الحجر ٦٠
کپی متن آیه |
---|
إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ |
ترجمه
الحجر ٥٩ | آیه ٦٠ | الحجر ٦١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَدَّرْنَا»: همسان دیگران بشمار آوردهایم و قلمدادش نمودهایم. این سخن بر زبان فرشتگان رفته است ولی مراد فرموده خدا است. روشن است وقتی که درباریان و مأموران شاه بگویند: دستور دادهایم. چنین و چنان اندیشیدهایم. مراد این است که شاه دستور داده است و چنین و چنان خواسته است، و غیره. «الْغَابِرِینَ»: گذشتگان. باقی مردم. سایرین.
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۸۴،سوره حجر
- بشارت و انذار در يك داستان و ارتباط آن با داستانهاىقبل
- از مغفرت خدا ماءيوس و از رحمت او نااميد نباشيد
- بيان آيات مربوط به ورود مهمانان ابراهيم (ع )
- تعجب ابراهيم از بشارت داده شدن به فرزند، بر اساس استبعاد عادى بوده است
- معناى ((غابر)) و مراد از اينكه همسر لوط از ((غابرين )) بوده است
- وارد شدن ملائكه بر ((لوط)) عليه السلام و گفتگوى بين ايشان و آن حضرت
- قضاى الهى به قطع نسل و انقراض قوم لوط
- معناى آيه ((لعمرك انهم لفى سكرتهم يعمهون ...))
- توضيحى در مورد ((اصحاب ايكه )) و ((اصحاب حجر))
- (چند روايت در ذيل برخى از آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ «60»
مگر همسرش كه مقدر كردهايم او از بازماندگان (در كيفر) باشد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)
إِلَّا امْرَأَتَهُ: مگر زن لوط كه كافره و ياغيه باشد از فرمان لوط، لذا:
قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ: مقدر ساختيم كه بتحقيق او از باقيماندگان در شهر با اهلاك شدگان، يعنى حكم نموديم او نيز هلاك شود، چنانكه اهل شهر هلاك شوند.
نكات ادبيه: قوله (إِلَّا امْرَأَتَهُ) استثناء از استثناء مىباشد، براى آنكه قوم مهلكند مگر آل لوط، و زن از ايشان مستثنى و ملحق به هالكان است؛ زيرا مستثنى دوم ملحق باشد به جمله اول؛ به عبارت اخرى، استثناء از استثناء برمىگردد به
جلد 7 - صفحه 124
اخيرى، زيرا رجوع به اولى موجب لغويت كلام، و از حكيم محال است، مثل (عندى عشرة درهم الّا خمسة الا ثلثة) اول پنج از ده خارج شود و پنج باقى ماند و بعد از پنج هم سه خارج و اضافه گردد به پنج باقى، مجموع هشت خواهد بود.
لطيفه: شخصى نزد خليفه به كسائى گفت: اگر فقه تحصيل مىكردى بهتر بود كسائى در جواب گفت: اگر كسى اقرار كند براى ديگرى به صد درهم، الا ده، الا يك درهم، به چه قدر حكم كنى؟ گفت: هشتاد و نه درهم. كسائى گفت: خطا گفتى به جهت فرمايش الهى: (إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا امْرَأَتَهُ ...) آيا زن لوط از آل مستثنى است يا از قوم؟
گفت: از آل. كسائى گفت: پس بر او ثابت است نود و يك درهم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ (51) إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ (52) قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ (53) قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (54) قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ (55)
قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (56) قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ (57) قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ (58) إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ (59) إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ (60)
ترجمه
و خبر ده ايشانرا از مهمانان ابراهيم
هنگاميكه داخل شدند بر او پس گفتند سلام گفت همانا ما از شما ترسانيم
گفتند نترس همانا ما مژده ميدهيم تو را به پسرى دانا
گفت آيا مژده داديد مرا در حاليكه رسيد مرا پيرى پس بچه مژده ميدهيد
مرا گفتند مژده داديم تو را براستى پس مباش از نااميدان
گفت و كيست كه نااميد شود از رحمت پروردگارش مگر گمراهان
گفت پس چيست كار شما اى فرستادگان
گفتند همانا ما فرستاده شديم بسوى گروهى گناهكاران
مگر
جلد 3 صفحه 257
خانواده لوط همانا ما نجات دهندگانيم ايشانرا تمامى
مگر زنش را كه تقدير نموديم همانا او باشد از بازماندگان.
