آل عمران ١٠٣
ترجمه
آل عمران ١٠٢ | آیه ١٠٣ | آل عمران ١٠٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حَبْل»: ریسمان. رشته. «حَبْلِ الله»: مراد قرآن است. «إِخْوَان»: جمع اَخ، برادران. «شَفَا»: لبه. «أَنقَذَکُمْ»: شما را نجات داد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
اين آيه درباره دو طايفه اوس و خزرج نازل شده كه صد سال در ميان آنها نزاع و كشمكش بوده و نسل بعد نسل در اوقات شب و روز ميان آنها جدال و نزاع برقرار بود تا اين كه خداوند پيامبر اسلام را به ظهور رسانيد و آنان، بدين اسلام گرويدند و از بركت آن، كينه و دشمنى از ميان آنان رخت بربست و با هم برادر شدند.[۳]
تفسیر
- آيات ۱۱۰ - ۱۰۲، سوره آل عمران
- ((حق التقوى )) غرض و مقصد نهايى است و دستور ((فاتقوا اللّه ما استطعم )) راهرسيدن به آن هدف را نشان مى دهد
- مراد از اعتصام همگانى به ((حبل اللّه )) در ((واعتصموابحبل اللّه جميعا...))
- داءب و رسم قرآن بر ذكر علل و اسباب تعليماتش مى باشد و از اطاعت و تقليدكوركورانه وبدون دليل نهى مى كند
- چكيده سخن
- وجه اينكه خداوند اعتصام به حبل اللّه و عدم تفرق را نعمت خوانده است
- امر به معروف و نهى از منكر، از لوازم و واجبات اجتماع معتصم بهحبل اللّه است
- امر به معروف و نهى از منكر اگر واجب باشد واجب كفايى است
- نهى از تفرقه و اختلاف در آراء و عقايد
- علت تاءكيد فراوان قرآن كريم به دعوت به اتحاد و نهى از اختلاف
- مالكيت خداى تعالى دليل است كه او ظالم نيست
- آيه شريفه حال سابقين اولين از مهاجر و انصار مى ستايد
- بحث روايتى (رواياتى درباره : ((حق تقاته ))((حبل اللّه ))، فرقه ناجيه و امت واحده
- رواياتى كه دلالت دارند بر اينكه حبل اللّه همان قرآن است
- حديث ثقلين خبر متواتر مورد اتفاق است
- روايات هفتادودو فرقه
- آنچه در امتهاى گذشته بوده نظيرش در اين امت نيز خواهد بود
- طرد بعضى از اصحاب پيامبر در قيامت از ناحيه خدا
- سه روايت درباره ((كنتم خير امة ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«103» وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
وهمگى به ريسمان خدا چنگ زنيد وپراكنده نشويد ونعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آنگاه كه دشمنان يكديگر بوديد، پس خداوند ميان دلهايتان الفت انداخت ودر سايه نعمت او برادران يكديگر شديد، و بر لب پرتگاهى از آتش بوديد، پس شما را از آن نجات داد. اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مىكند، شايد هدايت شويد.
نکته ها
حضرت علىّ عليه السلام مىفرمايد: قرآن، حبل اللّه است. «1» واز امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: «نحن حبل اللّه» «2» ما اهلبيت، حبل اللّه هستيم. و در روايت ديگرى آمده است:
علىّبن ابىطالب عليهما السلام حبل اللّه است. «3»
ايجاد الفت ميان دلها تنها به دست خداست. «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ» قرآن خطاب به پيامبر مىفرمايد: «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» «4» اگر همهى سرمايههاى زمين را خرج كنى نمىتوانى بدون خواست او بين دلها ايجاد الفت نمايى.
تفرقه، در رديف عذابها و مجازاتهاى الهى است. همچنين در اسلام دروغ گفتن براى ايجاد وحدت، جايز و راست گفتنِ تفرقهانگيز، حرام است.
پیام ها
1- وحدت و دورى از تفرقه، يك وظيفهى الهى است. «وَ اعْتَصِمُوا»
«1». نهجالبلاغه، خطبه 176.
«2». تفسير مجمعالبيان.
«3». تفسير نورالثقلين.
«4». انفال، 63.
جلد 1 - صفحه 577
2- محور وحدت بايد دين خدا باشد، نه نژاد، زبان، ملّيت و .... «بِحَبْلِ اللَّهِ»
3- از بركات و خدمات اسلام غافل نشويد. «إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ»
4- وحدت، عامل اخوّت است. «فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً»
5- اتّحاد، از نعمتهاى بزرگ الهى است. «فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ»
6- تفرقه و عدوات، پرتگاه و گودال آتش است. «شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ»
7- نعمتهاى خداوند، آيات او هستند. «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ ... يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ»
8- يادآورى نعمتهاى الهى عامل عشق و زمينهساز هدايت است. «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ ... لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (103)
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً: و تمسك نمائيد و چنگ زنيد به دين خدا كه ريسمانى است متين و محكم، در حالتى كه مجتمع باشيد.
نكته: حبل در لغت، به معنى ريسمان، و در اصطلاح اهل معانى، بيان «استعاره» است به جهت آنكه تمسّك به آن، موجب نجات است از چاه ضلالت، چنانچه تمسّك به ريسمان، سبب سلامتى از چاه هلاكت است و وثوق و اعتماد بر آن (ترشيح مجاز) است براى اعتصام.
