الرحمن ٧٧
کپی متن آیه |
---|
فَبِأَيِ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ |
ترجمه
الرحمن ٧٦ | آیه ٧٧ | الرحمن ٧٨ | ||||||||||||||
|
تفسیر
- آيات ۳۱ - ۷۸ سوره الرحمان
- معناى آیه: «سَنَفرُغُ لَكُم أيّهَا الثّقَلَان»
- معناى اين كه به جن و انس فرمود: «نمى توانيد بگريزيد، جز به سلطان»
- مراد از مقام پروردگار در آيه: «وَ لِمَن خَافَ مَقَامَ رَبّهِ جَنّتَان»
- خوف از مقام پروردگار چیست؟
- اقوال مختلف درباره اين كه: خائف از مقام ربّ، دو بهشت دارد
- توصیف حوريان و زنان بهشتى
- ثنائى جميل بر خداوند، كه اين همه رحمت ارزانى داشته
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل آيه: «هَل جَزَاءُ الإحسَان إلّا الإحسَان»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
مُتَّكِئِينَ عَلى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسانٍ «76» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «77»
آنان بر بالشهايى تكيه زدهاند كه با پارچههاى سبزرنگ و فرشهاى كمياب آراسته شده است. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (77)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما: پس به كدام از نعمتهاى پروردگار خود از مسندهاى عالى و مخطئههاى غالى، تُكَذِّبانِ: تكذيب مىكنيد اى جن و انس و انكار مىنمائيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ (62) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (63) مُدْهامَّتانِ (64) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (65) فِيهِما عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ (66)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (67) فِيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ (68) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (69) فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ (70) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (71)
حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ (72) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (73) لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (74) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (75) مُتَّكِئِينَ عَلى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسانٍ (76)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (77) تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ (78)
ترجمه
و فروتر از آن دو بهشت دو بهشت ديگر است
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
آن دو از شدّت سبزى و خرّمى بسياهى رسيدهاند
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
در آن دو است دو چشمه كه فوّاره آبند
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
در آن دو است ميوه و درخت خرما و انار
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
در آنها زنانى هستند خوش خوى خوب روى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
آنان زنان سفيد پوستى هستند بازداشت شدگان در خيمهها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
دست درازى نكرده است بآنها
جلد 5 صفحه 122
آدمى پيش از آنان و نه جنّى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
با آنكه تكيهكنندگانند بر بالشهاى سبز و بساطهاى قيمتى و نگارين از اجناس خوب
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
با خير و بركت شد نام پروردگارت كه صاحب بزرگى و عظمت وجود و مكرمت است.
تفسير
