الفلق ٤
کپی متن آیه |
---|
وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ |
ترجمه
الفلق ٣ | آیه ٤ | الفلق ٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«النَّفَّاثَاتِ»: جمع نَفَّاثَة، دمندگان. مراد سخنچینان فساد پیشه است (نگا: جزء عمّ طبّاره، جزء عمّ شیخ محمّد عبده). صیغه مبالغه است و برای مذکّر و مؤنّث به کار میرود. دمیدن در گره، کنایه از افسون و جادو است (نگا: تفهیم القرآن). افسونگران رشتهها را گره میزدند و همراه با مقداری آب دهان به گرهها فوت میکردند و بدانها میدمیدند، و سپس گرهها را باز میکردند، تا به عامّه مردم نشان دهند که گره پیوند زناشوئی فلان مرد و فلان زن را باز و آنان را از هم جدا ساختهاند. نمّامان و سخنچینان هم خویشتن را در لباس دلسوزان و دوستداران در پیش اینان و آنان نشان میدهند و بدین وسیله پیوندها را سست و گسسته میکنند. لذا کار افسونگران و سخنچینان به هم شبیه است. «الْعُقَدِ»: جمع عُقْدَة، گرهها. مراد پیوندها و رابطههای انسانها است؛ از قبیل پیوند زناشوئی، رابطه دوستی، ارتباط مکتبی.
تفسیر
- آيات ۱ - ۵ سوره فلق
- معنى «فلق» در «قل أعوذ بربّ الفلق» و مفاد «و من شرّ ما خلق»
- ذكر خصوص شرّ شبانگاه، شرّ ساحران و شرّ حاسد بعد از ذكر «من شرّ ما خلق»، از باب اهتمام به اين سه شرط است
- چند روايت حاكى از نزول «معوّذتين» بعد از بيمار شدن پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر اثر سحر يك يهودى
- نظر ابن مسعود داثر بر اين كه «معوّذتين» جزء قرآن نيست، ردّ اين نظر و بيان اين كه تواتر قطعى بر اين كه اين دو سوره جزء قرآن اند، وجود دارد
- چند روايت درباره مراد از «فلق» و درباره آثار حسد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4» وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»
بگو: پناه مىبرم به پروردگار سپيده دم. از شرّ آفريدههايش. و از شرّ تاريكى شب، آنگاه كه همه جا را فراگيرد. و از شرّ افسونگرانى كه در گرهها مىدمند. و از شرّ هر حسود آنگاه كه حسد ورزد.
نکته ها
كلمه «فلق» مثل «فجر» به معناى شكافتن است، شكافتن سياهى شب يا سپيده صبح:
«فالِقُ الْإِصْباحِ» «1»؛ شكافتن دانه درون خاك. «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى» «2»
مراد از «غاسِقٍ» آغاز شب است كه تاريكى را به همراه مىآورد. چنانكه در آيهاى ديگر مىفرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ» «3»
شايد مراد از «غاسق» هر موجود ظلمت آور باشد كه تاريكىهاى معنوى را به همراه خود مىآورد و گسترش مىدهد.
از آنجا كه افراد شرور، براى حمله و هجوم و يا توطئه چينى از تاريكى شب استفاده مىكنند، لذا به خدا پناه مىبريم از شرورى كه در شب واقع مىشود.
«1». انعام، 96.
«2». انعام، 95.
«3». اسراء، 78.
جلد 10 - صفحه 645
«نفاثات» از «نفث» به معناى دميدن و «عقد» جمع «عقد» به معناى گره است.
در هر چيزى احتمال بروز شرّ وجود دارد، حتى كمالاتى مثل علم و احسان، شجاعت و عبادت نيز آفاتى دارند. آفت علم، غرور؛ آفت احسان، منّت گذاردن؛ آفت عبادت، عُجب و آفت شجاعت، ظلم و تهوّر است.
