النحل ٢٣
کپی متن آیه |
---|
لاَ جَرَمَ أَنَ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لاَ يُحِبُ الْمُسْتَکْبِرِينَ |
ترجمه
النحل ٢٢ | آیه ٢٣ | النحل ٢٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا جَرَمَ»: حقّاً. قطعاً (نگا: هود / ).
تفسیر
- آيات ۲۲ - ۴۰،سوره نحل
- اعتقاد به معاد لازمه توحيد كامل است
- بيان اينكه گمراه كنندگان همانند بار گناهان ناشى از اضلالشان را بر دوش مى كشند
- چگونگى تعدد وزر و عذاب در ازاء عمل واحد
- اشاره به استفاده هاى نادرستى كه از آيه ((ليحملوا اوزارهم كاملة يوم القيمة ))
- مقصود از كسانى كه علم داده شده اند در آيه :((قال الذين اوتوا العلم ...)) معصومين عليهم السلام هستند
- معناى آيه : ((قيل للذين اتقوا ماذا انزل اليكم قالوا خيرا)) و مراد از ((الذين اتقوا))
- معناى ((طيب )) و ((طاهر)) و مقصود از طيب بودن متقين درحال توفى و مرگ
- تعلق مشيت خداوند (لوشاء الله ) به امر عدمى (ما عبدنا) در آيه و توجيه آن
- تقرير و تبيين استدلال مشركين براى بت پرستى خود
- پاسخ به دليل مشركين : تنها وظيفه پيامبران ((بلاغ مبين )) است
- تقسيم امت ها به دو طائفه هدايت يافته و گمراه
- وجه اينكه گمراهى به خلاف هدايت به خود گمراهان نسبت داده شده است
- توضيح اينكه ((ضلالت )) امر عدمى است و نمى توان گفت خدا آن را ايجاد كرده است
- تسليت و دلدارى رسول خدا(ص ): نسبت به هدايت مشركين حريص مباش
- تفسير آيه توسط جبريون و مفوضه در جهت اثبات مذهب خود
- در قيامت ياورانى هستند كه مشركين از يارى آنها بهره مند نمى شوند
- مسئله رفع اختلاف و تبين آن يكى از معرفات روز قيامت است
- اشاره به تعابير مختلف از ايجاد خداى تعالى به :قول ، كلمه ، امر، اراده و قضاى خدا در ذيل (اننقول له كن فيكون )
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل : ((الذين اتوا العلم ))، ((... قالوا خيرا))، ((قالوااساطير الاولين )) و...)
- نقشه قريش در برابر جذابيت دعوت پيامبر اكرم (ص ) درذيل آيه ((و اذا قيل لهم ماذا...))
- روايتى درباره سلطنت و قدرت نامحدود خدا
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»
البتّه وبىگمان، آنچه را پنهان مىكنند و آنچه را آشكارا مىنمايند، خداوند مىداند. همانا او مستكبران را دوست ندارد.
نکته ها
«جَرَمَ» به معناى بريدن و چيدن ميوه از درخت است. «لا جَرَمَ» يعنى مسأله قابل بريدن و شك و شبهه نيست، بلكه قطعى و حتمى است.
اين آيه هم تهديد كفّار است كه خداوند به كارهاى شما آگاه است و هم بشارت به مؤمنان كه خداوند بر وضع دشمنان شما آگاه و بر كيفر آنها قادر است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»
لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ: هرآينه حق است بدرستى كه خداى متعال مىداند آنچه پنهان مىدارند از مكر و حيله نسبت به پيغمبران و غير آن از عقايد فاسده. وَ ما يُعْلِنُونَ: و آنچه آشكار مىنمايند از دشمنى و جنگ، پس جزا و سزاى ايشان را خواهد داد.
«1» بحار الانوار، جلد 3، باب 6، صفحه 206، حديث اوّل. توحيد صدوق، باب 3، صفحه 83، حديث 3.
«2» تفسير قمى جلد 1 صفحه 383.
«3» جلد 2، صفحه 257. (با اختلاف)
جلد 7 - صفحه 184
نكته: اصل جرم به معنى كسب است، كأنه قال لا يحتاج معرفة هذا الامر الى اكتساب علم بل معلوم). (انّ اللّه يعلم ما يسرّون و ما يعلنون) حاصل آن كه محتاج نيست اين مطلب به كسب علم و تحقيق، بلكه معلوم و محقق است كه خداى تعالى مىداند آنچه پنهان كنند و آنچه آشكارا نمايند و مجازات خواهد داد، آيه شريفه تهديد و وعيد است نسبت به آنان.
إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ: بتحقيق خداوند سبحان دوست نمىدارد گردنكشان از توحيد خدا و تصديق پيغمبر را. در حديث قدسى مىفرمايد «1»:
(الكبرياء ردائى و العظمة ازارى فمن نازعنى واحدا منها عذبته بنارى).
تنبيه: يكى از صفات ناپسنديده و گناهان كبيره، استكبار است، و آن طلب بزرگى و ظاهر كردن از نفس خود و آنچه را كه سزاوار او نباشد، و بر سه قسم شود.
1- استكبار نسبت به ذات كبريائى، و آن بدترين اقسام و ناشى از سركشى و گردنكشى است، مثل شيطان و نمرود و فرعون.
2- استكبار نسبت به انبياء و اولياء و سرپيچى از فرمان آنان است، و در حقيقت نافرمانى از امر الهى خواهد بود.
3- استكبار نسبت به خلق.
و آيه شريفه ناظر به قسم دوم باشد گرچه منافى با عموم نيست و احاديث در تكبر و استكبار بسيار از جمله: در كافى شريف «2» از حضرت باقر عليه السّلام العزّ رداء اللّه و الكبر ازاره فمن تناول شيئا منه اكبّه اللّه فى جهنّم.
علامه مجلسى در معنى اين حديث فرمايد: مراد به عز اظهار عظمت، و به كبر نفس عظمت باشد. يا مراد به عز آنچه عقول خلق درك كبريائى حق را نمايد، و مراد به كبر آنچه عاجزند از ادراك آن. يا مراد به عز عظمت صفاتى و
«1» ارشاد القلوب ديلمى، باب فى احاديث منتخبة، صفحه 189 (با اندكى تفاوت)
«2» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحه 309، حديث سوّم.
جلد 7 - صفحه 185
مراد به كبر عظمت ذاتى، و چون عزّ امر اضافى- و امر اضافى ظاهر- و رداء از لباسهاى ظاهر است و بين اين دو مناسبتى باشد از جهت ظهور، و لذا تشبيه فرموده به آن. و كبر به معنى عظمت و صفت حقيقيه و اخفى باشد و «ازار» هم لباس خفى و ما بين آنها مشابهتى است. حاصل آن كه مىفرمايد: عزّ، رداء الهى و كبر، ازار سبحانى است، پس هر كه تصرف كند چيزى از هر يك را، خداى تعالى او را به رو در جهنم اندازد.
عياشى روايت نموده «1» كه حضرت سيد الشهداء عليه السّلام گذر نمود بر فقرا كه عبا پهن و نانى بر آن نهاده عرض كردند: بفرما، حضرت نشست، و با آنها تناول نموده و فرمود. (إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «19» وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «20» أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «21» إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «22» لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»
ترجمه
و خدا ميداند آنچه را پنهان ميداريد و آنچه را آشكار مينمائيد
و آنانرا كه ميخوانند غير از خدا نمىآفرينند چيزى را و آنها آفريده ميشوند
مردگانند نه زندگان و نميدانند چه زمان بر انگيخته ميشوند
خداى شما خدائى است يگانه پس آنانكه نميگروند بروز پسين دلهاى آنها حقّ ناپذير است و آنها سر كشانند
نيست چارهاى همانا خدا ميداند آنچه را پنهان ميدارند و آنچه را آشكار مينمايند همانا او دوست ندارد سر كشان را.
