الحشر ٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

و آنچه را خدا از آنان [= یهود] به رسولش بازگردانده (و بخشیده) چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید،) نه اسبی تاختید و نه شتری؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می‌سازد؛ و خدا بر هر چیز توانا است!

و آنچه را خدا از [اموال‌] آنان (يهوديان) به رسم «فيى‌ء» عايد پيامبر خود گردانيد، شما [براى به دست آوردن آن‌] هيچ اسب و شترى بر آن نتاختيد [پس در آن حقى نداريد] و ليكن خداست كه فرستادگان خود را بر هر كه بخواهد چيره مى‌گرداند، و خدا بر هر كارى تواناست
و آنچه را خدا از آنان به رسم غنيمت عايد پيامبر خود گردانيد، [شما براى تصاحب آن‌] اسب يا شترى بر آن نتاختيد، ولى خدا فرستادگانش را بر هر كه بخواهد چيره مى‌گرداند، و خدا بر هر كارى تواناست.
و آنچه را که خدا از (مال) آنها به رسم غنیمت به رسول خود باز داد (متعلق به رسول است، زیرا) شما سپاهیان اسلام بر آن هیچ اسب و شتری نتاختید و لیکن خدا رسولانش را بر هر که خواهد مسلّط می‌گرداند و خدا بر هر چیز تواناست.
اموال و زمین هایی را که خدا به عنوان غنیمت به پیامبرش بازگرداند، شما برای به دست آوردنش اسب و شتری نتازاندید [و در نتیجه به زحمت نیفتادید]، ولی خدا پیامبرانش را بر هر که بخواهد مسلط و چیره می کند، و خدا بر هر کاری تواناست.
و آنچه خدا از داراييشان به پيامبر خود غنيمت داد، آن نبود كه شما با اسب يا شترى بر آن تاخته بوديد؛ بلكه خدا پيامبرانش را بر هر كه بخواهد مسلط مى‌سازد، و خدا بر هر چيزى قادر است.
و هر چه خداوند از ایشان به [صورت فی‌ء] عاید پیامبرش گرداند، شما در آن نه اسبان را به تاخت در آوردید و نه شتران را، بلکه خداوند پیامبرانش را بر هر کس که خواهد سلطه دهد، و خداوند بر هر کاری تواناست‌
و آنچه خداى از [مال و زمين‌] آنها- جهودان- به پيامبر خود باز گردانيد- يعنى به غنيمت به وى ارزانى داشت- شما هيچ اسبى و شترى بر آن نتاخته بوديد- از اين رو حقى در آن نداريد-، و ليكن خداست كه پيامبران خود را بر هر كه خواهد چيره مى‌گرداند، و خدا بر هر چيزى تواناست.
چیزهائی را که خدا از دارائی ایشان (یعنی بنی‌نضیر) به پیغمبر خود ارمغان داشته است شما اسبانی و شترانی را برای آن به تاخت درنیاورده‌اید (و با جنگ تصرّف ننموده‌اید) و بلکه خداوند پیغمبران خود را بر هر کس که بخواهد چیره می‌گرداند، و خدا بر هر کاری توانا است.
و آنچه را خدا از آنان (به رسم غنیمت) بر پیامبر خود برگردانید، شما (برای تصاحب آن) اسب یا سواری (دگری) بر آن نتاختید. ولی خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره می‌گرداند. و خدا بر هر چیزی بس تواناست.
و آنچه بهره داد خدا پیمبر خویش را از ایشان پس نتاختید بر آن اسبان و نه اشترانی و لیکن خدا چیره گرداند فرستادگانش را بر هر که خواهد و خدا است بر همه چیز توانا


الحشر ٥ آیه ٦ الحشر ٧
سوره : سوره الحشر
نزول : ٤ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا»: چیزهائی که. مبتدا است و جمله (فَمَآ أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکَابٍ) خبر آن است. «أَفَآءَ»: عطاء کرد. عائد کرد. ارمغان داشت (نگا: احزاب / ). (فَیْء) از این ماده است و به معنی غنیمتی است که بدون جنگ بدست آید. برخلاف (غَنیمت) که با جنگ بدست می‌آید. «مَآ أَوْجَفْتُمْ»: نتاخته‌اید. ندوانده‌اید. به شتاب و جولان درنیاورده‌اید. «خَیْلٍ»: اسبان. «رِکَابٍ»: شتران. خیل و رکاب، اسم جمع بوده و از لفظ خود دارای مفرد نمی‌باشند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

ابن عباس گوید: آیه ۷ درباره اموال اهل القرى که عبارت از بنوالنضیر و بنوقریظه است، نازل گردیده و آن دو طایفه در مدینه و فدک که سه میلى مدینه است. اقامت داشته اند و نیز عبارت از اهل خیبر و قراء عرینه و ینبع بوده که این قراء را خداوند به رسول خویش واگذاشته بود که هر قسم اراده کند، انجام دهد.

