روایت:الکافی جلد ۲ ش ۶۷۹
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن الحسن بن محبوب عن سدير الصيرفي قال قال ابو عبد الله ع :
الکافی جلد ۲ ش ۶۷۸ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۶۸۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۵۶۳
امام صادق (ع) در ضمن حديثى طولانى فرمود: چون خدا مؤمن را از قبرش مبعوث كند، با او نمونهاى از قبر بيرون آيد و جلو او باشد و هر آنجا كه مؤمن يكى از هراسهاى روز قيامت را ببيند آن نمونه گويد: نترس و غم مخور و مژده گير به شادى و كرامت از طرف خدا عز و جل تا آنكه در برابر خدا عز و جل بايستد و از او حساب آسانى بكشد و فرمايد: او را به بهشت برند و آن نمونه جلو او باشد، مؤمن به او گويد: خدايت رحمت كند، چه خوب كسى بودى كه با من از گورم بيرون آمدى و پيوسته مرا به شادى و كرامت از طرف خدا مژده مىدادى تا آن را به چشم ديدم و به او مىگويد: تو كيستى؟ مىگويد: من همان شاديم كه به دل برادر مؤمن خود در دنيا وارد ساختى، خدا عز و جل مرا از آن آفريده تا به تو مژده دهم.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۷۳
امام صادق عليه السلام در حديثى طولانى فرمايد: چون خدا مؤمن را از گورش در آورد، تمثالى با او خارج شود كه در جلو او راه رود، و هر گاه مؤمن يكى از هراسهاى روز قيامت را بيند، تمثال باو گويد نترس و غم مخور، ترا مژده باد بشادى و كرامت خداى عز و جل تا در برابر خداى عز و جل بايستد، خدا هم بآسانى از او حساب كشد و بسوى بهشتش فرمان دهد و تمثال در جلوش باشد. مؤمن باو گويد: چه خوب كسى بودى تو كه از گور همراه من در آمدى و همواره مرا بشادى و كرامت خدا مژده دادى تا آن را ديدم، سپس گويد: تو كيستى؟ گويد: من آن شادى هستم كه در دنيا به برادر مؤمنت رسانيدى خداى عز و جل مرا از آن شادى آفريد تا ترا مژده دهم.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۴۷۹
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از حسن بن محبوب، از سدير صيرفى روايت كرده است كه گفت: امام جعفر صادق عليه السلام در حديث طويلى فرمود كه: «چون خدا مؤمن را از قبرش برانگيزد، مثال و صورتى با او بيرون آيد كه در پيش روى او برود. و در هر زمان كه آن مؤمن هولى از هولهاى روز قيامت را ببيند، آن مثال به او مىگويد كه: مترس و اندوهناك مباش، و مژده باد تو را به شادى و كرامت از جانب خداى عز و جل، تا در نزد خداى عز و جل بايستد و به موقف حساب درآيد؛ پس خدا با او حساب كند، حسابى آسان، و امر فرمايد كه او را به سوى بهشت برند؛ پس برود و آن مثال در پيش روى او باشد؛ پس مؤمن به آن مثال مىگويد كه: خدا تو را رحمت كند! خوب كسى هستى كه با من از قبرم بيرون آمدى، و پيوسته مرا به سرور و كرامت از جانب خدا بشارت مىدادى، تا آنكه آن را ديدم. بعد از آن مىگويد كه: تو كيستى؟ مىگويد كه: منم آن سرورى كه تو آن را بر برادر مؤمن خود داخل كردى در دار دنيا، خداى عز و جل مرا از آن آفريده كه تو را بشارت دهم».