النساء ١١٩
ترجمه
النساء ١١٨ | آیه ١١٩ | النساء ١٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَلَیُبَتِّکُنَّ»: قطع میکردند از مصدر (تَبْتیک) به معنی قطعکردن. عربها گوش چهارپایان را قطع میکردند و با قطع آن، حیوان متعلّق به بتها میشد و دیگر ذبح نمیگردید و از کار معاف میشد و از چراگاهی بازداشته نمیشد (نگا: مائده / . «خَلْق»: آفرینش. دین (نگا: روم / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً «119»
خداوند لعنتش كند وقتى كه گفت: من حتماً از بندگان تو سهمى معيّن خواهم گرفت (و گروهى را منحرف خواهم كرد). و حتماً آنان را گمراه مىكنم و قطعاً به آرزوها سرگرمشان مىسازم و دستورشان مىدهم كه گوش چهارپايان را بشكافند (تا علامت باشد كه اين حيوان سهم بتهاست) و به آنان فرمان مىدهم كه آفرينش خدا را دگرگون سازند. و هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست و سرپرست خود بگيرد، بىگمان زيان كرده است، زيانى آشكار.
نکته ها
جمله «لَأُمَنِّيَنَّهُمْ» به معناى القاى آرزوهاى پوچ و بيجا است.
شكافتن گوش حيوان، از برنامههاى خرافى جاهليّت بود كه پس از آن، سوار شدن و ذبح و هر استفادهاى را از آن حيوان حرام مىپنداشتند.
تأكيدهاى بسيار شيطان بر گمراه ساختن مردم، كه در اين دو آيه آمده، هشدارى بر صاحبان ايمان است.
عبارت «مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً» را دو گونه مىتوان معنا كرد:
الف: بعضى از بندگان را گمراه مىكند.
ب: از هر بندهاى لحظاتى را شيطانى مىكند.
در روايتى مىخوانيم: جمله «فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ» تغيير دين خدا را نيز شامل مىشود. «1»
«1». تفسير برهان و عيّاشى.
جلد 2 - صفحه 166
اسلام، اجازهى بىمصرف ماندن يك حيوان را نمىدهد تا چه رسد به بىمصرف ماندن انسانها. «فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ»
پیام ها
1- شركورزيدن در دام شيطان قرار گرفتن است. إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً ... لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ
2- شيطان، دشمن ديرين انسان است، به هوش باشيم در دام او نيفتيم. «لَأَتَّخِذَنَّ»
3- شيطان براى گمراهى انسان، آخرين تلاش خود را مىكند. (تمام آيهى 119)
4- شيطان، همه را نمىتواند گمراه كند. «لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ»
5- شيطان، خالقيّت خدا را قبول دارد. «عِبادِكَ»
6- خطر وسوسهها، جدّى و دائمى است، دشمن خود را بشناسيم. (حرف لام كه بر سر تمام افعال آمده است نشانه جدّى بودن خطر است). لَأَتَّخِذَنَ ...
7- شيطان، هر كس را به نحوى گمراه مىكند. بدعت در دين، تغيير در آفرينش.
«لَأُمَنِّيَنَّهُمْ، فَلَيُبَتِّكُنَّ، فَلَيُغَيِّرُنَّ»
8- آرزوهاى طولانى از القائات شيطان است. «لَأُمَنِّيَنَّهُمْ»
9- شيطان، ابتدا در فكر و روح انسان اثر مىگذارد، سپس او را تسليم خود مىگرداند. (جملهى گمراه كردن و آرزوى طولانى ابتدا مطرح شده، سپس فرمان دادن) «لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ»
10- انسان فطرتاً در مسير حقّ است. كلمه «اضلال» در جايى بكار مىرود كه قبلًا مسير حقّ باشد. «لَأُضِلَّنَّهُمْ»
11- شيطان مردم را به حرام كردن حلالهاى الهى دعوت مىكند. «فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ» 12- آرزوها زمينه اطاعتپذيرى از شيطان است. «لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ»
13- خرافات، از القائات شيطانى است. «فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ»
14- تغيير مخلوقات (نظير زن را به مرد و مرد را به زن تبديل كردن) كارى حرام و
جلد 2 - صفحه 167
شيطانى است. «فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ» امام صادق فرمود: يعنى دستورات و دين خدا را تغيير مىدهند.