بيان: مفسّرين را در آيه شريفه اقوالى است نسبت به حبل اللّه:
1- مراد دين الهى، كه اسلام است.
2- قرآن، چنانچه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ذيل خطبهاى فرمايد: و عليكم بكتاب اللّه فانّه الحبل المتين و النّور المبين و الشّفاء النّافع و الرّىّ النّاقع و العصمة للمتمسّك و النّجاة للمتعلّق (الخ) «1». و بر شما باد عمل كردن به كتاب خدا كه قرآن است. پس بدرستى كه قرآن، ريسمانى است محكم و استوار، و نورى است به غايت آشكار، و شفا دهنده ايست با فايده از مرض روحى و جسمى، و سيراب كنندهاى است تشنگى نشاننده، و نگاهدارندهاى است براى تمسك كننده.
«1» نهج البلاغه، خطبه 154.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 195
و نيز در عيون اخبار الرضا- صدوق رحمة اللّه از حضرت رضا عليه السّلام مروى است كه فرمايد: هو حبل اللّه المتين و عروته الوثقى و طريقته المثلى المؤدّى الى الجنّة و المنجى من النّار (الخ) «1». قرآن ريسمان محكم خدا است و دست آويز مستحكم او است، كه تمسك و توسل، به قرآن، سبب نجات از تمام آفات روحانى و جسمانى و دنيوى و اخروى است. و مشتمل است شريعت خدا را كه افضل از جميع شرايع است، مىكشاند پيروان خود را به بهشت و نجات دهنده است از آتش جهنم.
3- مراد، حضرت رسالت است صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، يعنى همه اجتماع كنيد در تمسك به متابعت آن حضرت تا سعادت را دريافته باشيد.
4- مراد، تمسك به ولايت ائمه معصومين عليهم السّلام:
1- ابو سعيد خدرى از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده: ايّها النّاس قد تركت فيكم الثّقلين ان اخذتم بهما لن تضلّوا بعدى، احدهما اكبر من الاخر كتاب اللّه حبل ممدود من السّماء الى الارض و عترتى اهل بيتى، الا و انّهما لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض «2». اى گروه مردمان، به تحقيق گذاردم در ميان شما دو ريسمان، اگر بگيريد هر دو را به تمسك، هرگز گمراه نشويد بعد از من: يكى از آن دو اكبر است از ديگرى. كتاب خدا ريسمانى است ممدود از آسمان به زمين، و ديگر عترت من اهل بيت من. آگاه باشيد بدرستى كه اين دو هرگز جدا نشوند از هم تا وارد شوند در حوض كوثر بر من.
2- ابن عباس روايت نموده كه خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوديم. اعرابى آمد، گفت: شنيدم فرمودى: و اعتصموا بحبل اللّه، پس چيست حبل اللّه كه ما تمسك جوئيم؟ حضرت دست به شانه على عليه السّلام
«1» عيون اخبار الرضا جزء دوّم، باب 34- بحار الانوار، جلد 92، صفحه 14، حديث 6.
«2» در باره حديث ثقلين و صحّت و اعتبار آن به كتاب شريف احقاق الحق، جلد 9، صفحه 309 تا 375- بحار الانوار علامه مجلسى جلد 23، الغدير علامه امينى، عبقات الانوار مير حامد حسين هندى مجلد حديث الثقلين و غاية المرام بحرانى رجوع فرمائيد.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 196
زد فرمود: تمسك به اين نمائيد، او است حبل المتين. «1» 3- در امالى- صدوق رضوان الله عليه و تفسير ثعلبى از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: نحن حبل اللّه الّذى قال اللّه و اعتصموا بحبل اللّه جميعا. «2» وَ لا تَفَرَّقُوا: و دسته دسته نشويد و متفرق مشويد از طريق حق به وقوع خلاف ميان شما مانند اهل كتاب، بلكه متفق الكلمه و مجتمعا اقدام نمائيد بر ايمان و ثبات در طاعت الهى و ترك عصيان. 1- و متفرق نشويد از هم مثل تفرق شما در جاهليت كه محاربه و مقاتله مىنموديد با يكديگر. 2- ذكر چيزى نكنيد كه موجب تفرق و سبب زوال محبت و الفت شما شود. 3- مراد تفرقه در ولايت است، چنانچه انس بن مالك روايت نموده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود: بنى اسرائيل هفتاد و يك فرقه شدند كه يكى از آنها نجات يافته و هفتاد فرقه ديگر در دوزخ هستند، امّت عيسى بعد از او هفتاد و دو فرقه شدند كه يك فرقه ناجى و بقيّه در جهنم مىباشند؛ و امّت من هفتاد و سه فرقه، و همه به جهنم روند، مگر يك فرقه، عرض كردند كدام فرقه؟ دست به شانه حضرت على عليه السّلام گذاشت، فرمود: اين شخص و اولاد و اتباع او؛ بعد آيه شريفه تلاوت فرمود: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا. «3» 4- تفسير برهان- على بن ابراهيم قمى رضوان اللّه عليه از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده در آيه وَ لا تَفَرَّقُوا قال:
انّ اللّه تبارك و تعالى علم انّهم سيفترقون بعد نبيّهم و يختلفون فنهاهم عن التّفرّق كما نهى من كان قبلهم فامرهم ان يجتمعوا على ولاية ال محمّد عليهم السّلام و لا يتفرّقوا. «4» فرمود: بدرستى كه خداوند تبارك و تعالى دانا بود كه ايشان بزودى
«1» بحار الانوار، جلد 36، صفحه 15 تا 21.
