روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۱۳۴
آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر
علي بن ابراهيم عن ابيه و علي بن محمد جميعا عن القاسم بن محمد عن سليمان المنقري عن عبد الرزاق بن همام عن معمر بن راشد عن الزهري محمد بن مسلم بن عبيد الله قال :
الکافی جلد ۲ ش ۱۱۳۳ | حدیث | الکافی جلد ۲ ش ۱۱۳۵ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۲۳۵
زهرى گويد: از على بن الحسين (ع) پرسش شد كه كدام از اعمال بهتر است؟ در پاسخ فرمود: پس از شناختن خدا عز و جل و شناختن رسول خدا (ص) عملى بهتر از بغض دنيا نيست و به راستى كه آن شعبههاى بسيارى دارد و معاصى هم شعبههاى بسيارى دارند. اول چيزى كه خدا به وسيله آن نافرمانى شد: كبر و سربزرگى بود، گناه ابليس هنگامى كه سرباز زد و سر بزرگى كرد و از كافرين شد، سپس حرص است و آن گناه آدم و حوا است (ع) هنگامى كه خدا عز و جل به آنها فرمود (۳۵ سوره بقره): «بخوريد از هرجا كه خواهيد و نزديك نشويد به اين درخت تا از ستمكاران باشيد» و آن دو دنبال چيزى رفتند كه بدان نيازى نبود و اين خوى در نژادِ آنها در آمد تا به روز رستاخيز و اين است كه بيشتر آنچه آدمىزاده به جستجوى آن است چيزى است كه بدان نياز ندارد، سپس حسد است و اين گناهِ پسر آدم است هنگامى كه حسد ورزيد به برادر خود و او را كشت و از اين است كه شعبههائى پديد آيد از دوستى زنان و دوستى دنيا و دوستى رياست و راحتطلبى و حبّ سخنورى و گفتار و حبّ برترى و ثروت و اين خود هفت خصلت شد كه همه آنها در حبّ دنيا فراهم هستند و پيغمبران و دانشمندان پس از فهميدن آن گفتهاند: حبّ دنيا سر هر گناهى است، و دنيا دو دنيا است: دنياى به اندازه ضرورت زندگى و دنياى ملعون.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۴
زهرى گويد: از حضرت على بن الحسين عليه السّلام پرسيدند: بهترين كردارها در نزد خداوند چيست؟ فرمود: كردارى پس از شناختن خداى عز و جل و شناختن پيمبرش صلى اللَّه عليه و آله بهتر از بغض دنيا نيست، زيرا كه براى آن شعبههاى بسيارى است، و براى گناهان نيز شعبههائى است، پس اول چيزى كه بوسيله آن نافرمانى خداوند شد كبر بود و آن گناه شيطان بود آن هنگام كه سر باز زد و تكبر ورزيد و از كافرين شد، سپس حرص است و آن گناه آدم و حوا عليهما السّلام بود آن هنگام كه خداوند عز و جل بآن دو فرمود: «بخوريد از هر جا كه خواهيد و نزديك نشويد بدين درخت كه ميشويد از ستمگران» (سوره اعراف آيه ۱۹) و آن دو دنبال چيزى رفتند كه بدان نيازى نداشتند، و اين خوى در نژادشان تا روز رستاخيز در آمد و روى همين است كه بيشتر آنچه آدميزاد بجستجوى آن است چيزهائيست كه بدان نياز ندارد، سپس حسد است و آن گناه فرزند آدم (قابيل) است، آن هنگام كه ببرادرش (هابيل) حسد ورزيد و او را كشت، و از اين منشعب مىشود: دوستى زنان، دوستى دنيا، دوستى رياست. دوستى راحتى (و راحتطلبى) دوستى سخنورى و گفتار، دوستى برترى بر ديگران، دوستى ثروت، و اينها هفت خصلت است كه همه آنها در دوستى دنيا گرد آمده، و پيمبران و دانشمندان پس از شناختن آن گفتهاند دوستى دنيا سر هر گناهى است، و دنيا دو قسم دنيا است، دنياى بلاغ (يعنى بمقدار ضرورت زندگى، يا بمعناى وسيله رسيدن بآخرت) و دنياى ملعون.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۷۴۹
على بن ابراهيم، از پدرش و على بن محمد هر دو روايت كردهاند، از قاسم بن محمد، از سليمان منقرى، از عبد الرّزّاق بن همام، از معمر بن راشد، از زهرى، از محمد بن مسلم بن عبيداللَّه كه گفت: از حضرت على بن الحسين عليهما السلام سؤال شد ... تا آخر آنچه در باب مذمّت دنيا و بىرغبتى در آن گذشت، با اختلافى در سند.