البقرة ٢٨٠
ترجمه
البقرة ٢٧٩ | آیه ٢٨٠ | البقرة ٢٨١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذُو عُسْرَةٍ»: تنگدست. نادار. «نَظِرَةٌ»: مهلت. فرصتدادن. «مَیْسَرَةٍ»: گشایش. فراخ دستی. «أَن تَصَدَّقُوا»: اگر ببخشید و صرفنظر کنید. تاء مضارعه از اوّل این فعل حذف شده است.
تفسیر
- آيات ۲۸۱ - ۲۷۵ ، سوره بقره
- در اسلام در باره هيچ يك از گناهان مانند ربا خوارى و حكومت دشمنان دين بر جامعه اسلامى سخت گيرى و تشديد نشده است
- معناى ((مخبط)) شدن انسان و منحرف شدن او از راه مستقيم و نظام عقلائى زندگى
- توضيح اينكه ربا خوار، مخبت ، و خارج از نظام صحيح زندگى است
- و استدلالى قوى و بجا عليه ربا خواران با استفاده از سخن خودشان ، در آيه شريفه
- پنج نكته در آيه ((الذين ياءكلون الربا...))
- آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه بعضى از ديوانگى ها بر اثر مس شيطان رخ مى دهد
- سخن بعضى از مفسرين مبنى بر عدم انكار ديوانه شدن با مس شيطان
- بيان نادرستى آن سخن و رد دلائل آن
- نادرستى گفته برخى از مفسرين كه گفته اند تشبيه ربا خوار به جن زده بيان حال ربا خواران در روز قيامت است
- سخن صاحب المنار در رد نظر آن مفسران
- به خطا رفتن صاحب المنار در بيان معناى تشبيهى كه در آيه شده است
- وجه تشبيه بيع به ربا، نه بلعكس در سخن رباخوارن : ((قالو انما البيع مثل الربا))
- حرمت ربا و حليت بيع و ساير احكام الهى تابع مصالح و مفاسد مى باشد
- جمله : ((فمن جائه موعظة من ربه ...)) در باره همه اعمال زشت قبل از ايمان و توبه است و شامل همه مسلمين در تمام اعصار مى باشد
- به اين جمله استناد كرده اند
- معناى جمله : ((يمحق الله الربا و يربى الصدقات خدا ربا را نابود مى كند و صدقات را نمو و زيادت مى دهد))
- دو نكته در بيان آثار گناهان و زشتى ها در فرد و اجتماع و آثار شوم ربا خوارى در عصر حاظر
- فرق بين رباى انفرادى و رباى اجتماعى
- بيان ضعف چند قول كه در تفسير جمله ((يمحق الله الربا و يربى الصدقات ))گفته شده است
- معناى جنگيدن ربا خوار با خدا و رسول (ص ) و جنگيدن خدا و رسول با رباخوار
- بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات مربوطه به ربا و عذاب رباخوار
- دو روايت در بيان مراد از مؤ عظه در (فمن جاءه مؤ عظة من ربه ...)
- روايتى در ذيل آيه (يمحق الله الربوا و...)
- روايتى در ارتباط با (و ذروا ما بقى من الربوا...)
- رواياتى در ذيل (و ان كان ذو عسرة ...)
- بحث علمى (تحليل علمى ربا و مفاسد اجتماعى و اختصادى آن با اشاره اى به : تاريخچه ملكيت ، قيمت گذارى ، پول ، معاملات ...)
- معناى ربا و ربا خوارى و آثار شوم آن
- بحث علمى ديگر (گفتار غزالى پيرامون طلا و نقره (درهم و دينار) و معاملات ربوى در آنها)
- اشكالاتى بر نظريات غزالى در باره طلا و نقره و مسئله ربا
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«280» وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
واگر (بدهكار) تنگدست بود، او را تا هنگام توانايى مهلت دهيد و (در صورتى كه واقعاً توان پرداخت ندارد،) اگر ببخشيد براى شما بهتر است، اگر (نتايج آنرا) بدانيد.