«2» تفسير برهان، جلد اول، صفحه 307، حديث 9.
«3» روايات مربوط به افتراق امّت در كتاب شريف بحار الانوار، مجلد هشتم (طبع قديم) باب النوادر ثبت شده است.
«4» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 307، حديث 10.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 197
تفرقه شوند بعد از پيغمبرشان و اختلاف كنند. پس نهى فرمود آنها را از تفرق، چنانچه نهى نمود كسانى كه پيش از ايشان بودند. پس امر فرمود كه مجتمع شويد بر ولايت آل محمد عليهم السّلام و متفرق نشويد.
وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ: و ياد بياوريد نعمتهاى خدا را كه بر شما لطف فرموده، و از جمله آن هدايت و توفيق و تمسك به دين اسلام است كه در نتيجه، زوال غل و غش، و ايجاد الفت گردد، چنانچه فرمايد: إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً: وقتى كه بوديد شما دشمنان يكديگر در زمان جاهليت، فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ: پس تأليف فرمود خدا ميان قلبهاى شما محبت را بواسطه بركت كلمه توحيد و اسلام، و رفع تنازع نمود از ميان شما به ميمنت حضرت سيد الانام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً: پس گشتيد به رحمت الهى برادران يكديگر، يعنى برادران دينى يكديگر شديد و منتظم و مرتبط به هم، به سبب يك خدا و يك پيغمبر و يك كتاب و يك شريعت، وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ: و بوديد شما به واسطه ضلالت و جهالت بر كنار گودالهاى آتش، يعنى مشرف بر وقوع در آتش جهنم به جهت كفر، زيرا اگر در حال كفر مرگ به شما مىرسيد، هر آينه در جهنم مخلّد بوديد به عذاب. فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها:
پس نجات داد شما را خداوند از آن حفرههاى آتش به بركت اسلام و ايمان، كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ: همچنين بيان فرمايد خدا براى شما دلايل وحدانيت خود را و مبين و آشكارا فرمايد حجج بيّنه دين حق را، لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ: براى اينكه هدايت يابيد و قبول نمائيد دين حق را.
نكته: اين كلام در معنى تعليل است، يعنى به جهت اراده ثبات شما بر هدايت و ازدياد لطف بر شما، اين آيات را نازل فرمود.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به عموم مسلمانان در هر عصر و زمان، در اعتصام به حبل الهى به هيئت اجتماعى، و تحذير است از تفرقه و اختلاف، و تذكّر به رفع عداوت و خصومت از ميان آنان به بركت اسلام، و ايجاد اتحاد و اخوت به سبب كلمه توحيد و ايمان؛ پس نعمت عظيمى را خداوند منّان به
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 198
لطف و مرحمت خود به مسلمانان عطا فرموده كه بايد خيلى حق شناسى و قدردانى نمود. بنابراين شايسته و سزاوار نيست كه پس از اتحاد و الفت، موجبات افتراق و اختلاف به جهت اغراض شخصيه فراهم، و اخوّت به خصومت مبدل شود. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه در ذيل خطبهاى در مذمت اختلاف فرمايد:
الههم واحد و نبيّهم واحد و كتابهم واحد أ فامرهم اللّه سبحانه باختلاف فاطاعوه ام نهاهم عنه فعصوه؟ ام انزل اللّه دينا ناقصا فاستعان بهم على اتمامه؟ «1» (الخطبه).
و حال آنكه خداى ايشان يكى است و پيغمبرشان يكى است و كتاب ايشان يكى است (اين كلام صريح است بر آنكه قول حق يكى و اهل حق يكى است) آيا پس امر فرموده است خداى سبحان ايشان را به اختلاف، پس اطاعت خدا نمودهاند در آن حكم يا نهى فرموده آنها را از اختلاف، پس نافرمانى كردهاند. يا نازل فرموده خدا دينى كه ناتمام است، پس يارى خواسته به ايشان بر تمام گردانيدن آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (103)
ترجمه
و متمسك شويد بريسمان محكم خدا همگى و متفرق مشويد و ياد كنيد نعمت خدا را بر شما در وقتى كه بوديد دشمنان پس الفت داد ميان دلهاى شما پس گرديديد به نعمت خدا برادران و بوديد در لب گودى از آتش پس نجات داد شما را از آن اينچنين بيان مىكند خداوند براى شما آيات خود را باشد كه شما هدايت شويد.
