آل عمران ١٥٩
ترجمه
آل عمران ١٥٨ | آیه ١٥٩ | آل عمران ١٦٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللهِ»: به سبب رحمتی که خدا آن را در دل تو به ودیعت نهاده است. (مَا) حرف زائدی است که برای تأکید ربط سبب یعنی (رحمت)، به مسبّب یعنی (لِنتَ) به کار رفته است. «لِنتَ»: نرم شدی. نرمش نمودی. «فَظّاً»: تندخو. «غَلِیظَ الْقَلْبِ»: سنگدل. نامهربان. «إنفَضُّوا»: پراکنده میشدند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«159» فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ
(اى رسول ما!) پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (كه شامل حال تو شده،) با مردم مهربان گشتهاى و اگر خشن و سنگدل بودى، (مردم) از دور تو پراكنده مىشدند.
«1». بحار، ج 44، ص 374.
جلد 1 - صفحه 636
پس از (تقصير) آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش كن و در امور با آنان مشورت نما، پس هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش و) بر خداوند توكّل كن.
براستى كه خداوند توكّل كنندگان رادوست مىدارد.
نکته ها
گرچه محتواى آيه يك سرى دستورات كلّى است، ليكن نزول آيه دربارهى جنگ احد است. زيرا مسلمانانى كه در جنگ احد فرار كرده، شكست خورده بودند، در آتش افسوس وندامت وپشيمانى مىسوختند. آنان اطراف پيامبر را گرفته وعذرخواهى مىكردند، خداوند نيز با اين آيه دستور عفو عمومى صادر نمود.
كلمهى «شُوْر» در اصل به معنى مكيدن شيرهى گلها توسط زنبور است. در مشورت كردن نيز انسان بهترين نظريهها را جذب مىكند. مولوى مىگويد:
كاين خردها چون مصابيح، انور است
بيست مصباح، از يكى روشنتر است.
پیام ها
1- نرمش با مردم، يك هديهى الهى است. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»
2- افراد خشن و سختگير نمىتوانند مردمدارى كنند. «لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»
3- نظام حكومتىاسلام، بر مبناى محبّت و ارتباط تنگاتنگ با مردماست. «حَوْلِكَ»
4- رهبرى و مديريّت صحيح، با عفو و عطوفت همراه است. «فَاعْفُ عَنْهُمْ»
5- خطاكارانِ پشيمان و گنهكاران شرمنده را بپذيريدو جذب كنيد. «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ»
6- ارزش مشورت را با ناكامىهاى موسمى ناديده نگيريد. «1» «وَ شاوِرْهُمْ»
7- پيامبر وظيفه داشت با مردم حتى آنان كه در گذشته لغزش داشتهاند نيز مشورت كند. «وَ شاوِرْهُمْ»
«1». هر چند نتيجهى مشورت در جنگ احد، مبنى بر مبارزه در بيرون شهر، به شكست انجاميد، ولى اين قبيل موارد نبايد ما را از اصل مشورت و فوايد آن باز دارد.
جلد 1 - صفحه 637
8- ظلمى را كه به تو كردند، عفو كن؛ «فَاعْفُ عَنْهُمْ» براى گناهى كه نسبت به خدا مرتكب شدند، طلب آمرزش كن؛ «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ» در مسائل سياسى اجتماعى، آنان را طرف مشورت خود قرار ده. «وَ شاوِرْهُمْ»
9- استغفارِ پيامبر دربارهى امّتش، به دستور خداست. پس مورد قبول نيز هست.
«وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ»
10- مشورت كردن، منافاتى با حاكميّت واحد و قاطعيّت ندارد. «وَ شاوِرْهُمْ ... فَإِذا عَزَمْتَ»
11- در كنار فكر و مشورت، توكّل بر خدا فراموش نشود. «فَتَوَكَّلْ»
12- ابتدا مشورت و سپس توكّل، راه چارهى كارهاست، خواه به نتيجه برسيم يا نرسيم. «شاوِرْهُمْ ... فَتَوَكَّلْ ... إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (159)
بعد از آن دستور جامعه و اخلاق حسنه را فرمايد:
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ: پس به سبب بخشايش الهى كه افاضه شده، لِنْتَ لَهُمْ: لين و نرم گشتى براى منهزمين و مخالفين امر. و اين لطف الهى بود به آن حضرت كه با تمرّد از فرمان او، تغليظ و تشديد نفرمود، بلكه رأفت و مرحمت در باره آنان منظور داشته، لوازم دلجوئى و خوشخوئى را ملحوظ فرمود. وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ: و اگر مىبودى تو درشت خوى و سخت گوى و قسى القلب و نامهربان، لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ: هر آينه پراكنده شدندى اصحاب از اطراف تو و سلوك ننمودى، حال كه چنين است، فَاعْفُ عَنْهُمْ: پس عفو نما از ايشان، يعنى از تقصيرى كه در خدمت و خلاف امر نمودهاند در گذر، وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ: و
«1» احقاق الحقّ، جلد 11، صفحه 637
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 284
طلب آمرزش كن براى ايشان، از تكاهلى كه در اوامر نمودند. وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ:
و مشورت نما ايشان را در امور دنيويه مانند كيفيت حرب و تقابل با دشمن و غيره. بنا به قولى حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به جهت عدم احتياج به مشورت، با اشراف عرب تشاور ننمودى. اين امر بر طبع آنها گران آمده، رنجيده شدند. حق تعالى به جهت استمالت آنان، حضرت را امر به مشورت فرمود، فَإِذا عَزَمْتَ: پس چون قصد نمودى و توطين نفس خود كردى بر آن، فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ: پس توكّل نما بر خداى تعالى، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ:
بدرستى كه خدا دوست مىدارد توكل كنندگان را، پس يارى فرمايد ايشان را و به صلاح، هدايت نمايد آنها را.
تنبيه: آيه شريفه دلالت دارد بر تخصيص پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به مكارم اخلاق و محاسن افعال. و از عجيب امر آن حضرت آنكه، جامع است تمام مقام ترفّع را، و به حسن معاشرت حاوى باشد مراتب را.
