النحل ٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۰۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
وَ الْخَيْلَ‌ وَ الْبِغَالَ‌ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْکَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ‌ مَا لاَ تَعْلَمُونَ‌

ترجمه

همچنین اسبها و استرها و الاغها را آفرید؛ تا بر آنها سوار شوید و زینت شما باشد، و چیزهایی می‌آفریند که نمی‌دانید.

و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [شما را] زينتى باشند، و چيزهايى مى‌آفريند كه نمى‌دانيد
و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [براى شما] تجملى [باشد]، و آنچه را نمى‌دانيد مى‌آفريند.
و اسبان و استران و خران را برای سواری و تجمّل شما آفرید و چیز دیگری هم که شما هنوز نمی‌دانید (برای سواری شما) خواهد آفرید.
و اسب ها و استرها و الاغ ها را آفرید تا بر آنها سوار شوید و [برای شما] تجمل و زینت باشد، و چیزهایی [در آینده جز این وسایل نقلیه حیوانی] به وجود می آورد که شما نمی دانید.
و اسبان و استران و خران را براى آن آفريده است كه سوارشان شويد و نيز زينت شما باشند. و خدا چيزهايى آفريده كه شما نمى‌دانيد.
و نیز اسبان و استران و درازگوشان را [آفرید] تا بر آنها سوار شوید و مایه تجمل نیز هست، و نیز چیزهای دیگر که شما نمی‌دانید می‌آفریند
و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [شما را] آرايشى باشد و چيزها مى‌آفريند كه نمى‌دانيد.
و (خدا) اسبها و استرها و الاغها را (آفریده است) تا بر آنها سوار شوید و زینتی باشند (که به دلهایتان شادی بخشد، و خداوند) چیزهائی را (برای حمل و نقل و طی مسافات) می‌آفریند که (شما هم اینک چیزی از آنها) نمی‌دانید.
و اسبان و استران و خران را (آفرید) تا بر آنها سوار شوید و (برایتان) زینتی است. و آنچه را نمی‌دانید می‌آفریند.
و اسبان و استرها و خرها تا سوار آنها شوید و زیبی را و می‌آفریند آنچه را نمی‌دانید

And the horses, and the mules, and the donkeys—for you to ride, and for luxury. And He creates what you do not know.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ٧ آیه ٨ النحل ٩
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْخَیْلَ»: گلّه اسبان. عطف بر واژه (أَنْعامَ) در آیه پنجم است. «الْبِغَالَ»: جمع بَغْل، استرها. «الْحَمِیرَ»: جمع حِمار، الاغها. «زینَةً»: عطف بر محلّ (لِتَرْکَبُوهَا) و هر دو مفعول‌له هستند. «یَخْلُقُ مَا لا تَعْلَمُونَ»: مراد ماشینها و هواپیماها و سفینه‌های فضائی و قطارها و دیگر وسائل و مرکبهای سریع‌السیری است که مولود استعدادی است که خدا به انسانها داده است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ «8»

و اسبان و استران و الاغ‌ها را آفريد تا بر آنها سوار شويد و براى شما تجمّلى باشد و چيزهايى را مى‌آفريند كه نمى‌دانيد.

نکته ها

«خيل» به معناى تكبّر است و در اينجا مراد از آن، «اسب» است، گويا در اسب‌سوارى نوعى، احساس بزرگى و تكبّر به انسان دست مى‌دهد.

«بغال» به معناى «قاطر» است كه از آميزش اسب و الاغ به وجود مى‌آيد و «حمير» جمعِ «حمار» به معناى «الاغ» است.

پیام ها

1- حمل و نقل بار و مسافر، از نيازهاى اوّليه بشر است كه خداوند حيواناتى را براى اين كار آفريده است. «وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوها»

2- سوارشدن بر مركب، مايه رفاه و آسايش و نوعى زينت و جمال نيز محسوب مى‌شود. «لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً»

3- زينت، يكى از نيازهاى فطرى بشر است. «زِينَةً»

4- مَركب بايد در درجه اوّل براى سوارى باشد و در مرحله دوم مايه زينت.

«لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً» (بر خلاف برخى افراد، كه فقط براى تجمّل و تشريفات، در فكر تهيه وسيله نقليه هستند، نه آنكه واقعاً نيازى به آن داشته باشند.)

5- دست خداوند در آفرينش باز است. «وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ»

6- وسايل نقليه امروزى، چه ماشين، چه قطار و چه هواپيما، در واقع مخلوقِ خدا هستند نه بشر. «وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 496

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ «8»

وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ: و بيافريد اسبان و قاطران و خرها را.

لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً: براى آنكه سوار شويد آنها را و آرايش كنيد روزگار خود را آرايش كردنى.

تبصره: منحصر نيست فوائد خلقت اين چهارپايان براى سوارى و تزيّن، بلكه عمده تذكر و تفكر است در عجائب و غرائبى كه حق تعالى در خلقت آنها مقرر فرموده، لذا حضرت صادق عليه السّلام در حديث مفضل بطور مفصل شرح مى‌دهد، از جمله آن كه مى‌فرمايد «1»:

تأمل نما در روى چهار پايان و حكمتهائى كه حق تعالى به كار برده:

چشمهاى آنها را پيش رو مقرر، تا برابر و پيش پاى خود را ببيند و به ديوارى برنخورد، به چاهى نيفتد. و شقّ دهانشان را از زير قرار داده و پوزهاى دراز به آنها داده كه دهانشان به نزديك و دور برسد، و اگر به روش آدميان، دهانشان ميانه صورت بودى، هرآينه نتوانستى چيزى را از زمين برداشتى. عبرت بگير از منافعى كه حكيم عليم در دم حيوان قرار داده:

1- سترى است براى عورت او.

2- ميان دبر و شكم او چركى جمع كه موجب آمدن پشه و مگس و اذيت او نمايند، دم مانند بادزنى است كه آنها را به اطراف پراكنده كند.

3- چون دست و پاها حامل بدنش مى‌باشد، به سبب حركت دادن دم، به راست و چپ آسايش كند، و فوائد ديگر نيز دارد.

پشت آنها را مسطح كه به رو افتاده، و به چهارپا ايستاده تا سوارى آسان‌


«1» توحيد مفضل، مجلس دوّم، ترجمه علامه مجلسى، صفحات 92 و 93.

جلد 7 - صفحه 167

باشد. ايضا فراستى در اسب قرار داده كه عجائبى از او بروز نموده كه در تواريخ مسطور است و خر را داراى بلادت، و قاطر متوسط ميان آن دو.

وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ‌: و مى‌آفريند آنچه را كه شما نمى‌دانيد از حشرات و هوام و طيور و ساير جانوران. على بن ابراهيم قمى فرمايد «1»: مراد عجائبى است كه خداى تعالى در صحرا و دريا مى‌آفريند. نزد بعضى مراد نعمتهاى بهشتى است. ابن عباس گويد: مراد آنكه بر راست عرش جوئى است چند برابر آسمان و زمين و درياها، جبرئيل هر وقت سحر در آن رود، نورش و جمالش افزون شود و خود را بيفشاند؛ به هر قطره كه از او بچكد، چندين هزار ملك آفريده شود، هفتاد هزار به بيت المعمور و هفتاد هزار به خانه كعبه روند، تا روز قيامت نوبت به اول آنها نرسد. نزد جمعى مراد ملائكه حافّات و صافّات‌اند يا مخلوقات پشت قاف.

تبصره: بعضى از معاصرين براى اثبات اعجاز قرآن‌ (ما لا تَعْلَمُونَ) را تفسير به طياره و ماشين و مركب تحت البحرى نموده، لكن خيلى جاى تعجب است! مگر معجزه قرآن شريف به اين است كه خبر از احداث مراكب جديده يا چيزهاى نوظهور را اخبار فرمايد، حاشا و كلا! چرا معاصران استدلال به معارف و حقايق فرقان مجيد ننمايند كه چنين دستور جامع كافى وافى براى نظام عالم، و حاوى تمام فوائد روحى و جسمى دنيائى و آخرتى عموم طبقات بنى آدم را حق تعالى بر نبى خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل كه تا قيام قيامت عقول دانشمندان عالم را از اتيان به مثل آن عاجز گردانيده.

