الكهف ٣٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۱۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
وَ لَوْ لاَ إِذْ دَخَلْتَ‌ جَنَّتَکَ‌ قُلْتَ‌ مَا شَاءَ اللَّهُ‌ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ‌ إِنْ‌ تَرَنِ‌ أَنَا أَقَلَ‌ مِنْکَ‌ مَالاً وَ وَلَداً

ترجمه

چرا هنگامی که وارد باغت شدی، نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته است؟! قوّت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر می‌بینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم (مطلب مهمّی نیست)!

|و چرا وقتى داخل باغت شدى نگفتى: هر چه خدا خواهد [همان شود] و هيچ نيرويى جز به تأييد خدا نيست؟ اگر مرا به مال و فرزند كمتر از خود مى‌بينى
و چون داخل باغت شدى، چرا نگفتى: ماشاء الله، نيرويى جز به [قدرت‌] خدا نيست. اگر مرا از حيث مال و فرزند كمتر از خود مى‌بينى،
و تو چرا وقتی به باغ خود درآمدی نگفتی که همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قوه‌ای نیست؟ اگر تو مرا از خود به مال و فرزند کمتر دانی (به خود مغرور مشو که).
و چرا وقتی به باغ خود، وارد شدی، نگفتی: آنچه خدا بخواهد [صورت می پذیرد] و هیچ نیرویی جز به وسیله خدا نیست؛ اگر مرا از جهت ثروت و فرزند کمتر از خودت می بینی.
چرا آنگاه كه به باغ خود درآمدى نگفتى: هر چه خداوند خواهد، و هيچ نيرويى جز نيروى خدا نيست؟ اگر مى‌بينى كه دارايى و فرزند من كمتر از تو است،
و چرا چون وارد باغت شدی، نگفتی "ما شاء الله لا قوة الا بالله"، اگر مرا کم‌مال‌تر و کم‌زاد و رودتر می‌بینی،
و چرا آنگاه كه به بوستانت در آمدى نگفتى: هر چه خداى خواهد [همان شود]، هيچ نيرويى نيست مگر به خداى؟ اگر مرا به مال و فرزند كمتر از خود مى‌بينى،
کاش! وقتی که وارد باغ می‌شدی (و این همه نعمت و مرحمت، و آثار قدرت و عظمت را می‌دیدی) می‌گفتی: ماشاءَاللهُ! (این نعمت از فضل و لطف خدا است، و آنچه خدا بخواهد شدنی است!) هیچ قوّت و قدرتی جز از ناحیه‌ی خدا نیست (و اگر مدد و توفیق او نباشد، توانائی عبادت و پرستش را نخواهیم داشت. ای رفیق ناسپاس) اگر می‌بینی که از نظر اموال و اولاد از تو کمترم، (امّا ...).
و چون داخل باغت شدی، چرا نگفتی: «(تنها) آنچه خدا خواسته (شدنی است). هرگز نیرویی جز به (وسیله‌ی) خدا نیست. اگر مرا از حیث مال و فرزند کمتر از خود می‌بینی،»
و چرا گاهی که در باغ خویش درآمدی نگفتی چه خواسته است خدا نیست نیروئی جز با خدا اگر مرا بینی کمترم از تو درخواسته و فرزند

When you entered your garden, why did you not say, “As Allah wills; there is no power except through Allah”? Although you see me inferior to you in wealth and children.
ترتیل:
ترجمه:
الكهف ٣٨ آیه ٣٩ الكهف ٤٠
سوره : سوره الكهف
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا شَآءَ اللهُ»: این جمله محذوفی دارد و تقدیر چنین است: هذا مَا شَآءَ اللهُ، یعنی: این چیزی است که خدا خواسته است. یا این که: مَا شَآءَ اللهُ کائِنٌ، یعنی: هرچه خدا بخواهد، همان می‌شود.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً «39»

وچرا آنگاه‌كه وارد باغت شدى، نگفتى: ماشاءاللّه (آنچه خدا بخواهد)، هيچ نيرويى جز به (قدرت) خدا نيست؟ اگر مرا از نظر مال و فرزند، كمتر از خويش مى‌بينى!