در اینجا گروهى از مسلمین گفته بودند چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله اموال این قراء را تقسیم نکرده است سپس این آیة نازل گردید و نیز گویند: آیه ۶ درباره اموال بنوالنضیر نازل شده و آیه ۷ راجع به اموالى است که بدون جنگ نصیب آنان گردیده بود و همچنین گویند: نتیجه و منظور هر دو آیه یکى است و آیه ۷ مبین آیه ۶ مى باشد.[۱]

محمد بن العباس بعد از سه واسطه از عمرو بن ابى‌المقدام و او از پدرش روایت کند و گوید: از امام باقر علیه‌السلام درباره آیه ۷ سؤال کردم. فرمود: این آیه درباره ما بخصوص نازل گردیده زیرا آنچه مربوط به خدا و رسول اوست، اختصاص به ما دارد زیرا ما اولوالقربى مى باشیم.[۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‌ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ «6»

و آنچه را خداوند از (اموال) آنان به رسولش باز گرداند (شما براى آن زحمتى نكشيده)، نه اسبى بر آن تاختيد و نه شترى رانديد، بلكه خداوند، پيامبران را بر هر كه بخواهد، مسلط مى‌سازد و خداوند بر هر چيزى قادر است.

نکته ها

«أَفاءَ» از «فيئ» به معناى بازگشت است و مقصود، اموال و غنايمى است كه بدون جنگ و خونريزى، در اختيار رهبر مسلمانان قرار مى‌گيرد. شايد دليل آنكه به آن «فيئ» گويند، اين باشد كه اموال به صاحب اصلى خود كه اولياى الهى هستند برمى‌گردد، زيرا خداوند تمام مواهب جهان را براى مؤمنان و پيش از آنان، براى پيامبران آفريده است و ديگران گرچه به صورت شرعى يا عرفى مالكند، ولى مالك اصلى، آن بزرگواران هستند.

«أَوْجَفْتُمْ» به معناى تاختن با اسب و شتر است. «خَيْلٍ» يعنى اسب و «رِكابٍ» يعنى شتر.

اموالى كه در اختيار مسلمانان قرار مى‌گيرد، چند نوع است:

الف) اموالى كه در جبهه از طريق جنگ به دست مى‌آيد كه غنيمت نام دارد و مجاهدان مالك آن مى‌شوند ولى بايد خمس آن را بدهند.

ب) اموالى كه بدون درگيرى و حمله بدست مى‌آيد كه نام آن «فيئ» است و در اين آيه حكم آن بيان شده است.

ج) اموالى مثل زمين‌هاى موات، كوه‌ها، رودخانه‌ها و نيزارها كه نامش انفال است و در اول سوره انفال حكم آن آمده است.

بر اساس اين آيه، اموالى كه بدون تاخت و تاز نصيب مسلمانان مى‌شود، در اختيار پيامبر است، نه مجاهدان و پيامبر طبق صلاحديد خود كه در آيه بعد مى‌گويد، ميان گروه‌هايى تقسيم مى‌فرمايد.

جلد 9 - صفحه 542

دستورات اسلام حكيمانه است، در آنجا كه با شركت در جبهه چيزى به دست آيد، مالك مى‌شوند ولى در مواردى كه زحمت‌نكشيده مالى حاصل شود، مربوط به رهبر آسمانى است.

پیام ها

1- در مسائل مالى، حتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بدون اذن خدا دست به تصرف نمى‌زند.

«ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‌ رَسُولِهِ»

2- تمام پيروزى‌ها، از راه جنگ و جهاد نيست. «فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ»

3- سلطه اولياى خدا، چون به اراده و فرمان اوست، ارزشمند است. «يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ»

4- آنجا كه اراده الهى باشد، دژها و حصارها اثرى ندارند. مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ‌ ... وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‌ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ «6»

شأن نزول: چون بنى نضير جلاى وطن نمودند، پنجاه روزه و پنجاه خود و سيصد نيزه و چهل شمشير از ايشان باز ماند، و اموال و عقار ايشان مجموع فى‌ء شد، يعنى تمام، خاصه پيغمبر شد. پس حضرت اسلحه را به هر كه خواست هبه نمود و عقارات را به بعضى اصحاب بخشيد. و از بنى نضير، دو نفر بيشتر ايمان نياورد. حضرت امر فرمود تا مال و ملك ايشان را به آنها رد كنند، و حق تعالى اين آيه نازل فرمود:

وَ ما أَفاءَ اللَّهُ‌: و آنچه بازگردانيد خداى تعالى، عَلى‌ رَسُولِهِ مِنْهُمْ‌: بر

جلد 13 - صفحه 93

فرستاده خود از اموال و املاك ايشان، يعنى آن را به رسول خود ارزانى داشت، فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ‌: پس نتاختيد بر تحصيل آن، مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ‌: هيچ اسبى و نه شترى، يعنى پياده بدين حصار آمديد، غير از حضرت پيغمبر كه بر شتر، به روايتى بر دراز گوش سوار بود و در فتح آن، جهاد و كارزارى واقع نشد تا شما را زحمتى رسيده باشد، و به سبب آن مستحق چيزى از غنايم شويد، وَ لكِنَّ اللَّهَ‌: و لكن خداى تعالى به نصرت و عنايت و فضل خود، يُسَلِّطُ رُسُلَهُ‌:

مسلط و مستولى مى‌سازد پيغمبران خود را، عَلى‌ مَنْ يَشاءُ: بر هر كه مى‌خواهد به سبب رعب و خوف. پس امر اين غنيمت، مفوض به پيغمبر است و به هر كه خواهد عطا كند. پس قسمت آن، مثل غنائمى نباشد كه به قتال آن را گرفته باشند. وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ: و خداى تعالى بر همه چيزها تواناست از غالبيت شما و مغلوبيت آنان و غير آن، پس گاهى به سبب امر ظاهر كه جدال و قتال است، ايشان [را] بر دشمن غالب مى‌سازد؛ و گاهى به سبب امر پنهان كه القاى خوف است در دل دشمن.

(آيه 7)


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‌ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ «6» ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‌ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‌ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‌ وَ الْيَتامى‌ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ «7» لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ «8» وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «9» وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «10»

ترجمه‌

و آنچه بازگردانيد خدا به پيغمبر خود از آنان پس نتاختيد بر آن هيچ اسبى و نه شترى ولى خدا مسلّط ميفرمايد پيغمبران خود را بر هر كه بخواهد و خدا بر همه چيز توانا است‌

آنچه باز گرداند خدا به پيغمبر خود از اهل آباديها پس از آن خدا و از آن پيغمبر و از آن خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و درمانده در راه است تا نباشد مالى كه گردش ميكند دست بدست ميان توانگران از شما و آنچه را كه داد بشما پيغمبر پس بگيريدش و آنچه را كه نهى كرد شما را از آن پس باز ايستيد و بترسيد از خدا همانا خداوند سخت عقوبت است‌

از آن‌


جلد 5 صفحه 174

محتاجان مهاجران است آنانكه بيرون كرده شدند از خانه‌هاشان و مالهاشان طلب ميكنند فضلى را از خدا و خشنوديش را و يارى ميكنند خدا و پيغمبر او را آن گروه ايشانند راستگويان‌

و آنانكه جايگير شدند در خانه‌هاى مدينه و در ايمان پيش از ايشان دوست ميدارند كسى را كه مهاجرت كرد بسويشان و نمى‌يابند در سينه‌هاشان اقبال و تقاضائى از آنچه داده شدند و مقدّم ميدارند ديگران را بر خودشان اگر چه باشد ايشانرا احتياج كامل و كسانيكه نگاه داشته شوند از بخل نفس خود پس آن گروه رستگارانند

و آنانكه آمدند بعد از ايشان ميگويند پروردگارا بيامرز ما و برادرانمان را آنانكه سبقت گرفتند بر ما در ايمان و قرار مده در دلهاى ما كينه‌اى نسبت بآنان كه ايمان آوردند پروردگارا همانا توئى مهربان بخشنده.