در آسيب پذيرى سه اصل وجود دارد آمادگى هجوم از سوى دشمن فرصتهاى مناسب براى هجوم نظير تاريكىها وجود حفرهها و نقطه ضعفها آرى دشمن به دنبال تاريكىها و حفرهها و نقاط ضعف است.
تبليغات سوء، جوسازىها، سخن چينىها، جاسوسىها و شايعهپراكنىها، نمونه هايى از «النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ» است، يعنى مىدمند تا محكمات را سست كنند. چنانكه كسانى با وسوسه و شك ميان همسران فتنه گرى مىكنند «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ» «1»
با اينكه هرچه خدا آفريده، خير است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» «2» ليكن هر چيزى اگر در مسير صحيح خود قرار نگيرد، شرّ مىشود. چنانكه آهن خير است ولى اگر چاقو شد، امكانِ سوء استفاده از آن وجود دارد. «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»
«شَرِّ ما خَلَقَ» يعنى شرّ از سوى مخلوقات است، نه از سوى خالق و نه ناشى از خلقت.
پناه بردن به خدا از خطرات، تنها با گفتن «اعوذ» حاصل نمىشود، بلكه علاوه بر گفتن، عمل نيز لازم است. چنانكه اهل بيت پيامبر عليهم السلام وقتى مسكين و يتيم و اسير، اطعام را كردند، گفتند: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» «3» ما از روز قيامت مىترسيم كه اطعام كرديم. قرآن مىفرمايد: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ» «4» خداوند نيز آنان را از شرّ آن روز نجات داد. پس گفتن «إِنَّا نَخافُ» به تنهايى كارساز نيست، بلكه بايد همراه با عمل باشد.
زشت صورتى نزد رسول خدا از زشتى چهره خود شكايت كرد كه جبرئيل نازل شد و سلام خداوند را به آن مرد زشت رساند و گفت كه خدا مىفرمايد: «اما ترضى ان احشرت على جمال
«1». بقره، 102.
«2». سجده، 7.
«3». انسان، 10.
«4». انسان، 11.
جلد 10 - صفحه 646
جبرييل» آيا دوست دارى كه در قيامت تو به زيبايى جبرئيل باشى؟
مرد شادمان شد و تصميم گرفت تمام عبادات و مستحبّات را انجام دهد. «1»
شرّ مطلق وجود ندارد و خداوند نيافريده است، بلكه چه بسيار امورى كه از يك زاويه، شرّ ديده مىشوند و زاويهاى ديگر خير. چنانكه مولوى مىگويد:
زهر مار، آن مار را باشد حيات
ليك آن، آدمى را شد ممات
پس بَد مطلق نباشد در جهان
بَد به نسبت باشد، اين را هم بدان
بعضى از سختىها و فشارها، شرّ نيست، بلكه رمز تكامل است. مولوى مىگويد:
گندمى را زير خاك انداختند
پس ز خاكش خوشهها برساختند
بار ديگر كوفتندش ز آسيا
قيمتش افزون و نان شد جان فزا
باز نان را زير دندان كوفتند
گشت عقل و جان و فهم سودمند
باز آن جان، چون كه محو عشق گشت
يُعجب الزّراع آمد بعد كشت
قرآن سفارش مىكند كه با همسرانتان خوب رفتار كنيد و اگر نسبت به آنان كراهت داريد، چه بسا در كنار آن الطافى نهفته باشد. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» «2» چنانكه گاهى زن زيبا نيست، ولى مادر فرزندانى بزرگ و برجسته مىشود.
بسيار از تلخىها، استعدادهاى ما را شكوفا مىكند، حالت صبر و مقاومت را در ما رشد مىدهد و دل انسان را خاضع و خاشع مىسازد. «لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» «3»
شب براى مردان خدا، زمان بندگى و عبادت است: «يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ» «4» ولى براى نامردمان، زمان توطئه و تهديد و هجوم است. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ»
سخن و يا حركتى كه روابط و دوستىهاى محكم را متزلزل كند، نفّاثات است و بايد از آن به خدا پناه برد.