نکته ها

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر نعمتى كه خداوند از مال و فرزند به بنده‌اش مى‌بخشد، اگر بگويد: «ما شاء الله و لا قوة الا بالله»، خداوند آفات و ناراحتى‌هاى او را دفع مى‌كند تا به آرزويش برسد. سپس اين آيه را تلاوت فرمود. «1»

همچنين در روايات آمده است: جمله‌ى «لا حول و لا قوة الا بالله» سبب دفع بلا و دوام نعمت مى‌شود و گنجى از گنج‌هاى بهشت است. «2»

پیام ها

1- توبيخ وسرزنش بايد همراه با ارشاد ورهنمود باشد. لَوْ لا ... قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ‌

2- عقيده به تنهايى كافى نيست، بايد با زبان نيز اقرار كرد. «قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ»

3- هنگام برخورد با مناظر زيباى طبيعت، به ياد خدا باشيم كه همه‌ى نعمت‌ها از اوست. «لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ»

4- براى پيشگيرى از غفلت و غرور، هنگام برخورد با نعمت‌ها اراده الهى را فراموش نكنيم. «ما شاءَ اللَّهُ»

5- مؤمن به خاطر كمى مال و فرزند، خود را نمى‌بازد. «إِنْ تَرَنِ» يعنى تو مرا كم مى‌بينى، نه آنكه من كم هستم.


«1». تفسير درّالمنثور.

«2». تفسير كنزالدقايق.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌5، ص: 174

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً (39)

وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ‌: و چرا وقتى درآمدى به بوستان خود. قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ‌: نگفتى آنچه خدا خواهد چنان شود، يا امر و شأن آن چيزى است كه خدا خواهد، يعنى چرا بجاى آنچه گفتى كه هرگز زوال به اين باغ من نرسد، نگفتى اگر خدا خواهد فانى گردد، چرا قائل به اين نشدى كه: لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌: نيست قوه هيچكس را مگر به خدا، يعنى بايستى به عجز خود اعتراف كنى، و دانى كه آنچه دارا شدى از عمارت و باغ و تدبير امر، آن به مددكارى لطف حضرت بارى تعالى است.

ابن بابويه به سندهاى خود از ابى عمير از جماعتى از مشايخ خود از جمله ابان بن عثمان و هشام بن سالم و محمد بن حمران روايت نموده از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود: عجب دارم از كسى كه ترسان باشد از چيزى و ملتجى نشود به گفتار «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»، چه حق تعالى در عقب آن فرموده:

«فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ». و عجب دارم از كسى كه غمگين گردد و متوسل نشود به كلمه طيبه‌ «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»، چه حق تعالى در عقب آن فرمايد: «وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ». و تعجب مى‌كنم از كسى كه خواهند مكرى به او رسانند و او

جلد 8 - صفحه 57

نگويد: «أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ»، چه حق تعالى در عقب آن فرموده: «فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا». و عجب دارم از كسى كه دنيا و زينت آن خواهد و نگويد «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»، چه حق تعالى در عقب آن فرموده: «فَعَسى‌ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً» «1».

إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً: اگر مى‌بينى مرا كمتر از خود از جهت مال و اولاد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً (37) لكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً (38) وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً (39) فَعَسى‌ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً (40) أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً (41)

وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلى‌ ما أَنْفَقَ فِيها وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‌ عُرُوشِها وَ يَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً (42) وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مُنْتَصِراً (43) هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً (44)

ترجمه‌

گفت مر او را رفيقش وقتى كه با او صحبت ميكرد آيا كافر شدى بآنكه آفريد تو را از خاك پس از نطفه پس درست كرد تو را مردى‌