15- اطاعت از شيطان در حقيقت پذيرش ولايت اوست. «يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا»
16- تنها خداوند شايسته ولايت بر انسان است. «وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً (119)
«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 501 (هر دو روايت به نقل از مجمع البيان)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 579
بعد از آن استدلال نموده بر آنكه عبادت اوثان، عبادت شيطان؛ و عبادت شيطان، اقطع ضلالت است به سه وجه: اول- آنكه او مريدى است منهمك در اضلال كه مصدر هيچ فعل خيرى نمىشود. پس اطاعت او عين ضلال، و غايت بعد از هدى مىباشد. دوم- آنكه ملعون است به جهت ضلال، پس طاعت او مستجلب ضلال و لعن باشد. سيم- آنكه در غايت عداوت و سعايت است در اهلاك بندگان، و موالات نمودن با كسى كه موصوف به چنين صفتى باشد، غايت ضلالت است، چه جاى اطاعت او؛ و نيز از قول او خداوند حكايت فرمايد:
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ: و هر آينه البته البته گمراه گردانم بنى آدم را از طريق حق و هدايت به وسيله وساوس و غرور و غفلت، وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ: و هر آينه البته البته در آرزوها و آمال دراز ايشان را افكنم و بيارايم و مزين سازم در چشم ايشان امانى باطله را، مثل طول حيات و تأخير توبه و يا عدم بعث و نشر و عقاب و دخول بهشت و ارتكاب ذنوب به رجاء رحمت و غفران و غيره براى عدم تدارك و تعطيل در اعمال صالحه و افعال حسنه. وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ: و هر آينه البته البته امر كنم ايشان را، پس هر آينه بشكافند و يا قطع كنند گوشهاى چهار پايان را، به جهت حرام گردانيدن آنچه خداوند تعالى حلال فرموده. اين اشاره است به آنچه اعراب بر آن بودند از بحيره و سائبه و وصيله و حام كه آن را نصيب اوثان مىدانستند. تفصيل آن در اوايل سوره مائده مذكور خواهد شد انشاء اللّه. وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ: و هر آينه البته البته امر نمايم ايشان را تا البته تغيير دهند خلقت الهى را به صورت، يعنى نقض خلق كنند مثل خصى كردن انسان (خواجه نمودن) و تيز ساختن دندان، و يا به صفت مانند لواط و سحق، و رقم كبود زدن بر روى لب و دست و پاى، و مثل اين است
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 580
عبادت شمس و قمر و استعمال قوى و جوارح در امور باطله كه نه سبب كمال نفس است و نه موجب قرب الهى.
از حضرت باقر و صادق عليهما السلام مروى است كه مراد، كنه دين خدا را تغيير و تبديل دهند لقوله تعالى: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ، اى دين اللّه الّذى خلق النّاس عليه. «1» و ابن عباس و ابراهيم و مجاهد و حسن و قتاده بر اين قولند.
زجاج گفته: معنى آنست كه ايشان احكام و اغراض را در خلق خدا بگردانيدند، چه حق تعالى چهار پايان را آفريد تا به آن منتفع شوند. ايشان آن را بر خود حرام ساختند؛ بحيره و سائبه و شمس و قمر و خشب را خلق فرمود تا مسخر او باشند در منافع عباد، ايشان از آن عدول كرده، عبادت آنها كنند. و حمل آيه بر تغيير دين، اولى است، جهت آنكه اين وجه شامل جميع تغييرات شرعيه مىباشد.
تبصره: آيه شريفه دليل است بر حرمت تراشيدن ريش، چنانچه از بيضاوى نقل شده كه آيه را حمل بر عموم نموده، زيرا شيطان اقرار نموده كه البته البته امر نمايم بنى آدم را كه تغيير خلقت خدا را دهند. و در آمدن ريش، خلق الهى، و مسلم است تراشيدن آن، امر شيطان، و تغيير خلقت؛ و ارتكاب امر شيطان، محققا حرام خواهد بود. و همچنين قطع گيسوى زنان كه حاليه ميان بعضى از نساء متداول گرديده، از امر شيطان، و تابعين آن از صراط مستقيم منحرف خواهند بود. بلى آنچه مخصص دارد، يعنى سنت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، بيان آن را فرموده؛ مثل چيدن ناخن و زدن شارب و ختنه و برطرف نمودن موى زهار و مانند آن، امر تابع آن است. و آنچه نرسيده، به اصل خود باقى است. بنابراين از شرع مقدس در تراشيدن ريش امرى وارد نشده، پس حرمت بر آن تعلق گيرد. بعلاوه در معانى الاخبار، صدوق رحمه اللّه از رسول اكرم
«1» منهج الصادقين، جلد 1، صفحه 115- 116.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 581
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه فرمود:
حفّوا الشوارب و اعفوا عن اللّحى و لا تشبّهوا بالمجوس. «1» يعنى: بزنيد شارب را و بگذاريد ريش را و متشبه نشويد به مجوس.
