روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۸۱

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

احمد بن ادريس عن محمد بن عبد الجبار عن صفوان بن يحيي عن ابي جرير القمي قال :

قُلْتُ‏ لِأَبِي اَلْحَسَنِ ع‏ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ عَرَفْتَ اِنْقِطَاعِي إِلَى‏ أَبِيكَ‏ ثُمَّ إِلَيْكَ ثُمَّ حَلَفْتُ لَهُ وَ حَقِ‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ وَ حَقِّ فُلاَنٍ وَ فُلاَنٍ حَتَّى اِنْتَهَيْتُ إِلَيْهِ بِأَنَّهُ لاَ يَخْرُجُ مِنِّي مَا تُخْبِرُنِي بِهِ إِلَى أَحَدٍ مِنَ اَلنَّاسِ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَبِيهِ أَ حَيٌّ هُوَ أَوْ مَيِّتٌ فَقَالَ قَدْ وَ اَللَّهِ مَاتَ‏ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ شِيعَتَكَ يَرْوُونَ أَنَّ فِيهِ سُنَّةَ أَرْبَعَةِ أَنْبِيَاءَ قَالَ قَدْ وَ اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ هَلَكَ قُلْتُ هَلاَكَ غَيْبَةٍ أَوْ هَلاَكَ مَوْتٍ قَالَ هَلاَكَ مَوْتٍ فَقُلْتُ لَعَلَّكَ مِنِّي فِي تَقِيَّةٍ فَقَالَ سُبْحَانَ اَللَّهِ‏ قُلْتُ فَأَوْصَى إِلَيْكَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَأَشْرَكَ مَعَكَ فِيهَا أَحَداً قَالَ لاَ قُلْتُ فَعَلَيْكَ مِنْ إِخْوَتِكَ إِمَامٌ قَالَ لاَ قُلْتُ فَأَنْتَ اَلْإِمَامُ قَالَ نَعَمْ‏


الکافی جلد ۱ ش ۹۸۰ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۹۸۲
روایت شده از : امام رضا عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام رضا (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابٌ فِي أَنَّ الْإِمَامَ مَتَى يَعْلَمُ أَنَّ الْأَمْرَ قَدْ صَارَ إِلَيْه‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۵۵

ابو جرير قمى گويد: به ابو الحسن گفتم: قربانت (ظاهراً ابو جرير زكريا بن ادريس است و ابو الحسن امام رضا (ع) از مجلسى ره) شما مى‏دانيد دلباختگى و عقيده مرا نسبت به امامت پدرت و سپس نسبت به خودت سپس براى او سوگند ياد كردم- به حق رسول الله (ص) و حق فلان و فلان تا به خود آن حضرت رسيدم- بر اين كه هر چه به من خبر دهى از من به ديگرى اظهار نشود و از او پرسيدم پدرش زنده است يا مرده؟ فرمود: به خدا محققاً مرده است. گفتم: قربانت شيعيان تو روايت كنند كه در او بوده است سنّت چهار پيغمبر (ع) (گويا اشاره باشد به روايت صدوق در اكمال الدين از ابو بصير از امام باقر (ع) كه در صاحب الامر چهار سنّت است، سنّتى از موسى و سنّتى از عيسى و سنّتى از يوسف و سنّتى از محمد (ص)، از موسى ترسان و نگران است، و از يوسف زندان و غيبت، و از عيسى گويند مرده است و نمرده، و از محمد شمشير) و چون واقفيه مدعى شدند قائم، امام كاظم است اينها را براى او ثابت كردند- از مجلسى (ره). امام (ع) فرمود: سوگند بدان خدائى كه جز او شايسته پرستش نيست محققاً هلاك شده است، گفتم: به هلاكت مرگ رسيده يا هلاكت غيبت؟ فرمود: هلاكت مرگ، گفتم: شايد شما از من تقيّه مى‏كنى؟ فرمود: سبحان الله .. گفتم: به شما وصيت كرده؟ فرمود: آرى، گفتم: احدى را با شما در آن شريك كرده؟ فرمود: نه، گفتم: از برادرانت بر تو امامى است؟ فرمود: نه، گفتم: تو امامى؟ فرمود: آرى.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۱۵

ابو جرير قمى گويد: بحضرت ابو الحسن (امام رضا) عليه السلام عرضكردم: قربانت: شما دانسته‏ايد كه من از همه بريده و تنها بپدرت و سپس بخودت گرويده‏ايم، آنگاه برايش سوگند ياد كردم و گفتم:- بحق رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و حق فلان و فلان (على و حسن و حسين) تا بخودش رسيدم- كه‏ آنچه بمن خبر دهى باحدى از مردم نميگويم و از او در باره پدرش پرسيدم كه آيا زنده است يا وفات كرده؟ فرمود: بخدا وفات كرده است، عرضكردم: قربانت، شيعيان شما روايت ميكنند كه سنت چهار پيغمبر در باره اوست. فرمود: سوگند بخدائى كه جز او شايسته پرستشى نيست، پدرم هلاك يافت، عرضكردم: هلاك غيبت يا هلاك مرگ؟ فرمود: هلاك مرگ، عرضكردم: شايد از من تقيه ميكنى؟ فرمود: سبحان اللَّه! عرضكردم: بشما وصيت كرده است؟ فرمود: آرى، عرضكردم: كسى را با شما در وصيت شريك كرد؟ فرمود: نه، عرضكردم: هيچ يك از برادرانت امام شما هست؟ فرمود: نه، عرض كردم: پس شما اماميد؟ فرمود: آرى.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۱۱

احمد بن ادريس، از محمد بن عبدالجبّار، از صفوان يحيى، از ابى جرير قمّى روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام رضا عليه السلام عرض كردم كه: فداى تو گردم، تو خود دانسته‏اى كه من از غير پدرت بريده شده بودم، و رو به سوى او داشتم، بعد از آن به سوى تو منقطع شده‏ام، و با تو چنانم كه با او بودم. و از براى آن حضرت، سوگند ياد نمودم به حق رسول خدا و حق هر يك از ائمه، تا به خود آن حضرت رسيدم، به اين‏كه آنچه مرا به آن خبر مى‏دهى، از من به سوى يكى از مردمان بيرون نمى‏رود (و بروز نخواهد كرد)، و او را از حال پدرش سؤال كردم كه: آيا آن حضرت زنده است يا مرده؟ فرمود: «به خدا سوگند، كه مُرد». عرض كردم كه: فداى تو گردم، شيعيان تو روايت مى‏كنند كه در او، خصلت چهار پيغمبر است. فرمود: «سوگند به آن خدايى كه هيچ خدايى نيست مگر او، كه هلاك شد». عرض كردم كه: هلاكت، غيبت يا هلاكت مردن؟ فرمود: «هلاكت مردن». عرض كردم كه: شايد تو از من تقيه كنى؟ فرمود: «سبحان اللَّه!». عرض كردم كه: به تو وصيت فرمود؟ فرمود: «آرى». عرض كردم كه: در آن، كسى را با تو شريك ساخت؟ فرمود: «نه». عرض كردم كه: از برادرانت كسى هست كه بر تو امام باشد؟ فرمود: «نه». عرض كردم: پس تو امامى (كه امامت مخصوص تو است)؟ فرمود: «آرى».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)