تفسير
خداوند متعال پس از اثبات توحيد و بيان شمّهاى از نعم نامتناهى خود و نفى شرك جلى ابطال شرك خفى فرموده باين تقريب كه خدا از عقائد و اعمال ظاهرى و باطنى شما آگاه است و بر طبق آن بشما جزاء ميدهد و اگر غير خدا را باطنا در نيت عبادت شريك كنيد قبول نميفرمايد بلكه بر همان عمل عقاب ميفرمايد و بتهائى را كه كفّار بخدائى ميخوانند و غير از خدايند چيزى را خلق نميكنند و خدا بايد خالق باشد تا مستحقّ عبادت شود و آنها مخلوق خدايند بموادّ و مصنوع آنهايند بهيئات روح ندارند پس مردهاند سابقه روح دارى هم در آنها نيست پس بهتر آنستكه گفته شود زنده نيستند تا تصوّر نشود كه زنده بوده و مردهاند و ادراك نميكنند وقت بعث خودشان را بنابر آنكه گفتهاند خداوند آنها را در قيامت زنده ميكند تا تبرّى نمايند از عبده خودشان يا وقت بعث عبده خودشان را چه رسد بآنكه پاداش عبادت آنها را بدهند و پس از ذكر ادلّه كافيه و حجج وافيه بر توحيد كه نتيجه آن اثبات يكتائى و بىهمتائى خداوند و لازمه آن وجود روز جزا است باز اگر كفّار معتقد بآخرت نشوند معلوم ميشود دلهاى آنها حق پذير نيست و از
جلد 3 صفحه 279
انغمار در معصيت سياه شده كه منكر حقّ و حقيقت ميشوند و از اطاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم استكبار و استنكاف مينمايند لا جرم و لابدّ و ناچار كه بمعناى حقّا در كلام عرب استعمال ميشود يعنى حقّ و راست و درست است كه خدا از باطن و ظاهر آنها آگاه است هر مكر و حيلهاى كه بخواهند بر خلاف رسول اكرم بنمايند ميداند و بجزاى اعمالشان ميرساند چون خداوند آنها را دوست ندارد و از سر تقصير آنها نميگذرد و در بعضى روايات از امام باقر عليه السّلام آخرت برجعت و انكار بكفر و استكبار بسركشى از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و معلوم است كه مراد بيان مصاديق است نه انحصار مفاهيم بآنها چنانچه مكرر ذكر شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لا جَرَمَ أَنَّ اللّهَ يَعلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ المُستَكبِرِينَ «23»
هيچ بدّي و چارهاي نيست محققا خداوند ميداند آنچه را که پنهان ميكنند و آنچه را که اظهار ميكنند (لا جرم) گفتند بمعني لا بد و لا محالة مثل لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النّارَ نحل آيه 64 و لا جَرَمَ أَنَّهُم فِي الآخِرَةِ هُمُ الأَخسَرُونَ هود آيه 24 و لا جَرَمَ أَنَّهُم فِي الآخِرَةِ هُمُ الخاسِرُونَ نحل آيه 110 و لا جَرَمَ أَنَّما تَدعُونَنِي إِلَيهِ لَيسَ لَهُ دَعوَةٌ فِي الدُّنيا وَ لا فِي الآخِرَةِ مؤمن آيه 43 و غير اينها و اينکه كلمه گفتند جمله مستقله است، لكن آنچه بنظر ميرسد معني در اينجا بمنزله تاكيد است و وارد مورد قسم است که قابل تغيير نيست و بزبان ما يعني نخورد ندارد و البته واقع و محقق است که أَنَّ اللّهَ يَعلَمُ يعني هيچ امري را نميتوان از خداوند مخفي كرد و لو در هزار پرده باشد حتي بسا بر خود انسان هم مخفي باشد حتي بر ملائكه حفظه هم مخفي باشد ولي بر خداوند مخفي نيست، در دعاء كميل ميخواني.
(الهي و سيدي فاسئلك بالقدرة الّتي قدرتها و بالقضية الّتي حتمتها و حكمتها و غلبت من عليه اجريتها ان تهب لي في هذه الليلة و في هذه الساعة کل جرم اجرمته و کل ذنب اذنبته و کل قبيح أسررته و کل جهل عملته كتمته او اعلنته اخفيته او اظهرته و کل سيئة امرت باثباتها الكرام الكاتبين الّذين وكلتهم بحفظ ما يکون مني و جعلتهم شهودا علي مع جوارحي و كنت انت الرقيب علي من ورائهم ما خفي عنهم و برحمتك اخفيته و بفضلك سترته)
(ما تسرّون) که گفتند امور قلبيه است از امور اعتقاديه مثل منافقين که كفر باطني خود را مستور و مخفي نمودند و اظهار اسلام و ايمان كردند.
جلد 12 - صفحه 104
چنانچه ميفرمايد: وَ مِمَّن حَولَكُم مِنَ الأَعرابِ مُنافِقُونَ وَ مِن أَهلِ المَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم توبه آيه 102 و از اخلاق رذيله که بر خلافش اظهار عدالت ميكند فاسق اظهار ميكند بخيل دعوي سخاوت حسود ابراز نصيحت جبان دعوي شجاعت و غير اينها (و از وساوس شيطاني و خيالات سوء که تمام اينها مصداق ما تسرون است وَ ما يُعلِنُونَ از اظهار كفر و شرك و عناد و فسق و فجور و ساير اعمال قبيحه و افعال سيئة که علنا مرتكب ميشوند مخصوصا امروز که بسيار متجاهر بفسق شدند آن زنها که به چه وضع فجيع بيرون ميايند آن ساز و آواز که در نوع مغازهها و خانهها مينوازند آن بيع محرمات مثل مجسمه و مسكرات و آلات قمار و تغني و هزار ديگر و تجاهر بمعصيت عقوبتش بسا صد مرتبه از خود معصيت بزرگتر است و گناه ديگران را هم دارد از پيغمبر صلّي اللّه عليه و اله است فرمود:
(من سن سنّة حسنة کان له اجرها و اجر من عمل بها الي يوم القيمة و من سن سنّة سيئة کان له وزرها و وزر من عمل بها الي يوم القيامة).