و تراشيدن چون نهى بر آن وارد شده، لذا فعلش حرام است. گذشته از اينها قبح عقلى دارد، زيرا تراشيدن ريش، سبب تشبه به زنان است از حيث صورت.
و گذاشتن آن، تميز صورى است ما بين زن و مرد؛ پس عقل حكم كند به وجود اين تميز. و مرحوم حجة الاسلام آقا سيد محمد كاظم رحمه اللّه فرمايد: استدلال به آيه بعيد است، لكن ممكن است استدلال به اخبار دالّه بر عدم جواز تشبه رجال به نساء، چون به ريش تراشيدن شبيه به زن مىشود، و ممكن است تمسك به اخبار داله بر عدم جواز بر مشاكله با اعداء دين، مثل قوله عليه السّلام:
لا تسلكوا مسالك اعدائى. و ممكن است استدلال به خبرى كه مضمون آن اين است: خير شبابكم من تشبّه بالكهول و شرّ كهولكم من تشبّه بالشّباب، بلكه دعواى قبح عقلى آن فى نفسه بعيد نيست. و كيف كان، اشكالى در حرمت تراشيدن باقى نيست، و فتاوى علماى حاليه كثر اللّه امثالهم نيز بر اين مىباشد؛ فعليك الاختيار.
وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ: و هر كه اتخاذ كند و بگيرد شيطان را دوستى به غير خدا، يعنى هر چه شيطان وسوسه و امر نمايد، به آن اقدام كند و تجاوز نمايد از اطاعت الهى به طاعت او، و امر او را بر امر خدا اختيار كند، فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً: پس بتحقيق زيان و ضرر كند، زيانى روشن، چه سرمايه عمر و ربح تجارت اخرويه از دست داده، بىبهره ماند از درك سعادت ابديه به ترك اعمال حسنه، و هيچ خسرانى به آن نمىرسد كه شخص تبديل نمايد مقامات و درجات بهشتى را به طبقات و دركات جهنم.
«1» بحار الانوار، جلد 76، صفحه 111، حديث 10.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 582
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً (119)
ترجمه
و هر آينه گمراه مىكنم ايشانرا و در آرزو مياندازم ايشانرا و هر آينه امر ميكنم ايشانرا پس هر آينه ميبرند گوشهاى چهارپايان را و هر آينه امر مىكنم ايشانرا پس هر آينه تغيير مىدهند آفريده خدا را و هر كه بگيرد شيطان را صاحب اختيار از غير خدا پس تحقيق زيان كرده است زيانى آشكارا..
