قلوب آنها باسلام و ايمنى از شرّ منافقين در صورت وجودشان در ميان مسلمانان حقيقى خصوصا با اكراه در جنگ و اشاعه فحشاء و تظاهر بخلاف در صورت تخلّفشان از جهاد و امثال اينها كه منظور نظر مبارك آنحضرت بوده
جلد 2 صفحه 585
و بنابر اين ترك اولى هم از آن مقام مقدّس صادر نشده است اگر چه در مجمع و جوامع اين احتمال ذكر شده و فرمودهاند اين عتاب لطيفى است كه مسبوق بعفو شده است بر ترك اولى و افضل و نفى فرمودهاند احتمال وقوع معصيت را كه عامّه عميا دادهاند و در عيون از حضرت رضا (ع) نقل نموده كه در جواب سؤال مأمون از عصمت انبيا فرمود اين از قبيل در بتو ميگويم ديوار تو گوش كن است خداوند پيغمبر خود را مخاطب فرموده و اراده كرده است امّت او را و اين مؤيّد نظريّه حقير است چون مقصود امام (ع) اين نيست كه تقدير كلام عفا اللّه عن امتك است زيرا اصل اشكال در عتاب الهى بجمله لم اذنت لهم است نه در اسناد عفو و الّا ممكن است آن جمله حمل بر دعاى متعارفى شود چنانچه در منهج بيان فرموده ولى انصاف آنستكه آنهم مناسب با مقام ربوبى نيست و حق همانستكه تحقيق شد و اللّه اعلم و بنابر آنچه ذكر شد حاصل معنى آنستكه چرا توقف ننمودى در اذن تا معلوم شود بر تو معذور واقعى از غير معذور و بعدا اذن بدهى بمعذور و بعضى گفتهاند مراد آنستكه چرا الزام بجهاد نكردى تا آشكار شود براى تو مخلص و منافق و ممتاز شوند از يكديگر چون پيغمبر (ص) در اين جنگ الزام بجهاد نفرمود بلكه فرمود مختاريد ميخواهيد بيائيد و ميخواهيد نيائيد ولى اگر نيائيد بعذاب الهى گرفتار خواهيد شد و اين بهانه شد براى منافقان كه نيامدند و معلوم نشد كه از روى نفاق بود يا واقعا معذور بودند و بنابر اين دو معنى مدخول كلمه حتّى نتيجه مدلول التزامى اذن است كه عدم توقف و عدم الزام بجهاد باشد نه مدلول مطابقى آن و بنظر حقير محتمل است مراد بيان نتيجه مدلول مطابقى اذن باشد يعنى چرا اذن دادى تا معلوم شود براى تو راستگو و دروغگو و از اينكه دروغگو در ميان اصحابت زيادند متأثر و ملول شوى اگر چه خداوند عفو و محو فرمود از تو اثر تالّم را بوعده نصرت و ايمنى از شرّ آنها چون اگر پيغمبر (ص) مطلقا اذن نمىداد آنها هم عذر دروغى نمىآوردند خداوند هم در آيه سابقه اخبار از دروغگوئى آنها نمىفرمود و مطلب كشف نمىشد خلاصه آنكه چنانچه گاهى مصلحت در آشكار شدن حقائق اشخاص است گاهى هم مصلحت در خفاء حقائق است و بنابر آن دو معنى مصلحت در آشكار شدن بوده و بنابر اين احتمال مصلحت در خفاء بوده ولى اين احتمال را كسى ذكر نكرده است با آنكه منطبق بر ظاهر است و ترك اولى هم از پيغمبر (ص) بنابر اين احتمال صادر نشده و عتابى نيست چون اذن فى نفسه راجح بوده نهايت آنكه اثر قهرى
جلد 2 صفحه 586
آن موجب ملالت خاطر حبيب شده و محبوب باين سؤال و خطاب او را تسليت داده و ملاطفت فرموده است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
انفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَموالِكُم وَ أَنفُسِكُم فِي سَبِيلِ اللّهِ ذلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم تَعلَمُونَ (41)
كوچ كنيد براي جهاد چه سبك باشيد يا سنگين و مجاهده كنيد با كفار باموال خود و بنفوس خود و اينکه نفر و جهاد براي شما بهتر است از ترك جهاد و كوتاهي در آن اگر بوديد ميدانستيد.