نکته ها
هر چند در اين آيه سفارش شده كه به بدهكار مهلت داده شود، ولى نبايد بدهكار از اين موضوع سوء استفاده كند. لذا اگر بدون عذر در پرداخت بدهى خود تأخير كند، گناهكار است.
در حديث آمده است: براى كسانى كه بدون عذر، بدهى خود را نمىپردازند، گناهِ دزد نوشته مىشود. همچنان كه براى مهلت دهندگان، پاداشى چون پاداش شهيدان ثبت مىشود. به هر روزى كه به بدهكار مهلت داده شود، پاداش صدقه همان مبلغ براى طلبكار ثبت مىشود. «1»
گذشت از بدهكار نادار، براى شما بهتر است، زيرا:
الف: شايد فردا براى خود شما نيز اين صحنه پيش آيد.
«1». تفسير برهان.
جلد 1 - صفحه 445
ب: مال فراموش مىشود، ولى بخشيدن به نادار هرگز فراموش نمىشود.
ج: كسب رضايت دل محروم و رضاى خالق، از كسب درآمد بمراتب بهتر است.
در احكام فقهى آمده است: زندانى كردن بدهكار معذور، ممنوع است و در مواردى كه شخص بدهكار واقعاً مالى نداشته باشد كه بدهى خود راپرداخت كند، وظيفهى حكومت اسلامى است كه بدهى او را بپردازد.
پیام ها
1- اسلام، حامى مستضعفان است. «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ»
2- نه تنها ربا نگيريد، بلكه در گرفتن رأس المال و اصل سرمايه نيز مدارا كنيد.
«فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ»
3- اصل در زمانبندى براى بازپرداخت، توان بدهكار است. «فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ»
4- اجبار بدهكارى كه توانايى پرداخت دارد، مانعى ندارد. «إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ»
5- بخشيدن بدهكار فقير، صدقه است. «وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ»
6- نظام حقوقى و اقتصادى اسلام، با نظام اخلاقى آن پيوند دارد. گرچه بازپسگيرى وام حقّ است، ولى مهلت دادن وبخشيدنِ بدهكار بايد مراعات شود. «فَنَظِرَةٌ ... تَصَدَّقُوا»
7- محدوديّت انسان وثروت دوستى او نمىگذارد كه انسان به حقيقت ارزشها و كمالات پىببرد. «إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (280)
وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ: و اگر بود مديون صاحب سختى و افلاس، يعنى غريم مفلس و تنگدست باشد، فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ: پس حكم آن مهلت
«1» مستدرك الوسايل، جلد دوّم، صفحه 479 (كتاب التجارة، ابواب الربا، باب 4، حديث اوّل تا چهارم، با اندكى تفاوت)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 509
دادن است تا وقت توانائى و آسانى. و اگر معلوم باشد كه تمكن دارد و در دادن امتناع مىكند با حاكم شرع است. وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ: و صدقه دادن شما مقروض را به اين وجه كه مهلت دهيد او را بهتر است براى شما، يعنى ثواب آن بيشتر است. إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ: اگر هستيد كه بدانيد حقيقت صدقه را، هر آينه البته خيريت آن را مىدانيد، زيرا علم تصديقى مسبوق به علم تصورى و موقوف بر آن باشد.