تفسير
شيطان در بارگاه احديت باظهار عناد اجمالى اكتفا ننمود بلكه بپاره از
جلد 2 صفحه 127
حيل و دسائس خود تفصيلا اشاره كرده از آن جمله آنكه بنى آدم را از شاهراه هدايت بجادّه ضلالت ميكشانم و باطل را در نظر آنها حق جلوه ميدهم و آنها را بآرزوهاى دور و دراز مياندازم مانند آنكه عمر شما طولانى خواهد شد و موقع عبادت در پيرى است و موفق بتوبه خواهى شد و اميد است قيامت دروغ باشد و خدا ارحم الراحمين است اگر بنا شد همه را بجهنم ببرد پس كه را به بهشت ميبرد و شفاعت شفعاء چه خواهد شد از اين قبيل آمال و آرزوها كه موجب بطلان عمر و حرمان از مقصود است و وادار ميكنم آنها را بوساوس خود كه گوشهاى چهارپايان را ببرند چنانچه گفتهاند معمول عرب در آنزمان بوده كه چون ناقه پنج شكم ميزائيد و پنجمى نر بود گوش او را چاك ميدادند و انتفاع از آن را بر خودشان حرام مينمودند و بعضى گفتهاند اين عمل را بعنوان تعبّد بتهاشان بجا مىآوردند و در مجمع از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه گوش را از بيخ مىبريدند چنانچه فعلا هم معمول است كه گوش بعضى از حيوانات را براى اغراض فاسده ميبرند و آنها را وادار مينمايم كه خلقت اصليه الهيه را تغيير دهند و نيز در مجمع از آنحضرت نقل نموده كه مراد از تغيير خلق تغيير دين خدا و امر و نهى او است و مؤيد اين معنى است قول خداوند فطرة اللّه التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه يعنى فطرت الهى كه مفطور فرموده است مردم را بر آن روا نيست تبديلى در خلق خداوند فيض ره فرموده موجب مزيد تأييد است قول خداوند در تعقيب اين آيه شريفه ذلك الدّين القيّم يعنى اين فطرت دين قويم است و تفسير شده است از ائمه اطهار فطرت خدا باسلام و شايد مندرج شود در آن هر تغيير خلقى از خداوند خواه در صورت باشد خواه در صفت بدون ترخيص الهى مانند كور نمودن چشم حيوان نرى كه زياد عمر كرده باشد و خواجه نمودن بندگان و مثله نمودن و منافات ندارد تفسير بدين و امر چون همه اينها داخل در آندو است حقير عرض ميكنم ظاهر آيه شريفه آنستكه اين جمله كه تغيير خلق باشد بمنزله تعليل براى جمله سابق است كه بريدن گوش حيوانات باشد و چون سرّ ممنوعيت آن معلوم نبوده خداوند اشاره بآن فرموده كه اين از افراد تغيير خلق خدا است كه واضح است سزاوار نيست بنده را كه نقصى در آن احداث نمايد چون اگر وجودش لازم و مستحسن نبود خداوند خلق نمىفرمود و داخل در نظام احسن نميشد و اين مطلب در نزد الهيّون ارتكازى و مبرهن عقلى است نهايت آنكه چون بعضى امور در مقام حدوث لازم و مورد
جلد 2 صفحه 128
احتياج و داخل در خلقت است و در مقام بقاء زائد و مورد احتياج نيست يا مضر است بيان فرمودهاند كه جائز يا واجب يا مستحب است زائل شود مانند ناف طفل يا غلاف حشفه يا موى سر و شارب و عانه و ساير بدن يا ناخن و امثال اينها كه هر يك بجاى خود بيان شده است و اينكه امام (ع) بدين و امر الهى تفسير فرموده است بنظر حقير براى بيان فرد خفى است كه نوعا اذهان از آن غافل است علاوه بر آنكه شامل تمام اينها ميشود و تغيير عقل فطرى الهى اكمل افراد تغيير است بنابر اين بنظر حقير داخل است در آيه شريفه تراشيدن ريش كه مميّز مرد از زن در بشره است و در بقاء مورد احتياج است خصوص بضميمه روايات و سيره مرضيه انبياء و ائمه و اولياء كه ملتزم به ترك بودهاند و روايت منقوله از حضرت امير المؤمنين (ع) در مستدرك كه فرموده تراشيدن ريش از مصاديق مثله است و كسيكه مثله نمايد پس بر او باد لعنت خداوند كه واضح است حضرت ميخواهد بفرمايد اين عمل تغيير خلق است كه مبادا شيطان شبهه نمايد كه اين از قبيل امور زائده است خلاصه آنكه از آيه استفاده ميشود كه هر تغيير خلقى متابعت شيطان و موجب خسران است و آنچه از خارج جواز يا وجوب يا استحبابش ثابت شود معلوم ميشود در مقام حدوث جزء خلق و در مقام بقاء از زوايد است و جزء خلق نيست مانند بعضى ستونها و آلات كه در مقام حدوث براى بنا لازم است و در مقام بقا زائد است و بايد رفع شود بنابر اين دلالت آيه شريفه بر عموم منع واضح و مؤيد بعقل و نقل است و تخصيصى در آن راه نيافته است و آنچه در خارج بيان فرمودهاند براى خروج موضوعى است لذا اگر حضرات فرنگىمآبها از قرآن آيه خواسته باشند و بنظر انصاف در اين صحيفه نظر نمايند نبايد ترديدى براى آنها باقى بماند خداوند همه را از شر وساوس شيطان حفظ فرمايد و كسيكه شيطان را صاحب اختيار خود نمايد و اختيار كند اطاعت او را بر اطاعت خداوند زيان واضحى نموده است زيرا سرمايه خود را كه عمر عزيز است بباد داده و سر منزل خود را كه بهشت است بجهنم تبديل نموده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
16وَ لَأُضِلَّنَّهُم وَ لَأُمَنِّيَنَّهُم وَ لَآمُرَنَّهُم فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الأَنعامِ وَ لَآمُرَنَّهُم فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلقَ اللّهِ وَ مَن يَتَّخِذِ الشَّيطانَ وَلِيًّا مِن دُونِ اللّهِ فَقَد خَسِرَ خُسراناً مُبِيناً (119)
و هر آينه گمراه ميكنم آنها را و هر آينه بآمال و آرزوها مياندازم آنها را و هر آينه وادار ميكنم که گوشهاي چهارپايان را قطع كنند يا شكاف زنند و امر ميكنم آنها را که تغيير دهند خلقت خدا را و كسي که شيطان را ولي و دوست خود گرفت از غير خدا پس بتحقيق زيان كار شد بزيان مبين واضحي.