لكل نبىّ فى الانام فضيلة
و جملتها مجموعة فى محمّد (ص)
فاق النّبيّين و فى خلق
و لم يدانوا به فى علم و لا كرم
بيان: آيه شريفه دستور است براى امت به مكارم اخلاق:
1- اجتناب از خشونت در كلام و غلظت، كه موجب شود پراكندگى اشخاص را، بلكه مراعات نمايد لينت در سخن را كه سبب گردد تأليف قلوب را. در كتاب كافى- از حضرت باقر- قال عليه السّلام: انّ لكلّ شىء قفلا و قفل الايمان الرّفق «1» فرمود: از براى هر چيزى حافظى است از ورود امر فاسد بر آن، و حافظ ايمان، رأفت و لينت و ترك عنف و غلظت باشد.
2- عفو و گذشت از تقصير از حضرت صادق عليه السّلام مروى است، فرمود حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: عليكم بالعفو فانّ العفو لا يزيد
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الرفق، صفحه 118، حديث اوّل
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 285
العبد الّا عزّا فتعافوا يعزّكم اللّه «1». بر شما باد به عفو كردن، بدرستى كه عفو زياد نكند بنده را مگر عزت، پس عفو كنيد تا عزيز فرمايد شما را خدا.
3- ظهور حسن اخلاق اتم و اكمل، پس عفو و گذشت طرف مقابل در مقام استغفار و طلب آمرزش از درگاه احديت نسبت به صدور مخالفت. 4- امر به مشورت، و در آن چند مطلب است:
مطلب اول: بيان مشورت.
آنچه از احاديث آل عصمت عليهم السّلام و كلامات محققين مستفاد مىشود، صحت اين مشورت در امور دنيويه است، نه امور دينيه، مطابق دستور شرع مطهر با اشخاص مهذب و متقى. چنانچه در كتاب محاسن از حضرت صادق عليه السّلام مروى است فرمود: استشر العاقل من الرّجال الورع فانّه لا يأمر الا بخير و ايّاك و الخلاف، فانّ خلاف الورع العاقل مفسدة فى الدّين و الدّنيا «2». يعنى:
استشاره كن با عاقل از مردان پرهيزكار، بدرستى كه امر ننمايند صاحبان ورع مگر به خير. و بر تو باد به پرهيز نمودن از مخالفت، زيرا مخالفت ورع عاقل، مفسد است در دين و دنيا. و نيز فرمودند: مشورت با كسانى است كه مىترسند خدا را، و بدرستى كه زنان مورد طلب مشورت نيستند. و مشورت، با مرد عاقلى است كه صاحب دين و ورع باشد.
مطلب دوم: حدود مشورت.
در كتاب محاسن از حضرت صادق عليه السّلام مروى است فرمود: مشورت نباشد مگر به حدود آن، پس هر كه معرفت حدود آن را دارد، فايده دارد و الا ضرر آن براى مستشير بيشتر از نفع آن باشد: 1- آنكه با او مشورت كنند عاقل باشد. 2- آنكه حر و متدين باشد. 3- آنكه صديق با اخوت باشد. 4- مطلع بر سر باشد؛ پس وقتى عاقل باشد، منتفع شوى به مشورت او؛ و زمانى كه حر و متدين
«1» مدرك پيشين، باب العفو، صفحه 108، حديث 5
«2» محاسن برقى، كتاب المنافع، صفحه 602، حديث 24
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 286
شد، جهد كند به نفس خود در نصيحت؛ و چون صديق مواخى شد، كتمان سرّ نمايد؛ و زمانى كه او را مطلع از سر نمودى، علم او به آن سرّ مانند علم تو باشد.
بنابراين تمام شود مشورت و كامل گردد نصيحت «1». و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: المستشار مؤتمن «2»: كسى كه طلب مشورت از او شود، بايد امين باشد.
مطلب سوم: امر الهى به مشورت حضرت نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
اين مطلب مسلم، و عقل و وجدان منصف حاكم است به آنكه: كامل، محتاج به ناقص؛ و عالم محتاج به جاهل نخواهد بود. بنابراين چگونه حكيم على الاطلاق امر فرمايد كسى را كه عقل كل و عالم به علم لدنى و معصوم از خطا باشد، رجوع در امورات به كسانى كه ناقص عقل و جاهل و جايز الخطا باشند! اين از رويه عقل دور است، چه رسد از ذات احديت جل جلاله. پس امر به مشورت حضرت نبوى در آيه وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ نه براى استفاده و استعانت به رأى و تدبير ديگران باشد، بلكه به جهت تأليف قلوب و توجه نفوس بوده؛ و دليل بر اين آنكه فرمايد: فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ. معلق ساخته وقوع فعل را به عزم خود حضرت، نه رأى و مشورت آنان. و اگر امر به مشورت به واسطه استمداد از رأى آنان بودى، هر آينه فرمودى: (و اذا اجتمع رأيهم على امر فامضه). يعنى: وقتى جمع شد رأى آنان بر امرى، پس امضاء و حكم نما كه متعلق باشد فعل آن حضرت به مشورت نه به عزم مختص. و حال آنكه آيه شريفه معلق ساخته وقوع فعل را به عزم مختص به خود آن حضرت، نه رأى آنان.
تتمه: بنابراين شورائى كه به سبب آن حق را باطل گرداند، يا تغيير و تبديل احكام الهى و قرآن بنمايد، هر آينه مذموم و مورد سخط و غضب خداوند قهار است، و لذا حضرت امير المؤمنين صداى مباركش بلند باشد كه يا للّه و للشّورى. «3»
«1» همان مدرك، حديث 28
«2» همان مدرك، حديث 20
«3» نهج البلاغه، خطبه سوم (معروف به شقشقيه)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 287
و ان كنت بالشّورى ملكت امورهم
فكيف بهذا و المشيرون غيّب
در كتاب مناقب العتره- حذيفه يمانى از حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده: الويل الويل لامّتى من الشّورى الكبرى و الشّورى الصّغرى سئل فى تعيينهما، قال الشّورى الكبرى تنعقد فى بلدى بعد وفاتى لغصب خلافة اخى و حقّ بنتى، و الصّغرى تنعقد فى الغيبة الكبرى فى الزّوراء لتغيير سنّتى و تبديل احكامى. «1» واى واى بر امت من از شوراى بزرگ و شوراى كوچك. پرسيدند:
كدام است؟ فرمود: شوراى كبرى منعقد مىشود در شهر من، بعد از وفات من براى غصب خلافت برادر من و حق دختر من. و شوراى صغرى منعقد شود در غيبت كبرى، در زوراء، براى تغيير دادن سنت من و تبديل احكام من.
