آل عمران ٧٥
ترجمه
آل عمران ٧٤ | آیه ٧٥ | آل عمران ٧٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِن تَأْمَنْهُ»: اگر او را امین بدانی. «قِنطَارٍ»: مراد دارائی هنگفت است (نگا: آلعمران / و نساء / ). «دِینَارٍ»: مراد دارائی اندک است. «إِلاّ مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَآئِماً»: مگر آن که بالای سر او بایستی و پیوسته مطالبه کنی. «أُمِّیِّینَ»: عربها. ملّتهای غیر یهود. منسوب است به (أُمّ) یا (أُمَم) که مفردش (أُمَّة) است و یاء نسبت بعد از حذف حرف تاء به آخر آن افزوده میشود. «سَبِیل»: راه. مراد عتاب و عِقاب است.
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
عبدالله بن عباس نقل نمايد كه آيه درباره عبدالله بن سلام و منحاص بن عازورا كه برخى او را فيحاص و نيز فنحاص ضبط كرده اند، آمده كه به عبدالله ۱۲..، اوقية طلا به امانت داده شده بوده و هنگام وقت خود آن امانت را اداء كرد و به ابن عازورا يك دينار امانت داده شده بود ولى او خيانت ورزيده بود.[۳]
بعضى از تفاسير گويند كسانى كه اداء امانت كرده بودند مسيحيان بودند و كسانى كه خيانت در امانت نموده بودند، يهوديان بودند.[۴] و شيخ بزرگوار ما اين موضوع را ياد نموده ولى به عنوان شأن و نزول نياورده است.
تفسیر
- آيات ۷۸ - ۶۴، سوره آل عمران
- معناى ((كلمه سواء)) و مراد از دعوت اهل كتاب به كلمه سواء
- دعوت به كلمه سواء، دعوت به سير بر اساس كلمه توحيدو نفى بغى و فساد مى باشد
- نفى بغى و فساد در گفتگوهاى بين پيامبران و قوم آنان
- ويژگيهاى دين فطرى
- افراد انسان ، ابعاض و اجزاى يك حقيقت هستند و خضوع وتذلل يك فرد در برابر فرد ديگر،بافطرت انسانى مخالف است
- محاجه بى جا و جاهلانه يهود و نصارا بر سر انتساب ابراهيم (ع ) به يهوديت ونصرانيت
- دو محاجه اهل كتاب كدام است
- دين ، داراى مراتب و مراحلى بوده است و هر يك از انبياء (ع ) به منزله بكى از آنمراحل بوده اند
- اسلام حضرت ابراهيم چگونه است ؟
- نزديكترين مردم به ابراهيم (ع ) پيروان او و پيامبر اكرم (ص ) و مؤ منين بدويند
- اشاره به توحيد افعالى ، در بيان معناى اينكه :اهل كتاب جز خودشان كسى را گمراه نمى كنند
- كفر به آيات خدا غير كفر به خدا است و اهل كتاب در لسان قرآن كافر به آيات خدا هستندنه كافربه خدا
- معناى سخن اهل كتاب كه به يكديگر مى گفتند: ((به آنچه در آغاز روز بر مؤ منيننازل گشته ايمان آورديم و بدانچه در پايان روزنازل شد كافر شديد))
- سخن ديگر مفسرين در خصوص اين آيه
- جواب خداى تعالى به سخنان يهود در قضيه تغيير قبله مسلمين از بيت المقدس به كعبه
- جمله ((اولا يعلمون )) جواب خدا به يهوديان نيست
- اقوال مختلف مفسرين در معناى مختلف اين آيه
- معناى ((فضلخدا)) و بيان جوابى به يهود كه جمله ((انالفضضل بيد اللّه )) متضمن آن است
- اعتقاد بى اساس يهوديان به اينكه تافته جدا بافته هستند (ليس علينا فى الاميينسبيل )
- منشاء اين اعتقاد باطل يهود
- چرا در اين آيه نام اهل كتاب تكرار شده و به آوردن ضمير اكتفا نشده است ؟
- قنطار و دينار كنايه از بسيار و كم است
- شرط كرامت الهيه و تقرب به خداى وفاى به عهد و تقوا است نه نژاد و دودمان است
- آثار محبت خدا، و خصالى كه خداى تعالى بر آن شكنندگان عهد خدا و سوگند به خداذكرفرموده است
- دروغ بستن يهود به خداى سبحان
- بحث روايتى
- نامه پيامبر براى پادشاهان عصر خود
- برسى نامه پيامبر براى اسقف نجران
- دو روايت از تفسير ((الدرالمنثور)) سيوطى
- حكايت هجرت مسلمانان در صدر اسلام به حبشه
- نجاشى مهاجرين را فرا مى خواند
- داستان گفتگو بين نجاشى (پادشاه حبشه ) و مسلمانان مهاجر در حضور مشركين مكه وشاءن نزول آيه ((ان اولى الناس بابراهيم ...))