تفسير
بعضى گفتهاند مراد از حبل در اين آيه شريفه دين اسلام است يا كتاب خدا براى آنكه فرمودهاند قرآن حبل اللّه المتين است و تشبيه شده است دين يا قرآن بريسمانى محكمى كه اگر كسى چنگ بر او زند از خطر پرت شدن و هلاكت مأمون خواهد شد و قمى فرموده حبل توحيد و ولايت است و عياشى از امام باقر (ع) نقل نموده كه آل محمد آنها ريسمان محكم الهى هستند كه خداوند فرموده اعتصام بجوئيد بآن در اين آيه شريفه و از حضرت كاظم (ع) روايت شده است كه على ابن أبي طالب حبل اللّه المتين است و در امالى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه مائيم آن حبل و در معانى از حضرت سجاد (ع) نقل نموده كه امام از ما نمىباشد مگر معصوم و عصمت امر ظاهرى نيست تا شناخته شود و براى اين است كه امام بايد منصوص باشد پس از آنحضرت سؤال نمودند كه معنى معصوم چيست فرمود او است معتصم بحبل اللّه و حبل اللّه قرآن است و قرآن هدايت مىكند بامام و اين است معنى قول خداوند كه فرموده همانا اين قرآن هدايت ميكند بآنچه آن قويمتر است بنظر حقير خلاصه روايت آنستكه قرآن بدون معصوم حل نميشود و معصوم آنستكه در تمسك بقرآن خطا نميكند و هر دو لازم و ملزوم يكديگرند و واضح است كه ما بين روايات اختلافى نيست چون همه آنها وسايل نجات از مهالك دنيوى و اخروى هستند و مبين كل روايت
جلد 1 صفحه 468
مشهور بين عامه و خاصه است كه پيغمبر فرمود دو ريسمان بين شما و خدا كشيده شده است كه يكسر آن دو در دست شما است و يك سر آن در دست خدا است و هرگز از يكديگر جدا نميشوند و آن دو كتاب خدا و عترت من ميباشند و مؤيد اين روايت آنستكه خداوند بعد از امر بتمسك بحبل اللّه فرمود است همگى متمسك شويد و متفرق مشويد گويا نهى فرموده از جدائى انداختن بين كتاب و عترت و قمى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه خداوند تبارك و تعالى ميدانست كه آنها متفرق ميشوند بعد از پيغمبرشان و اختلاف مىكنند پس نهى فرمود آنها را از تفرق چنانچه نهى فرمود كسانى را كه پيش از آنها بودند پس امر فرمود آنها را كه اجتماع نمايند بر ولايت آل محمد (ص) و متفرق نشوند و نيز از روايات مشهوره بين فريقين است كه پيغمبر فرمود امت حضرت موسى هفتاد و يك فرقه شدند بعد از او و امت حضرت عيسى هفتاد و دو فرقه و امت من هفتاد و سه فرقه خواهند شد يك فرقه آنها در بهشت و بقيه فرق در جهنم خواهند بود و از اين روايات و روايت مشهور و مسلم ديگر كه پيغمبر فرمود مثل اهل بيت من مثل كشتى نوح است كه هر كس متوسل بآن شد نجات يافت و هر كس تخلف از آن نمود غرق گشت ثابت ميشود كه فرقه ناجيه شيعه دوازده امامى هستند زيرا كه آنها آنانند كه بين كتاب و عترت جدائى نينداختند و متمسك بحبل ولايت و كتاب شدند و در كشتى نوح نشستند و از طوفان دنيا و آخرت نجات يافتند و تمام عترت طاهره را بقدرى احترام كردند كه مورد طعن سايرين شدند و نيز از روايات مسلمه بين فريقين است كه پيغمبر فرمود كه حق با على است و على با حق است و از حق نميشود گذشت كه اين روايت بقدرى حق را واضح ميكند كه محتاج به بيان نيست الحمد للّه على وضوح الحق بوضوح حق على و على وضوح حق على بوضوح الحق و بيان اهله و بعضى گفتهاند مراد نهى از مطلق تفرق و اختلاف كلمه و ترك الفت است و انصافا اين معنى هم بد نيست كه در هر حال بايد مسلمين از اتحاد با يكديگر لااقل در توحيد و رسالت و معاد دست برندارند و هر وقت اختلاف موجب فتور و تزلزلى در اين سه اصل اصيل شود با يكديگر برادر و متحد باشند در دفع اعداء نهايت آنكه بهتر آن بود كه همه متوجه بنقطه حق باشند حال كه نشدند نبايد ما هم لجاج كنيم و اساس اسلام را بباد دهيم بلكه بايد هر قدر ممكن است از اين
جلد 1 صفحه 469
اصول حفظ نمائيم و سكوت ائمه اطهار و اغماض از حق خودشان و آنهمه تحمل مصائب و ناملايمات براى اين مقصود بوده و مؤيد اين معنى است آنكه فرموده و ياد كنيد نعمت اسلام و امنيت را چون بوديد شما در زمان جاهليت دشمنان يكديگر پس خداوند ببركت دين اسلام تأليف قلوب شما را نمود پس صبح گرديد در صورتى كه نعمت الهى شامل حال شما شده بود و برادر و دوست و مهربان با يكديگر شديد گفتهاند اوس و خزرج دو برادر بودند ما بين اولاد آنها يكصد و بيست سال عداوت بود و مرتبا جنگ مىكردند تا آنكه هر دو قبيله مسلمان شدند و آن عناد مبدل به الفت شد بعلاوه مشهور است كه پيغمبر (ص) بين هر دو نفر از اصحاب عقد اخوت بست و در اين موقع تناسب روحى اصحاب را با يكديگر بطورى ملاحظه فرمود كه عقل مبهوت ميشود و تا آخرت با هم مؤتلف بودند و براى امير المؤمنين برادرى تعيين نفرمود و آنحضرت از اين معنى نگران شد و بپيغمبر عرض كرد پيغمبر (ص) جواب فرمود من تو را براى خودم ذخيره نمودم