بيان: زوراء شهر رى باشد، چنانچه حضرت صادق عليه السّلام شعر ابن ابى عقب را شاهد آورده:
و تنحر بالزّوراء منهم لدى الضّحى
ثمانون الفا مثل ما تنحروا البدن. «2»
5- امر به توكل بر خداى تعالى. محقق طوسى رحمه اللّه فرمايد: توكل آنست كه واگذارد بنده تمام آنچه صادر شود از او وارد گردد بر او، به خداى تعالى به جهت علم او به آنكه حق تعالى اقوى و اقدر است و به جا آورد آنچه قادر است بر او بر وجه اكمل و احسن.
علامه مجلسى رضوان اللّه عليه روايت نموده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه: قال لجبرئيل و ما التّوكّل على اللّه عزّ و جلّ، فقال العلم بانّ المخلوق لا يضرّ و لا ينفع و لا يعطى و لا يمنع و استعمال اليأس من الخلق «3». يعنى: فرمود به جبرئيل: چيست توكل بر خداوند عز و جل؟ جبرئيل گفت: علم به آنكه مخلوق ضرر نرساند و نفع ندهد و عطا نكند و منع ننمايد و به كار بردن نااميدى را نسبت به خلق.
«1» بحار الانوار، جلد 71، صفحه 138، حديث 23
«2» شعر منسوب به امير المؤمنين، ذيل حكمت 190 نهج البلاغه
«3» روضه كافى، صفحه 177، حديث 198
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 288
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (159)
ترجمه
پس همانا برحمتى از خدا نرمى كردى با آنها و اگر بودى بدخوى سخت دل هر آينه پراكنده ميشدند از دور تو پس درگذر از ايشان و طلب آمرزش كن از براى ايشان و مشورت كن با آنها در كار پس چون عزم كردى پس توكل كن بر خدا بدرستيكه خدا دوست دارد توكل كنندگانرا..
تفسير
يكى از اموريكه مدخليت تامه در تكميل رياست الهيه و نيل بغرض دعوت و تبليغ احكام اسلام دارد ملايمت و ملاطفت و مدارا و سلوك با دوست و دشمن و سعيد و شقى است كه تا اين خلق در كسى نباشد نائل باين مقصود نميشود و محبوبيت عامّه پيدا نمىكند و كلامش در قلوب مؤثر نمىگردد و اين هر قدر غريزى و الهى باشد بيشتر مفيد است زيرا كه هر قدر شخص مواظب باشد كه خود را متخلق باين خلق نمايد نميتواند مانند كسى كه اين خلق طبيعى و فطرى او است رفتار نمايد و يكى از مواهب الهيه نسبت بخاتم انبياء اين بود كه با دوست و دشمن و موافق و منافق چنان ملايمت و ملاطفت مىفرمود كه همه گمان ميكردند دوستتر از پيغمبر (ص) كسى را ندارند و يكى از موارديكه اين خلق از آن حضرت جلوه تام نمود وقتى بود كه از جنگ احد مراجعت فرمود و فراريان بحضور مبارك رسيدند با آنكه برخلاف فرمان پيغمبر (ص) عمل نموده بودند و مواقع جنگى را براى غنيمت از دست داده بودند و معصيت كبيره فرار را مرتكب شده و پيغمبر (ص) و امير المؤمنين (ع) را واقعا تسليم كفار نموده بودند پيغمبر ابدا خشونت و تعرض نفرمود بلكه با كمال ملايمت با آنها سلوك فرمود و از مخالفت فرمان خود عفو فرمود و از براى كبائر آنها طلب مغفرت كرد از خداوند و البته معلوم است اين درجه از رحمت و عطوفت
جلد 1 صفحه 522
نيست مگر رشحه از رحمت رحمانيه كه نصيب آن حضرت شده بود پس كلمه ما در صدر آيه يا زائده است براى تاكيد يا استفهاميه است براى تعجب و اگر حضرت ختمى مرتبت بد خلق و بد زبان و قسى القلب بود اكثر اصحاب خصوصا آنهائيكه براى جاه و مال دور حضرت جمع شده بودند و اقلا سياهى لشگر بودند از دور حضرت متفرق مىشدند و اميد اين نبود كه بتدريج متعظ شوند و موفق بخلوص نيت كردند يا اقلا از نسل آنها اولاد صالحى بيرون آيد بلى همينقدر پيغمبر غمناك شد براى آنها كه چرا شيطان آنها را فريب داد تا از فيض جهاد باز بمانند و بمعصيت خدا و رسول گرفتار شوند و اينهم براى آن بود كه آنها بدانند كار بدى كردند و ديگر مرتكب نشوند و بفهمند كه پيغمبر تا چه درجه نسبت بآنها رأفت و رحمت دارد كه باز براى حال آنها غمناك شده است علاوه بر همه بنظر حقير چون منافقين اعتراض داشتند كه اگر پيغمبر (ص) برأى ما عمل فرموده بود و از شهر خارج نشده بود مسلمين شكست نمىخوردند و تلفات نمىدادند خداوند مأمور فرمود آن حضرت را بمشورت با آنها در آتيه كه موجب تسكين قلب آنها شود و تصور نكنند كه در تمام موارد آن حضرت برخلاف رأى آنها عمل مىفرمايد و اين سنت سينه در امت باقى بماند و بدانند كه چنين شخصى كه در واقع عقل كل عالم بوده و حكمت و عقل و تدبيرش مورد تصديق تمام عقلا و حكماء و مدبرين دنيا است اگرچه معتقد برسالتش نباشند مأمور بمشورت شده است پس نبايد كسى بعقل خود مغرور شود و از مشورت خوددارى نمايد و از فخر رازى نقل شده است كه ابو بكر و عمر بودند كه پيغمبر در اين آيه مأمور بمشورت با آنها شد در هر حال معلوم است كه مقصود آن نيست كه پيغمبر (ص) برأى آنها عمل فرمايد بلكه مراد تأليف قلب و بروز ميزان عقل و خلوص نيت آنها است چنانچه در باب مشورت با زنان وارد شده است كه با آنها مشورت كنيد و مخالفت نمائيد بنظر حقير آنجا هم مراد اين نيست كه آنچه زنها رأى دادند برخلاف رفتار نمائيد بلكه مقصود آنستكه براى بدست آوردن دل آنها با آنها مشورت كنيد ولى مطابق صلاح امر را انجام دهيد و برأى آنها اعتماد ننمائيد و اينجا معلوم است كه مورد آيه منافقين و فراريانند و آنها قابليت اينمعنى را ندارند كه كمك فكرى به پيغمبر بدهند پس حكمت مشورت يا يكى از آنها است كه عرض شد يا اگر مستشار از اوائل