تفسير
ضيف در اصل مصدر بوده و بمعناى وصف استعمال ميشود در واحد و كثير و گاهى باضياف جمع بسته ميشود و اينجا مراد ملائكهاند كه بر حضرت ابراهيم عليه السّلام برسم ميهمانى وارد شدند و چون از طعامى كه براى ايشان حاضر فرموده بود تناول ننمودند آنحضرت خائف شد كه مبادا قصد سوئى داشته باشند چون در پيش آنها اين رسم بود و كلمه سلاما ظاهرا منصوب بفعل مقدّر است يعنى گفتند نسلّم عليك سلاما و حضرت جواب فرمود چنانچه در سوره هود ذكر شده و تفصيل اين قصه آنجا گذشت و تكرار نميشود فقط نكته قابل ذكر اين است كه اينجا عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از غلام عليم اسمعيل است از هاجرو از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابراهيم عليه السّلام سه سال بعد از بشارت مكث فرمود پس بشارت ديگرى آمد از طرف خداوند براى او باسماعيل و آنجا در قرآن تصريح شده بود كه بشارت باسحاق داده شد لذا در منهج و غيره اين بشارت را باسحاق راجع نمودهاند بدون نقل خلاف و تحقيق آنست كه دو بشارت بوده يكى بحضرت ابراهيم كه در اين آيه ذكر شده راجع بولادت حضرت اسمعيل براى او و ديگر بساره خاتون زوجه معقوده آنحضرت راجع بولادت حضرت اسحق براى او در سوره هود لذا آنجا حضرت ساره تعجّب كرد و اينجا حضرت ابراهيم چون بسن پيرى رسيده بود و اولادش نشده بود و از روى تعجّب فرمود بچه بشارت ميدهيد مرا تا معلوم شود بنحو حقيقت است يا مجاز و از پيش خود ميگويند يا از جانب خدا و آنها عرضه داشتند بنحو حقّ و حقيقت و راستى و درستى از جانب پروردگار پس مباش از نااميدان و مأيوسان از رحمت حق و اگر اين بشارت راجع بولادت حضرت اسحق بود جاى تعجّب و يأس آنحضرت نبود چون او حضرت اسمعيل را داشت و مرديكه خداوند باو اولادى داده از ولد ديگرى كه باو عنايت شود تعجّب نميكند و مأيوس نميشود در هر حال حضرت ابراهيم در جواب ملائكه فرمود كه من مأيوس از رحمت خدا نيستم بر حسب اسباب ظاهرى نااميد شده بودم و اكنون اميدوار شدم چون مأيوس نميشوند از رحمت خدا مگر گمراهان و ظاهرا اين يك قصّه است كه خداوند در دو جا بمناسبت
جلد 3 صفحه 258
ذكر فرموده اينجا ظاهرا براى بيان رحمت بر دوستان و غضب بر دشمنان است و اوّلا بشارت بحضرت ابراهيم دادهاند و بعدا براى رفع نگرانى حضرت ساره باو نيز بشارت داده شده و هر جا قسمتى از اين قصّه ذكر شده چنانچه در كلام الهى معمول است و جمله على ان مسّنى الكبر ظاهرا حاليّه است يعنى با حال اصابت پيرى بمن و مراد از گمراهى خطاء در طريق معرفت خدا و وسعت رحمت و عموم قدرت او است و پس از وصول بشارت و حصول اطمينان حضرت ابراهيم از ملائكه سؤال نمود كه شما براى چه كار نازل شديد عرضه داشتند ما فرستاده شديم براى عذاب قوم لوط كه اهل فسق و فجورند مگر خانواده او كه ايشانرا تمامى نجات خواهيم داد جز زنش را كه مقدّر نموديم ما بامر خداوند كه باقى باشد با قوم و هلاك شود و در علل از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه هميشه حضرت لوط و ابراهيم عليه السّلام منتظر نزول عذاب بر قوم لوط بودند و خداوند براى منزلت و مقام آن دو بزرگوار در عذاب تأخير ميفرمود و چون خداوند اراده فرمود آنها را عذاب فرمايد مقدّر فرمود كه عوض دهد بحضرت ابراهيم از عذاب قوم لوط غلام عليم را تا موجب تسلّى خاطر او شود از مصيبتش بهلاك قوم پس مبعوث فرمود فرستادگانى را بسوى آنحضرت كه بشارت دهند او را باسماعيل از هاجر و غلام عليم او است و قرابت نسبى و سببى حضرت لوط با حضرت ابراهيم عليه السّلام و علاقمندى آنحضرت باو و كسانش در سوره اعراف و هود گذشت و مؤكّد مضمون اين روايت و روايت عيّاشى از آنحضرت كه قريب باين معنى است ميباشد و شايد تكرار بشارت اسماعيل عليه السّلام براى ظهور حضرت ختمى مرتبت از او باشد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلاَّ امرَأَتَهُ قَدَّرنا إِنَّها لَمِنَ الغابِرِينَ (60)
مگر زن لوط که چنان قرار و مقدّر كرديم که او در ميان قوم باز بماند و جزء مهلكين باشد، چند نفر از زنهاي انبياء و ائمه عليهم السّلام از معاندين و مخالفين و كفار بودند زن حضرت نوح و لوط دو نفر از زنهاي پيغمبر صلّي اللّه عليه و اله و سلّم عايشه و حفصه و أسماء بنت اشعث زن حضرت مجتبي و ام الفضل عيال حضرت جواد، و اينکه زن لوط با كفار هم دست و دشمن داخلي بود و با آنها قرار داد كرده بود که اگر كسي مخفيانه بر حضرت لوط وارد شود او بر بام خانه آتش روشن كند آنها مطلع شوند و بيايند ممانعت كنند. و چنين كرد موقعي که ملائكه بر لوط وارد شدند شبانه که شرحش بيايد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 60)- ولی از آنجا که تعبیر به «آل لوط» آن هم با تأکید به «اجمعین» شامل همه خانواده او حتی همسر گمراهش که با مشرکان هماهنگ بود میشد، و شاید ابراهیم نیز از این ماجرا آگاه بود، بلافاصله او را استثناء کردند و گفتند: «بجز
ج2، ص538
همسرش که ما مقدر ساختهایم از بازماندگان در شهر محکوم به فنا باشد» و نجات نیابد (إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِینَ).