تفسير

خلاصه مستفاد از حديثى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين مقام نقل نموده آنست كه آنچه در آسمان و زمين و ما بين آن دو است ملك خدا و رسول و ائمه اطهار است پس آنچه از اراضى و اموال در دست كفّار و فجّار و ظلمه باشد و بايشان واصل گردد حق آنان است كه خداوند بايشان ردّ فرموده و رجوع و ظاهرا خداوند بعد از ذكر اخراج بنى نضير از مدينه براى قطع طمع اصحاب از اموال آنها كه بدست آمده بود ميفرمايد آنچه خداوند از اموال آنها به پيغمبر خود مسترد فرموده شما در بدست آوردن آن زحمت زيادى نكشيديد و تاخت و تازى با اسب و شتر نكرديد چون گفته‌اند آباديهاى آنها از مدينه بيش از دو ميل كه آن ثلث يك فرسخ است فاصله نداشت لذا جز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى سواره بجانب آنها حركت نكرد و كارزار مهمّى روى نداد و چون چنين بوده ميفرمايد بلكه خداوند بمشيّت خود بدون وسائل ظاهرى پيغمبران خود را بر هر قوم كه بخواهد مسلّط ميفرمايد و اينك مقدّر فرموده بود كه اهل باطل مرعوب حق شوند و خداوند بر اين امر و ساير امور قادر است با تسبيب اسباب و بدون آن و چنين اموالى را في‌ء گويند و شرح آن در اوّل سوره انفال گذشت كه از مختصّات پيغمبر و امام است و اختيارش با ايشان است بهر مصرفى كه خواسته باشند ميرسانند از صرف در شئون‌


جلد 5 صفحه 175

رياست الهيّه و انفاق بأقارب خودشان از بنى هاشم و يتيمان و درماندگان از طلب روزى و بازماندگان از راه در سفر براى فقد وسائل تا نباشد آن اموال ثروتيكه دست بدست بين اغنياء مسلمانان گردش كند و فقراء از آن بهره‌اى نداشته باشند و لذا فرموده آنچه را پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آن اموال بشما عطا فرمود بگيريد و شكر گزارى كنيد و آنچه شما را از دست درازى بآن نهى فرمود بپذيريد و طمع در آن نداشته باشيد و از خدا بترسيد در چشم داشت و تجاوز باموال مخصوص به پيغمبر و امام و بدانيد كه اگر تعدّى در آن اموال نمائيد بعقاب شديد الهى گرفتار خواهيد شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه نميخواهد اين اموال را براى خود ذخيره نمايد عطا ميفرمايد بفقراء مهاجرين كه كفّار مكّه آنها را از خانه‌هاشان بيرون كردند و اموالشان را گرفتند و آنان بمدينه هجرت نمودند به تبع پيغمبر و اميد تفضّل الهى نسبت بمعاششان و براى خشنودى خدا و يارى ميكنند با خدا و پيغمبر در جهاد با دشمنان دين و آنها راست ميگويند در ادّعاء اولويّت از انصار باين اموال اگر خواسته باشد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنرا بذل باصحاب فرمايد چون فقراء در بين آنها زياد و متمكّنين مانند مشايخ ثلاثه و بعضى از همكارانشان در ميان آنها كم است بخلاف انصار كه از ديار و اموالشان دور و مهجور نشدند و غالبا ثروتمندند يا آنها راست ميگويند در ادّعاء ايمان و نصرت اسلام كه مفسّرين فرموده‌اند و آن كسانى كه متمكّن شدند در خانه‌هاى خودشان بانتظار قدوم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و متمكّن شدند در ايمان بآن حضرت قبل از فقراء مهاجرين و هجرت آنها از مكّه بمدينه يا متمكّن شدند در دار الهجره و دار الايمان كه هر دو از القاب مدينه است قبل از مهاجرين دوست ميدارند پيغمبر و هر كس را كه به تبع او هجرت نموده است از مكّه بمدينه و در خانه‌هاى خودشان جاى ميدهند آنان را و كمك با آنها مينمايند و خودشان را محتاج نمى‌بينند بآنچه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از حقّ خود بفقراء از مهاجرين عطا فرموده و غالبا با آنكه خودشان احتياج دارند مهاجرين را مقدّم ميدارند بتصرّف در خانه و ساير اموالشان و كسانيكه محفوظ بمانند از بخل نفس و حرص بمال ايشان رستگاران در دنيا و آخرتند كه فائز شدند بمدح و ثناى خلق و خدا و نائل گشتند