اينکه آيه شريفه در تعقيب آيه قبل مقول قول شيطان است که گفت وَ لَأُضِلَّنَّهُم اضلال شيطان بسيار است هر كسي را بيك راهي گمراه ميكند در قرآن است وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُستَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُم عَن سَبِيلِهِ انعام آيه 153، و در حديث منسوب بپيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روزي خطي با انگشت مبارك روي زمين كشيد و فرمود اينکه است صراط مستقيم سپس خطوط بسياري از طرف يمين و يسار اينکه خط كشيد و فرمود هذه سبل الشيطان لذا اتباع شيطان بسيار هستند، در بعض اخبار دارد صد نود و نه اتباع شيطان هستند، و در بعض ديگر از هزار نهصد و نود و نه اتباع شيطان هستند وَ لَأُمَنِّيَنَّهُم آمال و آرزوهاي دراز در بشر بسيار است و بهر مرتبه هم که نائل شود سير نميشود
منهومان لا يشبعان طالب العلم و طالب الدنيا
(فريدون بملك جهان نيم سير) بقدري هوي و هوس چشم و گوش اولاد آدم را كور و كر كرده که ديگر نه حقيقت را پي ميبرند و نه صداي حق را ميشنوند.
وَ لَآمُرَنَّهُم امر شيطان وسوسه او است که در قلب خطور ميكند که مبدء اولي فعل است مقابل الهام ملك است و فارق بين وسوسه شيطان و الهام ملك
جلد 6 - صفحه 213
سه چيز است: عقل و مشاورة با عقلاء و شرع مطهر.
فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الأَنعامِ بتك بمعني قطع و شق است در مجمع البحرين در لغت بتك ميگويد قال المفسر و هو فعلهم بالنجائب كانوا يشقون اذن الناقة اذا ولدت خمسة ابطن و کان الخامس ذكرا و حرموا علي انفسهم الانتفاع و معلوم است اينکه عمل بدعت و تشريع است و بدستور شيطان.
وَ لَآمُرَنَّهُم فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلقَ اللّهِ معروف در انظار آنها منكر و منكر معروف مؤمن در انظار آنها خوار و خفيف، كافر محترم و شريف، عالم حقير، جاهل عظيم دين عقب سر، دنيا نصب العين، خداوند را عاصي، شيطان را مطيع هستند، در بسياري از اخبار بامر تفسير شده يعني اوامر الهي را تغيير ميدهند، و اللّه العالم وَ مَن يَتَّخِذِ الشَّيطانَ وَلِيًّا مِن دُونِ اللّهِ فَقَد خَسِرَ خُسراناً مُبِيناً ولي بمعني صاحب اختيار يعني در تحت اوامر شيطان در آيد خاسر ميشود بخسران آشكارا چه خسرانيت بالاتر از دخول جهنم و محروم شدن از بهشت و شيطان قسم خورده که تمام آنها را إغواء كند قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغوِيَنَّهُم أَجمَعِينَ إِلّا عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ و در جواب او خداوند ميفرمايد قالَ فَالحَقُّ وَ الحَقَّ أَقُولُ لَأَملَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَ مِمَّن تَبِعَكَ مِنهُم أَجمَعِينَ ص آيه 82- 85، نستعيذ باللّه منه.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- سوگند و عزم راسخ شیطان بر گمراه کردن مردم (و لاضلنهم) لام قسم و نون تأکید در فعل «لاضلنهم»، دلالت بر تصمیم قطعى شیطان دارد.