- حديثى از امام صادق (ع ) و بيان آن
- نزديكترين مردم به ابراهيم و پيامبر اسلام (ص ) وآل محمد عليهم السلام ، پيروان آنانند
- دو روايت از كافى و امالى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«75» وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
و از اهل كتاب كسانى هستند كه اگر او را بر اموال بسيارى امين گردانى، به تو باز مىگرداند و بعضى از آنان (به قدرى نادرستند كه) اگر او را بر دينارى امين گردانى، آن را به تو برنمىگرداند، مگر آنكه (براى مطالبه آن) دائماً بالاى سر او بايستى، اين (خيانت در امانت،) به جهت آن است كه گفتند: دربارهى امّيّين (غير اهل كتاب) هرچه كنيم بر ما گناهى نيست، در حالى كه آنها آگاهانه بر خدا دروغ مىبندند.
جلد 1 - صفحه 543
نکته ها
در روايات آمده است: «امانت را به صاحبش برگردانيد، حتّى اگر او فاسق باشد». «1»
پیام ها
1- در مورد مخالفانِ نيز، انصاف را مراعات كنيد و همه را خائن ندانيد. «مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ ... يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ»
2- امانتدارى، ملاكى براى ارزشيابى افراد است. «يُؤَدِّهِ ... لا يُؤَدِّهِ»
3- ارزشهاى اخلاقى، ثبات دارند. حفظ امانت، در نزد همه نيكو و خيانت در آن، نسبت به هر كسى باشد زشت است. ردّ امانت، يك ارزش است، گرچه از مخالفان باشد. «يُؤَدِّهِ ... لا يُؤَدِّهِ»
4- قيام و استقامت، براى گرفتن حقّ لازم است. «لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً»
5- استثمار، استحمار و نژادپرستى، ممنوع است. «لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ»
6- يهوديان و مسيحيان، خود را انديشمند و مسلمانان را بىسواد و امّى مىپنداشتند. «لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ»
7- بالاتر از گناه، توجيه گناه است. اهل كتاب اموال مردم را به ناحق مىخوردند و مىگفتند: خداوند به اين كار راضى است. «يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (75)
شأن نزول: از ابن عباس مروى است كه مردى هزار و دويست اوقيه طلا نزد عبد اللّه بن سلام وديعه نهاد، تمام را به او رد نمود و اصلا خيانت نكرد. و ديگرى، يك دينار نزد فخّاص بن عازوراء گذاشت، خيانت نموده، منكر شد؛ آيه شريفه نازل شد: «1» وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ: و بعضى از اهل كتاب، مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ: كسى است كه اگر امين كنى او را به قنطار، كه عبارت است از پوست گاو پر از طلا كه مال بسيار باشد، يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ: ادا كند آن مال را به تو، مراد عبد اللّه است. وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ: و بعضى از ايشان كسى باشد كه اگر او را امين گردانى به دينارى از طلا يا مال كم، لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ: ادا نكند و باز ندهد آن را به تو، إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً: مگر آنكه هميشه باشى بر سر او ايستاده و مبالغه كننده در مطالبه آن به تقاضى و ترافع و اقامه بينه، مراد فخاص است. نزد بعضى، مراد به امينان مال كثير، نصارى هستند، زيرا غالبا اميناند. و مراد به خائنان بر مال قليل، يهودند، چه اغلب در آنها خيانت است.
