روایت:الکافی جلد ۱ ش ۹۳۱

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

و بهذا الاسناد عن عبد الله بن جعفر بن ابراهيم الجعفري قال حدثنا عبد الله بن المفضل مولي عبد الله بن جعفر بن ابي طالب قال :

لَمَّا خَرَجَ‏ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍ‏ اَلْمَقْتُولُ بِفَخٍ‏ وَ اِحْتَوَى عَلَى‏ اَلْمَدِينَةِ دَعَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ إِلَى اَلْبَيْعَةِ فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ يَا اِبْنَ عَمِّ لاَ تُكَلِّفْنِي مَا كَلَّفَ اِبْنُ عَمِّكَ‏ عَمَّكَ‏ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ‏ فَيَخْرُجَ مِنِّي مَا لاَ أُرِيدُ كَمَا خَرَجَ مِنْ‏ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ‏ مَا لَمْ يَكُنْ يُرِيدُ فَقَالَ لَهُ‏ اَلْحُسَيْنُ‏ إِنَّمَا عَرَضْتُ عَلَيْكَ أَمْراً فَإِنْ أَرَدْتَهُ دَخَلْتَ فِيهِ وَ إِنْ كَرِهْتَهُ لَمْ أَحْمِلْكَ عَلَيْهِ‏ وَ اَللََّهُ اَلْمُسْتَعََانُ‏ ثُمَّ وَدَّعَهُ فَقَالَ لَهُ‏ أَبُو اَلْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ حِينَ وَدَّعَهُ يَا اِبْنَ عَمِّ إِنَّكَ مَقْتُولٌ فَأَجِدَّ اَلضِّرَابَ فَإِنَّ اَلْقَوْمَ فُسَّاقٌ‏ يُظْهِرُونَ إِيمَاناً وَ يَسْتُرُونَ شِرْكاً وَ إِنََّا لِلََّهِ وَ إِنََّا إِلَيْهِ رََاجِعُونَ‏ أَحْتَسِبُكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ مِنْ عُصْبَةٍ ثُمَّ خَرَجَ‏ اَلْحُسَيْنُ‏ وَ كَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا كَانَ قُتِلُوا كُلُّهُمْ كَمَا قَالَ ع‏


الکافی جلد ۱ ش ۹۳۰ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۹۳۲
روایت شده از : امام موسى كاظم عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام موسى كاظم (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ مَا يُفْصَلُ بِهِ بَيْنَ دَعْوَى الْمُحِقِّ وَ الْمُبْطِلِ فِي أَمْرِ الْإِمَامَة
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۶۷۱

عبد اللَّه بن مفضل مولاى عبد اللَّه بن جعفر بن ابى طالب گويد: چون حسين بن على مقتول در فخّ شوريد و مدينه را تصرف كرد، موسى بن جعفر (ع) را براى بيعت خواند، امام كاظم (ع) نزد او آمد و به او گفت: اى پسر عم به من تكليفى نكن كه پسر عمويت به عمويت ابى عبد الله (امام صادق" ع") كرد، تا از من آن سرزند كه نخواهى، چنانچه از ابى عبد الله آن سرزد كه او نمى‏خواست، حسين در جواب او گفت: من به شما موضوعى پيشنهاد كردم، اگر خواهى در آن وارد شو و اگر بد دارى تو را بدان واندارم، خدا ياور است، سپس با او وداع كرد. ابو الحسن موسى بن جعفر (ع) هنگام وداع به او گفت: اى پسر عم تو كشته مى‏شوى، پس در ضربت زدن به دشمن كوشا باش، اين مردم همه خارج از دينند، به زبان اظهار ايمان كنند و از دل‏ مشركند «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» من شما رادمردان را به حساب خدا مى‏گذارم، سپس حسين كرد و كارش چنان شد كه شد، همه كشته شدند طبق فرموده آن حضرت (ع).

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۱۸۷

عبد اللَّه بن مفضل گويد: چون حسين بن على، كشته شده در فخ خروج كرد و مدينه را بتصرف در آورد، موسى بن جعفر را براى بيعت طلب كرد، حضرت تشريف آورد و باو فرمود: پسر عمو! بمن تكليفى مكن كه پسر عمويت (محمد بن عبد اللَّه) بعمويت امام صادق كرد، تا از من چيزى كه نميخواهم سر زند؟ چنان كه از امام صادق عليه السلام چيزى سرزد كه نميخواست (مقصود سخنان درشتى است كه ميان آنها رد و بدل شد و اخبارى كه امام عليه السلام باو گفت: كه در حديث سابق بيان گرديد). حسين بحضرت عرضكرد: مطلبى بود كه من بشما عرضكردم: اگر خواهى در آن وارد شو و اگر نخواهى شما را بر آن مجبور نميكنم، خدا ياور است و سپس خداحافظى كرد. ابو الحسن موسى بن جعفر هنگام خداحافظى باو فرمود: پسر عمو! تو كشته خواهى شد، پس نيكو جنگ كن [ضربت را جدى بزن‏] زيرا اين مردم فاسقند، اظهار ايمان ميكنند و در دل مشركند و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ من مصيبت شما جماعت را [خويشانم را] بحساب خدا ميگذارم، سپس حسين خروج كرد و كارش بدان جا رسيد كه رسيد، يعنى همگى كشته شدند، چنانچه آن حضرت عليه السلام فرمود.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۲۶۹

و به همين اسناد، از عبداللَّه بن جعفر بن ابراهيم جعفرى روايت كرده است كه گفت: حديث كرد ما را عبداللَّه بن مفضّل- مولاى عبداللَّه بن جعفر بن ابى طالب- و گفت: چون حسين بن على كشته شد در فخّ (و آن، رودخانه‏اى است در مكه معظمه) خروج كرد و بر مدينه مستولى شد، و آن را در حيطه تصرف خود در آورد. موسى بن جعفر را به سوى بيعت دعوت نمود. پس آن حضرت به نزد او آمد و فرمود كه: «اى پسر عمو، مرا تكليف مكن آنچه را كه پسر عموى تو- يعنى: محمد بن عبداللَّه بن حسن- عمويت امام جعفر صادق عليه السلام را تكليف كرد، تا باعث اين شود كه از من بروز كند آنچه بروز آن را نمى‏خواهم؛ چنانچه از حضرت صادق عليه السلام آنچه بروز آن را نمى‏خواست، بروز كرد» (يعنى: او را خبر داد به آن‏كه كشته خواهد شد و به چه محو كشته مى‏شود، و كى او را مى‏كشد و اگر مرا تكليف كنى و اصرار نمايى، من نيز آنچه مى‏دانم خواهم گفت). حسين به خدمت آن حضرت عرض كرد كه: جز اين نيست كه من امرى را بر تو عرض كردم، پس اگر آن را خواسته باشى در آن داخل مى‏شوى، و اگرآن را ناخوش داشته باشى، تو را بر آن نمى‏دارم، و خداست كه از او يارى مى‏جويم. بعد از آن، آن حضرت را وداع نمود و در هنگامى كه حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر عليهما السلام را وداع نمود، حضرت به او فرمود كه: «اى پسر عمو، به درستى كه تو كشته خواهى شد. پس نيكو جنگ كن كه اين گروه فاسقى چنداند كه اظهار ايمان مى‏كنند و شرك را پنهان مى‏دارند. و انّا للَّه‏و انّا اليه راجعون. من مزد مصيبت شما گروه خويشان را از خدا مى‏طلبم». پس حسين بيرون رفت و از امر او اتفاق افتاد، آنچه اتفاق افتاد كه همه كشته شدند چنانچه آن حضرت فرموده بود.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)