جلد 1 صفحه 523
و سابقين در اسلام باشد كه ميزان عقل و خلوص نيت آن بدست آمده باشد و محتاج بتأليف قلب نباشد يا فظّ غليظ القلب باشد كه باين چيزها رام نه شود لابد بمصلحت آنستكه فتنه و فساد نكنند و رسما علم مخالفت را بر پا ننمايند در هر حال بعد از مشورت باز موقوف باراده سنيّه حضرت رسالت پناهى است كه آنچه را صلاح بداند متوكلا على اللّه بجا آورد، تا آنچه را خداوند صلاح بداند از خير براى آنها پيش آورد زيرا كه معنى توكل آن نيست كه انسان در تهيه اسباب و تحصيل احراز صلاح خود كوتاهى نمايد بلكه مراد آنستكه با تهيه اسباب و وسائل ظاهريه و اخذ تصميم بر طبق مصلحت كه بمشورت و فكر احراز شده باز كار را با توكل بخدا بجاى آورد به اين معنى كه اعتماد باسباب ظاهريه و اصابت رأى خود نداشته باشد و از خدا بخواهد كه او رشد و صلاح و فلاح را برايش بيش بياورد و بعد از تصميم ترديد و تلون خاطر بخود راه ندهد كه آنهم از امورى است كه مانع از وصول انسان بمقاصد عاليه خود ميشود و خداوند اهل توكل را دوست دارد زيرا كه آنها معرفت بخدا دارند و امرشان را بخدا تفويض نمودهاند خداوند هم آنها را بخير و صلاح خودشان ميرساند تا از طرفين بلوازم محبت عمل شده باشد و از پيغمبر (ص) روايت شده است كه هيچ تنهائى پر وحشتتر از خود بينى و خود رأيى نيست و هيچ پشت گرمى بهتر از مشورت نمودن در امور نميباشد و در نهج البلاغه است كه كسى كه مستبد برأى خود باشد هلاك ميشود و كسيكه با مردان مشورت نمايد شريك در عقل آنها خواهد بود و نيز در آن كتاب است كه استشاره عين هدايت است و در خطر است كسيكه مستغنى برأى خود باشد از مشورت و در خصال از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه مشاوره نمائيد در امور خود با كسانيكه خدا ترسند و عياشى از حضرت جواد (ع) روايت فرموده كه ببعضى از اصحاب خود امر فرمودند كه مشورت نمايد در امور خود از كسى كه آئين شهر و طرز سلوك با پادشاه را ميدانست و بدستور و صلاح ديد او رفتار نمايد و فرمودند مشورت مبارك است و خداوند دستور داده است در اين آيه بپيغمبر خود كه به مشورت عمل نمايد و البته اين امر هم مخفى نيست كه مشورت در جائيست كه محتاج بشور باشد مانند اغلب امور مهمه دنيويه نه از قبيل واجبات شرعيه يا مستحبات مؤكّده كه مزاحمى نداشته باشد يا بعضى امور جزئيه دنيويه يا كليه كه
جلد 1 صفحه 524
صلاح و فسادش واضح باشد و احتمال داده نشود كه بواسطه مشورت اعتقاد شخص منقلب شود و مستشاريكه مقصود عمل برأى آن باشد بايد امين و عاقل و خيرخواه و خيرگو و خدا ترس باشد و بنظر حقير بعد از استشاره با اين قبيل اشخاص ديگر جاى ترديد نيست خوب است با قوت قلب متوكلا على اللّه اقدام نمايد و پيش از اقدام دو ركعت نماز بخواند بقصد قربت مطلقه و از خدا بخواهد كه خير او را پيش بياورد و اگر اين نماز و طلب خير را قبلا بجا آورد و بعد استشاره كند نيز خوب است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ القَلبِ لانفَضُّوا مِن حَولِكَ فَاعفُ عَنهُم وَ استَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فِي الأَمرِ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلِينَ (159)
پس بواسطه رحمة از طرف خداوند نرم گشتي براي مسلمين و اگر بودي خشن الكلام و قسيّ القلب هر آينه پراكنده ميشدند از اطراف تو پس بايد آنها را عفو كني از تقصيراتي که نسبت بتو نمودند و طلب مغفرت كني از گناهان آنها و در كار آنها را طرف مشورت قرار دهي پس زماني که عازم شدي بر امري پس توكل بر خدا نما چون خداوند دوست ميدارد توكل كنندهگان را.
(در اينکه آيه شريفه جهاتي از صحبت داريم) جهت اولي- در مكارم اخلاق پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که خود يكي از معجزات باهره آن سرور است و از قدرت بشر خارج است و عمده پيشرفت اسلام همين اخلاق آن بزرگوار است که گفتند باعث پيشرفت اسلام سه چيز شد: مال خديجه براي دنيا طلبان، شمشير علي عليه السّلام براي خائفين در جان و مال، و اخلاق نبيّ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم براي حقيقت طلبان.