۲- سوگند و عزم راسخ شیطان بر سر گرم کردن مردم به آرزوهاى پوچ (و لامنینهم) «امنین» از مصدر «تمنیة» به معناى القاى آرزوهاى موهوم و خیالى است.
۳- تمایلات و آرزوهاى پوچ و بیجا، نشانه تسلط شیطان بر انسان (و لامنینهم)
۴- انسان، بر فطرت خداجویى و مسیر حق پویى است. (لاتخذن من عبادک نصیباً مفروضاً. و لاضلنهم) گمراه کردن، که از جمله «لاضلنهم» استفاده مى شود، باید مسبوق به هدایت باشد تا گمراه کردن صدق کند و هدایت مسبوق به گمراهى نسبت به تمامى انسانها هدایت فطرى است.
۵- ناپسندى آرزوهاى پوچ و شیطانى (و لامنینهم)
۶- گمراه ساختن، اسیر آرزوها نمودن و تحت فرمان گرفتن، هدف شیطان از گزینش گروهى از مردم (و قال لاتخذن من عبادک نصیباً مفروضاً. و لاضلنهم و لامنینهم و لامرنهم)
۷- شیطان، برانگیزنده مردم به قطع کردن و شکافتن گوش چهارپایان براى حرام پنداشتن استفاده از آنها (و لامرنهم فلیبتکن ءاذن الأنعم) «یبتک» از مصدر «تبتیک» به معناى شکافتن و قطع کردن است. در میان مشرکان جاهلى رسم بوده که گوش دام را قطع مى کردند و یا مى شکافتند تا نشانه حرمت گوشت او یا حرمت بارکشى از آن باشد.
۸- شیطان، دعوت کننده آدمى به حرام کردن حلال هاى خداوند (و لامرنهم فلیبتکن ءاذن الأنعم)
۹- شیطان، رواج دهنده اندیشه ها و گرایشهاى خرافى در جامعه (و لامرنهم فلیبتکن ءاذن الأنعم)
۱۰- شیطان، در صدد وادار ساختن انسانها به تغییر مخلوقات الهى (همانند تبدیل کردن زن به مرد و ...) (و لامرنهم فلیغیرن خلق اللّه)
۱۱- شیطان، عامل انحراف انسان از فطرت خویش (و لامرنهم فلیغیرن خلق اللّه)
۱۲- حرمت تغییر در آفرینش طبیعى و اولیه موجودات به انگیزه هاى شیطانى (و لامرنهم فلیغیرن خلق اللّه) ظاهراً «خلق»، به معناى مخلوق و آفریده هاست.
۱۳- انسانهاى گمراه و در بند آرزوها، فرمانبرانى گوش به فرمان شیطان (و لاضلنهم و لامنینهم و لامرنهم فلیبتکن ... فلیغیرن) با توجه به ترتیب ذکر شده در آیه، معلوم مى شود که انسان پس از ضلالت و دلبستگى به آمال و آرزوهاى توخالى، مطیع خوبى براى شیطان مى شود.
۱۴- آمال و آرزوها، زمینه اجراى خواسته هاى شیطان است. (و لامنینهم و لامرنهم فلیبتکن ... فلیغیرن خلق اللّه) تقدیم جمله «و لامنیهم» (آنان را به خیال گرائى وا مى دارم) بر جمله «لامرنهم» بیانگر آن است که شیطان ابتدا انسان را به آرزوهاى توخالى وا مى دارد و سپس اوامر خویش را به او القا مى کند.