جلد 5 صفحه 176

بعزّت دنيا و نعيم آخرت چون گفته‌اند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غنائم بنى نضير را بمهاجرين عطا فرمود و بانصار از آن چيزى نداد جز بدو نفر يا سه نفر كه محتاج بودند و براى تسليت خاطر ايشان اين آيه در شأن آنها نازل گرديده و براى دلجوئى و تأديب ساير اهل ايمان غير از مهاجر و انصار كه بعد از هجرت مسلمان شده‌اند فرموده و آنانكه بعد از مهاجرين و انصار بدين اسلام درآيند ميگويند پروردگارا بيامرز ما و برادران ما را كه قبل از ما ايمان آوردند و قرار مده در دلهاى ما كينه و حقد و حسدى نسبت باهل ايمان كه بگوئيم چرا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غنائم بنى نضير را بفقراء از مهاجرين عطا فرمود و بما نداد پروردگارا تو رءوف و مهربانى نسبت بغم‌زدگان و عموم اهل ايمان دعاى ما را مستجاب فرما آنچه ذكر شد بنظر حقير مستفاد از ظاهر آيات شريفه بضميمه قرائن و شواهد خارجى است و بنابراين آيه اوّل براى بيان آنست كه غنائم بنى نضير داخل در في‌ء و انفال است و كه حكم آن معلوم بوده و آيه دوم براى بيان مصارف في‌ء است كه نوعا يا استحبابا پيغمبر و امام اختيار مينمايند و حكمت و ثمره آن و آيه سوم براى بيان مصرفى است كه در خصوص غنائم بنى نضير پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نظر گرفته بوده و در مقام بيان؟؟؟؟؟

الزامى در مصارف كلّى في‌ء يا خصوص في‌ء بنى نضير نيست و اخبار وارده در اين مقام كه مفادش اختصاص مصارف مذكوره بأقارب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و تفويض امر بآن حضرت و ائمه اطهار است هم ناظر بهمين معنى است و اختلاف مفسّرين در تعميم مصرف و تخصيص آن باقارب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اعمّ از غنى و فقير و اختصاص بفقير بكلّى بى‌وجه بنظر ميرسد چون مصرف في‌ء و انفال در خارج مسلّم است كه اختيارش با پيغمبر و امام است و نبايد در آن بحث شود بلى ما آتاكم الرّسول محتمل است مراد از آن اعمّ از في‌ء و حكم باشد چون در روايات بآن استشهاد شده بر تفويض امر بآن حضرت و بعد از او بائمه اطهار اعمّ از حكم و غيره و در امالى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه مردى خدمت حضرت رسيد و از گرسنگى شكايت كرد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرستاد نزد زنانش و آنها گفتند ما جز آب چيزى نداريم پس حضرت فرمود كيست كه اين مرد را امشب مهمان كند و امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد يا رسول اللّه من‌


جلد 5 صفحه 177

حاضرم و او را برد نزد حضرت زهرا و فرمود چه در خانه‌دارى عرض كرد چيزى نداريم مگر قوت امشب ولى مقدّم ميداريم ميهمان خودمان را پس امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بچه‌ها را بخوابان و چراغ را خاموش كن و آن گرسنه را از غذاى خودشان سير كردند و چون صبح شد و امير المؤمنين عليه السّلام خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد و قضيّه را عرضه داشت چيزى طول نكشيد كه نازل شد و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة و از بعضى روايات ديگر هم استفاده ميشود كه اين آيه در شأن اهل بيت طهارت نازل شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما أَفاءَ اللّه‌ُ عَلي‌ رَسُولِه‌ِ مِنهُم‌ فَما أَوجَفتُم‌ عَلَيه‌ِ مِن‌ خَيل‌ٍ وَ لا رِكاب‌ٍ وَ لكِن‌َّ اللّه‌َ يُسَلِّطُ رُسُلَه‌ُ عَلي‌ مَن‌ يَشاءُ وَ اللّه‌ُ عَلي‌ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدِيرٌ «6»

و آنچه‌ خداوند في‌ء قرار داد ‌بر‌ ‌رسول‌ ‌خدا‌ ‌از‌ كفّار ‌پس‌ ‌شما‌ مسلمين‌ حمله‌ نكرديد ‌بر‌ ‌آنها‌ ‌به‌ اسبها و مراكب‌ ‌خود‌ ‌يعني‌ بدون‌ جنگ‌ و قتال‌ بدست‌ آمد و لكن‌ خداوند مسلط فرمود رسولان‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ و خداوند ‌بر‌ ‌هر‌ چيزي‌ قادر و توانا ‌است‌.

