روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۹۲۹
آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء
علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن ابن اخي سعيد عن سعيد بن يسار قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۹۲۸ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۹۳۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۲۷۷
از سعيد بن يسار گويد: به امام صادق (ع) گفتم: غمگين مىشوم، فرمود: بسيار بگو: اللَّه اللَّه ربّى لا اشرك به شيئاً، و هر گاه از وسوسه يا انديشههاى بيهوده (حديث نفس) بترسى بگو: بار خدايا من بنده و بندهزاده توام و مهارم به دستِ تو است حكمِ تو در باره من عادلانه است و فرمانت در باره من مجرى است، بار خدايا من از تو خواهش كنم بحق هر نامى كه دارى و آن را در قرآنت فرو فرستادى يا به يكى از آفريدههايت آموختى يا در علم غيب به خود اختصاص دادى كه رحمت فرستى بر محمد و آل محمد و قرآن را نور چشم من سازى و بهار دل من و بر طرف شدن اندوه و برنده همّ من گردانى اللَّه اللَّه ربّى لا اشرك به شيئا
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۳۴۵
سعيد بن يسار گويد: بحضرت صادق عليه السلام عرضكردم: (من گاهى) اندوهگين شوم (و براى رفع آن از آن حضرت دستورى خواستم) فرمود: بسيار بگو: «اللَّه اللَّه ربى لا اشرك به شيئا» (پس هر گاه از وسوسه يا حديث نفس (خاطرههاى شيطانى) بترسى بگو: «اللهم انى عبدك و ابن عبدك و ابن امتك ناصيتى بيدك عدل في حكمك، ماض في قضاؤك، اللهم انى أسألك بكل اسم هو لك أنزلته في كتابك أو علمته أحدا من خلقك أو استأثرت به في علم الغيب عندك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تجعل القرآن نور بصرى و ربيع قلبى و جلاء حزنى و ذهاب همى اللَّه اللَّه ربى لا اشرك به شيئا»
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۵۱۱
على بن ابراهيم، از پدرش، از ابنابىعمير، از پسر برادر سعيد بن يسار، از سعيد بن يسار روايت كره است كه گفت: به خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم كه: غم و اندوه در من داخل مىشود. فرمود كه: «بسيار گردان اين گفتار را كه: اللَّهُ اللَّهُ رَبّى لاأُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً؛ «خدا، خدا، پروردگار من است، شريك نمىگردانم به او چيزى را»، و هرگاه از وسوسه يا حديث نفس و حرف زدن دل ترسى، بگو كه: اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ ... لَاأُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً؛ خداوندا! به درستى كه من بنده تو و پسر بنده تو و پسر كنيز توام. موى پيشانى من به دست تو است. عين عدلت است در من حكم تو. رواست در من قضاى تو. خداوندا! به درستى كه من سؤال مىكنم تو را به هر نامى كه آن از براى تو است، كه فرو فرستادهاى آن را در كتاب خود، يا تعليم دادهاى مرا به يكى از آفريدگانت، يا متفرّد و تنها شدهاى به آن در دانستن نهانى كه در نزد تو است، كه صلوات فرستى بر محمد و آل محمد، و آنكه بگردانى قرآن را روشنى ديده من، و بهار دل من، و زدودن اندوه من، و رفتن همّ من. خدا، خدا، پروردگار من، شريك نمىگردانم با تو چيزى را».