و چون يهود مىگفتند اموال عرب از ما است و غصب نمودهاند، به هر وجهى كه فرصت كنيم حلال است مال آنها را تصرف كنيم؛ خداوند از اين
«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 462
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 149
اخبار فرمايد كه: ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا: اين ترك ادا و خيانت مر يهود را به سبب آن بود كه گفتند: لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ: نيست بر ما در باب خيانت به اعراب كه امى هستند، گناهى و عقوبتى در آخرت، و معتقد آنها اين بود هر كه تورات نداند، امى است و مال او را بر خود حلال مىدانستند؛ و افترا مىنمودند كه در تورات نوشته، ما را جايز است با مخالف دين خود خيانت كنيم. خداى تعالى تكذيب فرمود كه: وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ: و مىگويند در اين گفتار بر خدا دروغ را، يعنى افترا بر خدا بستهاند، زيرا در همه اديان و شرايع، اداى امانت واجب، و خيانت حرام بوده؛ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ: و حال آنكه ايشان مىدانند كه خيانت حرام است. و از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه در وقت نزول اين آيه فرمود:
كذب اعداء اللّه، ما من شىء فى الجاهليّة الّا هو تحت قدمى الّا الامانة فانّها مؤدّة الى البرّ و الفاجر. «1» دروغ گفتند دشمنان خدا، زيرا هيچ چيز رواج نبود در جاهليت، مگر آنكه پايمال قدم من باشد، يعنى منسوخ و باطل گرديد سواى امانت، چه اداى آن واجب است به نيكوكار و بدكار.
تنبيه: آيه شريفه دليل است بر عظم گناه خيانت، و خيانت عالم اعظم و اقبح است و لذا آن را از گناهان كبيره شمردهاند و احاديث بسيار در آن وارد شده از جمله:
1- در كتاب كافى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود:
قال رسول اللّه: ثلث من كنّ فيه كان منافقا و ان صام و صلّى و زعم انّه مسلم، من اذا ائتمن خان و اذا حدّث كذب و اذا وعد خلف. «2» فرمود حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: سه صفت است هر كه در او باشد، منافق است و اگرچه نماز بخواند و گمان كند كه مسلمان است: 1- كسى كه امانت دهند او را،
«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 463
«2» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 290، حديث 8
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 150
خيانت كند. 2- كسى كه هرگاه سخن گويد دروغ گويد 3- كسى كه هرگاه وعده نمايد خلاف كند.
دوم- قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم الامانة تجلب الغناء و الخيانة تجلب الفقر. «1» فرمود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: امانت دارى كردن جلب كند ثروت را؛ و خيانت نمودن جلب نمايد فقر را.
سوم- قال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: ليس منّا من خان بالامانة. «2» فرمود نيست از ما كسى كه خيانت نمايد در امانت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (75)
ترجمه
و از اهل كتاب كسى است كه اگر امين سازيش بمال بسيارى ادا ميكند آنرا بتو و از آنها كسى است كه اگر امين سازيش بمال كمى ادا نميكند آنرا بتو مگر آنكه دائم باشى بر سر او ايستاده اين براى آنست كه آنها گفتند نيست بر مادر باره غير اهل كتاب گناهى و ميگويند بر خدا دروغ با آنكه آنها ميدانند..
تفسير
قنطار سابقا معنى آن بيان شد كه بر طبق روايات ما يك پوست گاو پر از طلا است و دينار هيجده نخود است و اين جا شايد مراد از آندو مال زياد و كم باشد و مراد از ايستادن بر سر او ملازمت و مطالبه بعنف است و مراد از اميين بعضى گفته اند اهل مكهاند كه ام القرى ناميده شده و بعضى گفتهاند مراد اعراب بىخط و سوادند و بعضى گفتهاند مراد غير اهل كتابند كه مراد از اهل كتاب يهود باشند حاصل آنكه كسانيكه با يهود همدين نيستند يهود گفتند ظلم و تعدى و خوردن مال آنها گناه ندارد و مذموم نيست لذا خداوند رد فرموده قول آنها را كه اينها عالما عامدا دروغ ميگويند و نسبت بخدا ميدهند و ميگويند در تورية است كه ظلم بر مخالفان جائز است و در مجمع از پيغمبر روايت نموده كه چون اين آيه را تلاوت فرمود فرمود دروغ گفتند دشمنان خدا تمام جرائم جاهليت را من برداشتم مگر امانت را كه بايد رد نمود آنرا به بر و فاجر و بهيچ وجه در آن خيانت روا نيست.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مِن أَهلِ الكِتابِ مَن إِن تَأمَنهُ بِقِنطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيكَ وَ مِنهُم مَن إِن تَأمَنهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيكَ إِلاّ ما دُمتَ عَلَيهِ قائِماً ذلِكَ بِأَنَّهُم قالُوا لَيسَ عَلَينا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَي اللّهِ الكَذِبَ وَ هُم يَعلَمُونَ (75)
و از اهل كتاب كساني هستند که اگر او را تأمين كني يعني امانت باو سپاري يك قنطار خيانت نميكند و امانت را ردّ ميكند و از آنها كساني هستند که اگر
جلد 4 - صفحه 252
يك دينار باو بسپاري ردّ نميكند مگر اينكه با او ايستادگي كني و از او بستاني زيرا اينها ميگويند که اميّين بر ما هيچ راهي ندارند و دروغ بر خدا ميبندند و حال آنكه ميدانند.