و ما بين خود و آنحضرت عقد اخوت بست و برادرى او با سيد كاينات كه دلالت داشت بر آنكه كسى جز خاتم النبيين (ص) لياقت برابرى با او را ندارد موجب مزيد حسد و عناد حسودان و منافقين گشت و تكميل منزلت هرون از موسى گرديد و شما در شرف فرو رفتن بجهنم بوديد براى آنكه كافر بوديد و اگر ميمرديد بحال كفر در آتش جهنم مىافتاديد پس انقاذ و دستگيرى كرد از شما و نجات داد شما را و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه نجات داد آنها را بمحمد (ص) و مانند اين بيان واضح بيان ميفرمايد خداوند آيات داله بر توحيد و قدرت و عظمت خود را تا شما هدايت شويد بخير و صلاح خودتان و ثابت باشيد در دين حق و ولايت ائمه اطهار و اسباب نفاق و اختلاف را از خود دور نمائيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذكُرُوا نِعمَتَ اللّهِ عَلَيكُم إِذ كُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَينَ قُلُوبِكُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخواناً وَ كُنتُم عَلي شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَكُم مِنها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُم آياتِهِ لَعَلَّكُم تَهتَدُونَ (103)
و چنگ بزنيد بريسمان خدا جميع شماها مؤمنين و متفرق نشويد و ياد كنيد نعمت خداوند را که شما با يك ديگر عداوت ميورزيديد و دشمن يكديگر بوديد خداوند ميان شما الفت و محبت انداخت در حالي که با يكديگر برادر شديد و بوديد نزديك پرتگاه آتش خداوند شما را نجات بخشيد و بسعادت رسانيد اينکه نحو خداوند آيات خود را براي شما ظاهر ميفرمايد باشد که هدايت شويد.
وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللّهِ جَمِيعاً حبل الهي راهيست که انسان را بخدا نزديك ميكند و موجب قرب برحمت حق ميشود چه از عقائد حقه و چه از اخلاق حميده و چه از اعمال صالحه، و در بعضي اخبار تفسير كردند حبل اللّه را بقرآن، و در بسياري از اخبار تفسير شده بامير المؤمنين عليه السّلام که حبل اللّه المتين است، و در بعضي از اخبار بائمه طاهرين عليهم السلام، و معلوم است تمام اينها مصاديق اتم است و نيز معلوم است ولايت روح ايمان است و بدون ولايت اسلام جسد بيروح است.
و لفظ جميعا دلالت دارد بر اتفاق كلمه که يك دله و يك جهت در جميع امور ديني با هم باشيد و اختلاف نكنيد.
وَ لا تَفَرَّقُوا و از پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست که فرمود
(ستفرق امّتي
جلد 4 - صفحه 304
علي ثلاث و سبعين فرقة كلّها في النار الّا واحدة)
و طلوع تفرقه بعد از رحلت حضرت رسالت بوده در موضوع خلافت و غروب آن پس از ظهور حضرت بقيّة اللّه عجل اللّه تعالي فرجه است.
وَ اذكُرُوا نِعمَةَ اللّهِ عَلَيكُم ذكر نعمة باداء شكر نعمت است، و مراتب شكر بسيار است و يكي از مراتب آن صرف در آنچه مقصود و منظور الهي است، و مراد از اينکه نعمة همان تأليف قلوب است و عدم اختلاف بقرينه إِذ كُنتُم أَعداءً و عداوت اوس و خزرج و عداوت قبائل مشركين با يكديگر و اهل مكه با اهل مدينه و خونريزيها که در ميانه آنها بود.
فَأَلَّفَ بَينَ قُلُوبِكُم يكي از معجزات بزرگ پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم همين تأليف قلوب بود که از تحت قدرت بشر خارج بود چنانچه ميفرمايد لَو أَنفَقتَ ما فِي الأَرضِ جَمِيعاً ما أَلَّفتَ بَينَ قُلُوبِهِم وَ لكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَينَهُم انفال آيه 64 فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخواناً اصباح بمعني شب را بروز آوردن است كنايه از اينكه از شب تاريك ظلماني عناد و خونريزي نجات و بصبح روشن محبت و الفت و وداد رسيديد و سبب آن نعمت و تفضل خداوند و عناية پروردگار بود.
و تعبير باخوان بمعني برادري اشاره باينست که ديگر آن را در عرض خود ميبيند و تعبير نفرمود بپدر و فرزند که يكي بر يكي برتري داشته باشد برادري برابري است چنانچه ميفرمايد إِنَّمَا المُؤمِنُونَ إِخوَةٌ حجرات آيه 10.
و در حديث نبوي صلّي اللّه عليه و آله سلّم در وسائل از گنج كراجكي در باب حقوق مؤمن ميفرمايد
(للمؤمن علي اخيه ثلاثون حقا)
تا آنجايي که ميفرمايد
(يحب له ما يحبّ لنفسه و يكره له ما يكره لنفسه).
و در حديث ديگر ميفرمايد
(المؤمن اخو المؤمن)
چنانچه دين را هم تعبير باخ كردهاند ميفرمايد
(اخوك دينك فاحتط لدينك ما شئت)
فرائد شيخ.
جلد 4 - صفحه 305
و همين نحو که برادر باعث قوّت قلب و ظهر برادر است مؤمنين هم باعث تقويت يكديگر باشند که اگر اتفاق و اتحاد و الفت و محبت داشته باشند هيچ قوّة و نيرويي نميتواند با آنها مقاومت كند و اگر تفرقه و دوئيّت بين آنها ايجاد شد هر ضعيفي بر آنها چيره خواهد شد.