پناه بردن انسان به خدا، مستلزم پناه دادن خداوند است وگرنه فرمان پناه بردن لغو بود.
«1». بحارالانوار، ج 22، ص 140.
«2». نساء، 19.
«3». اعراف، 94.
«4». آل عمران، 113.
جلد 10 - صفحه 647
در ميان تمام شرور نام سه شرّ در اين سوره آمده است:
- شرور پنهان و در تاريكىها. «مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»
- شرور زبانهاى ناپاك. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»
- شرور حسادتها و رقابتهاى منفى. «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
برخى زنان به خاطر زيبايى و لطافت در گفتار، مىتوانند مردان را در تصميمات خود سست كنند و مصداق نفّاثات باشند.
يكى از مصاديق نفّاثات، سحر و جادو است و لذا آموزش و عمل آن حرام است.
با اينكه «شَرِّ ما خَلَقَ» شامل تمام شرور مىشود، ولى نام سه شرّ را به خاطر اهميّتى كه دارد، جداگانه آورده است. «غاسِقٍ إِذا وَقَبَ- النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ- حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
پناه بردن در هر حال لازم است، خواه آنجا كه خطر باشد: «شَرِّ ما خَلَقَ» خواه دريافت كمال باشد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ» «1» هرگاه قرآن تلاوت مىكنى از شرّ شيطان به خداوند پناه ببر.
در سوره فلق، در برابر سه شرّ بيرونى، به يك صفتِ الهى پناه مىبريم. (از شرّ غاسق و نفّاثات و حاسد، به صفتِ «بِرَبِّ الْفَلَقِ» پناه برديم.) اما در سوره ناس به عكس است. در برابر يك خطر درونى، به سه صفت الهى پناهنده مىشويم. (از شرّ وسوسه قلب، به صفاتِ «بِرَبِّ النَّاسِ»، «مَلِكِ النَّاسِ» و «إِلهِ النَّاسِ» پناه مىبريم.)
بحثى درباره حسادت
تلاش براى به دست آوردن كمالاتى كه ديگران دارند، غبطه و ارزش است، ولى تلاش براى نابود كردن كمالات ديگران حسادت است. حسادت نشانه كم ظرفيّتى و تنگ نظرى است. اولين قتلى كه در زمين واقع شد به خاطر حسادت ميان فرزندان آدم بود و اولين گناهى كه در آسمان واقع شد، حسادت ابليس به آدم بود. در حديث مىخوانيم: حسادت ايمان را مىخورد آن گونه كه آتش هيزم را. «2»
«1». نحل، 98.
«2». كافى، ج 2، ص 306.
جلد 10 - صفحه 648
آنچه بر سر اهل بيت پيامبر عليهم السلام آمد كه آنان را كنار زدند، ناشى از حسادت بود و قرآن در آيه 54 سوره نساء مىفرمايد: چرا به خاطر الطاف و تفضّل خداوند، بر افراد لايق حسادت مىورزند، مگر نمىدانند ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملك عظيم داديم.
حسادت در ميان تمام شرور، برجستهترين شرّ است. زيرا حسود نقشهها مىكشد و حيلهها مىكند و مرتكب انواع شرور مىشود تا به هدف برسد.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «الحسد داء عياء لا يزال الا بهلك الحاسد او بموت المحسود» «1» حسادت مرض خطرناكى است كه جز با مرگ محسود يا هلاكت حسود از بين نمىرود.
حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و در برابر اراده و حكمت او جهت مىگيرد كه چرا به او عطا كرده و به من نداده است.
حسود هرگز خيرخواهى و نصيحت نمىكند و به خاطر خوى حسادت، از رسيدن خير خودش به ديگران جلوگيرى مىكند.
