روایت:الکافی جلد ۲ ش ۹۴۹
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن محمد بن سنان عن ابان بن عبد الملك قال حدثني بكر الارقط عن ابي عبد الله او عن شعيب عن ابي عبد الله ع :
الکافی جلد ۲ ش ۹۴۸ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۹۵۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۱۱۱
راوى گويد: مردى خدمت امام صادق (ع) رسيد و عرض كرد: اصلحك اللَّه، راستى كه من مردى هستم و تنها رو به سوى شما دارم به واسطه دوستى و ارادت به شما و اكنون به سختى حاجتمند شدهام و من به وسيله ارادت به شما خود را به خاندان و تبارم نزديك كردم تا بدين وسيله به من كمك كنند، ولى اين خود بيشتر مايه دورى آنها از من گرديد، فرمود: آنچه خدا به تو داده است (يعنى ولايت اهل بيت (ع) بهتر است از آنچه كه از تو گرفته است (يعنى مال دنيا و مهرورزى خاندان و عشيره)، گفت: قربانت، دعا كنيد برايم كه خدايم از خلقِ خود بىنياز كند، فرمود: خدا روزى هر كس را به دست هر كس قسمت كرده است كه خواسته و صلاح دانسته ولى تو از خدا بخواه كه تو را از احتياجى كه به در خانه مردمان پست بىچارهات كند بر كنار و بىنياز سازد.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۶۶
شخصى خدمت امام صادق عليه السّلام آمد و عرضكرد: اصلحك اللَّه من مردى هستم كه دوستى خود را تنها بشما متوجه ساخته و از ديگران بريدهام، و اكنون احتياج سختى برايم پيش آمده كه بواسطه آن بفاميل و قومم نزديك شدم (كه شايد گرفتاريم را برطرف كنند) ولى جز دورى از آنها برايم نيفزود (بمن پاسخ رد دادند كه مجبور شدم از آنها كناره گيرم) امام فرمود: آنچه خدا بتو داده (كه ولايت اهل بيت عليهم السلام باشد) از آنچه از تو گرفته (كه مال دنيا باشد) بهتر است، عرضكرد: قربانت گردم، از خدا بخواه كه مرا از خلقش بىنياز كند، فرمود: خدا روزى هر كه را خواسته بدست كسى كه خواسته قرار داده و تقسيم نموده (پس مردم بيكديگر محتاجند) ليكن از خدا بخواه كه ترا بىنياز كند از احتياجى كه بمخلوق پست و لئيمش ناچار شوى.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۶۴۳
محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از محمد بن سنان، از ابان بن عبدالملك روايت كرده است كه گفت: حديث كرد مرا بكر ارقط، از امام جعفر صادق عليه السلام يا از شعيب «۱»، از امام جعفر صادق عليه السلام كه: يكى بر آن حضرت داخل شد و به آن حضرت عرض كرد كه: خدا تو را به اصلاح آورد! به درستى كه منم مردى كه به سوى شما منقطع شدهام به دوستى خويش (/ و غير از شما كسى را دوست نمىدارم)، و پريشانى سختى به من رسيده، و به اين دوستى، به سوى خاندان و خويشاوندان خود تقرّب جستم؛ پس نيفزود مرا تقرّب به اين امر، نسبت به ايشان، مگر دورى، كه از من بيشتر دورى كردند. فرمود كه: «آنچه خدا به تو عطا فرموده، بهتر است از آنچه از تو فرا گرفته شده». عرض كرد كه: فداى تو گردم! دعا كن كه خدا مرا از خلق خود بىنياز گرداند. فرمود: «به درستى كه خدا روزى هر كه را خواسته، بر دست هر كه خواسته تقسيم فرموده، وليكن از خدا بخواه كه تو را بىنياز گرداند، از حاجتى كه تو را ناچار كند به سوى ناكسان از خلقش». __________________________________________________
(۱). يا شبيب.