نکات آیه
۱- همسر لوط(ع) در زمره مجرمان قوم لوط و عذاب شدگان الهى بود. (إلاّ ءال لوط إنا لمنجّوهم ... إلاّ امرأته)
۲- باقى ماندن همسر لوط(ع) در میان عذاب شدگان قوم لوط، به تقدیر و دستور خدا بود. (إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغبرین) تردیدى نیست که همه مقدرات به دست خداوند است و انتساب تقدیر (قدّرنا) به فرشتگان، مى تواند به خاطر این باشد که آنان مجرى این تقدیر بوده اند.
۳- صرف رابطه خویشاوندى با پاکان، سبب رهایى از عذاب الهى و پیامد کار زشت نخواهد شد. (إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغبرین)
۴- انسان، در برابر محیط اجتماعى و عوامل تأثیرگذار، مجبور نیست و در تعیین سرنوشت خویش مختار است. (إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغبرین) خداوند، همسر لوط(ع) را به خاطر اینکه همنشین قوم بدکار لوط بود، عذاب کرد. این مى رساند که همسر لوط(ع) در همنشینى و یا ترک آن آزاد بود و مى توانست خود را از آلوده شدن نجات دهد و گرنه عذاب وى غیر معقول و به دور از اقتضاى حکمت خداوند حکیم بود.
۵- سرزمین قوم لوط، محل نزول عذاب الهى بر آنان (إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغبرین) «غابر» (مفرد غابرین) در لغت به معناى باقى و بازمانده است و مقصود از بازماندگان، عموم مردم لوط - به استثناى آل لوط - است که در شهر ماندند و عذاب الهى آنان را فرا گرفت.
۶- فرشتگان، مجریان و کارگزاران اوامر و مقدرات الهى اند. (إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغبرین) با آنکه بى تردید مقدرات امور به دست خداست، در عین حال خداوند آن را به فرشتگان نسبت داد (قالوا ... قدّرنا) و این مى رساند که فرشتگان کارگزاران و مجریان اوامر و مقدّرات الهى اند.
۷- امکان نفوذ کفر و فساد و حق ناپذیرى در افراد خانواده پاکان (إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغبرین)
۸- همسر، جزو آل و خاندان مرد است. (ءال لوط ... إلاّ امرأته)
۹- صرف داشتن رابطه خویشاوندى با پاکان، دلیل پاکى و خوبى نیست. (إلاّ ءال لوط إنا لمنجّوهم ... إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغبرین)
موضوعات مرتبط
- انسان: اختیار انسان ۴
- پاکان: آثار خویشاوندى با پاکان ۹; امکان حق ناپذیرى خانواده پاکان ۷; امکان فساد خانواده پاکان ۷; امکان کفر خانواده پاکان ۷; نقش خویشاوندى با پاکان ۳
- پاکى: نشانه هاى پاکى ۹
- جبرواختیار ۴:
- خانواده: محدوده خانواده ۸
- خدا: اوامر خدا ۲; مجریان اوامر خدا ۶; مقدرات خدا ۲
- سرزمینها: عذاب بر سرزمین قوم لوط ۵
- سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۴
- عذاب: اهل عذاب ۱، ۲
- قوم لوط: تاریخ قوم لوط ۱، ۵; عذاب قوم لوط ۲; مکان عذاب قوم لوط ۵ کارگزاران خدا ۶
- لوط(ع): تقدیر عذاب همسر لوط(ع) ۲; عذاب همسر لوط(ع) ۱; گناه همسر لوط(ع) ۱; منشأ عذاب همسر لوط(ع) ۲
- ملائکه: نقش ملائکه ۶
- همسر: موقعیت خانوادگى همسر ۸
منابع