مسئلة: آنچه‌ ‌از‌ كفّار و مشركين‌ بدست‌ مسلمين‌ بيايد اقسام‌ زيادي‌ دارد ‌که‌ ‌در‌ كتب‌ فقهيّه‌ متعرّض‌ شده‌اند يك‌ قسم‌ غنائم‌ دار الحرب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بين‌ مجاهدين‌ تقسيم‌ ميشود و يكي‌ ‌از‌ موارديست‌ ‌که‌ خمس‌ باو تعلّق‌ مي‌گيرد چون‌ مورد خمس‌ غنائم‌ دار الحرب‌ ‌است‌ و استخراج‌ معادن‌ و غوص‌ و حلال‌ مختلط ‌به‌ حرام‌ ‌که‌ مقدار و صاحبش‌ معلوم‌ نباشد و ارض‌ مشتراي‌ ‌از‌ اهل‌ ذمّه‌ و منافع‌ كسب‌ ‌که‌ زائد ‌بر‌ مئونه‌ ‌باشد‌ و يك‌ قسم‌ صفاياي‌ ملوك‌ ‌است‌ ‌که‌ خاص‌ّ ‌به‌ نبي‌ّ ‌است‌ و يك‌ قسم‌ انفال‌ ‌است‌ مثل‌ اراضي‌ موات‌ و آجام‌ و بطون‌ اوديه‌ و ميراث‌ ‌من‌ ‌لا‌ وارث‌ ‌له‌ و آنچه‌ كفّار ‌به‌ اختيار ميدهند مثل‌ فدك‌ و اموال‌ ‌که‌ اينها ‌را‌ مي‌فرمايد: قُل‌ِ الأَنفال‌ُ لِلّه‌ِ وَ الرَّسُول‌ِ انفال‌ آيه 1 و يك‌ قسم‌ في‌ء ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ كفّار بدون‌ جنگ‌ و خيل‌ و ركاب‌ بدست‌ مي‌آيد ‌که‌ مورد آيه شريفه‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد:

وَ ما أَفاءَ اللّه‌ُ عَلي‌ رَسُولِه‌ِ مِنهُم‌ آنچه‌ خداي‌ متعال‌ ‌بر‌ ‌رسول‌ ‌خود‌ في‌ء قرار داد و بدست‌ ‌او‌ آمد ‌از‌ اموال‌ كفّار ‌که‌.

فَما أَوجَفتُم‌ عَلَيه‌ِ مِن‌ خَيل‌ٍ وَ لا رِكاب‌ٍ ‌پس‌ ‌شما‌ بدست‌ نياورديد ‌به‌ جنگ‌ و جهاد.

وَ لكِن‌َّ اللّه‌َ يُسَلِّطُ رُسُلَه‌ُ عَلي‌ مَن‌ يَشاءُ ‌خدا‌ مسلّط فرمود رسل‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آن‌

جلد 16 - صفحه 471

كفّار ‌که‌ مشيّتش‌ تعلّق‌ گرفته‌.

وَ اللّه‌ُ عَلي‌ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدِيرٌ سپس‌ خداوند حكم‌ ‌اينکه‌ في‌ء ‌را‌ بيان‌ مي‌فرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 6)

شأن نزول:

از آنجا که این آیه و آیه بعد نیز تکمیلی است بر آیات گذشته، شأن نزول آن نیز ادامه همان شأن نزول است.