كلمه دون بمعناى غير و نزديك و فروتر استعمال ميشود و در اينجا بعضى از مفسرين گفتهاند غير آن دو بهشت كه در آيات سابقه بيان و توصيف شد براى اهل تقوى و خوف از خدا دو باغ ديگر است براى تنزّه و تفريح ايشان غير از آن دو باغ كه بمنزله بيرونى و اندرونى آنان بود و بعضى گفتهاند اين دو باغ پست تر از آن دو است براى آنكه مقامات اهل تقوى متفاوت است عالى مسلّط بر دانى است و دانى از حال عالى باخبر نيست و بعضى گفتهاند آن دو باغ در عالم آخرت است و اين دو باغ در عالم برزخ در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه دو باغ تمام ابنيه و اثاثيه آن از طلا است و دو باغ تمام ابنيه و اثاثيه آن نقره است و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نگوئيد بهشت يكى است خدا ميفرمايد و من دونهما جنّتان و نگوئيد يكدرجه است خدا ميفرمايد درجات بعضها فوق بعض جز اين نيست كه تفاضل افراد بأعمال است و بآنحضرت عرض كردند كه مردم از ما تعجّب ميكنند كه ميگوئيم بعضى از ما از جهنّم بيرون ميآيند و ببهشت ميروند و بما ميگويند پس آنها با اولياء خدا خواهند بود در بهشت فرمود خدا ميفرمايد و من دونهما جنّتان چنين نيست قسم بخدا نميباشند با اولياء خدا و قمّى ره از آن حضرت نقل نموده كه پرسيدند از قول خداوند و من دونهما جنّتان فرمود دو بهشت سبز و خرّم است در دنيا كه اهل ايمان متنعّمند در آن دو تا فارغ شوند از حساب خداوند هم در آيه بعد به سبزى و خرّمى آن دو تا بحدّيكه نزديك بسياهى شده تصريح فرموده و آنكه در آن دو دو چشمه آب است كه فوران دارند از زمين و بعدا جريان پيدا ميكنند و در آن دو باغ از هر نوع ميوه فراوان است و درخت خرما و انار بسيار است چون خرما غذا است و آب انار مشروب است و اين دو نوع ميوه اختصاص بتفكّه ندارند و بر ساير ميوجات مزيّت دارند در خير و بركت لذا مخصوص بذكر شدهاند و در آن باغها كه براى اهل ايمان و تقوى مقرّر شده زنهاى خوش اخلاق خوب
جلد 5 صفحه 123
روئى هستند كه در دنيا با معرفت و صلاح و ايمان زندگانى نمودند و آنها آنجا از حور العين جميلترند چنانچه در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و در كافى از امام صادق عليه السّلام و در فقيه از آن حضرت اين معانى بتفريق و ترتيب نقل شده و بعضى گفتهاند آنها در آخرت بشوهرهاى خودشان در دنيا از اهل تقوى مسترد ميشوند اگر طرفين طالب باشند و قمّى ره نقل فرموده كه آنها دخترانى هستند كه روئيده شدهاند در اطراف شط كوثر هر زمان كه يكى از آنها گرفته شود ديگرى بجاى او ميرويد و در كافى از امام صادق عليه السّلام اين معنى تأييد شده است و ظاهرا غير از زنان قاصرات الطرف كه در آيات سابقه ذكر شد زنانى در باغهاى بهشتى هستند كه در نهايت خوبى از سفيدى ميباشند و در خيمههائى از درّ و ياقوت و مرجان تحت نظر دربانانى از ملائكه جاى دارند و بيرون نميآيند و هر روز براى كرامت خدا بر اهل ايمان آنها را براى ايشان حاضر و تسليم مينمايند چنانچه از روايت كافى از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود و ظاهرا اينها همان خيرات حسانند و محتمل است غير آنها باشند و در هر حال دست احدى از جنّ و انس قبل از شوهرشان در بهشت بآنها نرسيده و غير قاصرات الطرفند و گفتهاند لذا اين جمله تكرار شده است ولى ظاهر از اين جمله آنست كه اين صفت زنان بهشتى است نه دنيوى و اگر خيرات حسان زنان دنيوى باشند اينها غير از آنهايند و بنابراين تقدير كلام آنست كه در آن باغها حوريان مقصورات در خيام هستند و نميتوان گفت آنانكه خيرات حسانند حورانند كه مقصورات در خيام ميباشند و حقير ترجمه را مبنى بر ظاهر نمودم و محتمل است كه اينها همان قاصرات الطرف باشند و اينها همه اوصاف حور العين بهشتى باشد چنانچه قمّى ره در تفسير حور مقصورات في الخيام نقل فرموده قريب بهمان معنى را كه در ذيل قاصرات الطرف از او نقل شد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه خيمه يك درّه است كه طول آن در آسمان شصت ميل است و در هر زاويه از آن اهلى است براى مؤمن كه نمىبينند آنرا ديگران و نيز از آنحضرت نقل فرموده كه مرور نمودم در شبى كه مرا بآسمان سير دادند بنهرى كه محفوف بود بقبههاى مرجان پس از آن ندا رسيد بمن السّلام عليك يا رسول اللّه پس گفتم اى جبرئيل
جلد 5 صفحه 124