تتمه: آيه شريفه دلالت ندارد بر حرمت گوشت اسب و قاطر و الاغ، زيرا سوق آيه دليل الخطاب، و دليل الخطاب نزد محققين درست نيست‌ «2». و


«1» تفسير قمى جلد 1 صفحه 382.

«2» دليل الخطاب از اصطلاحات علم اصول است و عبارتست از حكمى كه از مفهوم مخالف كلام استنباط مى‌شود. مثلا در آيه مورد بحث، چون سخن از حليّت گوشت گوسفند و گاو به ميان آمده، نتيجه مى‌گيريم كه گوشت حيواناتى كه نامشان ذكر نشده، حرام است، بسيارى از محققان بزرگ، اينگونه استنباطات را معتبر نمى‌دانند (مصحّح)

جلد 7 - صفحه 168

بخارى‌ «1» در صحيح مرفوعا نقل نموده از اسماء بنت ابو بكر كه گفت: در زمان پيغمبر خوردم گوشت اسب را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ «8» وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ «9» هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ «10» يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «11» وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ «12»

وَ ما ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ «13»

ترجمه‌

- و اسبان و استران و خران را تا سوار شويد آنها را و باشد آرايشى و مى‌آفريند آنچه را نميدانيد

و بر خدا است ارائه راستى راه و برخى از آن منحرف باشند و اگر بخواهد هر آينه هدايت كند شما را تمامى‌

او است كه نازل نمود از آسمان آب را براى شما از آن است نوشيدنى و از آنست روئيدنى كه در آن ميچرانيد

ميروياند براى شما بآن كشت و زيتون و درختان خرما و انگورها را و از تمامى ميوجات همانا در اين هر آينه نشانه‌اى است براى گروهى كه فكر ميكنند

و مسخّر كرد براى شما شب و روز و آفتاب و ماه را و ستاره‌ها مسخر شدگانند بفرمان او همانا در اين هر آينه نشانه‌ها است براى گروهى كه تعقّل ميكنند

و آنچه آفريد


جلد 3 صفحه 273

براى شما در زمين كه مختلف است انواعش همانا در اين هر آينه نشانه‌اى است براى گروهى كه توجّه ميكنند.

تفسير

عطف است بر انعام در آيات سابقه يعنى و خلق فرمود خداوند گروه اسبان و قاطرها و الاغها را براى آنكه سوار شويد آنها را و براى آنكه زينت و آرايش و نمايش شما باشند و اين منافات ندارد با آنكه گوشت آنها حلال باشد چون ممكن است خوردن گوشت آنها مقصود از خلقتشان نباشد ولى ممنوع هم نباشد و نيز خداوند خلق فرموده و ميفرمايد چيزهائى را كه شما نميدانيد از مخلوقات عجيبه دريائى و صحرائى چنانچه قمّى ره فرموده يا از انواع حيوان و نبات و جماد كه گفته‌اند و همه مورد استفاده و انتفاع بنى آدم واقع شده و خواهد شد و محتمل است شامل شود مراكب سريع السيرى را كه اخيرا اختراع شده چون علاوه بر آنكه مواد آنها مخلوق الهى است بفكر بشر كه از مواهب الهيّه است درست شده و بحول و قوّه او حركت ميكند و بر خدا از باب لطف واجب است كه ارائه فرمايد به بندگان سبيل قصد يعنى راه راست و مستقيم و موصل بمقصود اصلى از خلقت را كه راه معرفت و عبادت حقّ است چون بعضى راهها جائر يعنى منحرف از حقّ و مايل بباطل است و خداوندى كه امر فرموده مردم را به پيمودن راه راست براى مصلحت خودشان از باب لطف و رحمت بايد آن راه را هم ارائه فرمايد بآنها تا از راه كج نروند و از قصد و مقصد و مقصود باز نمانند لذا بآنها عقل مرحمت فرموده كه چراغ راه هدايت است و براى ايشان پيغمبر و امام تعيين فرموده تا بيان معارف و احكام نمايند و هر جا كه بنور عقل براى كمى استعداد محلّ روشن نشود بنور مشعلهاى هدايت منوّر و مبيّن گردد ولى باز بعضى از بندگان بسوء اختيار خودشان نور عقل را در وجود خودشان خاموش و از مشعلهاى هدايت اعراض ميكنند و براه كج ميروند و بمقصود نميرسند و اگر خدا بخواهد همه را بمقصد و مقصود ميرساند بدون پيمودن راه ولى اين منافى با غرض و قصد است چون حكمت و مصلحت و لذت در آنستكه با پيمودن راه و اعمال اختيار و تهيّه استحقاق معشوق ازلى را تا ابد در بر گيرند و از نعيم دائم بر خوردار شوند او آنچنان خداوند رحيم مهربانى است كه باران رحمت خود را از آسمان بر زمين نازل فرمود براى‌