توضیح این که: بعد از بیرون رفتن یهود «بنی نضیر» از مدینه، باغها و زمینهای کشاورزی و خانه‌ها و قسمتی از اموال آنها در مدینه باقی ماند، جمعی از سران مسلمین خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و طبق آنچه از سنت عصر جاهلیت به خاطر داشتند عرض کردند: برگزیده‌های این غنیمت، و یک چهارم آن را برگیر و بقیه را به ما واگذار، تا در میان خود تقسیم کنیم! آیات مورد بحث نازل شد و با صراحت گفت: چون برای این غنائم، جنگی نشده و مسلمانان زحمتی نکشیده‌اند تمام آن تعلق به رسول اللّه (رئیس حکومت اسلامی) دارد و او هرگونه صلاح بداند تقسیم می‌کند.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله این اموال را در میان مهاجرین که دستهای آنها در سرزمین مدینه از مال دنیا تهی بود و تعداد کمی از انصار که نیاز شدیدی داشتند تقسیم کرد.

تفسیر:

حکم غنائمی که بدون جنگ به دست می‌آید در این آیه حکم غنائم بنی نضیر را بیان می‌کند، و در عین حال روشنگر یک قانون کلی در زمینه تمام غنائمی است که بدون دردسر و زحمت و رنج عائد جامعه اسلامی می‌شود که از آن در فقه اسلامی به عنوان «فیی‌ء» یاد شده است.

می‌فرماید: «و آنچه را خدا از آنان [- یهود] به رسولش بازگردانده (و بخشیده) چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید) نه

ج5، ص140

اسبی تاختید، و نه شتری» (و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب).

سپس می‌افزاید: چنان نیست که پیروزیها همیشه نتیجه جنگهای شما باشد، «ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می‌سازد، و خدا بر همه چیز تواناست» (و لکن الله یسلط رسله علی من یشاء و الله علی کل شی‌ء قدیر).

آری! پیروزی بر دشمن سرسخت و نیرومندی همچون یهود بنی نضیر با امدادهای غیبی خداوند صورت گرفت، تا بدانید خداوند بر همه چیز قادر است، اینجاست که مسلمانان می‌توانند در چنین میدانهائی هم درس معرفة اللّه بیاموزند، و هم نشانه‌های حقانیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را ببینند، و هم برنامه اخلاص و اتکاء به ذات پاک خدا را در تمام مسیر راهشان یاد گیرند.

نکات آیه

۱ - غنایم غزوه بنى نضیر، موهبت الهى به پیامبر(ص) (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم) آیه شریفه در ادامه مسائل غزوه بنى نضیر است.

۲ - برجاى ماندن اموال و امکانات بنى نضیر، پس از تبعید آنان از مدینه (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم)

۳ - دستیابى مسلمانان به غنایم و امکانات بنى نضیر، بدون جنگ و درگیرى (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم فما أوجفتم علیه من خیل و لا رکاب )

۴ - غنایم و امکانات به دست آمده از کافران بدون جنگ و نبرد «فىء» نام دارد. (و ما أفاء اللّه ... فما أوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ) از مقابله «ما أفاء اللّه» با «فما أوجفتم...»، استفاده مى شود که «فىء» غنایمى است که بدون تاخت و تاز و درگیرى به دست مى آید.

۵ - غنایم به دست آمده بدون جنگ و نبرد (فىء)، ویژه پیامبر(ص) و خارج از قلمرو مالکیت شخصى مسلمانان است. (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم) مفهوم اختصاص یافتن غنایم به دست آمده بدون جنگ و نبرد به پیامبر(ص)، این است که سایر مسلمانان، ابتدا مالکیت شخصى نسبت به آن ندارند.

۶ - رزمندگان مسلمان، سهیم در غنایم به دست آمده از طریق جنگ و درگیرى با کافران (فما أوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ) از «فما أوجفتم علیه من خیل...» استفاده مى شود که هرگاه با اسب تازى [جنگ و نبرد] صورت گیرد; غنایم مختص پیامبر(ص) نخواهد بود.

۷ - «فىء» حق منصب رسالت است; نه ملک شخصى پیامبر(ص).* (و ما أفاء اللّه على رسوله) ذکر عنوان رسالت براى پیامبر(ص)، مى تواند بدان منظور باشد که پیامبر(ص) از آن جهت که عهده دار منصب رسالت است، «فىء» به آن حضرت تعلق دارد.

۸ - کافران ستیزکننده با خدا و پیامبر(ص)، فاقد حق مالکیت نسبت به اموال و دارایى خویش * (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم) واژه «أفاء» - که از «فىء» به معناى رجوع گرفته شده - نشانگر آن است که یهودیان محارب، حق مالکیتى نسبت به اموال و دارایى شان ندارند و در حقیقت به مالک اصلى آن، بازگردانیده شده است.