اينها كيانند گفت اينها دخترانى از حور العين ميباشند كه از خدا اذن گرفتند بشما سلام كنند و خدا بآنها اذن داده پس آنها گفتند ما هميشه زندهايم و نمىميريم و هميشه ما تازه جوانيم يائسه نميشويم زنهاى مردهاى كراميم پس قرائت فرمود حور مقصورات في الخيام و بنابراين محتمل است وجه تكرار اهتمام بشأن اين وصف باشد و تأكيد و تقرير و تثبيت آن در اذهان كه معمول در كلام الهى و بلغا است و مكرّر اشاره بآن شده و اهل بهشت تكيه و استناد دارند بر بالشها و مخدّههاى سبز از پارچههاى قيمتى و نگارين بسيار خوب اعلا كه ظاهرا آن سبزى از جلاء آنها و انعكاس مدهامّتان توليد شده چون رفرف بوساده و بالش و بساط اطلاق شده و عبقرى بپارچههاى منقوش نوظهور اعلاى قيمتى اطلاق ميشود و اينجا مقصود جنس است و لذا موصوف بجمع شده و رفارف خضر و عباقرى نيز نادرا قرائت شده و در مجمع آنرا از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده است و اينجا خيلى مناسب است تكرار شود پس كدام يك از نعمتهاى خدا را انكار مينمائيد و نام خداوند برتر و بالاتر از هر نام و پرخير و بركت است چه رسد بذات مباركش كه داراى جلال و مبرّى از نقص و صاحب اكرام و انعام و احسان بر بندگان است و ذو الجلال برفع نيز قرائت شده و بنابراين صفت اسم است باعتبار مسمّى و قمّى ره در اين آيه از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ما جلال خدا و كرامت اوئيم كه اكرام فرموده است خداى تعالى بندگان خود را بطاعت ما و محبّت ما و در كافى از جابر بن عبد اللّه نقل نموده كه چون پيغمبر سوره الرّحمن را قرائت فرمود بر مردم آنها ساكت شدند و چيزى نگفتند پس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود جن از شما بهتر جواب دادند وقتى كه اين سوره را براى آنها قرائت نمودم چون من وقتى ميگفتم فبأى آلاء ربّكما تكذّبان آنها ميگفتند لا بشىء من آلاء ربّنا نكذّب و در ثواب الاعمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كسيكه بخواند سوره الرّحمن را و بگويد بعد از هر فبأى آلاء ربّكما تكذبان لا بشىء من آلائك رب اكذّب چه شب بخواند و چه روز پس بميرد شهيد مرده و اخبار در فضيلت و ثواب اين سوره خصوصا در شب و روز جمعه بسيار است و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم آنرا عروس قرآن خوانده چنانچه در مجمع از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده اين فضيلت را و از امام صادق عليه السّلام فضائل ديگرى را كه آنجا مفصّلا ذكر شده و الحمد للّه رب العالمين
جلد 5 صفحه 125
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
مُتَّكِئِينَ عَلي رَفرَفٍ خُضرٍ وَ عَبقَرِيٍّ حِسانٍ (76) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (77) تَبارَكَ اسمُ رَبِّكَ ذِي الجَلالِ وَ الإِكرامِ (78)
تكيه ميدهند بر و ساده سبز در كلمه رفرف بعضي گفتند بساط بعضي گفتند رياض جنّت و اصل لغت رفرف طائري است که باز ميكند بال خود را که بر جايي فرود آيد لكن بقرينه متّكئين همان و ساده است که تكيهگاه است بساط و رياض محل تكيهگاه نيست.
وَ عَبقَرِيٍّ حِسانٍ و عبقريّ عبارت از چيز نرمي که زير دست ميگذارند زير كتف براي استراحت مثل اينكه تكيه ميدهند به و ساده و دست مياندازند بر عبقريّ.
تَبارَكَ اسمُ رَبِّكَ اسامي الهي هر كدام آن داراي بركاتيست که اگر خدا را به آن اسماء بخوانيد مورد عنايات الهي ميشويد چنانچه ميفرمايد: وَ لِلّهِ الأَسماءُ الحُسني فَادعُوهُ بِها اعراف آيه 179.
بالاخصّ اسماء مختصّه به ذات مقدّسه او که اطلاق بر غير نميشود بالاخص كلمه اللّه و كلمه ربّ و امثال اينها.
ذِي الجَلالِ صفات جلال تنزّه از هر عيب و نقص و احتياج است که تعبير به صفات سلبيّه و صفات جلاليّه ميكنيم.
وَ الإِكرامِ صفات جماليّه که جميع افعال او حسن و بجا و بموقع و موافق حكم و مصالح است بالجمله كلمه تَبارَكَ اسمُ رَبِّكَ راجع به صفات كماليّه ذِي الجَلالِ راجع به صفات جلاليّه وَ الإِكرامِ راجع به صفات جماليّه است و اينکه آيه شريفه كانّه جواب از سؤالات قبل است که خداوند پس از آنكه نعمتهاي خود را که در دنيا و آخرت و عقوبتهايي که به كفّار بيان فرموده و راه تكذيب آنها را بسته که نتوانند تكذيب كنند ميفرمايد پس خداوند تبارك و تعالي ذي الجلال و الاكرام است.
هذا آخر ما اردنا في تفسير هذه السورة المباركة و يتلوه انشاء اللّه تعالي تفسير
جلد 16 - صفحه 391
سورة الواقعة و بقيّة السور. و الحمد للّه و الصلاة و السلام علي رسول اللّه و علي آله آل اللّه و الشكر علي نعماء اللّه و اللعن علي اعداء اللّه و انا العبد المذنب المسيء الراجي الي غفران اللّه سيّد عبد الحسين المدعو بالطيّب غفر له.