اينکه آيه اهل كتاب را دو دسته كرده يك دسته امين و لو در مال كثير و يك دسته خائن و لو در قليل، و صفت امانت از صفات بارزه انسانيست و آيات و اخبار و اجماع و عقل بر مدح او و مذمت خيانت قائم است.
(امّا امانت)
اما الآيات قوله تعالي إِنَّ اللّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلي أَهلِها سوره نساء آيه 61.
و اما الاخبار فكثيرة جدّا در وجوب ردّ امانت حتي بقاتل حسين و امير المؤمنين عليهما السلام شمشيري که با او امام را بقتل رسانده، و در بسياري از اخبار وجوب ردّ امانت چه برّ باشد چه فاجر، و در بسياري از اخبار مدح صدق حديث و ردّ امانت شده حتي از حضرت صادق عليه السّلام است فرمود
فانّ عليّا انّما بلغ ما بلغ به عند رسول اللّه بصدق الحديث و اداء الامانة
و از فرمايشات لقمان است ما بلغت الي ما بلغت اليه من الحكمة الا بصدق الحديث و اداء الامانة و از حضرت صادق عليه السّلام است فرمود
انّ اللّه لم يبعث نبيّا الّا بصدق الحديث و اداء الامانة الي البرّ و الفاجر و فوائد ردّ امانت
در اخبار
(انها تجلب الرزق و تجلب الغناء و من ادّاها فقد حلّ الف عقدة من عنقه من عقد النار و انّ الامانة و الرحم علي حافتي الصراط يوم القيمة
و غير ذلک از اخبار مذكوره در بحار و سفينه و جامع السعادات و غير اينها و اما الاجماع) بلكه ضرورت دين قائم است بر وجوب رد امانت.
و اما العقل حاكم بحسن او هست.
و از براي امانت معناي عاميست مجرد رد مال نيست: امانات الهيه إِنّا
جلد 4 - صفحه 253
عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ الجِبالِ فَأَبَينَ أَن يَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الإِنسانُ الايه احزاب آيه 72. امانت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم
(اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي الخبر)
امانات ائمه عليهم السلام از اسرار سپرده شده، و امانت مسلمين و غير آنها چه مالي باشد يا قولي يا نظري حتي در خبر دارد از حضرت صادق عليه السّلام فرمود
(من غسّل ميتا فادّي فيه الامانة غفر له قيل و كيف يؤدي فيه الامانة قال لا يخبر بما يري) سفينة ص 14.
حتي معروف است (المجالس بالامانة).
(اما الخيانة)
اما آيات وَ إِن يُرِيدُوا خِيانَتَكَ فَقَد خانُوا اللّهَ مِن قَبلُ انفال آيه 72.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُم الايه انفال آيه 27 ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امرَأَتَ نُوحٍ وَ امرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحتَ عَبدَينِ مِن عِبادِنا صالِحَينِ فَخانَتاهُما الايه تحريم آيه 10، و غير اينها از آيات.
(و اما اخبار) از حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است
من خان امانة في الدنيا و لم يردها الي اهلها ثم ادركه الموت مات علي غير ملتي و يلقي اللّه و هو عليه غضبان
و نيز فرمود
(ليس منّا من خان بالامانة)
و از حضرت صادق عليه السّلام است
(ان اللّه تعالي آلي علي نفسه ان لا يجاوزه خائن)
و غير اينها از اخبار مذكوره در سفينه صفحه 433.