۹ - چشمداشت برخى از مسلمانان، به داشتن سهمى در غنایم به دست آمده از بنى نضیر* (و ما أفاء اللّه على رسوله منهم فما أوجفتم علیه ... و لکنّ اللّه یسلّط رسله) بیان این نکته که شما مسلمانان، اسب تازى در این جنگ نداشتید و این خدا بود که این پیروزى را فراهم ساخت، مى تواند پاسخى براى انتظارات مسلمین در تقسیم غنایم میانشان باشد.

۱۰ - پیروزى رسولان الهى بر کافران، به اراده و مشیت خداوند است. (و لکنّ اللّه یسلّط رسله على من یشاء)

۱۱ - تسلط و غلبه پیامبر(ص) بر یهود بنى نضیر، معلول اراده و عنایت خداوند بود; نه صرفاً تلاش مسلمانان. (فما أوجفتم علیه ... و لکنّ اللّه یسلّط رسله على من یشاء)

۱۲ - قدرت مطلق و نامحدود خداوند، در عینیت بخشیدن به تمامى خواسته هاى خویش (و اللّه على کلّ شىء قدیر)

۱۳ - فتح دژهاى مستحکم و استوار یهود بنى نضیر بدون جنگ و درگیرى، نمودى عینى از قدرت نامحدود الهى است. (هو الذى أخرج الذین کفروا ... و ظنّوا أنّهم مانعتهم حصونهم ... و اللّه على کلّ شىء قدیر)

روایات و احادیث

۱۴ - «عن محمدبن مسلم عن أبى جعفر(ع) قال: سمعته یقول الفىء و الأنفال ما کان من أرض لم یکن فیها هراقة من الدماء و قوم صولحوا و اُعطوا بأیدیهم ... و قوله: «ما أفاء اللّه على رسوله منهم فما أوجفتم علیه من خیل و لارکاب» قال ألا ترى هو هذا...;[۳] محمدبن مسلم از امام باقر(ع) روایت نموده است: از آن حضرت شنیدم که مى فرمود: «فىء» و انفال از زمین هایى است که در آن خونریزى نشده [و با جنگ به دست نیامده است]; بلکه قومى با مصالحه و با دست خود زمین را واگذار کرده اند ... امام(ع) فرمود: ... و سخن خدا است که مى فرماید: «...فما أوجفتم علیه من خیل و لارکاب» آیا نظر ندارى که این همان قسم از «فىء» است؟...».

موضوعات مرتبط

  • احکام :۵، ۶
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲، ۳، ۹
  • انبیا: حقوق انبیا ۷; منشأ پیروزى انبیا ۱۰
  • انفال: حقیقت انفال ۱۴
  • بنى نضیر: تبعید بنى نضیر ۲; منشأ شکست بنى نضیر ۱۱
  • خدا: آثار اراده خدا ۱۰، ۱۱; آثار مشیت خدا ۱۰; حتمیت مشیت خدا ۱۲; عطایاى خدا به محمد(ص) ۱; نشانه هاى وسعت قدرت خدا ۱۳; وسعت قدرت خدا۱۲
  • غزوه بنى نضیر: طمع به غنایم غزوه بنى نضیر ۹; غنایم غزوه بنى نضیر ۱، ۲، ۳; قصه غزوه بنى نضیر ۳; منشأ پیروزى غزوه بنى نضیر ۱۱، ۱۳
  • غنیمت: احکام غنیمت ۶; مالک غنیمت ۶
  • فىء: احکام فىء ۵، ۷; حقیقت فىء ۴، ۱۴; مالک فىء ۵، ۷
  • کافران: احکام کافر ۸; مالکیت کافران ۸ ; منشأ شکست کافران ۱۰
  • مالکیت: احکام مالکیت ۸
  • محارب: احکام محارب ۸; مالکیت محارب ۸
  • محمد(ص): احکام خاص محمد(ص) ۵; منشأ پیروزى محمد(ص) ۱۱
  • مدینه: تبعید از مدینه ۲

منابع

  1. تفسیر مجمع البیان.
  2. البرهان فی تفسیر القرآن.
  3. تهذیب الأحکام، ج ۴، ص ۱۳۴، ح ۱۰; تفسیربرهان، ج ۴، ص ۳۱۴، ح ۳.