و بحث در اخلاق آن حضرت كتابي ميشود زخيم، و در بحار مجلسي (قدّه) مجلد ششم در ابواب متعدّده و غير بحار از كتب مبسوطه بقدر استعداد خود ضبط نمودهاند و از وضع اينکه كتاب خارج است و ما فقط اقتصار ميكنيم بفرمايش شيخ
جلد 4 - صفحه 407
كبير در كشف الغطاء
(قال علي عليه السّلام ان النظر في اخلاقه الكريمة و احوله المستقيمة كفاية لمن نظر و حجة واضحة لمن استبصر ككثرة الحلم و سعة الخلق و تواضع النفس و العفو عن المسيء و رحمة الفقراء و اعانة الضعفاء و تحمل المشاق و جمع مكارم الاخلاق و زهد الدنيا مع اقبالها عليه و صدوده عنها مع توجهها اليه و له من السماحة النصيب الاكبر و من الشجاعة الحظ الاوفر و کان يطوي نهاره من الجوع و يشدّ حجر المجاعة علي بطنه و يجيب الدعدة و يأكل اكل العبد و کان بين النّاس كاحدهم و لازم العبادة حتي ورمت قدماه الي غير ذلک من المكارم الّتي لا تحصر و المحاسن الّتي لا تسطر انتهي).
و فرمايش طبرسي در مجمع البيان در ذيل آيه (قال و في هذه الاية دلالة علي تخصيص نبيّنا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بمكارم الاخلاق و محاسن الافعال و من عجيب امره صلّي اللّه عليه و آله و سلّم انّه کان اجمع النّاس لدواعي الترفع ثم کان ادناهم الي التواضع و ذلک انه کان اوسط النّاس نسبا و اوفرهم حسبا و اسخاهم و اشجعهم و ازكيهم و افصحهم و هذه كلها من دواعي الترفع، ثم کان من تواضعه انه کان يرقع الثوب و يخصف النعل و يركب الحمار و يعلف الناضح و يجيب دعوة المملوك و يجلس في الارض و يأكل علي الارض انتهي).
و دليل بر اينكه اخلاق پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم معجزه آن سرور است و از قدرت بشر خارج است نفس همين آيه است که فرمود فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُم مفسرين گفتند كلمه ما زائده است و ما مكرر گفتهايم كلمه زائده در قرآن نيست و ما در فَبِما رَحمَةٍ اشاره بنوع از رحمت خاصه است که خداوند بپيغمبرش عنايت فرموده، يعني اينکه لينت تو از خود تو نيست بلكه يك نوعي از رحمت الهي است که بتو عنايت شده. و لين در مقابل خشونت است که بتعبير فارسي دل نازك است و دل رحم.
جلد 4 - صفحه 408
جهت ثانيه- در جمله وَ لَو كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِكَ فظّ خشونت در كلام است و تندي و زنندگي، در خطاب بحضرت موسي ميفرمايد فَقُولا لَهُ قَولًا لَيِّناً طه آيه 44.
و غلظت قلب عبارت از تند مزاجي است که در ناملايمات حلم و بردباري و صبر و تحمل ندارد و غيظ و غضب بر او مستولي ميشود و اينکه صفت بسيار قبيحه است بلكه بسياري از اخلاق رذيله از اينکه قوّه غضبيه توليد ميشود، در لسان تأثير دارد بشتم و سبّ و اظهار سوء و شماتت و افشاء سرّ و هتك ستر و سخريه و استهزاء و غير اينها، و در اعضاء تأثير دارد، بضرب و جرح و قتل و تمزيق ثوب و لطم وجه و سقوط علي الارض و غشوه و غير اينها و در قلب بحقد و حسد و بغض و عداوت و امثال اينها.
و در خارج تأثير دارد، كاسه بر زمين زدن، افعال مجانين و غير اينها و مورث عداوت اصدقاء و تفرقه بين احبّاء و قطع رحم و جدايي بين زوجين و ساير مضارّ ميشود، و لذا در اخبار دارد که ايمان را فاسد ميكند و جمرة شيطان و مفتاح کل شرّ و مزيل عقل و غير اينها از مفاسد است و البته چنين صفتي موجب ميشود که ديگران از اطراف او پراكنده خواهند شد و لو پيغمبر باشد.
جهت ثالثه- در جمله فَاعفُ عَنهُم وَ استَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فِي الأَمرِ اينکه جمله مشتمل بر سه دستور است: عفو و طلب مغفرت و مشاوره در امور.
اما عفو از صفات بسيار عاليه و از محاسن اخلاق كريمه است و آيات و اخبار و حكم عقل بر طبقش وارد شده، در قرآن است خُذِ العَفوَ وَ أمُر بِالعُرفِ سوره اعراف آيه 199، و نيز وَ ليَعفُوا وَ ليَصفَحُوا نور آيه 22، و نيز وَ أَن تَعفُوا أَقرَبُ لِلتَّقوي بقره آيه 227.
و اما الاخبار، زياده از اينکه است که بيان كنيم، از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است
جلد 4 - صفحه 409
(العفو لا يزيد العبد الّا عزّا فاعفوا يعزّكم اللّه)
و نيز فرمود
(الا اخبرك بافضل اخلاق اهل الدنيا و الاخرة تصل من قطعك و تعطي من حرمك و تعفو عمّن ظلمك)
و از حضرت صادق عليه السّلام است
(ثلاث من مكارم الدنيا و الاخرة تعفو عمّن ظلمك الخبر) جامع السعادات ص 861.
و اما العقل كفايت ميكند در حسن او اينكه از اجمل صفات ربوبي است و اما طلب مغفرت از صفات ملائكه و انبياء و اوصياء و صلحاء و علماء و ابرار است که براي مذنبين از مؤمنين طلب مغفرت ميكنند و البته دعاء آنها مقرون باجابت است بالاخص اگر مقرون بامر الهي باشد.
و اما مشاورت در امور، مسلّما پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم احتياج بمشاورت با آنها ندارد، اولا براي اينكه كارهاي او خصوصا در امور مهمه از روي وحي الهي است و ثانيا عقل و تدبير او فوق تمام عقول امت من حيث المجموع و فوق تدبيرات همه آنها است.