و اما اجماع و عقل بر حرمت و مذمت او قائم است، برگرديم بشرح الفاظ آيه شريفه.
وَ مِن أَهلِ الكِتابِ من تبعيضيه، يعني بعض اهل كتاب. بعضي گفتند مراد نصاري هستند و بعضي گفتند مراد عبد اللّه سلام است لكن بر فرض که شأن نزول اينکه باشد مراد كساني از كفار اهل كتاب هستند که داراي اينکه صفت حميده هستند و چه بسيار در كفار و فساق ديده شده با اينكه از هيچ معصيتي پرهيز نميكنند لكن
جلد 4 - صفحه 254
در حفظ امانت كمال جديت را مراعات ميكنند.
مَن إِن تَأمَنهُ بِقِنطارٍ گذشت معاني قنطار در آيه شريفه وَ آتَيتُم إِحداهُنَّ قِنطاراً الآيه و مراد اينجا كنايه از مال كثير است هر چه باشد اگر نزد او امانت سپردي يُؤَدِّهِ إِلَيكَ خيانت نميكند.
وَ مِنهُم مَن إِن تَأمَنهُ بِدِينارٍ و اينها اكثر يهود هستند که عقيده مذهبي آنها مأخوذ از علماء خود اينست که مسلمان خونش و مالش براي آنها حلال است بشرط آنكه مسلمان نفهمد حتي بدزدي و تقلّب اگر بدست بيايد چه رسد بنحو وديعه باشد، و تعبير بدينار كنايه از قلّت مال است هر چه باشد لا يُؤَدِّهِ إِلَيكَ پس نميدهد و خيانة ميكند.
حتّي گفتند که زنهاي مسلمين از زنهاي يهود صورت بپوشانند زيرا ميروند و بر شوهرهاي خود وصف ميكنند و اينکه هم يك نوع خيانت است.
إِلّا ما دُمتَ عَلَيهِ قائِماً يعني قيام و جديّت كني و از آنها بجبر و عنف پس بگيري باختيار خود رد نميكنند.
ذلِكَ بِأَنَّهُم قالُوا لَيسَ عَلَينا فِي الأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ مراد از امّيين اهل مكه هستند چون مكّه امّ القري است و اشاره بمسلمين و مشركين و كساني که بر غير طريقه يهود هستند و علت اينكه آنها بر يهود سبيلي ندارند همان عقيده فاسد از آنها است که از علماء خود اخذ كردند.
وَ يَقُولُونَ عَلَي اللّهِ الكَذِبَ زيرا گذشت که مسئله ردّ امانت اختصاص ببعضي دون بعضي ندارد كافر و مؤمن حتي كافر حربي، برّ و فاجر تمام مساوي هستند، حتّي دارد موقعي که حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم خواستند هجرت فرمايند بامير المؤمنين عليه السّلام فرمودند نداء كند هر صبح و شام که هر که نزد محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم امانة و وديعه دارد بيايد بگيرد. (سفينة)
جلد 4 - صفحه 255
حتي از آن حضرت است فرمود
ما من شيئي في الجاهلية الا هو تحت قدمي الا الامانة فانها مؤدات الي البر و الفاجر.
(مجمع البيان) وَ هُم يَعلَمُونَ که اينکه در كتب آنها نيست بلكه از مستحدثات علماء آنها است از روي عداوت شديد که خدا ميفرمايد لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا اليَهُودَ الاية مائده آيه 85.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 75)
شأن نزول:
این آیه در باره دو نفر از یهود نازل گردیده که یکی امین و درستکار و دیگری خائن و پست بود نفر اول «عبد اللّه بن سلام» بود که مرد ثروتمندی 1200 اوقیّه «1» طلا نزد او به امانت گذارد، عبد اللّه همه آن را به موقع به صاحبش رد کرد و به واسطه امانتداری خداوند او را در آیه مورد بحث میستاید.
نفر دوم «فنحاص» است که مردی از قریش یک دینار به او امانت سپرد «فنحاص» در آن خیانت کرد خداوند او را بواسطه خیانت در امانت نکوهش میکند.