تنبيه: آيه شريفه تحريص و تشويق است بر مهلت دادن مديون را در اداى دين كه يكى از صدقات عظيمه است و احاديث بسيار در آن وارد شده:
1- تفسير برهان عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: صعد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم المنبر ذات يوم فحمد اللّه و اثنى عليه و صلّى على انبيائه ثمّ قال: ايّها النّاس ليبلغ الشّاهد منكم الغائب الا و من انظر معسرا كان له على اللّه فى كلّ يوم صدقة بمثل ماله ثمّ يستوفيه. ثمّ قال ابو عبد اللّه عليه السّلام «و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة» «1» (الايه) فرمود حضرت صادق عليه السّلام: حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روزى بالاى منبر حمد الهى و ثناء سبحانى و صلوات بر انبياء بجا آورد، بعد فرمود: اى گروه مردمان، هر آينه برساند حاضرين شما به غائبين، آگاه باشيد هر كه مهلت دهد تنگدستى را، باشد براى او نزد خدا در هر روز صدقه به مثل آنچه براى او است، پس استيفا كند طلب خود را، بعد حضرت صادق عليه السّلام آيه شريفه تلاوت فرمود.
2- عن ابى حمزة قال: ثلثة يظلّهم اللّه يوم القيمة لا ظلّ الّا ظلّه، رجل دعته امراة ذات حسن الى نفسها فتركها و قال انىّ اخاف اللّه ربّ العالمين و رجل انظر معسرا و ترك له من حقّه و رجل متعلّق قلبه الى المساجد «2» فرمود: سه نفر را سايه دهد خدا ايشان را در روز قيامت كه
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 260، حديث اوّل.
«2» مدرك پيشين، صفحه 261، حديث شماره 10 (با اندكى تفاوت)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 510
سايهاى نيست الا سايه عرش الهى: اول: شخصى كه زنى صاحب جمال او را دعوت به خود كند، پس ترك نمايد او را و گويد من مىترسم پروردگار عالميان را. دوم: كسى كه مهلت دهد تنگدستى را و ترك كند حق خود را. سوم: كسى كه قلب او متعلق به مساجد باشد.
3- قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من اقرض مؤمنا قرضا ينظر به ميسوره كان ماله فى زكوة و كان هو فى صلاة من الملئكة حتّى يؤدّيه «1» فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: هر كه قرض دهد مؤمنى را قرضى كه مهلت دهد به آن اداى آن را، باشد مال او در زكات و خود او هم در رحمت ملائكه است تا ادا كند او را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (280)
ترجمه
و اگر بوده باشد صاحب عسرتى پس مهلتى است تا زمان يسار و آنكه صدقه دهيد بهتر است براى شما اگر باشيد كه بدانيد..
تفسير
هرگاه مديون معسر باشد يعنى متمكن از اداء دين خود نباشد مگر بعسرت و مشقت مانند آنكه زائد از مستثنيات دين را كه در كتب فقهيه ذكر شده دارد ولى فعلا مشترى ندارد و اگر بخواهد بقيمت نازل بفروشد متضرر ميشود و بعسرت مىافتد يا مال التجاره دارد ولى هنوز وارد نشده است يا زراعتى دارد ولى هنوز موقع حصاد آن نشده است كه در اين موارد دائن بايد مهلت دهد و صبر نمايد تا زمانى كه مديون بسهولت قادر بر اداء دين خود شود و اگر در اين حال دائن ذمه مديون را برى نمايد و گذشت كند از حق خود براى او بهتر است چون ثوابش از امهال زيادتر و اجر اخروى بهتر است از مال دنيوى ولى اين فرع معرفت و علم است هر كس نميتواند ترجيح دهد ثواب اخرويرا بر نفع دنيوى و در نفحات از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه اگر ميدانيد او معسر است پس تصدق دهيد آنچه را از شما در ذمه او است بر او و در كافى از آنحضرت روايت فرموده كه يكروز پيغمبر (ص) بمنبر تشريف فرما شد و پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر انبياء (ع) فرمود كه حاضرين بغائبين برسانند كه هر كس مهلت دهد معسرى را از براى او است بر خداوند در هر روزى صدقه بمانند مال او تا زمانى كه آنمال را از مديون بستاند و نيز از آن حضرت روايت شده است كه فرمود كسيكه بخواهد در زير سايه خدا باشد در روز كه سايهاى نيست جز سايه او و اين كلام را سه مرتبه فرمود و مردم از هيبت آنحضرت ترسيدند كه سؤال نمايند بعد فرمود پس بايد مهلت دهد معسر را يا بايد بگذرد از حق خود نسبت باو و نيز از آنحضرت مرويست كه واگذاريد معسر را چنانچه خدا واگذارده است او را و در بعضى از
جلد 1 صفحه 359
روايات حد مهلت بقدريكه از باب مثال ذكر شد معين شده است و فرمودهاند اگر مديون مالى را كه بر ذمه او است صرف در معصيت ننموده باشد و اعسارش بر والى مسلمانان ثابت شود بايد دين او را از بيت المال ادا نمايند چونكه از غارمين است و اين احكام اختصاص بمديون در معامله ربوى ندارد زيرا بمناسبت حكم با موضوع فهميده ميشود كه علت مهلت يا تصدق اعسار است در مقابل اداء دين و رباء خصوصيتى ندارد بعلاوه ذو عسره فرموده برفع يعنى اگر ميان بدهكاران معسرى باشد حكم مهلت است و ذا عسره بنصب نفرموده تا دلالت داشته باشد بر آنكه اگر آنمديون مذكور معسر باشد مهلت لازم دارد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِن كانَ ذُو عُسرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلي مَيسَرَةٍ وَ أَن تَصَدَّقُوا خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم تَعلَمُونَ (280)
تفصيل كلام اينكه مديون چه دين از جهت استقراض باشد که مورد آيه است چه از جهات ديگر اگر متمكّن از اداء دين باشد و دائن هم مطالب باشد يا حالت مطالبه داشته باشد و لو حياء مطالبه نكند واجب فوري است که بايد اداء نمايد و تأخير و مسامحه در اداء گناه كبيره است هر چه تأخير اندازد موجب ازدياد معصيت ميشود حتّي بعضي از علماء که قاعده ترتب را تمام نميدانند عبادت منافيه با اداء دين را باطل ميدانند و اگر متمكّن هست لكن دائن مطالب نيست و راضي بتأخير است و لو واجب است بر مديون اداء دين لكن واجب موسع است فورا واجب نيست و در تأخيرش گناهي مرتكب نشده و اگر متمكّن نيست که مورد آيه است که ميفرمايد وَ إِن كانَ ذُو عُسرَةٍ يعني سخت است و متعسّر است در اداء و البتّه مستثنيات دين خارج است مثل خانه و اساس البيت و نفقه يك شبانه روز خود و واجب النفقه بمقدار شأن و زيّ خود بر مديون واجب نيست که خانه و اساس البيت را بفروشد و دين
جلد 3 - صفحه 73
خود را اداء كند اگر چه جايز است و بر دائن حرام است مطالبه كند بلكه بايد صبر كند تا زماني که مديون متمكّن شود و اينست معناي فَنَظِرَةٌ إِلي مَيسَرَةٍ يعني مهلت دهد و انتظار كشد تا زماني که ميسور گردد، و اينکه حكم در جائيست که دين در ذمّه باشد و امّا اگر عين مال دائن نزد مديون موجود است دائن حق دارد از او بگيرد چنانچه اگر مديون بميرد ديون او تعلّق بتركه او ميگيرد و لو تركه از مستثنيات دين باشد و دين مقدّم بر ارث است بنص آيات شريفه لكن اختيار تعيين دين در تركه با وارث است نه با دائن و اگر ميّت تركه ندارد بر وارث واجب نيست از مال خود ديون مورث را ادا كند و دائن حق مطالبه از احدي ندارد.
و ممكن است حاكم از مصارف بيت المال در صورتي که دين براي امر مشروعي باشد اداء كند از سهم زكاة که سهم غارمين باشد.
و اگر مديون زائد بر مستثنيات دين دارد لكن ديون بيشتر از موجودي است ديّان حق دارند از حاكم تقاضاي حجر كنند حاكم مديون را محجور ميكند از تصرف در مال و موجودي را تقسيم ميكند بحساب ديون بين ديّان.