و اينکه امر بمشاورت براي نكات چندي است: يكي تشويق آنها که بگويند ما كساني هستيم که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ما را طرف مشاورت قرار داده، ديگر اينكه اينها سر خود كاري نكنند لا اقل بگويند ما هم اگر عملي انجام خواستيم بدهيم با آن حضرت مشورت كنيم تا آن حضرت صلاح و فساد آن را بآنها گوشزد نمايد.
سوم آنكه بدانند که در كارها بايد با يكديگر مشورت كنند و اينکه امري است بسيار ممدوح، چهارم آنكه در مشاورت با آنها معلوم ميشود بواطن آنها منافق از موافق، دوست از دشمن، مصيب از مخطي، عاقل از سفيه، عالم از جاهل تميز داده ميشود.
و در اخبار شرائطي براي مشاورت بيان شده: يكي عاقل باشد با سفيه مشاورت نكنيد، ديگر متدين اهل ورع باشد با كافر و فاسق نباشد، ديگر آنكه صديق
جلد 4 - صفحه 410
و خير خواه باشد با اعداء و اشرار نباشد، و جهات ديگري هم دارد که ذكرش مهم نيست، و اهم موارد مشورت مورد تحير است و الّا اموري که عقل و شرع حكم بحسن و قبح آن نموده جاي مشاورت نيست مثل امور اعتقاديه و واجبات و محرمات شرعيه، و از اينجا معلوم ميشود فساد ارجاع عمر امر خلافت را بشوري و فساد شوراي سقيفة در موضوع خلافت و فساد شوراي دار الندبه و هزارها مجالس شوري که تشكيل ميشود که بر ضرر دين و دنياي مسلمين تمام ميشود.
جهة رابعه- در جمله فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ المُتَوَكِّلِينَ كلمه فَإِذا عَزَمتَ شاهد قويست بر اينكه مشاورت نبي براي كشف صلاح و فساد نبوده بلكه عزم مطابق آنچه منظور خود بوحي الهي و احاطه علمي بمصالح و مفاسد بود و مع ذلک نبايد اعتماد بقوّه و قدرت و نيروي خود و بعقل و تدبير خود نمايد بايد در امور اتكال نمود بخداوند قادر متعال محيط و خبير بعواقب امور.
و مقام توكّل مقام رفيعي است که از روي ايمان بتوحيد افعالي که تمام كارها منوط و مربوط بمشيت و اراده او است، و آيات و اخبار و براهين عقليه بر حسن توكّل بسيار است اما الآيات- قوله تعالي فَعَلَيهِ تَوَكَّلُوا إِن كُنتُم مُسلِمِينَ يونس آيه 84 و قوله وَ عَلَي اللّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنُونَ تغابن آيه 13، وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ طلاق آيه 3، الي غير ذلک و اما الاخبار- از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است
من انقطع الي اللّه كفاه اللّه کل مؤنة و رزقه من حيث لا يحتسب
و نيز فرمود
لو انكم يتوكلون علي اللّه حق توكله لرزقتم کما ترزق الطيور تغدوا خماصا و تروح بطانا
و از حضرت صادق عليه السّلام است
(من اعطي ثلاثا لم يمنع ثلاثا من اعطي الدعاء اعطي الاجابة و من اعطي الشكر اعطي الزيادة و من اعطي التوكل اعطي الكفاية)
سپس استشهاد فرمود
جلد 4 - صفحه 411
بآية شريفه وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ و آيه لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم و آيه ادعُونِي أَستَجِب لَكُم الي غير ذلک از اخبار مذكوره در جامع السعادات.
و اما العقل- پس از واضحات مسلّمه است که انسان با تمام قوي و كمك ساير افراد تا مشيّت حق تعلق نگيرد قدرت بر انجام عملي ندارد و اگر مشيت او تعلق گرفت اگر تمام خلق مانع شوند انجام خواهد گرفت.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 159)- فرمان عفو عمومی! این آیه نیز ناظر به حوادث احد است، زیرا بعد از مراجعت مسلمانان از احد، کسانی که از جنگ فرار کرده بودند، اطراف پیامبر را گرفته و ضمن اظهار ندامت، تقاضای عفو و بخشش میکردند.
ج1، ص343
خداوند در این آیه، عفو عمومی آنها را صادر کرد و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله با آغوش باز، خطاکاران توبه کار را پذیرفت.
نخست اشاره به یکی از مزایای فوق العاده اخلاقی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میفرماید: «در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم مهربان شدی در حالی که اگر خشن و تندخو و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند» (فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ).
سپس دستور میدهد که «از تقصیر آنان بگذر، و آنها را مشمول عفو خود گردان و برای آنها طلب آمرزش کن» (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ).
بعد از فرمان عفو عمومی، برای زنده کردن شخصیت مسلمانان و تجدید حیات فکری و روحی آنان دستور میدهد که باز هم «در کارها با آنها مشورت کن و رأی و نظر آنها را بخواه» (وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ).
سپس قرآن در ادامه میافزاید: «اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش و) بر خدا توکل کن، زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد» (فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ).
همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در موقع اتخاذ تصمیم نهایی باید قاطع بود. بنابراین، پس از برگزاری مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید و دو دلی و آراء پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت و این همان چیزی است که در آیه فوق از آن تعبیر به «عزم» شده است و آن تصمیم قاطع میباشد.
ضمنا از این آیه استفاده میشود که توکل باید حتما بعد از مشورت و استفاده از همه امکاناتی که انسان در اختیار دارد قرار گیرد.
نکات آیه
۱- پیامبر (ص) داراى اخلاقى خوش و اهل مدارا با مردمان، به دور از هر گونه سنگدلى و خشونت (فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّا غلیظ القلب) کلمه «لنتَ» از مصدر «لین» به معناى مهربانى و خوشخویى است و «فظّا» به معناى جفاکار و بد خلق است و «غلیظ القلب» به معناى سنگدل و بى رحم است.