۱۵- وانهادن ولایت خداوند و پذیرش ولایت شیطان، زیان آشکار (و من یتخذ الشیطن ولیاً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبیناً)
۱۶- اطاعت از دستورات شیطان، در حقیقت پذیرش ولایت اوست. (و لامرنهم فلیغیرن خلق اللّه و من یتخذ الشیطن ولیاً)
۱۷- دورى شیطان از رحمت الهى، زمینه اغواگرى و ترویج خرافه پرستى و فساد از ناحیه او (لعنه اللّه و قال ... لاضلنهم و لامنینهم و لامرنهم فلیبتکن ءإذان الأنعم)
۱۸- دعوت به اعمال و رفتار ناشایست، کارى شیطانى (و لامرنهم فلیبتکن ... و لامرنهم فلیغیرن خلق اللّه)
۱۹- پذیرندگان ولایت شیطان، مردمى زیانکار با خسارتى آشکار (و من یتخذ الشیطن ولیاً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبیناً)
۲۰- تنها خداوند شایسته ولایت بر انسان (و من یتخذ الشیطن ولیاً من دون اللّه فقد خسر خسراناً مبیناً)
۲۱- انحراف در تفکر و ایجاد آرزوهاى باطل و سپس تحت فرمان گرفتن، راه و روش شیطان براى اغواى مردم و سرپرستى آنان (و لاضلنهم و لامنینهم ... و لامرنهم فلیغیرن خلق اللّه و من یتخذ الشیطن ولیاً)
۲۲- پذیرش اندیشه و فرمانهاى دیگران، قبول ولایت آنهاست. (و لاضلنهم و لامنینهم و لامرنهم ... و من یتخذ الشیطن ولیاً)
۲۳- آدمى بر سر دو راهى پذیرش ولایت خداوند و یا پذیرش ولایت شیطان (و من یتخذ الشیطن ولیاً من دون اللّه)
روایات و احادیث
۲۴- شیطان، برانگیزنده مردمان به تحریف دین خدا (لامرنهم فلیغیرن خلق اللّه) امام باقر (ع) در مورد «خلق اللّه» در آیه فوق فرمود: دین اللّه.[۱]
موضوعات مرتبط
- آرزو: آثار آرزو ۱۴ ; آرزوى باطل ۲۱ ; آرزو ى شیطانى ۵ ; آرزوى ناپسند ۲، ۳، ۶، ۱۳ ; سرزنش آرزوى ناپسند ۵
- احکام:۱۲
- انحراف: فکرى ۲۱ ; عوامل انحراف ۱۴
- انسان: فطرت انسان ۴ ; لغزش انسان ۲۳
- انگیزش: عوامل انگیزش ۷، ۲۴
- پیروان شیطان:۶
- جنسیت: تغییر جنسیت ۱۰
- چهارپایان: تحریم چهارپایان ۷
- حلال: تحریم حلال ۸
- خدا: اختصاصات خدا ۲۰ ; قبول ولایت خدا ۲۳ ; محرومیّت از رحمت خدا ۱۷ ; ولایت خدا ۱۵، ۲۰
- خرافات: منشأ خرافات ۹، ۱۷
- خواسته ها: ى شیطانى ۱۴
- دین: بدعت در دین ۸ ; تحریف دین ۲۴
- زیان: عوامل زیان ۱۹ ; موارد زیان ۱۵، ۱۹
- شیطان: اطاعت از شیطان ۱۳، ۱۶ ; اغواگرى شیطان ۱، ۲، ۷، ۹، ۱۱، ۲۱ ; افساد شیطان ۱۷ ; اهداف شیطان ۶، ۲۱ ; سلطه شیطان ۳، ۶ ; سوگند شیطان ۱، ۲ ; عوامل اغواگرى شیطان ۱۷ ; قبول ولایت شیطان ۱۵، ۱۶، ۱۹، ۲۳ ; محرومیّت شیطان ۱۷ ; نقش شیطان ۷، ۸، ۱۰، ۲۴ ; ولایت شیطان ۲۱
- عقیده: باطل ۷ ; منشأ عقیده باطل ۹
- عمل: دعوت به عمل ناپسند ۱۸ ; عمل شیطانى ۱۸ ; عمل ناپسند ۱۲
- فطرت: عوامل انحراف از فطرت ۱۱ ; فطرت حق طلبى ۴ ; فطرت خداجویى ۴
- گرایش: ناپسند ۳
- گمراهان:۱۳
- گمراهى: زمینه گمراهى ۲ ; عوامل گمراهى ۱، ۶، ۱۱، ۲۴
- محرّمات:۱۲
- موجودات: تغییر موجودات ۱۰، ۱۲
- ولایت: قبول ولایت غیر ۲۲ ; ولایت پسندیده ۲۰
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۷۶، ح ۲۷۶; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۱۶، ح ۴.