ق ١٩
ترجمه
ق ١٨ | آیه ١٩ | ق ٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سَکْرَةُ الْمَوْتِ»: مستی و منگی مرگ. مراد بیهوشیها و سختیهائی است که به هنگام وداع با این جهان به انسان دست میدهد. چرا که در این لحظه بیثباتی و ناچیزی جهان را با چشم خود میبیند و جهان بقا را دورادور مینگرد و وحشتی عظیم سرتاپای او را فرا میگیرد و حالتی شبیه به مستی پیدا میکند. «جَآءَتْ ... بِالْحَقِّ»: به راستی فرا میرسد. واقعیت را میآورد و نشان میدهد. «کُنتَ ... تَحِیدُ»: کنارهگیری میکردی. میگریختی.
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۳۸ سوره ق
- رد استبعاد اعاده خلقت ، و بيان امكان آن با استناد به وقوع خلقت نخستين
- قدرت و علم خداوند در خلق و تدبير موجودات بهحال خود باقى است
- بيان مقصود ((نزديگى خداوند بر انسان )) با عبارتى ساده و همه كس فهم
- علم خدا به انسان از طريق فرشتگان كاتب اعمال
- گفتار بعضى از مفسرين پيرامون ظرف ((اذا)) در آيه شريفه
- فرشتگان موكل بطور كامل مراقب انسان هستند و چيزى را از قلم نمى اندازند
- معناى اينكه فرمود: سكره موت ((به حق )) آمد
- مقصود از سائق و شهيدى كه در قيامت همراه هر كسى مى آيند و بيان اينكه مخاطب آيه :((لقد كنت فى غفلة من هذا...)) كيست و مفهوم آن چيست
- دو نكته اى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود
- معناى آيه : ((و قال قرينه هذا ما لدىّ عتيد))
- پاسخ خداى تعالى به عذرى كه به قرين شيطانى مشرك دوزخى مى آورد
- تفسير و توضيع ((و ما اءنا بظلام للعبيد))
- وجوهى كه درباره سئوال و جواب در آيه : ((يومنقول لجهنم هل امتلات و تقول هل من مزيد)) و مفاد آن گفته شده است
- وصف متقين و ورودشان به بهشت
- معناى اينكه درباره بهشت متقين فرمود: ((لهم ما يشاؤ ن فيها و لدنيا مزيد))
- روايتى در ذيل آيه : ((افعيينا بالخلق الاول ...)) و درباره دو فرشته نويسنده حسنات وسيئات
- روايتى دال بر اينكه خطاب ((القيا فى جهنمكل كفار عنيد)) به پيامبر و على (عليهما الصلوة و السلام ) مى شود
- چند روايت در ذيل آيه : ((يوم نقول لجهنم هل امتلاءت ...)) و راجع به اينكه درباره متقيندر بهشت فرموده : ((لهم ما يشاؤ ن فيها ولدينا مزيد)) و...
- روايتى در شاءن نزول ((و لقد خلقنا السموات و الاءرض ...)) و سخنى پيرامون آن
نکات آیه
۱- مرگ، همراه با سختى و اضطراب و مایه بیهوشى و از خود بى خودى انسان (و جاءت سکرة الموت) با توجه به معناى «سکرة» و کاربرد آن براى مرگ، برداشت یاد شده به دست مى آید.
۲- مرگ، سرنوشت محتوم هر انسان (و جاءت سکرة الموت بالحقّ) ماضى آمدن فعل «جاءت»، بیانگر تحقق حتمى سکرات مرگ است. به علاوه واژه «بالحقّ» ممکن است تأکید همین معنا باشد و تحقق حتمى را افاده کند.
۳- سکرات مرگ، زداینده ابهام از چهره حقایق هستى (و جاءت سکرة الموت بالحقّ) بنابراین که باء در «بالحقّ» براى تعدیه باشد، برداشت بالا به دست مى آید; یعنى، سکرات مرگ حق را مى آورد و حقایق را خواه نا خواه بر انسان آشکار مى سازد.
۴- پدیده مرگ در زندگى انسان، براساس حکمت و به دور از پوچى و بیهودگى (و جاءت سکرة الموت بالحقّ) مراد از «بالحقّ» مى تواند این باشد که پدیده مرگ اصولاً پدیده اى است به حق و بایسته و این گونه نیست که فاقد حکمت باشد.
۵- انسان، همواره گریزان و روى گردان از لحظه مرگ خویش (ذلک ما کنت منه تحید)
۶- گریز آدمى از مرگ، گریزى بیهوده و تلاشى بى نتیجه (و جاءت سکرة الموت بالحقّ ذلک ما کنت منه تحید)
۷- حق، امرى گریزناپذیر، به رغم همه تلاش هاى بشر براى گریز از آن * (و جاءت سکرة الموت ... بالحقّ ذلک ما کنت منه تحید) واژه «بالحقّ» قیدى است که بیانگر علت نیز مى باشد; یعنى، از آن جهت که حق است، حتماً تحقق پذیر خواهد بود; هر چند آدمى از حق و حقایق پس از مرگ، همواره روى گردان و گریزان است.
موضوعات مرتبط
- انسان: فرجام انسان ۲; ویژگیهاى انسان ۵
- حق: حتمیت حق ۷
- مرگ: آثار سکرات مرگ ۳; بیهوشى هنگام مرگ ۱; بى تأثیرى فرار از مرگ ۶; حتمیت مرگ ۲، ۶; حقانیت مرگ ۴; حقیقت مرگ ۱; سختى مرگ ۱; ظهور حقایق هنگام مرگ ۳; فرار از مرگ ۵; قانونمندى مرگ ۴