ولى من ميگويم او است خدا پروردگار من شريك نمى‌گردانم با پروردگارم احديرا

و چرا وقتى كه داخل شدى در باغت نگفتى هر چه خدا خواهد شود نيست توانائى مگر از خدا اگر مى‌بينى كه من كمترم از تو در مال و اولاد

پس شايد پروردگارم بدهد بمن بهتر از باغ تو و بفرستد بر آن آفتى از آسمان پس گردد زمينى صاف‌

يا گردد آبش بزمين فرو رفته پس هرگز نتوانى مر او را جستن‌

و احاطه شد بآفت، ميوه‌اش پس گرديد چنانكه زير و رو ميكرد دو دستش را براى آنچه خرج كرده بود در آن و حال آنكه درختان افتاده بودند روى چوب بستهاى افتاده و ميگفت ايكاش من شريك نكرده بودم با پروردگارم احديرا

و نبود او را گروهى كه يارى كنند او را غير از خدا و نبود قادر بر دفاع از خود

در چنين جائى نصرت مخصوص خدا است كه حقّ است او بهتر است از راه پاداش و بهتر از جهت عاقبت كار.

تفسير

- پس از ختم مقالات فاسده مرد سابق الذّكر با رفيق فقيرش كه اهل ايمان بود او در جواب گفت براى توبيخ و ملامت آنمرد كه آيا كافر شدى بآنكه آفريد تو را از خاك براى آنكه اصل خلقت بنى آدم از خاك است پس از نطفه كه از غذا توليد ميشود و اغذيه از خاك پس معتدل نمود خلقت و قامت و اندام تو را و ساخت مردى كامل و تمام عيار مانند ساير افراد انسان چون شك در معاد موجب كفر است ولى من ميگويم چون كلمه لكنّا مركب است از لكن و انا با اسقاط همزه و اثبات الف و حذف اقول او است خداوند پروردگار و روزى دهنده من و شريك قرار


جلد 3 صفحه 427

نميدهم براى پروردگارم احدى از مخلوقات او را و اين اعتقاد جازم، كافى است براى افتخار من بر تو كه شاك و متزلزلى و چرا وقتى داخل باغت شدى براى اداء شكر و اقرار بعجز خود در برابر قدرت خداوند نگفتى آنچه خدا خواهد ميشود و آنچه نخواهد نميشود نيست توانائى و قوه و قدرتى براى احدى مگر از جانب خدا تا دلالت داشته باشد بر آنكه امور منوط بمشيت الهى است و آنچه نصيب تو شده از منافع و اموال بخواست خدا بوده نه بسعى و كوشش خودت و اگر مى‌بينى مرا كه مال و او لآدم كمتر از تو است از فضل خداوند بعيد نيست كه در آتيه نزديكى يا در آخرت عطا فرمايد بمن چيزهائى كه بهتر باشد از باغ تو و از قهر خدا دور نيست كه بفرستد براى كفر و كفران نعمت تو و ويران نمودن باغت آفات آسمانى را از قبيل باد سام و صاعقه و تگرگ و امثال اينها چون حسبان بمعناى چيز انداخته شده مانند تير و سنگ و بلا و عذاب است و بعضى آنرا جمع حساب و مأخوذ از آن دانسته‌اند يعنى چيزيرا كه مقدّر شده براى تصفيه حساب اعمالت و در نتيجه باغت خالى شود از اشجار و زراعات و بگردد زمين صاف و ساده و همواريكه پاى در آن بلغزد و رونده از رفتار بماند براى نرمى آن يا فرو رود آب آن باغ در زمين بطوريكه نتوانى ديگر تهيّه و تدارك آنرا بنمائى و خداوند با آنمرد بعد از اين گفتار بر طبق آن رفتار فرمود و يكى از آفات سماوى احاطه نمود بر كليّه ميوجات آن باغ و درختان آن بطوريكه صبح كه وارد باغ شد ديد چفته‌هاى موها افتاده روى زمين و درختها خوابيده روى آنها و از ميوه‌ها اثرى نيست لذا دو دست را بيكديگر ميماليد و زير و رو ميكرد از اندوه و تأسف بر خرجى كه براى آبادى آن باغ كرده بود و از روى ندامت و پشيمانى بر اعمال و اقوال خود ميگفت ايكاش من براى خدا شريك قرار نميدادم احديرا و مانند رفيقم خداشناس و موحّد بودم و در مجمع فرموده كه در خبر است خداوند آتشى فرستاد كه آن باغ را سوزاند و آبش بزمين فرو رفت و با آنكه مغرور بمال و اولاد و اعوان خود بود در آنحال كسانى نبودند كه بتوانند يارى كنند او را جز خدا و خود او هم نتوانست جلوگيرى كند از بلاى الهى يا استرداد نمايد عوض اموال تلف شده خود را چون منتصر بمعناى دادستان است و در چنين روز و جائيكه روز و جاى انتقام از كافر و ظالم است خواه در دنيا باشد خواه در آخرت نصرت و


