روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۱۷۳

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۸ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۲ ش ۱۱۷۳ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۱۷۳ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن عثمان بن عيسي عن سماعه عن ابي بصير عن ابي عبد الله ع قال :


الکافی جلد ۲ ش ۱۱۷۲ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۱۱۷۴
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ مَنْ يُتَّقَى شَرُّه‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۲۵۹

از امام صادق (ع) فرمود: راستى يك روز كه پيغمبر (ص) نزد عايشه بود، به ناگاه مردى اجازه شرفيابى خواست و رسول خدا (ص) فرمود: چه بد مردى است از تيره خود، عايشه برخاست و به درون اطاق رفت و رسول خدا (ص) اجازه ورود بدان مرد داد و چون وارد شد، رسول خدا (ص) با خوشروئى از او پذيرائى كرد و با او به گفتگو پرداخت تا چون به پايان رسانيد و بيرون شد از نزد آن حضرت، عايشه گفت: يا رسول اللَّه! تو اين مرد را بدان بدى ياد كردى و چون آمد، از او پذيرائى خوبى نمودى، رسول خدا (ص) در اين هنگام فرمود: راستى از بدترين بنده‏هاى خدا آن كس است كه از هرزه‏درائيش همنشينى با او را بد دارند.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۸

حضرت صادق عليه السلام فرمود: روزى پيغمبر (ص) نزد عايشه بود ناگاه مردى اجازه شرفيابى خواست، رسول خدا (ص) فرمود: چه مرد بدى است از اين تيره و قبيله، پس عايشه برخاست و بدرون اطاق رفت و رسول خدا (ص) اجازه ورود بآن مرد داد، همين كه وارد شد حضرت با روى باز از او پذيرائى كرد و با او بگفتگو پرداخت تا هنگامى كه بپايان رسانيد و آن مرد از نزدش بيرون رفت، عايشه (برگشته) و عرضكرد: اى رسول خدا در حالى كه شما اين مرد را ببدى ياد كردى با روى باز از او پذيرائى كردى؟ در اين هنگام حضرت فرمود: از بدترين بندگان خدا كسى است كه براى دشنامگوئيش همنشينى با او را بد دارند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۳

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از احمد بن محمد بن خالد، از عثمان بن عيسى، از سماعه، از ابو بصير، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود: «پيغمبر صلى الله عليه و آله روزى در نزد عايشه بود، و در آن بين كه در منزل او تشريف داشت، ناگاه مردى رخصت طلبيد كه بر آن حضرت داخل شود. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه: بد صاحب قوم و قبيله‏اى است. عايشه برخاست و داخل حجره شد، و رسول خدا صلى الله عليه و آله آن مرد را رخصت داد كه داخل شود؛ پس چون داخل شد، رسول خدا روى مبارك را به او آورد و با نهايت گشاده‏رويى با او سخن مى‏گفت، تا آنكه چون فارغ شد و از پيش آن حضرت بيرون رفت. عايشه به آن حضرت عرض كرد كه: يا رسول اللَّه! در بين اينكه اين مرد را ذكر مى‏فرمودى به آن‏چه او را با آن ياد نمودى، ناگاه به او رو آوردى به روى مبارك و گشاده‏رويى؛ پس رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن هنگام فرمود: به درستى كه از جمله بدترين بندگان خداى عز و جل، كسى است كه مردم همنشينى با او را ناخوش دارند، به جهت زشتگويى كه دارد».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)