جلد 3 صفحه 274

بندگان تا پاره‌اى از آن بهترين مشروب گواراى آنها باشد و پاره‌اى از آن بصورت شجر كه روئيدنى ساق دار يا مطلق روئيدنى است در آيد و در آن و از آن حيوانات خودشان را بدون زحمت چرا دهند ميروياند بسبب و ببركت آن زراعت و درخت زيتون را كه از روغن آن بهره زيادى ميبرند و درختان خرما و انگورهاى گوناگون را كه باين ملاحظه از آن دو بصيغه جمع تعبير شده و بملاحظه كثرت وجود اين سه نوع درخت در عربستان كه مورد نزول آيه است يا بملاحظه كثرت منافع آنها در همه جا تخصيص بذكر يافته و نيز ميروياند ببركت باران در همه جا از همه ميوجات هر چه و هر قدر مناسب و ملائم با حال و مزاج بندگان باشد و در اين نزول باران و بروز اشجار و ميوجات گوناگون از آب و خاك كه هر يك حقيقتى مباين با آن حقايق است نشانه بزرگى است بر وحدت و عظمت و قدرت و حكمت الهى نهايت آنكه قدرى فكر ميخواهد كه انسان بفهمد اينها كار طبيعت بى‌شعور نيست عوامل طبيعى كه آب و خاك و هوا و آفتاب است همه جا وجود دارد پس اين اختلافات از جهت جنس و نوع و صنف و شخص و رنگ و بو و طعم و خواص و منافع و آثار از كجا است آن هم تمام بر وفق حكمت و مصلحت رعيّت آيا ميتوان مخصّصى جز اراده حكيم رحيم و قادر عظيم براى آن تصوّر نمود و اگر گفته شود شب و روز و آفتاب و ماه و ستارگان همه مؤثرند در تكوين روئيدنيها و آنها مختلف در حقيقت و آثارند ممكن است اين اختلافات از عمل آنها در روئيدنيها پيدا شده باشد جواب آنستكه خداوند شب و روز و آفتاب و ماه را مسخر نموده كه براى بندگان پديدار و كار گذار شوند تا در شب عبادت و استراحت نمايند و در روز بكسب و كار بپردازند و از منافع آفتاب و ماه بهره‌مند گردند و ستارگان تمامى مسخّر بفرمان حقند و از خود اراده ندارند و همه بر نفع بنى آدم گردش ميكنند مثل آنكه تمام مسخّر آنها باشند.

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند

تا تو نانى بكف آرى و بغفلت نخورى‌

همه از بهر تو سر گشته و فرمانبردار

شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى‌

و در اين مسخّر بودن فلكيّات نشانه‌هاى بسيارى است كه دلالت بر وحدانيّت و عظمت و علم و قدرت و حكمت مدبّر و محرّك و صانع آنها مينمايد نهايت آنكه عقلاء