۲- رحمت الهى، تنها سرچشمه نرمى و مداراى پیامبر (ص) با مردم (فبما رحمة من اللّه لنت لهم) تقدیم «بما رحمة» بر متعلقش (لنتَ)، دلالت بر حصر دارد.
۳- نرمى و مداراى پیامبر (ص)، با مسلمانانى که از دستورات ایشان سرپیچى کردند و از جبهه احد گریختند. (فبما رحمة من اللّه لنت لهم) نرمى و مدارا غالباً در مورد مخالفت و عصیان است که از مصادیق مورد نظر به قرینه آیات قبل عصیانگران نبرد احد مى باشند.
۴- ضرورت خوش خلقى، نرمش و رأفت رهبران الهى با مردم (فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک)
۵- خُلق و خوى خوش و مداراى با مردم، برخاسته از رحمت الهى (فبما رحمة من اللّه لنت لهم)
۶- مدارا، خوش خُلقى و مهربانى پیامبر (ص) با مردم، از عوامل گرایش آنان به جانب آن حضرت (و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک)
۷- سنگدلى و خشونت رهبران، موجب پراکندگى مردم از پیرامون آنان (و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک) «انفضّوا» از «فضّ» به معناى تفرّق و پراکندگى است.
۸- ترغیب به خوش خُلقى و مدارا و نکوهش از سنگدلى و خشونت، در برخوردهاى اجتماعى (و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک)
۹- گرایش مردم به رهبران دینى، در گرو مهربانى آنان و پرهیز از خشونت و سنگدلى (فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک)
۱۰- نقش ویژه خوش خُلقى و مهربانى رهبران الهى با امت خویش، به هنگامه هاى دشوار (فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک) قرار گرفتن این آیه در ضمن آیات مربوط به نبرد احد و مشکلات ناشى از آن، اشاره به این حقیقت دارد که خوش خلقى و مهربانى رهبران به هنگام رخ نمودن سختیها و مشکلات براى مردم، از اهمیّت ویژه اى برخوردار است.
۱۱- شکستها و سختیها، زمینه ساز پراکندگى جامعه از پیرامون رهبران خود، و مداراى ایشان با آنان از میان برنده آن زمینه هاست.* (فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک) با توجّه به ارتباط این آیه با آیات پیشین، که شکست نبرد احد و مشکلات ناشى از آن را مطرح ساخت، مى توان نتیجه گرفت که شکست و مشکلات آن نبرد، زمینه پراکندگى مسلمانان را از پیرامون رسول خدا (ص) فراهم ساخت و آنچه در این میان مانع از گسیختن مردم از پیرامون پیامبر (ص) شد، خُلق خوش و مداراى آن حضرت با مردم بود.
۱۲- گذشت از خطاکاران، و طلب آمرزش براى ایشان و مشورت در امور اجتماعى، وظیفه پیامبر (ص) نسبت به مسلمانان (فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر)
۱۳- گذشت از خطاى مردم و طلب آمرزش براى آنان و نیز مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعى، نمودى از مهربانى و خُلق خوش پیامبر (ص) (و لو کنت فظّا غلیظ القلب ... فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر) تفریع جمله «فاعف عنهم و ... » بر جمله هاى پیشین، که بیانگر خُلق خوش پیامبر (ص) است، در حقیقت اشاره به مصادیق و نمونه هایى از خوى نیکوى پیامبر (ص) دارد. گفتنى است که امر به عفو و ... به معناى ادامه دادن آن است.
۱۴- پیامبر (ص) موظّف به گذشت از حقوق خویش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى (فاعف عنهم و استغفر لهم) از اینکه پیامبر (ص) از یکسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى دیگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد که مراد از «فاعف»، گذشت از حقوق خود پیامبر (ص) و مراد از «فاستغفر»، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.
۱۵- پیامبر (ص) داراى حقوقى بر مردم و آنان وظیفه دار رعایت آن حقوق هستند. (فاعف عنهم و استغفر لهم)
۱۶- عفو از خطاکاران پیکار احد، تکلیف الهى پیامبر (ص) (فاعف عنهم و استغفر لهم) به متقضاى ارتباط این آیه با آیات نبرد احد، از جمله افراد مورد نظر که پیامبر (ص) موظّف به نادیده گرفتن خطاى آنان است، خطاکاران نبرد احد مى باشند.
۱۷- نقش وساطت و شفاعت پیامبر (ص) در پیشگاه خداوند براى آمرزش خطاکاران (و استغفر لهم)
۱۸- لطف و عنایت خاصّ خداوند نسبت به پیکارگران نبرد احد (فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر)
۱۹- پیامبر (ص) پذیراى نقش مردم در تصمیم گیریهاى اجتماعى (و شاورهم فى الامر)
۲۰- مشورت با مردم و شرکت دادن آنان در تصمیم گیریهاى اجتماعى، از وظایف رهبران اسلام (و شاورهم فى الامر)
۲۱- خطاهاى گذشته مردم، نباید مانع از مشورت رهبران اسلامى با آنان باشد. (فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر) امر به مشورت با مؤمنان پس از تصریح به خطاکارى آنان، اشاره به این معناست که خطا و گناه پیشین مؤمنان نباید مانعى براى مشورت با آنان قلمداد شود.
۲۲- نظام اسلامى، نظامى مردمى و دور از استبداد رهبران است. (و شاورهم فى الامر)
۲۳- پاکى از گناهان، از شرایط گروه مورد مشورت رهبرى* (فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر) تقدیم «عفو و استغفار» (پاک شدن از گناهان) بر مشورت، دلالت بر این دارد که فرد و یا افرادى که مورد مشورت قرار مى گیرند، باید آلوده به گناه نباشند و یا از آلودگى پاک شده باشند.
۲۴- ارزش و اهمیّت والاى مشورت در اسلام (و شاورهم فى الامر) موظّف بودن پیامبر (ص)، یعنى برجسته ترین افراد بشر، به مشورت با مردم، دلیل ارزش و اهمیّت والاى مشورت است.