تفسیر: ص :
خائنان و امینان- جمعی از یهود عقیده داشتند که مسؤول حفظ امانتهای دیگران نیستند، منطق آنها این بود که میگفتند ما اهل کتابیم! و پیامبر الهی و کتاب آسمانی او در میان ما بوده است، ولی در مقابل اینها گروهی از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران میدانستند.
در این آیه قرآن به هر دو گروه اشاره کرده حق هر کدام را ادا میکند، میفرماید: «در میان اهل کتاب کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری به تو باز میگردانند (و به عکس) کسانی هستند که اگر یک دینار به عنوان امانت به آنها بسپاری به تو باز نمیگردانند مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی» (وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً).
به این ترتیب قرآن مجید به خاطر غلط کاری گروهی از آنها، همه آنها را محکوم نمیکند و این یک درس مهم اخلاقی به همه مسلمین است.
ضمنا نشان میدهد آن گروهی که خود را در تصرف و غصب اموال دیگران
(1) «اوقیّه» یک دوازدهم رطل، معادل هفت مثقال است.
ج1، ص298
مجاز و مأذون میدانستند هیچ منطقی جز منطق زور و سلطه را پذیرا نیستند و نمونه آن را بطور گسترده در دنیای امروز در صهیونیستها مشاهده میکنیم و این در حقیقت از مسائل جالبی است که در قرآن مجید در آیه فوق پیشگویی شده، و به همین دلیل مسلمانان برای استیفای حقوق خود از آنان هیچ راهی جز کسب قدرت ندارند.
سپس در ادامه آیه منطق این گروه را در مورد غصب اموال دیگران بیان میکند، میفرماید: «این به خاطر آن است که آنها میگویند ما در برابر «امّیّین» (غیر اهل کتاب) مسؤول نیستیم» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ).
آری! آنها با این خود برتربینی و امتیاز دروغین به خود حق میدادند که اموال دیگران را به هر اسم و عنوان تملک کنند، و این منطق از اصل خیانت آنها در امانت، به مراتب بدتر و خطرناکتر بود.
قرآن مجید در پاسخ آنها در پایان همین آیه با صراحت میگوید: «آنها به خدا دروغ میبندند در حالی که میدانند» (وَ یَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ).
آنها به خوبی میدانستند که در کتب آسمانیشان به هیچ وجه اجازه خیانت در امانتهای دیگران به آنان داده نشده، در حالی که آنها برای توجیه اعمال ننگین خویش چنین دروغهایی را میساختند و به خدا نسبت میدادند.
نکات آیه
۱ - وجود افرادى بسیار امین، در میان اهل کتاب (و من اهل الکتاب من ان تأمنه بقنطار یؤدّه الیک)
۲ - ارجگذارى خداوند به دسته اى از اهل کتاب، به خاطر امانتدارى آنان (و من اهل الکتاب من ان تأمنه بقنطار یؤدّه الیک)
۳ - امانتدارى، ملاکى براى ارزشیابى افراد (و من اهل الکتاب من ان تأمنه بقنطار یؤدّه الیک)
۴ - لزوم برخورد واقع بینانه و منصفانه با مردم (دوست و دشمن) (و من اهل الکتاب من ان تأمنه) قرآن، کافران اهل کتاب را در آنجا که صفتى ممدوح داشته اند، ذکر کرده و آنان را ستوده، و این درسى براى مؤمنان است.
۵ - خیانتکارى برخى از اهل کتاب، حتى در ناچیزترین امانتها (و منهم من ان تأمنه بدینار لا یؤدّه الیک)
۶ - برخى از اهل کتاب، تنها با اعمال زور و قدرت تن به بازگردانى امانت خواهند داد. (الاّ مادُمت علیه قائماً) جمله «مادمت ... »، کنایه از مطلب فوق است.
۷ - قیام مداوم علیه تضییع کنندگان حقوق اجتماعى و فردى، راهى براى بازگرداندن آن (و منهم من ان تأمنه بدینار الا یؤدّه الیک الاّ مادمت علیه قائماً)
۸ - تضییع حقوق دیگران توسط برخى از اهل کتاب (یهود)، ناشى از روحیه خودبرتربینى آنان (ذلک بانّهم قالوا لیس علینا فى الامّیّن سبیل)
۹ - دیدگاههاى متفاوت اهل کتاب درباره غیر همکیشان خود، موجب حفظ امانت و یا خیانت در آن (و من اهل الکتاب ... و منهم من ان تأمنه ... ذلک بانّهم قالوا لیس علینا فى الامّیّن سبیل) «ذلک»، اشاره به طایفه دوم است.