جلد 3 صفحه 275

و دانشمندان پى بآن ميبرند آن هم بعد از اعمال نظر و عقل تا دريابند كه اينها همه متحرّكند و متحرك محرّك ميخواهد و محرّك كلّ نميشود متحرّك باشد چون متحرّك محتاج بمحرك است پس بايد ساكنى باشد كه تمام حركات باراده او منتهى شود و غير از خداوند در عالم هر چه هست متغيّر و متحرك در طريق استكمال است فقط ذات اقدس واجب الوجود است كه منزّه و مبرّى است از امكان و حدوث و تغير و تبدّل و زوال و استكمال و چون فهم اين معانى بسهولت ممكن نبود در كلام الهى اين آيات اختصاص بكسانيكه تعقّل ميكنند داده شده و نيز مسخّر فرمود براى بنى آدم آنچه را خلق فرمود براى آنها در زمين از انواع حيوانات و اصناف نباتات و اجناس معدنيات رنگارنگ و گوناگون كه هر يك در حدّ وجودى خود داراى رنگ و طعم و طبع و بو و اثرى است كه با ديگرى اختلاف دارد با آنكه عوامل طبيعى زمينى و آسمانى در آنها بيك نحو مؤثر است حال از اختلاف اجناس و انواع و اصناف و اشخاص صرف نظر ميكنيم چون تفاوتش واضح و بيانش موجب تطويل است اختلاف اجزاء يك فرد انار را مثلا ملاحظه كنيد كه پوست و گوشت و ورق و حبّه و هسته‌اش هر يك داراى رنگ و طعم و طبع و بو و اثر مخصوصى است كه در ديگرى نيست و اينجا باندك توجّهى معلوم ميشود كه صانع عليم حكيم چه صنعى براى بنى آدم فرموده و چه جعبه پر در و ياقوتى بدست او داده آيا سزاوار است اين را صنع طبيعت بى‌شعور كه در همه جا بيك نحو وجود و تأثير دارد دانست تعالى شأنه عمّا يقول الظالمون علوا كبيرا و باين جهت فرموده در اين آيتى است براى كسانيكه متذكّر شوند يعنى صرف توجّه كافى است ديگر تفكّر و تعقّل هم لازم ندارد و اينكه از تمام اختلافات باختلاف الوان تعبير فرموده باين ملاحظه است كه آنچه ديده ميشود رنگ است و اختلاف رنگ نوعا با ساير اختلافات وجود دارد علاوه بر آنكه الوان در كلام عرب بر انواع و اصناف و اشكال و ساير امتيازات اطلاق ميشود چنانچه در فارسى هم ميگويند چند رنگ ميوه و غذا و مرادشان چند نوع و قسم است و كلمه ما در صدر اين آيه عطف است بر الليل در آيه سابقه و مختلفا حال است از آن و سخر لكم عامل در آنست.


جلد 3 صفحه 276

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ الخَيل‌َ وَ البِغال‌َ وَ الحَمِيرَ لِتَركَبُوها وَ زِينَةً وَ يَخلُق‌ُ ما لا تَعلَمُون‌َ «8»

و خلق‌ فرمود ‌براي‌ ‌شما‌ اسب‌ها و قاطر و الاغ‌ها ‌را‌ ‌براي‌ اينكه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ سوار شويد و اسباب‌ زينت‌ و افتخار ‌شما‌ ‌باشد‌ و خلق‌ ميكند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌شما‌ نميدانيد و الخيل‌ عطف‌ ‌است‌ ‌بما‌ سبق‌ و اسب‌هاي‌ عربي‌، چنانچه‌ بقيمت‌هاي‌ زيادي‌ ‌با‌ قباله ‌که‌ داشتند فروش‌ ميرفت‌ و ‌براي‌ جهاد ‌با‌ دشمن‌ و كفار چه‌ اندازه‌ مدخليت‌

جلد 12 - صفحه 87

داشت‌ ‌حتي‌ حضرت‌ رسالت‌ ذو الجناح‌ و براق‌ و يعفور داشت‌ و گفتند ‌هر‌ مركبي‌ ‌که‌ حضرتش‌ سوار ميشد بهمان‌ سن‌ و قوه‌ باقي‌ ‌بود‌ و البغال‌ ‌که‌ بسيار محكم‌ ‌است‌ ‌در‌ سواري‌ و الحمير ‌که‌ اينها مركب‌ سواريست‌ و باركشي‌ و سابقا چهار وادارها و چاووش‌ها بسا متجاوز ‌از‌ هزار داشتند و كرايه‌ ميدادند ‌براي‌ مسافرت‌ مكه‌ و اعتاب‌ مقدسه‌ و ساير مسافرتها و زينة و موجب‌ عزت‌ و شرافت‌ صاحب‌ ‌خود‌ بودند و سابقا ‌هم‌ ‌هر‌ خانه‌ طويله‌ داشت‌ و چند مركب‌ داشتند مخصوصا اعيان‌ و اشراف‌.