وَ كُنتُم عَلي شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ اگر برخورد كنيد بزمان جاهليت که دستگاه شرك سر تا سر دنيا را احاطه كرده بود، بت پرستي، آفتاب و ماه و ستاره و آتش و گاو ميپرستيدند و اخلاق رذيله از كبر و نخوت و حسد و عناد و عصبيت و غير اينها در آنها چه اندازه رسوخ كرده بود و اعمال قبيحه از زنا و شرب و منهيات چه رواجي داشت و خداوند ببركت دين اسلام تمام آنها را نابود فرمود و توحيد و اخلاق فاضله و اعمال حسنه را در آنها شايع فرمود.
فَأَنقَذَكُم مِنها بادلّه واضحه و معجزات باهره و مواعظ شافيه و بيانات وافيه تمام كثافات و پليديها را از بين برد.
كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُم آياتِهِ که تمام وسائل هدايت را براي شما از هر جهت فراهم فرموده.
لَعَلَّكُم تَهتَدُونَ تعبير بلعلّ نه براي ترديد است بلكه براي اينست که اينهمه آيات و معجزات و تفضلات علة تامه براي هدايت شما نيست بلكه اتمام حجة است و هدايت شما مشروط بيك شرط است از طرف شما و آن قابليت محل است و الّا
(بر سيه دل چه سود خواندن وعظبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 103)- دعوت به سوی اتحاد! در این آیه بحث نهایی که همان «مسأله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه» باشد مطرح شده، میفرماید: «و همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید، و از هم پراکنده نشوید» (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا).
در باره «بِحَبْلِ اللَّهِ» (ریسمان الهی) مفسران احتمالات مختلفی ذکر کردهاند و در روایات اسلامی نیز تعبیرات گوناگونی دیده میشود ولی هیچ کدام با یکدیگر اختلاف ندارند زیرا منظور از «ریسمان الهی» هر گونه وسیله ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه این وسیله اسلام باشد، یا قرآن، یا پیامبر و اهل بیت او.
سپس قرآن به نعمت بزرگ اتحاد و برادری اشاره کرده و مسلمانان را به تفکر در وضع اندوهبار گذشته، و مقایسه آن «پراکندگی» با این «وحدت» دعوت میکند، میگوید: «و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دلهای شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید» (وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً).
در اینجا مسأله تألیف قلوب مؤمنان را به خود نسبت داده میگوید: «خدا در میان دلهای شما الفت ایجاد کرد» با این تعبیر، اشاره به یک معجزه اجتماعی اسلام نموده، زیرا اگر سابقه دشمنی و عداوت پیشین عرب را درست بررسی کنیم
ج1، ص316
خواهیم دید که چگونه یک موضوع جزئی و ساده کافی بود آتش جنگ خونین در میان آنها بیفروزد و ثابت میگردد که از طرق عادی امکان پذیر نبود که از چنان ملت پراکنده و نادان و بیخبر، ملتی واحد و متحد و برادر بسازند.
اهمیت وحدت و برادری در میان قبایل کینهتوز عرب حتی از نظر دانشمندان و مورّخان غیر مسلمان مخفی نمانده و همگی با اعجاب فراوان از آن یاد کردهاند! سپس قرآن میافزاید: «شما در گذشته در لبه گودالی از آتش بودید که هر آن ممکن بود در آن سقوط کنید و همه چیز شما خاکستر گردد» (وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها).
اما خداوند شما را نجات داد و از این پرتگاه به نقطه امن و امانی که همان نقطه «برادری و محبت» بود رهنمون ساخت.
«نار» (آتش) در آیه فوق کنایه از جنگها و نزاعهایی بوده که هر لحظه در دوران جاهلیت به بهانهای در میان اعراب شعلهور میشد.
در پایان آیه برای تأکید بیشتر میگوید: «خداوند این چنین آیات خود را بر شما روشن میسازد شاید قبول هدایت کنید» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).
بنابر این، هدف نهایی هدایت و نجات شماست، پس باید به آنچه گفته شد اهمیت فراوان دهید.
نکات آیه
۱ - لزوم تمسّک همگانى به ریسمان الهى و پرهیز از تفرقه (و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا)
۲ - لزوم اتحاد همه اهل ایمان و پرهیز آنان از هر گونه تفرقه در میان صفوفشان (و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا)
۳ - تمسک به ریسمان الهى (کتاب و سنّت)، وسیله و عامل وحدت صفوف اهل ایمان (و من یعتصم باللّه ... و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا) «حبل اللّه» به قرینه آیه صد و یکم، کتاب و سنّت است.
۴ - لزوم تمسّک به دین واحد الهى و پرهیز از گرایش به ادیان و مذاهب گوناگون (و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا) به قرینه آیه صدم که سخن از گرایش به کفر بود، تفرقه در این آیه مى تواند اشاره به تفرقه هاى دینى باشد.
۵ - وحدت بر مبناى دین الهى (کتاب و سنّت) و اعتقاد به آن، نجات دهنده انسانها از آتش اختلاف (و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا)
۶ - نیل به تقواى شایسته و تسلیم کامل در برابر خدا، اعتصام و تمسک به ریسمان الهى است.* (اتّقوا اللّه حق تقاته و لا تموتنّ الا و انتم مسلمون. و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً ) به نظر مى رسد «اعتصموا»، بیانى براى جمله «اتقوا اللّه حق تقاته» و جمله «و لا تموتنّ» باشد.