انفِرُوا تأكيد در امر جهاد است که واجب است كوچ كردن و مسافرت و بيرون رفتن از شهر براي مقاتله با كفار خِفافاً وَ ثِقالًا بعضي گفتند جوان و پير بعضي گفتند فقير و غني، بعضي گفتند عزب و متأهل، بعضي گفتند قليل العيال
جلد 8 - صفحه 225
و كثير العيال، بعضي گفتند موسر و معسر، بعضي گفتند قوي و ضعيف.
و تحقيق اينست که بر تمام افراد مسلمين واجب است كوچ كنند و راه عذري بر احدي نيست چه سبك بار باشد يا سنگين از هر جهتي از جهات مذكوره و لذا بعضي گفتند که اينکه آيه نسخ شده بآيه شريفه لَيسَ عَلَي الأَعمي حَرَجٌ وَ لا عَلَي الأَعرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَي المَرِيضِ حَرَجٌ الاية احزاب 17، و آيه شريفه لَيسَ عَلَي الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَي المَرضي وَ لا عَلَي الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنفِقُونَ حَرَجٌ همين سوره آيه 92، لكن مسئله نسخ در مورد تباين كلي است بين الايتين و در اينکه مورد تبايني نيست. اولا مسلما اينکه آيه شريفه و لو افاده عموم ميكند مشروط بقدرت است که از شرائط عامه كليه تكاليف است و مورد اينکه دو آيه عدم قدرت است زيرا اعمي و اعرج و مريض و غير واجد قدرت ندارد بر كوچ كردن و جهاد.
و ثانيا بر فرض قدرت تنافي بالعموم و الخصوص است و اينکه دو آيه مخصص اينکه آيه ميشوند نه ناسخ.
و ثالثا بر فرض عدم تخصيص موردا مختلف هستند زيرا اينکه آيه راجع بغزوه تبوك است که روميها لشگر هرقل با جمعيت كثيري از شام كوچ كردند براي جنگ با مسلمين و مسئله مسئله دفاع بوده نه جهاد و در دفاع هر كس بقدر قدرت خود واجب است براي حفظ بيضه اسلام دفاع كند و آن دو آيه راجع بامر جهاد است که داراي شرائطي است.
وَ جاهِدُوا بِأَموالِكُم وَ أَنفُسِكُم فِي سَبِيلِ اللّهِ اطلاق جهاد بر دفاع مانعي ندارد زيرا فرد خاص جهاد است و مجاهده باموال بذل مال است بمجاهدين که مستضعف هستند و قدرت مالي ندارند و مجاهده با نفس حضور در ميدان جنگ است و مقاتله في سبيل اللّه بداعي قربت براي اعلاء كلمه اسلام و حفظ بيضه اسلام و نصرت دين و دفع اعداء آن ذلِكُم خَيرٌ لَكُم البته فوائد جهاد و مضرات ترك آن و مثوبات مجاهدين
جلد 8 - صفحه 226
و عقوبات قاعدين ابين من الشمس است إِن كُنتُم تَعلَمُونَ بفوائد و مثوبات مجاهده و مضرات و عقوبات ترك آن و الّا گمان ميكنيد که ترك جهاد موجب حفظ نفس و مال ميشود و بهتر است از جهاد
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 41)- تن پروران طمّاع! گفتیم جنگ «تبوک» یک وضع استثنایی داشت، و توأم با مقدماتی کاملا مشکل و پیچیده بود، به همین جهت عدهای از افراد ضعیف الایمان و یا منافق از شرکت در این میدان تعلل میورزیدند، در آیات
ج2، ص207
گذشته خداوند گروهی از مؤمنان را سرزنش کرد.
به دنبال این سخن بار دیگر مؤمنان را با لحنی تشویق آمیز دعوت همه جانبه به سوی جهاد میکند و مسامحه کنندگان را مورد سرزنش قرار میدهد.
نخست میگوید: «همگی به سوی میدان جهاد حرکت کنید، خواه سبکبار باشید یا سنگین بار» (انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا).
سپس اضافه میکند: «در راه خدا با اموال و جانها جهاد کنید» (وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ). یعنی جهادی همه جانبه و فراگیر.
اما برای این که باز اشتباه برای کسی پیدا نشود که این فداکاریها به سود خداوند است میگوید: «این به نفع شماست اگر بدانید» (ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
یعنی اگر بدانید که جهاد کلید سر بلندی و عزت و برطرف کننده ضعف و ذلت است.