جلد 3 صفحه 428

يارى مخصوص بخدا است كه حقّ و ثابت است يا اختيار دارى و پادشاهى مخصوص باو است چون ولايت بكسر كه به اين معنى است نيز قرائت شده در هر حال پاداش الهى بهترين پاداشها و عاقبت اطاعتش بهترين عواقب است و گفته‌اند چون فهميده بود ويرانى باغش در اثر كفر و كفران بوده پشيمان شده بود براى آنكه باغش خراب شده نه براى آنكه كار بدى كرده لذا توبه‌اش قبول نشد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو لا إِذ دَخَلت‌َ جَنَّتَك‌َ قُلت‌َ ما شاءَ اللّه‌ُ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه‌ِ إِن‌ تَرَن‌ِ أَنَا أَقَل‌َّ مِنك‌َ مالاً وَ وَلَداً (39)

و چرا نبود زماني‌ ‌که‌ داخل‌ بستان‌ ‌خود‌ شدي‌ گفته‌ باشي‌ ‌ما شاء اللّه‌ آنچه‌ خداوند مشيّت‌ ‌او‌ تعلق‌ گرفته‌ ‌که‌ همچو بستاني‌ و ماليّه‌ بمن‌ عطا فرموده‌ ‌من‌ ‌از‌ ‌خود‌ چيزي‌ ندارم‌ نيست‌ قوة و قدرتي‌ مگر باعانت‌ خداوند، ‌اگر‌ تو مي‌بيني‌ ‌که‌ ‌من‌ كمتر ‌از‌ تو هستم‌ ‌از‌ حيث‌ مال‌ و اولاد و مرا كوچك‌ و حقير شمرده‌ و ‌خود‌ ‌را‌ بزرگ‌ و عظيم‌ پنداشته‌ و ‌بر‌ ‌من‌ تكبر و نخوت‌ مي‌كني‌ و سرزنش‌ مي‌نمايي‌ انتظار داشته‌ باش‌ الطاف‌ ‌او‌ ‌را‌ بمن‌ وَ لَو لا إِذ دَخَلت‌َ جَنَّتَك‌َ قُلت‌َ ما شاءَ اللّه‌ُ ‌در‌ باب‌ توحيد افعالي‌ گفته‌ايم‌ ‌که‌ ده‌ فعل‌ ‌است‌ ‌که‌ مختص‌ بخداوند ‌است‌ احدي‌ شركت‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ندارد خلق‌ و رزق‌ اماته‌ و احياء عزّت‌ و ذلّت‌ صحت‌ و مرض‌ غناء و فقر بايد انسان‌ ‌هر‌ نعمتي‌ ‌که‌ باو افاضه‌ ‌شده‌ نه‌ مستند بخود بداند و نه‌ بغير و نه‌ باسباب‌ بلكه‌ مستند بخدا بداند و شكر گذار ‌باشد‌ و بگويد ‌ما شاء اللّه‌ ‌کان‌ و ‌ما ‌لم‌ يشأ ‌لم‌ يكن‌ و ‌اگر‌ بعض‌ مقدّمات‌ و معداتش‌ منوط ‌به‌ فعل‌ انسان‌ ‌ يا ‌ ‌به‌ اسباب‌ ظاهر ‌است‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌هم‌ منوط بقوّه‌ و حول‌ الهي‌ بداند و بگويد:

لا قُوَّةَ إِلّا بِاللّه‌ِ.