۷ - ایمان، تقوا و تسلیم، زمینه هاى دستیابى جمعى به ریسمان الهى و پرهیز از پراکندگى (یا ایها الذین امنوا اتّقوا اللّه حق تقاته ... و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا) امر به اعتصام جمعى و پرهیز از تفرقه پس از موارد یاد شده در آیات قبل، بیانگر برداشت فوق است.
۸ - لزوم به یاد داشتن نعمتهاى الهى (و اذکروا نعمت اللّه)
۹ - تألیف قلوب، اتحاد میان مردمان و برداشتن دشمنى از میانشان، از جمله اهداف انبیا (و اذکروا نعمت اللّه علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم)
۱۰ - خداوند، پیوند دهنده دلها (فالّف بین قلوبکم)
۱۱ - قلب، کانون روابط و پیوندهاى عاطفى (عداوت و محبّت)، میان افراد جامعه (اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم)
۱۲ - نقش سازنده یادآورى گذشته ها و عبرت از آن، در تربیت انسانها (و اذکروا نعمت اللّه علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم)
۱۳ - مسلمانان قبل از پذیرش اسلام، گرفتار پراکندگى، تفرقه، جنگ و خصومت (اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم)
۱۴ - اسلام، تبدیل کننده دشمنیها و خصومتهاى میان دو قبیله اوس و خزرج، به وحدت و عطوفت و برادرى (اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً) با توجّه به شأن نزولى که در مجمع البیان ذیل آیه آمده است.
۱۵ - اخوت و برادرى مسلمانان در سایه اسلام، پس از تاریخى آکنده از دشمنى و کینه، برهان خداوند براى فرمان به اعتصام به ریسمان الهى (و اعتصموا بحبل اللّه ... واذکروا نعمت اللّه علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم)
۱۶ - نگرش به تاریخ زمینه ساز تربیت و هدایت انسانها (و اذکروا نعمت اللّه علیکم اذ کنتم اعداءً ... کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته لعلّکم تهتدون)
۱۷ - وحدت، اُلفت و برادرى میان افراد جامعه، نعمتى الهى براى انسانها (و لا تفرّقوا و اذکروا نعمت اللّه علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً)
۱۸ - اسلام، تبدیل کننده دشمنیها به اتّحاد و اخوّت و اُلفت میان دلها (فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً) «اذ کنتم اعداء»، اشاره به زمان جاهلیّت است و جمله «فالّف بین ... » اشاره به زمان بعثت و تحقق اسلام در جامعه مى باشد.
۱۹ - برادرىِ مسلمانان در پرتو پیوند دلهاى آنان است و این پیوند، نتیجه اعتصام به ریسمان الهى است. (و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً ... فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً) به مقتضاى «فاء»، برادرى، فرع بر تألیف و تألیف نیز فرع بر اعتصام است.
۲۰ - خداوند، مُنجى مؤمنان ازپرتگاه آتش تفرقه و خصومت، به سوى وحدت و اُلفت میان دلها (و کنتم على شفا حفرة من النار فانقذکم منها) بنابراینکه جمله «و کنتم على شفا حفرة من النار»، تفسیر جمله «اذ کنتم اعداء» باشد.
۲۱ - تمسّک به ریسمان الهى، مسؤولیت انسان در قبال نعمتهاى الهى* (و اعتصموا ... و اذکروا ... لعلکم تهتدون) گویا اعتصام، مسؤولیتى است که در برابر نعمتهاى الهى (همانند الفت و اخوت) به انسان تکلیف شده است.
۲۲ - جامعه جزیرة العرب در عصر بعثت پیامبر (ص)، به خاطر تفرقه و نزاع، در معرض نابودى و هلاکت (و کنتم على شفا حفرة من النار) بنابراینکه «النار»، استعاره از هلاکت و نابودى باشد.
۲۳ - تفرقه و دشمنى افراد یک جامعه با یکدیگر، قراردهنده آن جامعه، بر لبه پرتگاه نابودى و هلاکت (اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم ... و کنتم على شفا حفرة من النار) بنابراینکه «النار»، استعاره از هلاکت و نابودى به واسطه نزاعها و کشمکشها باشد.
۲۴ - آتش دوزخ، سرانجام تفرقه و دشمنى انسانها نسبت به یکدیگر* (و کنتم على شفا حفرة من النار فانقذکم منها) محتمل است منظور از «النار»، آتش دوزخ باشد.
۲۵ - رهایى از آتش تفرقه و دشمنى میان افراد یک جامعه، نعمتى الهى (و اذکروا نعمت اللّه علیکم اذ کنتم اعداءً ... و کنتم على شفا حفرة من النار فانقذکم منها) جمله «کنتم على»، عطف است بر «کنتم اعداءً». در نتیجه هر یک بیانى است از نعمت الهى.