قرآن، ريشه بسيارى از گناهان را «بغيا» به معناى حسادت دانسته است و امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «ان الكفر اصله الحسد» «2» ريشه كفر حسادت است. چنانكه در برابر پيامبران مىگفتند: «أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» «3» آيا انسانى مثل ما پيامبر شود و ما را هدايت كند؟
حسود، اهل تواضع و تشكر نيست و هرگز به كمالات ديگران گواهى نمىدهد و قهراً مرتكب گناه كتمان حق مىشود.
حسود معمولًا منافق است. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «الحاسد يظهر و ده فى اقواله و يخفى بغضه فى افعاله» «4» در ظاهر اظهار علاقه مىكند ولى در باطن كينه و بغض دارد.
منشأحسادت چيست؟
«1». نهجالبلاغه، حكمت 493.
«2». كافى، ج 8، ص 7.
«3». تغابن، 6.
«4». غررالحكم.
جلد 10 - صفحه 649
گاهى تبعيض نابجا ميان افراد، حسادت آنان را بر مىانگيزد.
گاهى مردم توجيه نيستند و شرايط را يكسان مىپندارند و همينكه يك برترى و امتيازى ديدند حسادت مىورزند. در حالى كه اگر حكمت و دليل تفاوتها را بدانند آرام مىشوند.
حسادت در خاندان نبوت نيز پيدا مىشود، همان گونه كه در خانه حضرت يعقوب، حسادت فرزندان، آنان را به چاه افكندن برادر وادار كرد.
دامنه حسادت تنها نسبت به نعمتهاى مادى نيست، بلكه گاهى نسبت به ايمان افراد حسادت مىشود و مىخواهند آنان را به كفر برگردانند. «يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً» «1»
روشن است كه حسادت، آرزوى نابودى نعمت ديگران است، وگرنه درخواست نعمت از خداوند، حسادت نيست. چنانكه سليمان از خداوند حكومتى بى نظير خواست: «مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ» «2» و حضرت على عليه السلام در دعاى كميل از خداوند مىخواهد كه نصيب او بيشتر باشد و قرب او به خداوند نيز بيشتر باشد. و اجعلنى من احسن عبيدك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك ...
براى درمان حسادت بايد اينگونه فكر كرد:
دنيا، كوتاه و كوچك است و غصه براى آن ارزشى ندارد.
ما نيز نعمتهايى داريم كه ديگران ندارند.
نعمتها بر اساس حكمت تقسيم شده است، گرچه ما حكمت آن را ندانيم.
آنكه نعمتش بيشتر است، مسئوليّتش بيشتر است.
بدانيم كه حسادت ما بىنتيجه است و خداوند به خاطر اينكه بندهى چشم ديدن نعمتى را ندارد، لطف خود را قطع نمىكند و فقط خودمان را رنج مىدهيم.
پیام ها
1- پناه بردن به خدا را بايد به زبان جارى كرد. «قُلْ أَعُوذُ»
2- به خاطر زيادى خطرات و اهميّت آن انبيا نيز بايد به خدا پناه برند. «قُلْ أَعُوذُ»
3- اصلاح خود و جامعه، بدون استمداد و پناهندگى به خداوند امكان ندارد. «قُلْ
«1». بقره، 109.
«2». ص، 35.
جلد 10 - صفحه 650
أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»
4- چون شرور بر قلب و فكر انسان قفل مىزنند، بايد به قدرتى پناه برد كه شكافنده و شكننده قفلها و موانع باشد. «بِرَبِّ الْفَلَقِ»
5- در دعا با ديد وسيع برخورد كنيد. «شَرِّ ما خَلَقَ» (همه مخلوقات را در برمىگيرد.)
6- در ميان همه شرور، شر حسادت، تفرقه افكنى، عهد شكنى و توطئههاى پنهان اهميّت بيشترى دارد. مِنْ شَرِّ غاسِقٍ ... شَرِّ النَّفَّاثاتِ ... شَرِّ حاسِدٍ
7- دشمن آنقدر مىدمد تا تبليغاتش مؤثّر واقع شود. ( «نفاثات» جمع «نفاثة»، صيغه مبالغه است.)