سيّما مبنيّا ‌علي‌ القول‌ بحركت‌ جوهريّه‌ ‌که‌ ‌آن‌ ‌به‌ ‌آن‌ افاضه‌ وجود مي‌شود إِن‌ تَرَن‌ِ أَنَا أَقَل‌َّ مِنك‌َ مالًا وَ وَلَداً چه‌ اشخاصي‌ يك‌ روز ‌در‌ كمال‌ عزّت‌ و ثروت‌ بودند و فردا ‌در‌ كمال‌ ذلّت‌ و فقر و بالعكس‌ (سر شب‌ سر تخت‌ تاراج‌ داشت‌ سحرگه‌ نه‌ تن‌ سر نه‌ سرتاج‌ داشت‌) ‌من‌ ‌را‌ ‌که‌ بچشم‌ حقارت‌ و فقر و بي‌كسي‌ نگاه‌ مي‌كني‌ ممكن‌ ‌است‌ خداوند عزت‌ و شوكت‌ و مال‌ و منال‌ بمن‌ عطا فرمايد و ‌خود‌ ‌را‌ ‌با‌ كمال‌ عزت‌ و دولت‌ و ثروت‌ و عدّة و عدّه‌ ميپنداري‌ ممكن‌ ‌است‌ بذلّت‌ و تهي‌ دستي‌

جلد 12 - صفحه 357

مبتلا شوي‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 39)- بعد از اشاره به مسأله توحید و شرک که مهمترین مسأله سر نوشت ساز است، مجددا او را مورد سرزنش قرار داده، می‌گوید: «چرا هنگامی که وارد باغت شدی نگفتی این نعمتی است که خدا خواسته است» چرا همه اینها را از ناحیه خدا ندانستی و شکر نعمت او را بجا نیاوردی؟! (وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ).

چرا نگفتی «هیچ قوت (و نیرویی) جز از ناحیه خدا نیست» (لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ).

اینها امکانات و وسائلی است که خدا در اختیار تو قرار داده، تو از خود هیچ نداری و بدون او هیچ هستی! سپس اضافه کرد: «اگر می‌بینی من از نظر مال و فرزند از تو کمترم» مطلب مهمّی نیست (إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالًا وَ وَلَداً).

نکات آیه

۱- بى توجهى رفاه مند مغرور به نقش اساسى مشیّت خدا در امور، مورد سرزنش مرد مؤمن قرار گرفت. (و لولا ... قلت ما شاء اللّه)

۲-برخورداران نعمت، باید به مبدأ یگانه نعمت آفرین، توجه داشته باشند و از دل بستگى به نعمت ها و غفلت از یاد خدا، پرهیز کنند. (و لولا إذ دخلت جنّتک قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه)

۳- خداوند، هر چه بخواهد، وجود خواهد یافت. (ما شاء اللّه) «ما» در «ما شاء اللّه» موصول و مبتدا است و خبر آن «کائن» یا چیزى نظیر آن است. معناى جمله، چنین است: «آنچه را خدا خواسته است خواهد شد.».

۴- تمام نیروها، وابسته به خداوند است. (لاقوّة إلاّ باللّه) جمله «لاقوّة إلاّ باللّه» به دلیل «لا»ى نفى جنس و حرف «إلاّ» افاده حصر مى کند; یعنى، هیچ توان و قدرتى، جز به نیروى خداوند، نمى تواند عرضه وجود کند.

