تَسُبّوا

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

دشنام: در صحاح آمده «السبّ: الشتم» راغب و اقرب آن را دشنام دردناك و سخت گفته‏اند [انعام:108]. مراد از «الَّذينَ» معبودها و فاعل «يدعون» مشركان است يعنى معبودهاى مشركان را دشنام نگوئيد آنها هم از روى جهل خدا را كه معبود شماست دشنام گويند. در مجمع از قتاده نقل شده: مسلمانان بت‏هاى مشركان را دشنام مى‏دادند خدا از اين كار نهى كرد مبادا كه آنها خدا را از روى جهالت نا سزا گويند. رشنام در اثر نبودن منطق و در اثر زبونى است شخص تا مى‏تواند لازم است طرف را با منطق مجاب نمايد در «تبب» و «حمار» گذشت كه قرآن راجع به ابولهب قصد نا سزا گوئى و به حمار قصد تحقير ندارد. در اينجا هم از دشنام دادن به خدايان دروغين نهى كرده است . آيا مراد مطلق نهى از سب است خواه آشكارا و پيش چشم طرف باشد و يا در نهان؟ و يا مراد در پيش چشم طرف بودن است؟ قيد «فَيَسُبُّو اللّهَ» روشن مى‏كند كه غرض سبّ آشكار است و گرنه در صورت نهان بودن كه اطّلاع ندارند تا مقابله به مثل كنند در كافى بابى تحت عنوان (ساب) هست كه از سبّ مؤمنين و سبّ آشكار مؤمن و غير مؤمن نهى مى‏كند و درباره مشركان مقتول بدر نقل شده كه حضرت فرمود: به اين جنازه‏ها دشنام نگوئيد چيزى از دشنام شما به اينها نمى‏رسد ولى زندگان را اذيّت مى‏كنيد. «لا تَسُبُّوا هؤُلاء فَاِنَّهُ لا يَخْلُصُ اِلَيْهِمْ شَىْ‏ءُ مَمّا تَقُولُونَ و تُؤْذُونَ الاَحْياءْ اَلا اِنَّ البَداءَ لُؤْمٌ» (المحجة ج 5 ص 215). به نظر مى‏آيد منظور دشنام آشكارا درباره مشركان و كفّار است و در پنهانى اشكالى نداشته باشد مگر آنكه بگوئيم چون فحش باعث پستى دشنام ده است براى حذر از پست بودن بايد مطلقاً فحش نگويد. سبّ فقط دو بار در قِان آمده كه نقل شد.


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...