۲۵- تصمیم گیرى نهایى پس از مشورت، بر عهده رهبرى است. (و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکّل على اللّه) چون «عزم» و تصمیم پس از مشورت، بر عهده شخص پیامبر (ص) گذاشته شده است، (عزمَت) نه به عهده جمع مورد مشورت و یا اکثریت آنان.
۲۶- حاکمیّت رهبرى واحد، همراه با پذیرش اصل شورا، از ویژگیهاى نظام اسلامى (و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکّل على اللّه)
۲۷- لزوم توکّل و اتکاى رهبران بر خداوند، پس از تصمیم گیرى و عزم بر اِعمال مدیریت (فاذا عزمت فتوکّل على اللّه)
۲۸- لزوم قاطعیّت و صلابت رهبرى، پس از مشورت و تصمیم نهایى خویش، در مقام اجرا (و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکّل على اللّه) جلمه «فاذا عزمت فتوکّل على اللّه»، به این معناست که آنگاه که تصمیم بر کارى گرفتى، دیگر تردید و دو دلى به خود راه مده و احتمال عدم موفقیّت را با توکّل بر خدا جبران کن که خداوند محبوب خویش را وانخواهد گذاشت: «انّ اللّه یحبّ المتوکّلین».
۲۹- لزوم توجّه به نقش تعیین کننده خداوند براى موفقیّت در امور، حتّى پس از مشورت و تصمیم گیرى نهایى بر انجام کارها (و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکّل على اللّه)
۳۰- خداوند دوستدار آنانکه بر او توکّل کنند. (انّ اللّه یحبّ المتوکّلین)
۳۱- توکّل بر خداوند از عوامل جلب محبّت الهى (انّ اللّه یحبّ المتوکّلین)
موضوعات مرتبط
- آزادى: اجتماعى ۲۲
- اخلاق:۱۰ آثار خوش اخلاقى ۱۰ ; اهمیّت خوش اخلاقى ۴، ۸ ; خوش اخلاقى ۵، ۶، ۱۳
- استغفار:۱۲، ۱۳، ۱۴
- اسلام:۲۶ تاریخ صدر اسلام ۲۶ ۳، ۱۶، ۱۸، ۱۹ ; عوامل نشر اسلام ۲۶ ۶
- تندخویى: آثار تندخویى ۷ ; سرزنش تندخویى ۸
- توسل: به محمّد (ص) ۱۷
- توکل: آثار توکل ۳۰، ۳۱ ; توکل بر خدا ۲۷
- جامعه: تحولات در جامعه ۱۱ ; روابط اجتماعى ۸ ; ویژگى جامعه اسلامى ۲۶
- جهاد: فرار از جهاد ۳
- حقوق:۱۴، ۱۵ حق اللّه ۱۴
- حکومت:۲۲
- خدا:۲۷، ۲۹ رحمت خدا ۲۷، ۲۹ ۲، ۵ ; لطف خدا ۲۷، ۲۹ ۱۸ ; محبت خدا ۲۷، ۲۹ ۳۱ ; محبوبان خدا ۲۷، ۲۹ ۳۰، ۳۱
- دعا:۱۴
- دموکراسى:۱۹
- ذکر: اهمیّت ذکر خدا ۲۹
- روابط اجتماعى:۸
- رهبرى: اخلاق رهبرى ۱۰ ; تصمیمخگیرى رهبرى ۲۷، ۲۸ ; حاکمیّت رهبرى ۲۶ ; خشونت رهبرى ۷، ۹ ; قاطعیت رهبرى ۲۸ ; مسؤولیت رهبرى ۴، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۲۰، ۲۱، ۲۵، ۲۷، ۲۸ ; مهربانى رهبرى ۹، ۱۰
- سختى: آثار سختى ۱۱ ; روش تسهیل سختى ۱۱
- شفاعت:۱۷
- شکست: آثار شکست ۱۱
- شورا:۲۶ آداب شورا ۲۶ ۲۹ ; شرایط شورا ۲۶ ۲۳
- عفو: از خطا ۱۲، ۱۳، ۱۶
- غزوه احد:۳، ۱۶، ۱۸
- قلب: قساوت قلب ۹ ; آثار قساوت قلب ۷ ; سرزنش قساوت قلب ۸
- کار: آداب کار ۲۹
- گرایش: عوامل گرایش ۹
- معاشرت: آداب معاشرت ۵
- مجاهدان: فضایل مجاهدان ۱۸ ; مجاهدان احد ۱۶
- محمد (ص):۱۴ استغفار محمد (ص) ۱۴ ۱۲، ۱۳، ۱۴ ; حقوق محمد (ص) ۱۴ ۱۴، ۱۵ ; خوش اخلاقى محمد (ص) ۱۴ ۶، ۱۳ ; دعاى محمد (ص) ۱۴ ۱۴ ; سیره محمد (ص) ۱۴ ۱، ۲، ۳، ۶، ۱۲ ; شفاعت محمد (ص) ۱۴ ۱۷ ; صفات محمد (ص) ۱۴ ۱ ; مسؤولیّت محمد (ص) ۱۴ ۱۲، ۱۴، ۱۶ ; مشورت محمد (ص) ۱۴ ۱۲، ۱۳، ۱۹ ; مهربانى محمد (ص) ۱۴ ۶، ۱۳
- مدارا: با مردم ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۸، ۱۱ ; مدارا با مسلمانان ۳
- مردم:۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۸، ۹، ۱۱، ۱۴، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲
- مسلمانان:۳
- مشورت:۱۲، ۱۳، ۱۹، ۲۱، ۲۵، ۲۸ ارزش مشورت ۱۲، ۱۳، ۱۹، ۲۱، ۲۵، ۲۸ ۲۴ ; مشورت ۱۲، ۱۳، ۱۹، ۲۱، ۲۵، ۲۸ با مردم ۲۰
- معاشرت: آداب معاشرت ۵، ۸
- مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۱۵
- مهربانى:۶، ۹، ۱۳ آثار مهربانى ۶، ۹، ۱۳ ۱۰
- نظام سیاسى:۲۱، ۲۲، ۲۵، ۲۶