8- با وسوسهها عقايد سست مىشود و حرف اثر مىكند. «مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»
9- حسادت، دارويى جز پناه بردن به خدا ندارد. قُلْ أَعُوذُ ... إِذا حَسَدَ
10- زمينهها زمانى خطرناك است كه به فعليّت در آيند. «حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»
11- حسادت، كم و بيش در افراد هست؛ اقدام عملى بر اساس آن گناه است. «إِذا حَسَدَ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 652
سوره ناس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4»
وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ: و از شرّ دمندگان يعنى زنانى كه كلمات سحر مىگويند و مىدمند، فِي الْعُقَدِ: در گرهها. مراد نفاثات، زنانىاند كه ابطال كنند مقاصد مردان را به حيلهها و مكرها و صرف آراى ايشان نمايند از مرادشان، به ارائه محاسن خود به ايشان و عرض نفس خود به آنها و ايشان را مفتون خود گردانيدن.
بيان- شهيد ثانى (رضوان اللّه عليه) فرمايد: سحر، كلام يا كتابت يا رقيه يا اقسام و غرائم و امثال آن. كه احداث شود به سبب آن ضررى بر غير و از جمله بستن مرد را به حيله كه نتواند استمتاع برد از زوجه خود. و اقسام بسيار دارد: از جمله دخنه (دود كردن) عقد (گره زدن) رقيه (افسون) تصوير (صورت كشيدن) نفث (دميدن) كه در نتيجه ضررى بر غير طارى گردد. تمام شعب آن
جلد 14 - صفحه 392
حرام است و از شر اينگونه اشخاص پناه به خدا بايد برد. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ «1» مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ «2» وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ «3» وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ «4»
وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ «5»
ترجمه
بگو پناه ميبرم بپروردگار سفيده صبح
از شرّ آنچه آفريده است
و از شرّ شب تاريك چون در آيد
و از شرّ دمندگان در گرهها
و از شرّ حسودى كه ابراز حسد نمايد.
تفسير
خلاصه مستفاد از روايات خاصه و عامه در شأن نزول اين سوره مباركه و سوره بعد كه آن دو را معوّذتان خواندهاند آنست كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رنجور شد و جبرئيل بآن حضرت خبر داد كه لبيد بن اعصم يهودى براى او جادو كرده و در چاه ازوان انداخته موثّقترين مردم و كسى را كه مانند خودت باشد بفرست آن را بيرون آورد و آن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را مبعوث بر اين امر فرمود و او با يكى دو نفر كه گفتهاند زبير و عمّار بودند رفتند و آب چاه را كشيدند و بعد از فحص در ته چاه حقّهاى يافتند و آنرا خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آوردند و گشودند در آن ريسمانى از موى سر يا زه كمانى بود كه يازده گره خورده بود و اين دو سوره آن روز نازل شد و امير المؤمنين عليه السّلام بامر پيغمبر (ص) آن دو را بر آن قرائت فرمود و هر آيهاى كه ميخواند يك گره باز ميشد تا تمام باز شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فورا عافيت پيدا كرد و صادقين عليهما السلام در جواب كسيكه تصور نموده اين دو سوره از قرآن نيست چون در مصحف ابن مسعود ثبت نشده فرمودهاند او اشتباه نموده از قرآن است و از امام صادق عليه السّلام قرائت آن دو سوره در نماز مغرب و تجويز قرائت آن دو در نماز واجب نقل شده و خداوند خطاب به پيغمبر خود فرموده كه بگو تا بگويند امّت پناه ميبرم بپروردگار و بيرون آورنده سفيده صبح بشكافتن پرده تاريكى
