روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۱۷۳
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن عثمان بن عيسي عن سماعه عن ابي بصير عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۱۷۲ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۱۷۴ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۲۵۹
از امام صادق (ع) فرمود: راستى يك روز كه پيغمبر (ص) نزد عايشه بود، به ناگاه مردى اجازه شرفيابى خواست و رسول خدا (ص) فرمود: چه بد مردى است از تيره خود، عايشه برخاست و به درون اطاق رفت و رسول خدا (ص) اجازه ورود بدان مرد داد و چون وارد شد، رسول خدا (ص) با خوشروئى از او پذيرائى كرد و با او به گفتگو پرداخت تا چون به پايان رسانيد و بيرون شد از نزد آن حضرت، عايشه گفت: يا رسول اللَّه! تو اين مرد را بدان بدى ياد كردى و چون آمد، از او پذيرائى خوبى نمودى، رسول خدا (ص) در اين هنگام فرمود: راستى از بدترين بندههاى خدا آن كس است كه از هرزهدرائيش همنشينى با او را بد دارند.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۱۸
حضرت صادق عليه السلام فرمود: روزى پيغمبر (ص) نزد عايشه بود ناگاه مردى اجازه شرفيابى خواست، رسول خدا (ص) فرمود: چه مرد بدى است از اين تيره و قبيله، پس عايشه برخاست و بدرون اطاق رفت و رسول خدا (ص) اجازه ورود بآن مرد داد، همين كه وارد شد حضرت با روى باز از او پذيرائى كرد و با او بگفتگو پرداخت تا هنگامى كه بپايان رسانيد و آن مرد از نزدش بيرون رفت، عايشه (برگشته) و عرضكرد: اى رسول خدا در حالى كه شما اين مرد را ببدى ياد كردى با روى باز از او پذيرائى كردى؟ در اين هنگام حضرت فرمود: از بدترين بندگان خدا كسى است كه براى دشنامگوئيش همنشينى با او را بد دارند.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۳
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد بن خالد، از عثمان بن عيسى، از سماعه، از ابو بصير، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود: «پيغمبر صلى الله عليه و آله روزى در نزد عايشه بود، و در آن بين كه در منزل او تشريف داشت، ناگاه مردى رخصت طلبيد كه بر آن حضرت داخل شود. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود كه: بد صاحب قوم و قبيلهاى است. عايشه برخاست و داخل حجره شد، و رسول خدا صلى الله عليه و آله آن مرد را رخصت داد كه داخل شود؛ پس چون داخل شد، رسول خدا روى مبارك را به او آورد و با نهايت گشادهرويى با او سخن مىگفت، تا آنكه چون فارغ شد و از پيش آن حضرت بيرون رفت. عايشه به آن حضرت عرض كرد كه: يا رسول اللَّه! در بين اينكه اين مرد را ذكر مىفرمودى به آنچه او را با آن ياد نمودى، ناگاه به او رو آوردى به روى مبارك و گشادهرويى؛ پس رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن هنگام فرمود: به درستى كه از جمله بدترين بندگان خداى عز و جل، كسى است كه مردم همنشينى با او را ناخوش دارند، به جهت زشتگويى كه دارد».