روایت:الکافی جلد ۱ ش ۴۷۰
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
الحسين بن محمد عن معلي بن محمد عن محمد بن جمهور عن عبد الله بن عبد الرحمن عن الهيثم بن واقد عن مقرن قال سمعت ابا عبد الله ع يقول :
الکافی جلد ۱ ش ۴۶۹ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۴۷۱ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۶۹
مقرن گويد: شنيدم امام صادق (ع) مىفرمود: ابن كوّاء حضور امير المؤمنين (ع) آمد و عرض كرد: يا امير المؤمنين (۴۶ سوره اعراف): «بر اعراف مردانى باشند كه هر كس را از رخساره بشناسند» فرمود: ما هستيم اعراف و ياوران خود را از رخساره آنها بشناسيم، ما هستيم اعراف همان كه خدا عز و جل شناخته نشود جز از راه شناختن ما. ما هستيم اعراف، روز قيامت بر صراط خداى عز و جل ما را معرف مقرر سازد، به بهشت نرود مگر كسى كه ما را بشناسد و ما او را بشناسيم و به دوزخ نرود مگر كسى كه ما او را نشناسيم و او هم ما را نشناسد، به راستى خدا تبارك و تعالى اگر مىخواست بىواسطه خود را به بندگان مىشناسانيد ولى ما را باب و صراط و راه خود مقرر كرده و آن سوئى كه از آن بايد روى به وى داشت، هر كه از ولايت ما رو برتابد يا ديگرى را بر ما برترى دهد محققاً آنها از صراط به سر در افتند، كسانى كه مردم خود را بدانها وابسته و به آنها پناهنده شوند برابر نيستند، اين دو وضعيت برابر نيست كه: ۱- مردم به چشمههاى تيره روند كه از يك ديگر باز گرفته شده و در هم ريخته شدهاند. ۲- كسانى كه به ما روى كنند به چشمههاى زلالى رسند كه به امر پروردگارشان روانند و تمامى و انقطاع ندارند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۲۶۰
امام صادق (ع) ميفرمود: ابن كوّاء نزد امير المؤمنين (ع) آمد و گفت: اى امير مؤمنان (آيه ۴۶ سوره ۷) «بر اعراف مردانى باشند كه همه كس را از رخسارشان شناسند» يعنى چه؟ فرمود: مائيم بر اعراف كه ياران خود را برخسارشان ميشناسيم و مائيم اعراف كه خداى عز و جل جز از طريق معرفت ما شناخته نشود و مائيم اعراف كه خدا ما را در روز قيامت بر روى صراط معرفت قرار دهد، پس داخل بهشت نشود مگر كسى كه ما او را شناسيم و او ما را شناسد و بدوزخ نرود جز آنكه ما او را ناشناس دانيم و او ما را، خداى تبارك و تعالى اگر ميخواست خودش را بيواسطه به بندگانش ميشناسانيد ولى ما را درو جاده و راه و طريق معرفت خود قرار داد، كسانى كه از ولايت ما روگردانيده و ديگران را بر ما ترجيح دهند از صراط مستقيم منحرفند [در قيامت از صراط بسر در آيند] برابر نيست و برابر نيست كسانى كه مردم به آنها پناه گيرند (كه ما اهل بيت پيغمبر باشيم) با كسانى كه خود محتاج پناهندگى بديگران باشند (كه پيشوايان عامه باشند) زيرا آن مردم (پيروان پيشوايان؟؟؟) بسوى چشمههاى آب تيره اندك كه از چشمهاى بچشمه ديگر ريزد رفتند و كسانى كه سوى ما آمدند بسوى چشمههاى صافى آمدند كه آبش بامر پروردگار جاريست و تمام شدن و خشك شدن ندارد.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۵۸۱
حسين بن محمد، از مُعلّى بن محمد، از محمد بن جمهور، از عبداللَّه بن عبدالرحمان، از هيثم بن واقد، از مُقرّن روايت كرده است كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مىفرمود: «ابن كّواء به خدمت امير المؤمنين آمد و عرض كرد كه: يا امير المؤمنين، «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ» «۲»، يعنى: «و بر اعراف و اعالى، مردانى چند باشد كه بشناسند هر يك از اهل بهشت و دوزخ را به نشانى كه در روى ايشان باشد» (چه، بهشتيان سفيد رو باشند و دوزخيان سياه رو، و چون مقصود ابن كواء سؤال از هر يك از رجال و اعراف بود، كه در آيه مذكور است حضرت او را جواب فرمود به بيان كردن مقصود از رجال و اشاره نمودن به معانى اعراف «۳»). پس فرمود كه: ما بر اعراف و باروى ميان بهشت و دوزخيم، و ياوران خويش را به نشانهاى كه در روى ايشان است مىشناسيم. و ماييم اعراف و كارگزاران مردم كه خداى عزّوجلّ را نشناسد، مگر به راه معرفت و شناخت ما (بنا بر آنكه اعراف، جمع عريف بر وزن شريف باشد و آن به معنى كارگزار قوم و نقيب مردم است و به معنى دوم رئيس و دانا و شناسنده نيز مىباشد، و ايشان حامل معرفت خدا و در آن اصيلاند و غير به وساطت ايشان خدا را مىشناسند). و ماييم اعراف و معرفتى كه آنچه مقصود است به معرفت آن به عمل مىآيد، و خداى عزّوجلّ در روز قيامت بر روى جسر «۴» جهنّم ما را شناسا مىگرداند. پس داخل بهشت نمىشود مگر آنكه ما را شناسد، و ما او را شناسيم، و داخل جهنم نشود مگر آن كس كه ما را نشناسد، و ما او را نشناسيم. به درستى كه خداى تبارك و تعالى اگر مىخواست خويش را به بندگان مىشناسانيد، وليكن ما را درها و راههاى خويش قرار داده، و وجهى كه آمدن به سوى او از آن است. پس آنان كه از ولايت و دوستى ما ميل كنند، يا غير ما را بر ما __________________________________________________
(۲). اعراف، ۴۶. (۳). و اعراف، بارويى است در ميان بهشت و دوزخ، و در غير آن نيز، استعمال مىشود؛ چنانچه بيايد. (مترجم) (۴). پل.
تفضيل و زيادتى دهند، از راه برگشتگانند. و پس برابر نيستند آنان كه مردم به ايشان چنگ در زدند و مساوات ندارند؛ زيرا كه اكثر مردم رفتهاند به سوى چشمههاى تيره و ناصاف، كه به جهت كثرت امتلا، پارهاى از آنها از پارهاى مىريزد، و هر كه به سوى ما آمده، به سوى چشمههاى صاف آمده كه به فرمان پروردگار خود روان مىشوند، و آنها را نيستى و بريدگى نمىباشد».