جلد 5 صفحه 456
شب چون فلق بر عمود صبح اطلاق ميشود باعتبار آنكه پرده شب را ميشكافد و بيرون ميآيد و در بعضى از روايات ببعضى از دركات سخت جهنّم تفسير شده از شرّ تمام موجودات عالم خلق نه عالم امر كه خير محض است و از شرّ شب تاريك وقتى داخل شود و تاريكى آن عالم را فرو گيرد چون در آن وقت ترس از مضارّ و شدّت امراض بيشتر است و از شرّ نفوس شريره ساحران يا زنان جادوگر كه گرهها در ريسمانها ميزنند و ميدمند در آن چون نفث دميدن است با آب دهان كه ضميمه آن شود و از شر حسود كه حسد خود را اظهار نمايد و بر طبق آن عملى انجام دهد نه آن حسودى كه ميسوزد و ميسازد و گناهى نميكند و بعضى آن را بچشم زدن تفسير نمودهاند كه سابقا بيان آن شده است و در بعضى از روايات باين معنى اشاره شده و ظاهرا اعمّ است چون حسود ممكن است بچشم زدن اعمال حسد نمايد و ممكن است بآزار و اضرار ديگرى بپردازد و در مجمع فرموده روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بسيارى از اوقات حسنين عليهما السّلام را باين دو سوره تعويذ ميفرمود و بعضى گفتهاند خداوند در اين سوره شرور را جمع نموده و ختم فرموده آنها را بحسد تا معلوم شود كه آن پستترين طبايع است پناه ميبريم بخدا از آن.
جلد 5 صفحه 457
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مِن شَرِّ النَّفّاثاتِ فِي العُقَدِ «4»
دو نحوه تفسير شده يكي آنكه مراد زنهاي ساحره که سحر ميكنند و گره ميزنند و در آن ميدهند و توضيح آن اينکه است که سحر و شعبده حقيقت ندارد بلكه ابهام است و بنظر ميآيد که ساعت را بنظر ميآورد خورد ميكند سپس صحيح بصاحبش برميگرداند مرحوم والد فرمود: من از خارج شهر سوار بر استري بودم وارد ميدان شاه شدم ديدم جمعيت زيادي دور يك شتري جمع شدند و قاهقاه ميخندند رفتم
جلد 18 - صفحه 272
مشاهده كنم ديدم يك نفر از زير پاي شتر ميرود و از زير دست شتر بيرون ميآيد و چشمبندي كرده اينها خيال ميكنند که در ما تحت شتر ميرود و از دهان شتر بيرون ميآيد. او را خواستم باو گفتم که: تو چنين ميكني، گفت: شما از كجا ميآييد!- گفتم:
از فلان قريه. گفت: من تا يك فرسخي شهر را چشمبندي كردم و عوام خيال ميكنند که اينها واقعيت دارد و همين در نفوس آنها تأثير ميكند و غمگين ميشوند بايد پناه برد بخدا از سحر سحره، و معناي نفث هم بزبان ما فوت است که در كره ميزنند سپس كرهها را باز ميكنند و خيال طرف را راحت ميكنند.
و نحوه ديگر که تفسير شده بزنهايي که بزيان شوهران خود نظر آنها را از مقاصدي که دارند منصرف كنند تا بر طبق دلخواه آنها رفتار كنند که امروز رواج زيادي پيدا كرده اسباب ساز بگيرند آنها را در مراكز فحشاء ببرند و چه و چه و چه.
و در حديث داريم ميفرمايد:
دينهم دنانيرهم و قبلتهم نسائهم.
نبايد انسان عاقل متدين گوش بحرف آنها دهد و بر خلاف دين رفتار نمايد زنها ضعفاء العقول و هوا- پرست و شهوتران هستند ضرر آنها بيشتر از ضرر شيطان است دشمن داخلي هستند بگذريم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- بعد میافزاید: «و از شرّ آنها که در گرهها میدمند» و هر تصمیمی را سست میکنند (و من شر النفاثات فی العقد).