۱۰ - عدم احساس مسؤولیت برخى از اهل کتاب در برابر حقوق غیر همکیشان خود (ذلک بانّهم قالوا لیس علینا فى الامّیّن سبیل)
۱۱ - پندار باطل برخى از اهل کتاب به جواز تصرّف در اموال دیگران و تضییع آنها، عامل خیانتشان به حقوق غیر همکیشان خود (ذلک بانّهم قالوا لیس علینا فى الامّیّن سبیل)
۱۲ - نژادپرستى و خودبرتربینى، زمینه اى براى تضییع حقوق دیگران (و منهم من ان تأمنه ... ذلک بانّهم قالوا لیس علینا فى الامّیّن سبیل)
۱۳ - اهل کتاب به دروغ، برترى خویش را بر غیر همکیشان خود و نیز جواز تصرّف در اموال آنان را به خدا نسبت مى دادند. (ذلک بانّهم قالوا لیس علینا فى الامّیّن سبیل و یقولون على اللّه الکذب)
۱۴ - اهل کتاب، عقاید خودساخته شان را آگاهانه به خدا نسبت مى دادند. (و یقولون على اللّه الکذب و هم یعلمون)
۱۵ - نسبت دادن برترى نژادى و مشروعیّت تضییع حقوق دیگران به خدا، نسبتى دروغ و نارواست. (ذلک بانّهم قالوا لیس علینا فى الامّیّن سبیل و یقولون على اللّه الکذب و هم یعلمون)
۱۶ - بدعتگذارى، وسیله اى براى توجیه ستم و نقض تعهّدات اجتماعى (و منهم من ان تأمنه بدینار لا یؤدّه الیک ... و یقولون على اللّه الکذب)
روایات و احادیث
۱۷ - نسبت تجویز خیانت در امانت، به خداوند، دروغ بستن به اوست. (و منهم من ان تأمنه بدینار لا یؤدّه الیک ... قالوا لیس علینا فى الامّیّن سبیل و یقولون على اللّه الکذب و هم یعلمون) رسول اللّه (ص) در پى نزول آیه فوق فرمود: کذب اعداء اللّه ما من شىء کان فى الجاهلیة الاّ و هو تحت قدمىّ هاتین الاّ الامانة فانّها مؤدّاة الى البرّ و الفاجر.[۵]
موضوعات مرتبط
- ارزش: ملاکهاى ارزش ۲، ۳
- افترا: افترا به خدا ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۷
- امانتدارى: ۹ ارزش امانتدارى ۲، ۳ ; خیانت در امانتدارى ۵، ۹، ۱۷
- انصاف: ۴
- انقلاب: اهمیّت انقلاب ۷
- اهل کتاب: ۱۰ اختلافات اهل کتاب ۹ ; امینان اهل کتاب ۱، ۲ ; تکبر اهل کتاب ۱۳ ; خائنان اهل کتاب ۶ ; خصلتهاى اهل کتاب ۸، ۱۳ ; خیانت اهل کتاب ۵ ; عقاید اهل کتاب ۹، ۱۱، ۱۴
- بدعت: آثار بدعت ۱۶
- تبعیض نژادى: ۱۵ آثار تبعیض نژادى ۱۲
- تکبر: ۱۳ آثار تکبر ۱۲
- جهانبینى و ایدئولوژى: ۹، ۱۱
- حق طلبى: ۶، ۷
- حقوق: تجاوز به حقوق مردم ۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۱۶
- خیانت: ۵، ۹، ۱۷ موجبات خیانت ۹، ۱۱
- روابط اجتماعى: ۴
- ظلم: زمینه ظلم ۱۶
- عقیده: عقیده باطل ۱۴
- عهد: نقض عهد ۱۶
- قدرت: اهمیّت قدرت ۶
- معاشرت: آداب معاشرت ۴
- یهود: خودبرتربینى یهود ۸