إِنَّهُ لا يُحِبُّ المُستَكبِرِينَ محققا خداوند دوست نميدارد كساني را که بخود تكبر ميبندند (إِنَّهُ لا يُحِبُّ) مسئله حب و بغض و عداوت و غضب و رضايت و سخط و غيض و فرح و سرور و غم و امثال اينها از حالاتيست که بر نفس حادث ميشود و بعبارت ديگر حالات نفسانيه است و البته هر كدام از اينها يك آثار خارجيه دارد که در خارج ظاهر ميشود در صورت و در اعضاء بدن و مستلزم يك افعالي ميشود که از صاحب آن صادر ميشود و اطلاق اينکه حالات باين معاني بر ذات اقدس ربوبي محال و غلط است، بلكه موجب كفر ميشود، زيرا ذات مقدسش محل حوادث نيست و تغيير در ساحت قدس او روا نيست چون صرف الوجود است.
(زير نشين علمت كائناتبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 23)- در این آیه بار دیگر روی علم خدا به غیب و شهود و پنهان
ج2، ص561
و آشکار مجددا تکیه کرده، میگوید: «قطعا خداوند از آنچه پنهان میدارند و آنچه آشکار میسازند باخبر است» (لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ).
این جمله در واقع تهدیدی است در برابر کفار و دشمنان حق که خدا از حال آنها هرگز غافل نیست.
آنها مستکبرند و «خداوند مستکبران را دوست نمیدارد» (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ). چرا که استکبار در برابر حق اولین نشانه بیگانگی از خداست.
نکات آیه
۱- خداوند، قطعاً به تمامى آنچه که منکران آخرت پنهان مى سازند و یا علنى مى کنند، آگاهى کامل دارد (لاجرم أن الله یعلم ما یسرّون و ما یعلنون) ضمیر فاعلى در «ما یسرّون و ما یعلنون» به «الذین لایؤمنون بالأخرة» در آیه قبل برمى گردد.
۲- خداوند، به نیّتها و حالات درونى انسانها علم دارد. (لاجرم أن الله یعلم ما یسرّون)
۳- هشدار خداوند به منکران عالم آخرت (فالذین لایؤمنون بالأخرة قلوبهم منکرة ... لاجرم أن الله یعلم ما یسرّون و ما یعلنون) اعلام علم قطعى خداوند به همه نیات و رفتارهاى منکران آخرت، کنایه از تهدید و هشدار به آنان است.
۴- آگاهى خداوند از نیّتها و حالات درونى منکران معاد، برخاسته از علم غیب اوست. (فالذین لایؤمنون بالأخرة قلوبهم منکرة ... لاجرم أن الله یعلم ما یسرّون)
۵- مستکبران، از محبت خداوند محرومند. (إنه لایحبّ المستکبرین)
۶- منکران عالم آخرت، محروم از محبت خداوند (فالذین لایؤمنون بالأخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرون ... إنه لایحبّ المستکبرین)
۷- منکران حق، از محبت خداوند محرومند. (فالذین لایؤمنون بالأخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرون ... إنه لایحبّ المستکبرین)
موضوعات مرتبط
- آخرت: انذار مکذبان آخرت ۳; رازهاى مکذبان آخرت ۱; محرومیت مکذبان آخرت ۶
- ایمان: اهمیت ایمان به آخرت ۶
- حق: محرومیت مکذبان حق ۷
- خدا: انذارهاى خدا ۳; خدا و مکذبان آخرت ۱; خدا و مکذبان معاد ۴; خدا و نیتها ۲; علم غیب خدا ۱، ۲، ۴; محرومان از محبت خدا ۵، ۶، ۷; منشأ علم خدا ۴
- مستکبران: محرومیت مستکبران ۵
- معاد: رازهاى مکذبان معاد ۴; نیات مکذبان معاد ۴
منابع