و اگر احد ديّان عين مالش موجود باشد حق دارد آن را اخذ كند و ديگر ديّان در آن شركت ندارند ولي بقيّه ديون در ذمّه مديون هست و مورد اينکه جمله آيه هست که هر وقت متمكّن شد بايد اداء كند و ديّان بايد صبر و انتظار داشته باشند تا زمان تمكّن و مديون اگر متمكّن از كسب و تحصيل مال باشد واجب است تحصيل كند و بقيّه را اداء كند.
و در هر صورت در مورد تعسّر و نداشتن مال ديّان افضل و احسن اينست که از دين خود صرف نظر كنند و بعنوان صدقه پاي مديون حساب كنند و ذمّه او را فارغ كنند چنانچه ميفرمايد وَ أَن تَصَدَّقُوا خَيرٌ لَكُم و ذخيره اخروي خود قرار دهند و در حساب خدا حساب كنند که بمراتب از استفاده دين نفعش بالاتر است،
جلد 3 - صفحه 74
إِن كُنتُم تَعلَمُونَ بمثوبات اخروي و فوائد دنيوي صدقه، و انظار چنانچه در حديث است
(من انظر معسرا او وضع عنه اظلّه اللّه تحت ظلّ عرشه يوم لا ظلّ الّا ظلّه)
و نيز دارد
(من انظر معسرا کان له بكلّ يوم صدقة)
مروي در مجمع البيان است و بر طبق بسياري از اينکه فروع اخبار زيادي وارد شده که جملهاي از آنها را در برهان نقل فرموده با مثوبات زيادي.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 280)- در این آیه میفرماید: «اگر (بدهکار) دارای سختی و گرفتاری باشد او را تا هنگام توانایی مهلت دهید» (وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ).
در این جا یکی از حقوق بدهکاران را بیان میفرماید که اگر آنها از پرداختن اصل بدهی خود (نه سود) نیز عاجز باشند، نه تنها نباید به رسم جاهلیت سود مضاعفی بر آنها بست و آنها را تحت فشار قرار داد، بلکه باید برای پرداختن اصل بدهی نیز به آنها مهلت داده شود و این یک قانون کلی در باره تمام بدهکاران است.
و در پایان آیه میفرماید: «و (چنانچه قدرت پرداخت ندارند) ببخشید برای شما بهتر است اگر بدانید» (وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
این در واقع گامی فراتر از مسائل حقوقی است، این یک مسأله اخلاقی و انسانی است که بحث حقوقی سابق را تکمیل میکند و احساس کینه توزی و انتقام را به محبت و صمیمیت مبدل میسازد.
نکات آیه
۱ - لزوم مهلت دادن به بدهکارِ تنگدست، تا هنگام پرداخت بدهى خویش به سهولت (و ان کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة)
۲ - حمایت اسلام از حقوق طبقات ضعیف اجتماع (و ان کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة)
۳ - آسان گیرى دین، در احکام و حقوق (و ان کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة)
۴ - لزوم مهلت دادن رباخوار تائب به بدهکار تنگدست، به هنگام باز پس گیرى اصل سرمایه اش (و ان تبتم ... فنظرة الى میسرة)
۵ - توقیف بدهکار تنگدست و داراییهاى وى - که بیش از گذران زندگى متعارفش نباشد - جایز نیست. (و ان کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة)
۶ - جواز اجبار بدهکار متمکن از سوى طلبکار، براى پرداخت بدهى (و ان کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة) برداشت فوق از مفهوم جمله شرطیه «و ان کان ...» به دست آمده، چون لازمه مهلت ندادن، اجبار به پرداخت است.