۵- پیدایش و کارایى مظاهر طبیعت، متّکى به مشیّت و نیروى الهى است. (و لولا إذ دخلت جنّتک قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه)

۶- هستى، تحت مشیّت و مدیریت و نیروى خداوند یگانه است. (ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه)

۷- قدرت و نیروى مطلق خدا، پشتوانه حاکمیّت خواست او بر هستى است . (ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه) بیان «لاقوّة...» به منزله تعلیل است; یعنى، چون نیرویى در هستى وجود ندارد جز وابسته به خدا، پس جز مشیّت اش اراده اى حاکم بر هستى نیست.

۸- بر زبان راندن باورهاى توحیدى و اکتفا نکردن به عقیده قلبى، لازم است.* (لولا ... قلت ما شاء اللّه لا قوّة إلاّ باللّه)

۹- توجه به مشیّت نافذ و نیروى قاهرِ خداوند، بازدارنده آدمى از مغرور شدن به اموال دنیا و ابدى پنداشتن آن است. (و لولا إذ دخلت جنّتک قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه)

۱۰- گفتن «ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه» به هنگام مشاهده نعمت ها، کارى شایسته و لازم است. (و لولا إذ دخلت جنّتک قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه)

۱۱- خودباختگى و خودکم بینى، به خاطر کمى مال و فرزند، در مرد مؤمن راه نیافت. (إن ترن أنا أقلّ منک مالاً و ولدًا) جمله «فعسى ربّى...» - در آیه بعد - جواب شرط و حاکى از امیدوارى مرد مؤمن به عنایت خداوند است.

۱۲- توجه به جریان امور بر وفق مشیّت و قدرت خداوند، مانع از تفاخر به مال و فرزند و تحقیر دیگران است. (و لولا إذ دخلت جنّتک قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه إن ترن أنا أقلّ منک مالاً و ولدًا)

۱۳- مؤمنان، متّکى به مشیّت و نیروى الهى اند، نه مال و فرزند. (لولا ... قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه إن ترن أنا أقلّ منک مالاً و ولدًا)

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: منشأ تدبیر آفرینش ۶
  • اقرار: اهمیت اقرار به توحید ۸
  • امکانات مادى: جاودانگى امکانات مادى ۹
  • باغدار متکبر: توکل همنشین باغدار متکبر ۱۳; سرزنش باغدار متکبر ۱; سرزنشهاى همنشین باغدار متکبر ۱; شخصیت همنشین باغدار متکبر ۱۱; غفلت باغدار متکبر ۱; فقر همنشین باغدار متکبر ۱۱; قصه باغدار متکبر ۱، ۱۳
  • تفاخر: موانع تفاخر ۱۲
  • تکبر: موانع تکبر ۹
  • توحید: توحید افعالى ۴; توحید ربوبى ۶
  • توکل: توکل بر قدرت خدا ۱۳; توکل بر مشیت خدا ۱۳
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۴، ۶; جهان بینى و ایدئولوژى ۳
  • خدا: آثار قدرت خدا ۵، ۶، ۷; آثار مشیت خدا ۵، ۶; حاکمیت مشیت خدا ۷; مشیت خدا ۳
  • دنیاطلبى: اجتناب از دنیاطلبى ۲; موانع دنیاطلبى ۹
  • ذکر: آثار ذکر حاکمیت خدا ۱۲; آثار ذکر قدرت خدا ۹; آثار ذکر مشیت خدا ۹; آداب ذکر نعمت ۱۰; اهمیت ذکر منعم ۲; ذکر ماشاءالله ۱۰
  • طبیعت: خلقت طبیعت ۵
  • غفلت: اجتناب از غفلت ۲; غفلت از مشیت خدا ۱
  • قدرت: منشأ قدرت ۴
  • متوکلان ۱۳:
  • موجودات: خلقت موجودات ۳
  • نعمت: مسؤولیت مشمولان نعمت ۲

منابع