بسیاری از مفسران «نفاثات» را به معنی «زنان ساحره» تفسیر کردهاند آنها اورادی را میخواندند و در گرههایی میدمیدند و به این وسیله سحر میکردند.
ولی جمعی آن را اشاره به زنان وسوسهگر میدانند که پی در پی در گوش مردان، مخصوصا همسران خود، مطالبی را فرو میخوانند تا عزم آهنین آنها را در انجام کارهای مثبت سست کنند.
فخر رازی میگوید: زنان به خاطر نفوذ محبتهایشان در قلوب رجال در آنان تصرف میکنند.
این معنی در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است زیرا یکی از مهمترین وسائل نفوذ جاسوسها در سیاستمداران جهان استفاده از زنان جاسوسه است که با این «نفّاثات فی العقد» قفلهای صندوقهای اسرار را میگشایند و از مرموزترین مسائل با خبر میشوند و آن را در اختیار دشمن قرار میدهند.
بعضی نیز نفاثات را به «نفوس شریره»، و یا «جماعتهای وسوسهگر» که با تبلیغات مستمر خود گرههای تصمیمها را سست میسازند تفسیر نمودهاند.
ج5، ص626
بعید نیست که آیه مفهوم عام و جامعی داشته باشد که همه اینها را شامل شود حتی سخنان سخن چینها، و نمّامان که کانونهای محبت را سست و ویران میسازند.
نکات آیه
۱ - زنانى، در عصر بعثت با گره زدن و افشاندن ترشحات دهان بر گره ها، مردم را جادو مى کردند. (النفّ-ثت فى العقد) فعل «نَفَثَ»، زمانى گفته مى شود که شخص ترشحاتى از دهان بیرون افکند (مصباح) و «نَفْث» شبیه دمیدن و کمتر از آب دهان افکندن است (صحاح). حرف «ال» در «النفّاثات»، گرچه براى تعریف جنس است; ولى در مقایسه با «غاسق» و «حاسد» - که نکره آورده شده است - ممکن است به معروف بودن کسانى که «نفّاثة» (افسون گر) بودند، نظر داشته باشد.
۲ - دمیدن در گره ها و رساندن ذرّات آب دهان به آن به شکلى خاص، نوعى جادو و داراى آثارى نامطلوب بر انسان است. (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد)
۳ - افسون گران، انسان هایى شرور و آزاردهنده دیگران (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد) اضافه شرّ در آیه قبل و بعد، به نکره و در این آیه به معرفه، بیانگر تعمیم شر بودن به تمام کسانى است که «نفّاث» (افسون گر) بودند.
۴ - پیامبر(ص)، در معرض خطر از سوى جادوگران و کسانى که با دمیدن در گره هایى مخصوص، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند. (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد)
۵ - پناه بردن به خداوند از شرّ جادوگران، توصیه اى الهى به پیامبر(ص) (قل أعوذ ... و من شرّ النفّ-ثت فى العقد)
۶ - خداوند، توانا بر ابطال سحر و بى اثر کردن نَفَس جادوگران (و من شرّ النفّ-ثت فى العقد)
موضوعات مرتبط
- استعاذه: استعاذه از جادوگران ۵; استعاذه به خدا ۵
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
- جادو: آثار جادو با ترشحات دهان ۲; آثار جادو با گره زدن ۲; ابطال جادو ۶; اقسام جادو ۲; جادو با ترشحات دهان ۱; جادو با گره زدن ۱
- جادوگران: اذیتهاى جادوگران ۳، ۴; خطر جادوگران ۴; شرارت جادوگران ۳
- خدا: توصیه هاى خدا ۵; قدرت خدا ۶
- زن: زنان جادوگر در صدراسلام ۱
- محمد(ص): اذیت محمد(ص) ۴; توصیه به محمد(ص) ۵; زمینه آسیب پذیرى محمد(ص) ۴; زمینه تأثیر جادو بر محمد(ص) ۴
منابع