۷ - ارجمندى والاتر گذشت طلبکار از بدهى وامداران تنگدست، نسبت به مهلت دادن آنان (و ان تصدقوا خیر لکم) بنابراین احتمال که بهتر بودن گذشت، نسبت به مهلت دادن باشد; یعنى ثواب گذشت بیشتر از ثواب مهلت دادن است.
۸ - ارزش والاى گذشت طلبکار از بدهى وامدار تنگدست، به جاى بازپس گیرى وام از وى (و ان تصدّقوا خیر لکم) بنابراینکه بهتر بودن گذشت، در مقایسه با بازپس گیرى وام باشد; یعنى گذشت از آن مال بهتر است از به دست آوردن آن ; چون ثواب صدقه خواهد ماند، ولى مال به دست آمده بقایى ندارد.
۹ - هماهنگى نظام اخلاقى و نظام حقوقى، در تعالیم دین (و ان کان ذو عسرة ... و ان تصدّقوا خیرٌ لکم)
۱۰ - گذشت از بدهى وامداران تنگدست، نمونه اى از صدقه (و ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون) گذشتِ از بدهى وامداران به صدقه تعبیر شده است.
۱۱ - وامداران تهیدست و ناتوان از پرداخت بدهى خویش، یکى از مصارف صدقه (و ان کان ذو عسرة ... و ان تصدّقوا خیرٌ لکم)
۱۲ - آگاهى به فرجام اعمال نیک (صدقه، گذشت از وامداران تنگدست و ... ) برانگیزنده آدمى براى انجام آن اعمال (و ان تصدّقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون) مفعول «تعلمون» در برداشت فوق خیر بودن صدقه گرفته شده است; و جواب شرط (ان کنتم تعلمون) محذوف مى باشد یعنى: اگر به نیکى صدقه آگاه باشید صدقه خواهید داد.
۱۳ - محدودیّت توانایى انسان، در شناخت حقیقت و مصالح و مفاسد امور (خیر لکم ان کنتم تعلمون) جمله شرطیه «ان کنتم تعلمون»، مى تواند کنایه از جهل و ناآگاهى انسان به صلاح و فساد خویش باشد.
روایات و احادیث
۱۴ - ارزش والاتر گذشت از بدهى وامداران تنگدست، در صورت توجّه و آگاهى به تنگدستى آنان (خیرٌ لکم ان کنتم تعلمون) امام صادق (ع): «و ان کان ذو عسرة ... »، ان کنتم تعلمون انه معسر فتصدقوا علیه بما لکم علیه فهو خیرٌ لکم[۱].
موضوعات مرتبط
- احکام: ۱، ۴، ۵، ۶ فلسفه احکام ۱۳
- اسلام: سهولت اسلام ۳
- انسان: ضعف انسان ۱۳
- انگیزش: عوامل انگیزش ۱۲
- بدهى: احکام بدهى ۱، ۴، ۵، ۶ ; عفو بدهى ۷، ۸، ۱۰، ۱۲، ۱۴
- تکلیف: سهولت تکلیف ۳
- شناخت: موانع شناخت ۱۳
- صدقه: مصارف صدقه ۱۱ ; موارد صدقه ۱۰
- عسر و حرج: ۱، ۴
- عفو: فضیلت عفو ۷، ۸، ۱۴
- علم: آثار علم ۱۲
- عمل: زمینه عمل صالح ۱۲
- فقیر: تأمین فقیر ۱۰، ۱۱، ۱۴ ; حقوق فقیر ۲
- قواعد فقهى: ۱
- مفلس: احکام مفلس ۱، ۴، ۵، ۶ ; عفو مفلس ۷، ۸، ۱۰، ۱۲، ۱۴ ; مهلت به مفلس ۱، ۴، ۷
- نظام اجتماعى: ۲
- نظام اخلاقى: ۹ نظام تعالیم دین: ۳، ۹
- نظام حقوقى: ۹
منابع
- ↑ کافى، ج ۴، ص ۳۵، ح ۴ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۹۵- ، ح ۱۱۸۲.