و اگر بدانید که راه رسیدن به رضای خدا و سعادت جاویدان و انواع نعمتها و مواهب الهی در این نهضت مقدس عمومی و فداکاری همه جانبه است!
نکات آیه
۱ - فرمان خداوند به بسیج همه مسلمانان صدر اسلام براى جهاد در راه خدا، هر چند فاقد تجهیزات کافى نظامى باشند. (انفروا خفافاً و ثقالا)
۲ - شرکت در جهاد و پیکار با دشمنان اسلام، وظیفه تمامى مسلمانان، هر چند فاقد امکانات و تجهیزات کافى نظامى باشند. (انفروا خفافاً و ثقالا)
۳ - مشکلات و دشواریهاى زندگى - هر چند بسیار باشد - نمى تواند بهانه اى براى تخلف از جهاد قرار گیرد. (انفروا خفافاً و ثقالا)
۴ - مؤمنان، موظف به جهاد با مال (کمکّه اى اقتصادى به لشکر اسلام و چشم پوشى از منافع مادى) همپاى جهاد با جان (جهدوا بأمولکم و أنفسکم فى سبیل اللّه)
۵ - در راه خدا بودن، ملاک ارزش جهاد با مال و جان (جهدوا بأمولکم و أنفسکم فى سبیل اللّه)
۶ - راه خدا و دین الهى، ارزشمندتر از جان و مال انسانهاست. (و جهدوا بأمولکم و أنفسکم فى سبیل اللّه)
۷ - تأکید خداوند بر جهاد با مال و جان (در عین بى نیازى او از جهاد و تلاش مردم)، به خاطر تأمین مصالح خود انسانهاست. (ما لکم إذا قیل لکم انفروا ... إلا تنفروا یعذبکم ... انفروا خفافاً و ثقالا جهدوا ... ذلکم خیر لکم)
۸ - ظاهر نگرى و سست اندیشى، مایه دلخوشى انسان به مظاهر زندگى دنیوى و بى توجّهى به جهاد و مصالح نهفته در آن (و جهدوا بأمولکم و أنفسکم فى سبیل اللّه ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون)
۹ - احکام و قوانین الهى، در جهت منافع و مصالح واقعى انسانهاست. (انفروا ... و جهدوا ... ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون)
۱۰ - ناآگاهى انسانها، نسبت به برخى مصالح و منافع واقعى خود (ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون)
۱۱ - کسب ارزشهاى واقعى، در پرتو علم و شناخت میسّر است. (ذلکم خیر لکم إن کنتم تعلمون)
روایات و احادیث
۱۲ - «عن جعفر بن محمّد (ع) انه قال فى قوله تعالى: «انفروا خفافاً و ثقالا» قال: شباباً و شیوخاً ;[۲] از امام صادق (ع) درباره سخن خدا: «انفروا ..» روایت شده است: [مقصود این است که به جهاد بروید]چه جوان و چه پیر».
موضوعات مرتبط
- احکام: فلسفه احکام ۹
- ارزشها: زمینه تحصیل ارزشها ۱۱; ملاک ارزشها ۵
- انسان: اهمیّت مصالح انسان ها ۷، ۹; جهل انسان ۱۰
- جهاد: احکام جهاد ۳، ۱۲; ارزش جهاد ۵; ارزش جهاد مالى ۵; اهمیّت جهاد ۲، ۳، ۴; اهمیّت جهاد مالى ۴; بسیج در جهاد ۱; تخلف از جهاد ۳; جهاد مالى ۷; عوامل سستى در جهاد ۸; فلسفه جهاد ۷; همگانى بودن جهاد ۱۲
- خدا: اوامر خدا ۱; بى نیازى خدا ۷
- دنیاطلبى: عوامل دنیاطلبى ۸
- دین: ارزش دین ۶
- سبیل اللّه: ارزش سبیل اللّه ۵، ۶
- ظاهربینى: آثار ظاهربینى ۸
- علم: آثار علم ۱۱
- قانون: آثار قانون الهى ۹
- مؤمنان: تکلیف مؤمنان ۴; مسؤولیت مؤمنان ۴
- مسلمانان: تکلیف مسلمانان ۲; مسؤولیت مسلمانان صدر اسلام ۱
- مصالح: جهل به مصالح ۱۰
- واجبات: ۲