جلد 16 - صفحه 392
سورة الواقعة مكيّة و هي ستّ و تسعون آية
بسم اللّه و الحمد للّه و الصلاة علي رسول اللّه و علي آله آل اللّه، و اللعن علي اعدائهم اعداء اللّه الي يوم لقاء اللّه.
امّا الكلام في فضلها اخبار بسيار در فضائل اينکه سوره مباركه رسيده از إبن بابويه مسندا از ابي بصير از حضرت صادق (ع) فرمود:
(من قرء في كلّ ليلة الجمعة الواقعة احبّه اللّه و احبّه الي النّاس اجمعين و لم ير في الدنيا بؤسا و لا فقرا و لا فاقة و لا آفة من آفات الدنيا و کان من رفقاء امير المؤمنين و هذه السوره لامير المؤمنين خاصّه لم يشركه فيها احد)
و نيز مسندا از محمّد إبن حمزه از آن حضرت فرمود:
(من اشتاق الي الجنة و الي صفتها فليقرء الواقعة)
و از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود:
(من قرأ الواقعة کل ليلة قبل ان ينام لقي اللّه عزّ و جلّ و وجهه كالقمر ليلة البدر)
و از حضرت صادق ع روايت شده فرمود
(انّ فيها من المنافع مالا يحصي فمن ذلک اذا قرأت علي الميت غفر اللّه له و اذا قرأت علي من قرب اجله عند موته سهل اللّه له خروج روحه باذن اللّه تعالي)
و غير اينها از اخبار مرويه از حضرت رسالت
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 77)- سپس برای آخرین بار (و سی و یکمین مرتبه) این سؤال را از انس و جن و از تمام افراد میکند: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید»؟
(فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
نعمتهای معنوی، یا نعمتهای مادی، نعمتهای این جهان، یا نعمتهای بهشتی؟ نعمتهائی که سر تا پای وجود شما را فرا گرفته و دائما غرق در آنید، و گاه بر اثر غرور و غفلت همه آنها را به دست فراموشی میسپرید، و از بخشنده این همه نعمتها و کسی که در انتظار نعمتهایش در آینده هستید غافل میشوید؟
کدامیک را منکرید؟
نکات آیه
۱ - لذت ها، زیبایى ها و آسایش بهشت، نعمت هاى انکارناپذیر خدا و غیرقابل تکذیب (متّکین على رفرف خضر ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)
۲ - وجود عناصر کافر و تکذیب گر در میان جن، همانند آدمیان (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)
۳ - سرزنش شدن کافران و تکذیب گران جن و انس از سوى خداوند، به خاطر نادیده انگاشتن نعمت ها و جلوه هاى ربوبیت او (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)
۴ - خداوند، خواهان توجه خلق به نعمت هاى او و سپاس گزارى در برابر آنها (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)
۵ - اشتیاق به نعمت هاى موعود خداوند و ارزش هاى بهشت، مستلزم پرهیز از هرگونه کفر و تکذیب (متّکین على رفرف خضر ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) خداوند با برشمردن نعمت هاى بهشت، شوق دستیابى به آن را در خلق فزونى مى بخشد و در پى آن هشدار مى دهد که کفر و تکذیب، مانع ره یابى به آن نعمت ها است; زیرا تکذیب کنندگان، منفور خدا و شایسته توبیخ اند; نه احسان.
۶ - سپاس نعمت هاى الهى و اعتراف به آن، تکلیفى بس مهم و انکار و ناسپاسى آن، گناهى بس عظیم (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) از ده ها بار تکرار «فبأىّ ءالآء...» در این سوره، مى توان برداشت بالا را استفاده کرد.
موضوعات مرتبط
- اقرار: اهمیت اقرار به نعمتهاى خدا ۴، ۶
- بهشت: زیباییهاى بهشت ۱; لذایذ بهشت ۱; نعمتهاى بهشت ۱، ۵
- جن: تشابه جن با انسان ۲; جنیان کافر ۲; جنیان مکذب ۲; سرزنش جنیان کافر ۳
- خدا: تکذیب ناپذیرى نعمتهاى خدا ۱، ۶; توصیه هاى خدا ۴; سرزنشهاى خدا ۳
- ذکر: اهمیت ذکر منشأ نعمت ۴
- شکر: اهمیت شکر نعمت ۶
- علایق: آثار علاقه به بهشت ۵
- غفلت: غفلت از ربوبیت خدا ۳; غفلت از نعمتهاى خدا ۳
- کافران: سرزنش کافران ۳
- کفر: زمینه اجتناب از کفر ۵
- کفران: گناه کفران نعمت ۶
- گناهان کبیره :۶
منابع