وَ يَخلُق‌ُ ما لا تَعلَمُون‌َ يكي‌ ‌از‌ معجزات‌ بزرگ‌ قرآن‌ امروزه‌ همين‌ جمله‌ ‌است‌ ‌که‌ مثل‌ ماشين‌ باقسام‌ مختلفه‌ و ريل‌ و هواپيما خلق‌ فرمود ‌که‌ چه‌ اندازه‌ مسافر و بار مي‌برد و دليل‌ ‌بر‌ اينكه‌ مفاد ‌آيه‌ اينست‌ گه‌ ‌در‌ آيات‌ سابقه‌ بلفظ ماضي‌ بيان‌ فرموده‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ جمله‌ بلفظ مضارع‌ نه‌ آنچه‌ مفسرين‌ گفتند ‌از‌ انواع‌ حيوانات‌ و نباتات‌ و جمادات‌ زيرا اولا ‌آنها‌ ‌را‌ ميدانستند، و ثانيا خلق‌ فرموده‌ ‌بود‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 8)- آنگاه به سراغ گروه دیگری از حیوانات می‌رود که برای سواری انسان از آنها استفاده می‌شود، می‌فرماید: «خداوند اسبها و استرها و الاغها را آفرید تا شما بر آن سوار شوید، و هم مایه زینت شما باشد» (وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زِینَةً).

در پایان آیه به مسأله مهمتری اشاره کرده و افکار را به وسائل نقلیه و مرکبهای گوناگونی که در آینده در اختیار بشر قرار می‌گیرد و بهتر و خوبتر از این حیوانات می‌تواند استفاده کند متوجه می‌سازد، و می‌گوید: «و خداوند چیزها (وسائل نقلیه دیگری) می‌آفریند که شما نمی‌دانید» (وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ).

نکات آیه

۱- خداوند خالق و آفریننده اسب، استر و الاغ است. (و الأنعم خلقها لکم ... و الخیل و البغال و الحمیر)

۲- اسب، استر و الاغ به منظور سوار شدن، زینت بودن و تجمل آفریده شده است. (و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینة)

۳- استفاده از اسب، استر و الاغ براى سوارى و تجمل، جایز است. (و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینة و یخلق ما لاتعلمون)

۴- چهارپایان برطرف کننده نیازهاى مادى و روحى مردم جزیرة العرب بوده اند. (و الأنعم خلقها لکم فیها دفءٌ و منفع و منها تأکلون . و لکم فیها جمال ... لترکبوها و زینة) «دفءٌ»، «منافع»، «منها تأکلون» و «ترکبوها» بیانگر نیازهاى مادى و «جمال» و «زینة» بیانگر نیازهاى روحى و روانى است.

۵- خداوند، پیوسته موجوداتى را پدید مى آورد که انسانها به آنها آگاهى ندارند. (خلق السموت و الأرض ... خلق الإنسن ... و الأنعم خلقها لکم ... و یخلق ما لاتعلمون) از اینکه «خلق» را در فرازهاى قبلى به صورت ماضى و در عبارت اخیر به صورت مضارع به کار برده است، مطلب فوق برداشت مى شود.

۶- پیشگویى قرآن درباره اختراع وسایل پیشرفته و جدید براى حمل و نقل، مسافرت و سایر وسایل آسایشى و رفاهى انسان (و الأنعم خلقها لکم فیها دفءٌ و منفع ... و لکم فیها جمال ... لترکبوها و زینة و یخلق ما لاتعلمون) متعلق «یخلق» نامعلوم و فواید آن محذوف است، ولى با توجه به فوایدى که براى اشیاى خلق شده ذکر کرده، مى توان حدس زد که فواید مخلوقهاى جدید نیز در راستاى بهره ورى انسان است.