۲۶ - ایجاد وحدت پس از تفرقه، و اُلفت میان دلها و برادرى میان افراد جامعه پس از دشمنیها، از آیات خداوند براى بندگان (اذ کنتم اعداء ... کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته)
۲۷ - دعوت به تقواى شایسته و تسلیم کامل در برابر خدا و اعتصام به او و هشدار به پرهیز از تفرقه، شیوه قرآن در زمینه سازى براى وحدت و نیل به هدایت (یا ایها الذین امنوا ... کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته لعلکم تهتدون)
۲۸ - هدایت انسانها، هدف تبیین آیات از سوى خداوند (کذلک یبیّن اللّه لکم ایاته لعلکم تهتدون)
۲۹ - وحدت و اُلفت میان دلها، برادرى میان افراد یک جامعه و نیز یادآورى این قبیل نعمتها، از زمینه هاى هدایت انسانها (و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً ... لعلکم تهتدون) بنابراینکه «لعلکم»، غایت تمامى مطالب مطرح شده در آیه باشد.
۳۰ - اختیار و آزادى انسان، در پذیرش هدایت و عدم پذیرش آن (لعلکم تهتدون)
روایات و احادیث
۳۱ - لزوم تمسّک به قرآن کریم، که ریسمان الهى است. (و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا) رسول خدا (ص) درباره «حبل اللّه» در آیه فوق فرمود: انّه کتاب اللّه.[۴]
۳۲ - آل محمّد (ع) از مصادیق حبل الهى (و اعتصموا بحبل اللّه) امام باقر (ع): آل محمّد (ع) هم «حبل اللّه» الذى امرنا بالأعتصام به فقال: «و اعتصموا بحبل اللّه ... ».[۵]
۳۳ - پیامبر (ص)، نجات بخش مسلمین، از پرتگاه آتش (و کنتم على شفا حفرة من النار فانقذکم منها) امام صادق (ع) درباره آیه فوق فرمود: فبرسول اللّه (ص) و اللّه انقذوا.[۶]
موضوعات مرتبط
- آزادى: ۳۱
- آیات خدا: ۲۶ تبیین آیات خدا ۲۸
- اتحاد: اهمیّت اتحاد ۲، ۱۰ ; زمینه اتحاد ۹، ۲۷ ; عوامل اتحاد ۳، ۵، ۱۰، ۱۴، ۱۵، ۱۸، ۲۰ ; نعمت اتحاد ۱۷، ۲۵
- اختلاف:۱۳، ۱۴، ۲۶ آثار اختلاف۲۲، ۲۳ ; اجتناب از اختلاف ۱، ۲، ۲۷ ; اختلاف دینى ۴ ; کیفر اختلاف ۲۴
- اختیار: ۳۰
- اخوت: ۱۷، ۲۰ عوامل اخوت ۱۵، ۱۸، ۱۹ ; نعمت اخوت ۱۷، ۲۹
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۴، ۱۵ ; نقش اسلام ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۸
- اعتصام: آثار اعتصام به خدا ۲۷ ; اعتصام به حبل اللّه ۱، ۳، ۴، ۷، ۱۵، ۱۹، ۲۱
- انبیا: اهداف انبیا ۹
- انسان: اختیار انسان ۳۰ ; مسؤولیت انسان ۲۱
- اوس و خزرج: ۱۴
- اهل بیت (ع): ۳۲
- ایمان: آثار ایمان ۷، ۲۷
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۱۲ ; تاریخ مقارن بعثت ۱۳، ۱۵، ۲۲ ; هدف از نقل تاریخ ۱۲، ۱۶
- تألیف قلوب: ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۹، ۲۰، ۲۶، ۲۹
- تربیت: شیوه هاى تربیت ۱۲، ۱۶
- تسلیم: آثار تسلیم ۶، ۷، ۲۷
- تقوا: آثار تقوا ۷، ۲۷ ; زمینه تقوا ۶
- جامعه: عوامل انحطاط جامعه ۲۲، ۲۳ ; عوامل رشد جامعه ۲۵
- جزیرة العرب: ۲۲
- جهنم: آتش جهنم ۲۴
- حب و بغض: ۱۱
- حبل اللّه: ۳۱، ۳۲
- خدا: ذکر نعمتهاى خدا ۸، ۲۹ ; نعمتهاى خدا ۱۷، ۲۱، ۲۵، ۲۹ ; هشدارهاى خدا ۲۷
- دشمنى: آثار دشمنى ۲۳ ; کیفر دشمنى ۲۴
- دین: ۴، ۵
- سنّت: نقش سنّت ۳، ۵
- عذاب: عوامل نجات از عذاب ۳۳
- عواطف و احساسات: ۱۱
- قرآن: تمسک به قرآن ۳۱ ; نقش قرآن ۳، ۵
- قلب: نقش قلب ۱۱
- گمراهى: اختیار در گمراهى ۳۰
- مؤمنان: ۲۰ مسؤولیت مؤمنان ۲
- محمّد (ص): ۳۳
- مسلمانان: ۱۳، ۱۵
- هدایت: اختیار در هدایت ۳۰ ; اهمیّت هدایت ۲۸ ; زمینه هاى هدایت ۲۷، ۲۹ ; عوامل هدایت ۱۶، ۲۰
منابع
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۳۸.
- ↑ تفاسير على بن ابراهيم و برهان از خاصه.
- ↑ تفسیر تبیان، ج ۲، ص ۵۴۵ ; تفسیر قرطبى، ج ۴، ص ۱۵۹.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۱۹۴، ح ۱۲۳ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۰۷، ح ۷.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۱۹۴، ح ۱۲۶ ; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۰۷، ح ۴.