۷- علم و آگاهى انسان محدود است. (و یخلق ما لاتعلمون)

۸- آفرینش و ایجاد، امرى دائم و مستمر است. (خلق ... خلق ... خلقها ... و یخلق ما لاتعلمون) آوردن «یخلق» به صورت مضارع مى تواند بیانگر این مطلب باشد که آفریدگارى خداوند عمل مستمرى است و منحصر به آنچه در گذشته آفریده، نیست.

۹- خوردن گوشت دامها (گاو، گوسفند و شتر) در میان مردم عصر بعثت، امرى رایج و متداول بوده است. (و الأنعم خلقها لکم ... و منها تأکلون ... و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینة) با توجه به اینکه در ردیف منافع انعام (گاو، شتر و گوسفند) استفاده از گوشت آنها ذکر شده ، ولى براى اسب، استر و الاغ چنین استفاده اى بیان نگردیده و از طرفى این آیات در صدد برشمردن نعمتهاست و تا زمانى که استفاده از چیزى متداول نباشد نعمت بر آن صدق نمى کند، معلوم مى شود که خوردن گوشت گاو، گوسفند و شتر متداول بوده; ولى خوردن گوشت اسب، استر و الاغ متداول نبوده است.

۱۰- خوردن گوشت اسب، استر و الاغ در میان مردم عصر بعثت متداول نبوده است. (و الأنعم خلقها لکم ... و منها تأکلون ... و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینة)

۱۱- به کارگیرى شتر براى باربرى و اسب، استر و الاغ براى سوارى، استفاده کردن مناسب از آنهاست. (و الأنعم ... و تحمل أثقالکم إلى بلد لم تکونوا بلغیه ... و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها) با توجه به اینکه در ضمن منافع شتر، باربرى را ذکر کرد و از سوارى یاد نکرد و در رابطه با اسب، استر و الاغ، سوارى را ذکر کرد و از باربرى یاد نکرد، مطلب فوق برداشت شد.

موضوعات مرتبط

  • احکام ۳:
  • اسب: استفاده از اسب ۳، ۱۱; خالق اسب ۱; خوردن گوشت اسب در صدراسلام ۱۰; زینت بودن اسب ۲; سوارى از اسب ۲، ۱۱; فلسفه خلقت اسب ۲
  • استر: استفاده از استر ۳، ۱۱; خالق استر ۱; خوردن گوشت استر در صدراسلام ۱۰; زینت بودن استر ۲; سوارى از استر ۲، ۱۱; فلسفه خلقت استر ۲
  • الاغ: استفاده از الاغ ۳، ۱۱; خالق الاغ ۱; خوردن گوشت الاغ در صدراسلام ۱۰; زینت بودن الاغ ۲; سوارى از الاغ ۲، ۱۱; فلسفه خلقت الاغ ۲
  • انسان: جهل انسان ها ۵; محدودیت علم انسان ۷
  • جزیرة العرب: تأمین نیازهاى مادى جزیرة العرب ۴; تأمین نیازهاى معنوى جزیرة العرب ۴
  • چهارپایان: خوردن گوشت چهارپایان در صدراسلام ۹; نقش چهارپایان ۴
  • حمل و نقل: پیشگویى وسایل حمل و نقل ۶
  • حیوانات: احکام حیوانات ۳
  • خدا: تداوم خالقیت خدا ۵; خالقیت خدا ۱
  • خلقت: تداوم خلقت ۸
  • شتر: استفاده از شتر ۱۱; باربرى با شتر ۱۱; خوردن گوشت شتر در صدراسلام ۹
  • قرآن: پیشگوییهاى قرآن ۶
  • گاو: خوردن گوشت گاو در صدراسلام ۹
  • گوسفند: خوردن گوشت گوسفند در صدراسلام ۹
  • موجودات: خالق موجودات ۵

منابع